امنیت سیستان و بلوچستان از خیلی جاها بیشتر است؛ حتی تهران

استان سیستان و بلوچستان هم مثل هر جای دیگری زمینه‌ی ناامنی دارد. اما انصافاً نیروهای تأمین امنیت نیز واقعاً قوی عمل کرده‌اند و فضای امنی ایجاد کرده‌اند.

به گزارش مشرق، علی محبی که کتابفروش و فعال حوزه کتاب است، امسال به جای شرکت در راهپیمایی اربعین، به مرزهای شرقی کشور رفت تا در موکب ها به زائران هندی و پاکستانی اربعین خدمت کند و با فعالیت های رسانه ای اش توانست، موج خوبی برای کک به این موکب ها، به راه بیاندازد. او در مطلبی نوشت:

این روزها خیلی‌ها می‌پرسند: "حالا خودت هیچ؛ چرا با زن و بچه رفتی؟" و احتمالاً در دلشان ادامه می‌دهند: آخر طفلک‌ها چه گناهی کرده‌اند؟ رفته‌ای سیستان؟ زاهدان؟ میرجاوه؟ لب مرز؟ همان جایی که سر سربازها را می‌بُرند و بمب می‌ترکانند؟

تا قبل از این نمی‌دانستیم که سفر به این استان اینقدر برای آدم، کلاسِ لاتی و جگرداری می‌آورد و همین که بگویی "رفته بودم مرز میرجاوه" همه غلاف می‌کنند. (فلذا زین‌پس گنده‌لات‌بازی می‌کنیم!) راستش را بخواهید به این چیزها فکر نکرده بودیم. اما لازم می‌دانم بگویم که نام اینجا خیلی بد در رفته است و اوضاع، خیلی بهتر از چیزی است که در اذهان جا افتاده.

استان سیستان و بلوچستان هم مثل هر جای دیگری زمینه‌ی ناامنی دارد. اما انصافاً نیروهای تأمین امنیت نیز واقعاً قوی عمل کرده‌اند و فضای امنی ایجاد کرده‌اند. به حدی که ضریب امنیتی حاکم بر محیط به مراتب از احتمال وقوع حادثه بیشتر است. یعنی که شاید امنیت این استان از خیلی جاهای دیگر بیشتر باشد؛ حتا تهران.

دیگر اینکه این‌جا واقعا احساس آرامش و امنیت داشتیم. حتا بیشتر از تهران. طوری که حتا نصف شب هم با خیال راحت در خیابان می‌گشتیم. و ما دوست‌داریم در امنیت و خطر و سختی و راحتی همه کنار هم باشیم.

و حضور در بین این همه آدم که به عشق حسین دور هم جمع شده‌اند چنان برایم آرام‌بخش بود که درد پاها و استرس و خستگی و... از جانم رخت بسته بود. این حجم حضور و عشق، در ناامن‌ترین شرایط هم انسان را آرام می‌کند و اصل هم، همین آرامش است. وگرنه همه می‌دانیم که "اینما تکونوا یدرککم الموت...". این آرامش را در طیبه و حسین هم دیدم.

از لحاظ بهداشتی هم سطح استانداردها از داخل خانه‌ی آدم پایین‌تر است، ولی واقعاً اوضاع آنقدرها هم بد نبود. قریب به اتفاق پاکستانی‌ها هم به سبک خودشان به نظافت پای‌بندند. گاهی بیشتر از ما. در روز چند نوبت مسواک می‌زنند و پاها را مدام می‌شویند. فلفل و ادویه‌های ضدگند زیاد می‌خورند. زنان در موکب مدام مشغول شست و شوی لباسند و... البته بعضا عادات غیر بهداشتی هم داشتند. ولی در کل نظافت قابل قبول بود. و البته کمی میکروب هم برای بدن انسان لازم است. خلاصه که زن و بچه را بردم. نه من پشیمانم و نه آن‌ها. خیلی هم خوش گذشت. باز هم دوست داریم برویم و زیر پرچم امام حسین دوست ندارم به این چیزها فکر کنم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان