این داستاننویس و منتقد ادبیات داستانی و داور بیستمین دوره جایزه «مهرگان ادب» در حاشیه نشست اقناعی یکروزه داوران این جایزه، در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت آثاری که در این دوره از جایزه توسط داوران بررسی شدهاند اظهار کرد: آثاری که منتشر شده و به این دوره از جایزه رسیده، اکثرا سطح بالایی ندارند؛ یعنی در آنها سطحینگری نسبت به داستاننویسی دیده میشود.
او افزود: از بین 100 کتابی که میخوانم شاید حدودا 20 اثر مورد قبولم باشند، تازه آن هم با ارفاق. البته جرقههایی هم بین آنها بوده و توسط برخی نویسندگان جوان بوده که زبان خیلی خوبی دارند و در عین حال بهروز هستند. اما سطح کار در بدنه داستاننویسی از سطح معمول پایینتر آمده و علتش هم این است که هر کس میتواند کارش را راحت چاپ کند و سختگیریای از سمت ناشر برای چاپ آثار وجود ندارد.
آتشپرور به آفت دیگری در بین آثار اشاره کرد و گفت: ناشران در انتخاب و چاپ کتاب تخصصی کار نکردهاند. فقط یک ناشر را دیدم که سطح کارهایش به نسبت دورههای قبل بهتر شده و دلیلش هم این بود که برای چاپ کتابها از نظر کارشناس استفاده کرده بود. اگر ناشران ما از کارشناسان استفاده کنند، هم به ارتقای ادبیات کمک کردهاند و هم از نظر اقتصادی به سطح بالاتری میرسند، چون وقتی سطح کتاب کاهش پیدا میکند، خواننده هم از خواندن آنها سر باز میزند و جامعه هم از جهت فرهنگی متضرر میشود.
این داستاننویس همچنین درباره وضعیت برگزاری جایزههای ادبی بیان کرد: به عنوان کسی که انتخابهای حاصل از جوایز ادبی را میبیند و آن کتابها را میخواند میگویم که اغلب جوایز ادبی سطح رضایتبخشی ندارند که یا در انتخاب و داوری آثار دقت لازم وجود نداشته یا اینکه منافع دیگری درنظر گرفته شده است.
او در ادامه یادآور شد: حدود یک سال است که ما داوران جایزه «مهرگان ادب» مشغول خواندن آثار هستیم و موارد مربوط به کتابها را یادداشت میکنیم. افرادی هم که به عنوان داور حضور دارند، در داوری استقلال کامل دارند و آرای کاملا تخصصی صادر میشود. این در حالی است که داوران مهرگان سود آنچنانی نصیبشان نمیشود، چه بهتر میشود اگر خود ناشران هم بیایند و از این تخصصها استفاده کنند. حتی ما میتوانیم راجعبه نوع چاپ کتابها نظر بدهیم، چون کتابهای زیادی را در طول داوری میخوانیم که با توجه به صفحات آنها حدودا معادل 25هزار صفحه است.
دبیر بخش داستان مجله ادبی «نوشتا» همچنین به گرایشهایی از زبان شاعرانه در نسل امروز داستاننویسان اشاره و اظهار کرد: مثلا در کتاب «هما» اثر کاظم رضا، نویسنده از جناس استفاده میکند؛ یعنی استفاده از یک صنعت شعری در داستان، و این اتفاق در داستاننویسی دارد تقلید میشود و به شکلی گسترش پیدا میکند. در میان آثار رسیده به جایزه هم چند کار از نویسندگان جوان دیدم که زبانشان خیلی خوب بود، در اجزا همانند بیژن نجدی شاعر نبودند اما در کل زبان خوب و شاعرانهای داشتند. مسئله مهم این است که این نسل در حال فاصله گرفتن از زبان انشایی نسل ما است. زبان نسل سوم، زبانی انشایی بود اما جای امیدواری دارد که آن زبان کهنه و دستمالیشده کمکم دارد منسوخ میشود.
آتشپرور همچنین با اشاره به اثرپذیری نویسندگان امروز از ادبیات غرب گفت: داستاننویسان این نسل چون آثار ترجمه را میخوانند بر کارهایشان اثر گذاشته، اما مسئله این است که آنها این تجربیات را بومی نمیکنند و برای همین این اثرپذیری مصنوعی جلوه میکند. فقط تجربههای داستاننویس نیست بلکه یک نویسنده از ابعاد گوناگون باید کار خود را طبیعی کند.
او با بیان اینکه داستاننویسان نسل امروز به فرم وارداتی و تقلیدی بیش از اندازه توجه میکنند بیان کرد: من معتقدم فرم باید اینجایی باشد و از بافت جامعه ما متولد شود. ما با دیدگاههای غرب نمیتوانیم داستان بنویسیم. من مخالف مدرن و پستمدرن نیستم اما باید دیدگاهها را بومیسازی کرد. صادق هدایت و هوشنگ گلشیری هم از دیدگاههای مدرن استفاده اما آنها را بومی کردند.