مقدمه
احادیث متعددی از امام رضا(ع) در تبیین آیات قرآن نقل شده اند که با عنوان احادیث تفسیری از آنها یاد می شود. با بررسی دقیق و تحلیل علمی این احادیث می توان به فهم صحیح از آیات قرآن دست یافت. یکی از شاخص ترین و با اهمیت ترین دستورات الهی، احترام به والدین است که در قرآن کریم بدان اشاره شده است. وقتی این اهمیت واضح تر می گردد که دستور به احترام به والدین در کنار امر به شکر الهی قرار گرفته است.
در این خصوص روایاتی از امام رضا(ع) در کتب مختلف حدیثی جمع آوری شده است ولی تاکنون کسی به بررسی سندی و توضیح و تبیین این روایات نقل شده، نپرداخته است لذا بر آن شدیم که در این پژوهه روایات امام رضا(ع) در خصوص احترام به والدین را مورد بررسی قرار دهیم. جنبه ی محوری این مقاله تبیین جایگاه روایات امام رضا(ع) در تبیین معارف ناب اسلامی است. در این مقاله چهار روایت از امام رضا(ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
آیات
«وَ وَصَّینَا الْانسَانَ بِوَالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلی وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فی عَامَینْ أَن اشکرْ لی وَ لِوَالِدَیک إِلی الْمصِیر (لقمان/14) وَ إِن جَاهَدَاک عَلی أَن تُشْرِک بی مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلَا تطِعْهُمَا وَ صاحِبْهُمَا فی الدُّنْیا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلی ثُمَّ إِلی مَرْجِعُکمْ فَأُنَبِّئُکم بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُون» (لقمان/15)؛ و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد)، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد (آری به او توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است! (*) و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می کردید آگاه می کنم.
حدیث اول
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ علِی ماجِیلَوَیهِ رَضی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی عَنِ السَّیارِی عنِ الْحارِثِ بْنِ الدِّلْهَاثِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عزَّ وَ جلَّ أَمرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَی أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ فَمَنْ صَلَّی وَ لَمْ یزَک لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ أَمرَ بالشُّکرِ لَه وَ لِلْوَالِدَینِ فَمَنْ لَمْ یشْکرْ وَالِدَیهِ لَمْ یشْکرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صلَةِ الرَّحمِ فَمَنْ لَمْ یصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ (عیون أخبار الرضا، ج 1، ص258؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص201؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص293؛ الخصال، ج1، ص156) « امام رضا (ع) فرمودند: به راستی که خداوند عز و جل به سه چیز همراه با سه چیز دیگر امر فرموده است؛ به نماز و زکات امر نموده است پس هر کس نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش مقبول نیست و به شکر الهی و شکر والدین فرمان داده پس هر کس والدین خود را شکر نگوید همانا پروردگار را شکر نگفته است و به تقوای الهی و پیوند با خویشاوند فرمان داده است پس هر کس پیوند با خویشاوند نداشته باشد تقوای خداوند عز و جل را رعایت ننموده است». (ترجمه از مولف).
حدیث دوم
حدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ محَمَّدِ بنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِی وَ الْحُسَینُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُکتِّبُ رَحمَهُمُ اللَّه قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَینِ محَمَّدُ بنُ أَبی عَبْدِ اللَّهِ الْکوفی عنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ الْآدَمِی عنْ عبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِی عَنْ مَحْمُودِ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) یقولُ منْ لَمْ یشْکرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَم یشکرِ اللَّهَ عزَّ وَ جلَّ (عیون أخبار الرضا، ج 2، ص24؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص201؛ بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، ج68، ص44؛ تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج16، ص313). «شنیدم از حضرت رضا (ع) می فرمود: هر کس که پاس نعمت خویش از مخلوق را ندارد، خداوند عزّ و جلّ را شکر نکرده است». (ترجمه عیون أخبار الرضا، ترجمه غفاری و مستفید، ج 2، ص3).
حدیث سوم
مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ محَمَّدِ بنِ عیسَی عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبی الْحسَنِ الرِّضا (ع): أَدْعو لِوَالِدَی إِن کانا لَا یعْرِفَانِ الْحَقَّ؟ قَالَ: ادْعُ لَهُمَا وَ تَصَدَّقْ عَنْهُمَا، وَ إِنْ کانَا حَیینِ لَا یعْرِفَانِ الْحَقَّ فَدَارِهِمَا، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی بِالرَّحْمَةِ لَا بِالْعُقُوقِ ( الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص159؛ تفسیر الصافی، ج 4، ص144؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص200؛ تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج21، ص490؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15 ص179. «به امام رضا (ع) عرض کردم: هر گاه پدر و مادرم مذهب حق را نشناسند. دعاشان کنم؟ فرمود: برای آنها دعا کن و از جانب آنها صدقه بده، و اگر زنده باشند و مذهب حق را نشناسند با آنها مدارا کن، زیرا رسول خدا فرمود: خدا مرا به رحمت فرستاده نه به بی مهری و نافرمانی.» (الکافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص233).
حدیث چهارم
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیسَابُورِی الْعَطَّارُ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ بِنَیسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَینِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بنُ محَمَّدِ بْنِ قُتَیبَةَ النَّیسَابُورِی عَنِ الْفضْلِ بنِ شَاذَانَ قَال: ... وَ بِرُّ الْوَالِدَینِ وَاجِبٌ وَ إِنْ کانَا مُشْرِکینِ، وَ لَا طَاعَةَ لَهُمَا فِی مَعْصِیةِ الْخَالِقِ وَ لَا لِغَیرِهِمَا، فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیةِ الْخَالِقِ. (عیون أخبار الرضا، ج 2، ص124؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص203؛ تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج16، ص155؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، ج10 ص356؛ الخصال، ج2، ص80).. .. و نیکی به پدر و مادر واجب است هر چند مشرک باشند، امّا طاعتشان در امری که معصیت خدای عزّ و جلّ است جایز نیست، نه تنها پدر و مادر بلکه اطاعت هیچ کس در معصیت پروردگار جایز نیست، چرا که مخلوقی را در نافرمانی و معصیت خالق اطاعت نیست. (ترجمه عیون أخبار الرضا، ترجمه غفاری و مستفید، ج 2، ص270-271).
بررسی سندی احادیث
سند حدیث اول: محَمَّدُ بْنُ علِی مَاجِیلَوَیهِ امامی و ثقة است (نرم افزار درایة النور) از علی بن ابی القاسم عبدالله بن عمران (ابی) اطلاعاتی در دست نیست و این راوی مهمل است. اما أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّه الْبرْقِی ثقه است. (رجال النجاشی، ص 77؛ الفهرست، ص 53؛ الرجال (لابن داود)، ص 40؛ خلاصة الاقوال، ص 15). از السَّیارِی و همچنین از الْحَارِثِ بْنِ الدِّلْهاثِ و أَبیهِ اطلاعاتی در دست نیست و این سه نیز مهمل اند. پس این سند ضعیف است.
سند حدیث دوم: درباره عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ باید گفت امامی و ثقة است. (نرم افزار درایة النور). اگرچه مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِی بنابر قرائنی امامی و ثقة است. (همان) از الْحُسَینُ بْنُ إِبرَاهِیمَ بنِ أَحْمَدَ الْمُکتِّبُ اطلاعاتی در دست نیست و مهمل است. نجاشی، أَبُو الْحُسَینِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکوفِی را ثقه و صحیح الحدیث می داند اگرچه اشاره می کند که از ضعفا نقل روایت کرده است. (رجال النجاشی، ص 373). درباره سَهْلِ بْنِ زِیادٍ الْآدَمِی (نرم افزار درایة النور) و عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِی باید گفت که ثقه اند. (خلاصة الاقوال، ص 130). مَحْمُودِ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ مهمل است. بنابراین سند روایت ضعیف است.
سند حدیث سوم: مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی از نظر رجالیون ثقه است. (خلاصة الاقوال، ص 146؛ رجال النجاشی، ص 348؛ الفهرست، ص 410). همچنین أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی (رجال النجاشی، ص 94؛ الفهرست، ص 68؛ خلاصة الاقوال، ص 16). و مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ (رجال النجاشی، ص 421؛ خلاصة الاقوال، ص 169) نیز ثقه اند در نتیجه سند این روایت صحیح است.
سند حدیث چهارم: عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النیسَابُورِی الْعطَّارُ (نرم افزار درایة النور)، عَلِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیبَةَ النَّیسَابُورِی (خلاصة الاقوال، ص 94؛ رجال النجاشی، ص 259) و الْفَضْلِ بْنِ شَاذَان (خلاصة الاقوال، ص 133؛ الفهرست، ص 363؛ رجال النجاشی، ص 307) ثقه و مورد اعتماد اند. از لحاظ سندی این روایت صحیح است.
نتیجه: دو روایت ابتدایی از لحاظ سندی ضعیف و دو روایت پایانی صحیح هستند.
بررسی دلالت احادیث
الف) توضیح واژگان
شکر به معنای ثناگوئی در مقابل نعمت است (قاموس قرآن، ج 4، ص62). همچنین به معنای شناخت نیکی، مدح و نشر آن است. (لسان العرب، ج4، ص423؛ کتاب العین، ج5، ص292).
إِنْعَام: (از باب افعال) به معنی نعمت دادن (قاموس قرآن، ج 7، ص85) و رساندن نیکی به دیگران (ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه خسروی، غلامرضا، ج5، ص369) می باشد. منعم نیز اسم فاعل از همین ریشه به معنی نعمت دهنده است.
دارَی، مُدَارَاهُ یعنی با وی مهربانی کرد و او را گول زد، و در زبان متداول به معنای رضایت وی را جلب و خواسته اش را بر آورده کرد، می باشد. (فرهنگ ابجدی، ترجمه مهیار، ص381). مداراة به معنای خوش رفتاری و تحمل نمودن نیز می باشد. (لسان العرب، ج 14، ص255؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 116).
عقوق از ریشه عقق و به معنای نافرمانی کردن، آزردن پدر و مادر است. (فرهنگ معین) عاق به معنی قطع رحم و مخالفت با پدران است. (کتاب العین، ج1، ص64).
طاعَه از ریشه طوع است و به معنی «از او فرمانبرداری کرد» است. (فرهنگ ابجدی، ترجمه مهیار، ص89) طاعت مصدر آن است.
معصیه به معنای گناه است (همان، ج1، ص840). ریشه این کلمه عصی به معنی نافرمانی است. (المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص570؛ لسان العرب، ج15، ص67).
ب) ارتباط احادیث با آیات
روایت اول که ذیل آیه 14 سوره لقمان است، به جهت آنکه در مقام توضیح و بیان ارتباط بین شکر الهی و سپاس گزاری از والدین است از جمله روایات تفسیری محسوب می گردد.
روایت دوم نیز ذیل همین آیه، درصدد توسعه مدلول آیه ی شریفه است.
روایت سوم تفسیر آیه شریفه 15 سوره لقمان است و در پاسخ به سوال راوی، شرایط برخورد با والدین را در حالت اسلام و کفر، بیان می نماید.
در روایت چهارم ذیل همین آیه، به محدوده اطاعت از والدین پرداخته شده و در مقام تفسیر آیه است.
ج) توضیح احادیث
با روشن شدن وضعیت سندی، توضیح واژگان و ارتباط آیات با احادیث مطرح شده، نوبت به بررسی محتوایی و دلالی می رسد. در ادامه، سه مطلب مورد بحث قرار می گیرد.
اهمیت اطاعت از والدین
روایت اول درباره ی شکر الهی و شکر والدین است و بر این وظیفه انسان تاکید می نماید. این روایت بیشتر ناظر به هم جواری این دو مطلب است و این هم جواری نشانه ی اهمیت آن نزد پروردگار است.
در حدیث دوم، شکر نسبت به هر کسی که به انسان نعمتی داده و لطفی به وی نموده است در راستای شکر الهی قرار داده شده است. این مساله فراتر از شکر والدین است و شامل موارد متعددی از جمله انبیا، امامان، علما، معلمان و کسانی که در تامین مایحتاج زندگی روزمره ی انسان دخیل اند، می شود.
شیوه تعامل با والدین غیر مسلمان
بنابر آیات مورد بحث و همچنین آیات مشابه دیگر در قرآن مشخص می شود که بعد از خداوند، پدر و مادر، بزرگترین حق را بر گردن فرزندان دارند. خداوند متعال، خالق و آفریدگار انسان است و پدر و مادر مجرای خلقت بوده اند و زحمات زیادی در رشد و نمو فرزند کشیده اند، پس لازم است مورد سپاس قرار گیرند.
احترام به پدر و مادر در روایات متعددی مورد تاکید قرار گرفته است. اما وجه تمایز روایت سوم با دیگر روایات این است که در اینجا احترام و اکرام نسبت به مقام والدین را فراتر از دین آنها قرار داده و دستور مدارا با والدینی را که حتی دین حق را نمی شناسند صادر می کند.
خداوند امر به شکر والدین کرده است و این وصیت الهی به تمام انسان ها است. برای روشن شدن چرایی اینکه رعایت حقوق والدین بیش از مراعات حقوق فرزندان، سفارش شده است، به مطلبی از تفسیر نمونه اشاره می کنیم:
«بعضی از مفسران در اینجا به نکته ای توجه کرده اند که در قرآن مجید تاکید بر رعایت حقوق پدر و مادر کرارا آمده است، اما سفارش نسبت به فرزندان کمتر دیده می شود (جز در مورد نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی در عصر جاهلیت بوده است). این به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند، در حالی که زیاد دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را مخصوصا به هنگام پیری و از کار افتادگی فراموش می کنند، و این دردناک ترین حالت برای آنها و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب می شود» (تفسیر نمونه، ج 17، ص41).
محدوده اطاعت از والدین
در آیه گذشته که امر به شکر نسبت به والدین بیان شد، این مساله پیش می آید که آیا اطاعت از آنها نیز در هر شرایطی واجب است یا خیر؟ در آیه 15 این سوره به این مساله پاسخ داده شده است و اطاعت از والدین در جایی که به شرک دعوت نمایند، رد می شود. روایت چهارم نیز بیان می کند که هر آنچه در تضاد با اوامر الهی باشد، جای اطاعت از والدین نیست.
علامه طباطبایی در المیزان می گوید: «بر انسان واجب است که در امور دنیوی نه در احکام شرعی که راه خدا است، با پدر و مادر خود به طور پسندیده و متعارف مصاحبت کند، نه به طور ناشایست، و رعایت حال آن دو را نموده، با رفق و نرمی رفتار نماید، و جفا و خشونت در حقشان روا ندارد، مشقاتی که از ناحیه آنان می بیند تحمل نماید، چون دنیا بیش از چند روزی گذرا نیست، و محرومیت هایی که از ناحیه آن دو می بیند قابل تحمل است، بخلاف دین، که نباید به خاطر پدر و مادر از آن چشم پوشید، چون راه سعادت ابدی است، پس اگر پدر و مادر از آنهایی باشند که به خدا رجوع دارند، باید راه آن دو را پیروی کند، و گر نه راه غیر آن دو را، که با خدا انابه دارند. از این بیان روشن می شود که در جمله ﴿وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَی﴾ اختصاری لطیف بکار رفته، چون در عین کوتاهیش می فهماند اگر پدر و مادر با خدا بودند، باید راهشان را پیروی کنی، و گر نه اطاعتشان بر تو واجب نیست، و باید راه غیر آن دو را، یعنی راه کسانی را که با خدا هستند پیروی نمایی» (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص324).
در تفسیر نمونه این گونه آمده است: «و از آنجا که توصیه به نیکی در مورد پدر و مادر، ممکن است این توهم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مساله عقائد و کفر و ایمان، باید با آنها مماشات کرد، در آیه بعد می افزاید: (هر گاه آن دو، تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که از آن (حداقل) آگاهی نداری، از آنها اطاعت مکن) «وَ إِن جَاهَدَاک عَلی أَن تُشْرِک بی مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا».
هرگز نباید رابطه انسان و پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نباید عواطف خویشاوندی حاکم بر اعتقاد مکتبی او گردد. تعبیر به ﴿جَاهَدَاک﴾ اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزند را می خواهند، تلاش و کوشش می کنند که او را به عقیده انحرافی خود بکشانند، و این در مورد همه پدران و مادران دیده می شود. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، و استقلال فکری خود را حفظ کرده، عقیده توحید را با هیچ چیز معاوضه نکنند.
ضمنا جمله ﴿مَا لَیسَ لَک بِهِ علْمٌ﴾ (چیزی که به آن علم و آگاهی نداری) اشاره به این است که اگر فرضا دلائل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیلی بر اثبات آن نیست، و هیچ شخص بهانه جویی نیز نمی تواند دلیلی بر اثبات شرک اقامه کند. از این گذشته اگر شرک حقیقتی داشت، باید دلیلی بر اثبات آن وجود داشته باشد، و چون دلیلی بر اثبات آن نیست خود دلیلی بر بطلان آن می باشد.
باز از آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بی حرمتی به خرج داد، بلا فاصله اضافه می کند که عدم اطاعت آنها در مساله کفر و شرک، دلیل بر قطع رابطه مطلق با آنها نیست بلکه در عین حال (با آنها در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن) ﴿وَ صاحِبْهُمَا فی الدُّنْیا مَعْرُوفًا﴾. از نظر دنیا و زندگی مادی با آنها مهر و محبت و ملاطفت کن، و از نظر اعتقاد و برنامه های مذهبی، تسلیم افکار و پیشنهادهای آنها نباش، این درست نقطه ی اصلی اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است» (تفسیر نمونه، ج 17، ص42 و 43).
منابع
1. قرآن کریم، ترجمه مکارم شیرازی، ناصر، چاپ دوم، قم، دار القرآن الکریم، 1373 ش.
2. ابن اثیر جزری، مبارک، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، محقق مصحح طناحی، محمود محمد، 5 جلد، چاپ چهارم، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1367 ش.
3. ابن بابویه، محمد، الخصال، 2 جلد، چاپ اول، قم، جامعه مدرسین، 1362ش.
4. ----------، ترجمه عیون أخبار الرضا، غفاری، علی اکبر و مستفید، حمیدرضا، چاپ المکتبة الحیدریة، اول، تهران، 1372 ش.
5. ---------، عیون أخبار الرضا، چاپ اول، تهران، 1378 ق.
6. ابن منظور، محمد، لسان العرب، چاپ سوم، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دارصادر، 1414 ق.
7. اربلی، علی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح رسولی محلاتی، هاشم، چاپ اول، تبریز، نشر بنی هاشمی، 1381ق.
8. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، ترجمه مهیار، رضا، 1 جلد، چاپ دوم، تهران، انتشارات اسلامی، 1375 ش.
9. حلّی، حسن، خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، چاپ دوّم، نجف اشرف، دار الذخائر، 1411 ق.
10. حویزی، عبد علی، تفسیر نور الثقلین، 5 جلد، چاپ چهارم، قم، اسماعیلیان، 1415 ه.ق.
11. راغب اصفهانی، حسین، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ترجمه خسروی، غلامرضا، محقق و مصحح خسروی، غلامرضا، 4 جلد، چاپ دوم، تهران، مرتضوی، 1374 ش.
12. شیخ حر عاملی، محمد، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، 30 جلد، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409 ق.
13. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20 جلد، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390 ه.ق.
14. طوسی، محمد، الفهرست، تحقیق و تصحیح عبدالعزیز طباطبائی، چاپ اوّل، قم، مکتبة المحقق الطباطبائی، 1420 ق.
15. ---------، رجال الطوسی، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، چاپ سوّم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین، 1373 ش.
16. فراهیدی، خلیل، کتاب العین، 9 جلد، چاپ دوم، قم، نشر هجرت، 1409 ق.
17. فیض کاشانی، محمد، تفسیر الصافی، 5 جلد، چاپ دوم، تهران، مکتبه الصدر، 1415 ق.
18. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، 7 جلد، چاپ ششم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1412 ق.
19. کشی، محمد، رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال، چاپ اول، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409 ق.
20. کلینی، محمد، أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، 4 جلد، چاپ اول، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، 1369 ش.
21. ----------، الکافی (ط - الإسلامیة)، 8 جلد، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق.
22. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، 111 جلد، چاپ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق.
23. معین، محمد، فرهنگ معین، 6 جلد، انتشارات امیرکبیر، 1350 ش.
24. مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش.
25. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، چاپ ششم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، 1365 ش.
26. نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 28 جلد، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1408 ق.
27. واسطی بغدادی، احمد، الرجال، تصحیح محمّد رضا حسینی، چاپ اوّل، قم، دار الحدیث، 1365 ش.
28. نرم افزار درایة النور.