داماد چرچیل گفته بود ایران را باید بین انگلیس و روسیه تقسیم کنیم

احسن نیوز: محمدامین حیات مقدم پژوهشگر تاریخ نوشت: طبق قانون نیمی از اعضاء سنا را شاه منصوب مینمود. در دوران 1950 میلادی در چین مائو به سر کار آمده بود و احزاب کمونیست در اروپای شرقی قدرت گرفته بودند و بین آمریکا و شوروی نیز جنگ سرد وجود داشت.

در سال 1951 دین آچسن وزیر وقت امور خارجه آمریکا یک دستورالعمل برای سفارت آمریکا در ایران صادر کرده بود که “برای ما اهمیتی حیاتی دارد که هرگاه دولت آمریکا کمکی به ایران میکند و این نکته را نیز روشن کنیم که این کمک به شاه است …. نه به مصدق” البته در همین اوضاع و احوالات بیان شده اقلیت کوچکی هم در همین وزارت خارجه آمریکا وجود داشت که بر خلاف مضمون دستورالعمل آچسن اعتقاد داشتند که بهترین راه برای مبارزه با کمونیسم در ایران حمایت همه جانبه از مصدق است و نه شاه.

در دولت آیزنهاور یکی از برادران دالس وزیر خارجه و برادر دیگر نیز رئیس سیا بود.

محمدرضا شاه از طریق رکن دو ارتش به رصد فعالیت گروه‌ها میپرداخت. پا کروان در سال‌های حدود 1953 میلادی ریاست رکن دو ارتش را بر عهده داشت و گروه مرموزی به نام کوک نیز داشت که برای او اطلاعات می‌آورد.

پیوستن به گروه کوک فقط با دعوت صورت میگرفت.

اعضاء گروه کوک باید متنی را دایر به وفاداری خود به شاه میخواندند. شاه نیز از وجود تشکیلات کوک مطلع بود. در دوران حکومت مصدق این گروه کوک از ابزار مهم برای کنترل ارتش توسط شاه بود.

نفت در سال 1950 میلادی یکی از مهمترین و اساسی‌ترین مسائل سیاسی ایران بود.

در یادداشت آچسن در سال 1951 آمده بود که انگلستان درایران به دنبال مبارزه با کمونیسم نبوده بلکه به دنبال جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی بوده و به همین دلیل به دنبال شکست مصدق هستند.

لازم به ذکر است که انگلستان سال‌ها حتی اجازه نمیداد که ایران دفاتر شرکت نفت ایران و انگلیس را که در ظاهر شریک بودند را مستقلا بازبینی و وارسی کارشناسانه کند.

بر اساس قرارداد گس -گلشائیان که به نام قرارداد الحاقی هم شهرت داشت و در سال 1949 میلادی یا سال 1328 امضاء شد درآمد ایران از بشکه‌ای 22 سنت به 33 سنت افزایش پیدا میکرد.

در حدود سال 1949 مکزیک نفت خود را ملی کرده بود و آمریکا با ونزوئلا قراردادی امضاء کرده بود که نصف درآمد نفت کشور را به خود ونزوئلا میداد و عربستان هم به دنبال چنین قرار دادی بود.

تا اینجا ما به راحتی مشاهده میکنیم که کشور انگلستان به هیچ وجه حق و حقوق کشور ایران که مالک سرمایه اصلی نفت بود را پرداخت نمیکرد و واقعا حرکت استعمار گری در این مورد داشت و حتی اجازه نمیداد که دفاتر شرکت بررسی شود که این حرکات انگلیس به هیچ وجه از لحاظ حقوقی و یا انسانی قابل قبول نبود.

انگلستان برای بالا کشیدن و چپاول نفت ایران دست به هر اقدام غیر قانونی و یا غیر اخلاقی میزد تا بتواند روند استعماری خود را به راحتی ادامه دهد حتی ما شاهد این مساله هستیم که دست به دخالت‌های فوق العاده زیاد در امور کشور داری ایران کرده و در مورد عزل و نصب نخست وزیر و یا مواردی از این دست حرکات مداخله جویانه فراوانی داشته است.

در دوران محمد رضا شاه حزب توده به صورت رسمی غیر قانونی شده بود. محمد رضا شاه در سال 1949 یا همان 1328 در آمریکا با ترومن دیدار کرده بود و در جلسه مشترک مجلس و سنای امریکا سخنرانی نموده بود. در سال 1951 چرچیل که دوباره نخست وزیر شده بود در نامه‌ای تند به ترومن اعلام کرده بود که ادامه حمایت انگلیس از مواضع آمریکا در جنگ کره در گروه حمایت آمریکا از انگلستان در ایران است.

در پی تصویب لایحه ملی شدن نفت انگلستان از محمد رضا شاه خواسته بود که مجلس را منحل کند و به دنبال همان قرارداد گس-گلشائیان بود.

محمد رضا شاه در سال 1951 یا 1331 مخالف قوام بود.

شاه با رزم آرا بر سر بودجه نظامی اختلاف نظر داشتند. رزم آرا گفته بود که باید فهرست کارمندان فاسد را اعلام کرد و او به دنبال متقاعد کردن شاه برای تقلیل بودجه نظامی بود.

در زمان قراداد گس_گلشائیان دکتر مصدق حقوقدان ریاست کمیسیون نفت مجلس شورای ملی را به عهده داشت. به دلیل اشراف اطلاعاتی دکتر مصدق او مخالف این قرارداد بود. او کلمه خیانت را در مورد این قرارداد به کاربرده بود و اعتقاد داشت تصویب این قرارداد در حکم خیانت به ایران است. در آن زمان سفارت انگلستان محمدرضا شاه را برای حمایت علنی از قرارداد گس-گلشائیان تحت فشار قرار داده بود.

در هر صورت مجلس قرارداد الحاقی را رد کرد و سفارت انگلستان در گزارشی به وزارت خارجه نوشته بود “در اینجا این احساس (در سفارت انگلیس) وجود دارد که شاه قاعدتا یا حقه باز است یا ابله و یا هر دو”

محمد رضا شاه دیده بود که انگلستان با پدرش رضا شاه چه کرده بود و چه بلا‌هایی در دوران ضعف و غربت بر سرش آورده بودند.

شاه به سفارت انگلیس گفته بود “تردیدی ندراد که رزم آرا یا دست کم برخی از معتمدان او “علیه شاه توطئه میکنند؛ و سفارت انگلیس امکان وجود چنین حرکتی ذا قبول نداشت.

رزم آرا در هفتم مارس 1951 یا 16 اسفند 1329 در زمان شرکت در مراسم ختم آیت الله فیض در زمان ورود به مسجد شاه کشته شد و رزم آرا پس از انتقال به بیمارستان فوت کرد. بعد از رزم آرا حسین علا نخست وزیر شد.

انگلستان در سال 1951 یا خرداد 1330 به دنبال حمله نظامی به ایران و اشغال مناطق نفت خیز بود.

وزیر امور خارجه انگلستان در اعلان این تهدید گفته بود که این حرکت برای رام کردن بومی‌های سرکش است. انگستان نامی که برای این عملیات انتخاب کرده بود عملیات باکانیر نام داشت که به معنای دزد دریایی بود. در تدارک عملیات دزد دریایی دولت انگلستان چند ناو جنگی به خلیج فارس گسیل کرد و کابینه آن کشور به این نیرو‌ها اجازه داد که برای رسیدن به هدف از خشونت استفاده کنند.

هدف از عملیات باکانیر اشغال خوزستان بود، ولی دولت ترومن قاطعانه انگلستان را در استفاده از خشونت در ایران منع کرد. محمدرضا شاه در سال 1951 یا تیر 1331 با نماینده انگلیس در ایران دیدار کرد و نظر دولت انگلستان را راجع به اظهار نظر داماد چرچیل سوال کرد. داماد چرچیل نماینده مجلس بود و در عین بی پروائی گفته بود “که ایران را باید بین انگلیس و روسیه تقسیم کنیم.

در اینجا بازهم باید بگوییم طبق شواهد تاریخی انگلستان در رابطه با نفت ایران فقط در موضع غارت قرار داشت و در انتها برای این چپاول به دنبال اجرای عملیات دزد دریایی بود.

منبع:کتاب نگاهی به شاه نوشته دکتر عباس میلانی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر