مروری به فرازهای تفسیر آیات سوره مرسلات

در توضیح و تفسیر سوره مبارکه «مرسلات» که آیات قران دارای مضلمیت بسیار بلند دارد. این سوره هم آن طوری که سید رضی (رضوان الله علیه) در مجازات القرآن دارد که اینها قبل از هزار سال نوشته شده؛ مانند بعضی از تفسیرهای اهل سنت که برای قبل از هزار سال است نوشته است که «فی سورة التی یذکر فیها المرسلات»

در توضیح و تفسیر سوره مبارکه «مرسلات» که آیات قران دارای مضلمیت بسیار بلند دارد. این سوره هم آن طوری که سید رضی (رضوان الله علیه) در مجازات القرآن دارد که اینها قبل از هزار سال نوشته شده؛ مانند بعضی از تفسیرهای اهل سنت که برای قبل از هزار سال است نوشته است که «فی سورة التی یذکر فیها المرسلات». این نام‎ها «علم بالغلبه» است نه اینکه واقعاً نام‎گذاری از طرف معصومین شده باشد. «فی السورة التی یذکر فیها المرسلات»؛ نظیر «فی السورة التی یذکر فیها البقرة، فی السورة التی یذکر فیها الفیل» نه اینکه سوره به نام سوره «بقره» باشد.

اول این سوره آیه مبارکه مرسلات است، این پنج سوگند با آن متعلقش که آیه ششم است، آیا درباره بادهاست یا درباره فرشته‎هاست؟ هر کدام از اینها باشد یک تناسبی دارد. اولاً این سوره مبارکه در مکه نازل شد، برای اینکه معارف اصلی و محتوای اصلی این معارف دیه است، مسئله جهاد و زکات و صوم و مانند آن که در مدینه نازل شد در این گونه از سور نیست. «واو» در مرسلات هم «واو» سوگند است. سوگند برای اهمیت دادن به مطلب است عامل اهمیت هم یا درونی است یا بیرونی. عامل بیرونی این است که سوگند به یک مقام با عظمت، به یک شیء با عظمت؛ مقام با عظمت مثل اینکه به ذات أقدس الهی سوگند یاد شود، شیء با عظمت مثل اینکه به کعبه «برب البیت» «و رب البیت» «و البیت» به خود کعبه سوگند یاد می‎شود؛ اینها مؤیدهای بیرونی است. مؤیدهای درونی این است که برهانی که در مسئله است به خود آن برهان قسم بخورد، یک وقت است که کسی برهان در دستش نیست به یک عامل بیرونی سوگند یاد می‎کنند؛ مثل اینکه در یک جای تاریکی هستند، کسی نمی‎داند الآن اول صبح است: ﴿حَتَّی یتَبَینَ لَکمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ که امساک بکند از دیگری سؤال می‎کند دیگری می‎گوید که مثلاً به خدا قسم یا به پیغمبر قسم که الآن روز شده، موقع اذان است که این شخص سوگند یاد می‎کند به یک امر بیرونی. یک وقت است که کسی در تاریکی قرار دارد و یا نابیناست، از کسی که در روشنی قرار دارد و یا بیناست سؤال می‎کند که روز شده است یا نه؟ این می‎گوید به این آفتاب قسم الآن روز است. این قسم به بیگانه به بیرون نیست، قسم به درون است، قسم به دلیل است، قسم به برهان مسئله است که قسم به این آفتاب الآن روز است.

درباره قرآن کریم و در آیاتی که در قرآن کریم است دو جور سوگند است: یک وقت ذات أقدس الهی مطلبی را ادا می‎کند به شیء عظیم قسم می‎خورد؛ مثل اینکه به عمر وجود مبارک پیغمبر، به حیات مبارک پیغمبر سوگند می‎خورد: ﴿لَعَمْرُک إِنَّهُمْ لَفی سَکرَتِهِمْ یعْمَهُونَ﴾ قسم به جان تو اینها بی راهه می‎روند؛ گرچه آن قابل تطبیق هست بر قسم‎های درونی و قسم‎های برهان، اما به هر حال به حسب ظاهر جان پیغمبر و حیات پیغمبر بیرون از کار دیگران است. این در حقیقت عمر است؛ یعنی حیات که با «ضمّه» شروع می‎شود؛ لکن چون قسم فراوان به کار برده می‎شود و «ضمّه» دشوار است، این عُمر شده «عَمر»؛ ﴿لَعَمْرُک﴾؛ یعنی «لعُمرکَ»، قسم به جان شما و حیات شما اینها بی راهه می‎روند گرچه آن هم قبال تحلیل است که حیات حضرت حیات مستقیم است، این دلیل است که دیگران بی راهه می‎روند.

پس قسم گاهی به بیرون از شیء است، گاهی به درون یعنی به برهان مسئله قسم می‎خورد. درباره قرآن و عظمت قرآن که قسم یاد می‎شود از همین دو قسم استفاده شده؛ آنجایی که با بیرون قسم می‎خورد آن کم نیست؛ اما آنجایی که با درون قسم می‎خورد؛ مثل سوره مبارکه «یس» می‎فرماید: ﴿یس ٭ وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ ٭ إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾ قسم به این قرآن تو پیغمبری؛ قرآن معجزه است به معجزه قسم خورد به عامل درونی قسم خوردن است؛ مثل اینکه کسی قسم بخورد به این آفتاب الآن روز است. اینکه فرمود قسم به این قرآن تو پیغمبری، یعنی قسم به این معجزه تو پیغمبری ﴿لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَی أَن یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً﴾ این قسم به برهان مسئله است نه به بیرون. پس قسم‎های قرآن کریم دو قسم است، آیا همه قسم‎ها به درون برمی‎گردد یا نه؟ آن را در بخشی از بیانات سیدنا الاستاد هست که نیاز به تبیین دارد؛ ولی «علی أی حال» به حسب ظاهر قسم یا به بیرون است یا به درون و اگر به بیرون است باید یک پیوندی هم با درون داشته باشد، قسم‎های با درون مثل قسم به این قرآن تو پیغمبری، یعنی قسم به این معجزه که تو پیغمبری.

این پنج قسم که در این شش آیه آمده است، اینها زمینه است برای معاد؛ قسم به این امور که قیامت حق است. اینها البته امور مهم‎اند، برای اینکه کل نظام را اینها دارند می‎گردانند. اگر منظور از این مرسلات و مانند آن فرشته‎ها باشند، فرشته‎ها به اذن خدا مدبّرات امرند که ﴿فی کلِّ سَماءٍ أَمْرَها﴾ و مانند آن فرشتگانی هستند که مسئول تدبیر آسمان‎ها هستند. این مدبرات برای آن است که کل نظام را تدبیر بکنند، به مقصد برسانند. نظامی که در آن امر و نهی هست، نظام معاددار است چرا؟ برای اینکه امر و نهی تکلیف است. این تکلیف یک روز پاداشی می‎خواهد، کسی که به این تکلیف عمل کرده پاداش می‎بیند، نکرده کیفر می‎بیند؛ ممکن نیست امر و نهی باشد تکلیف باشد و حساب و کتابی نباشد؛ این هیچ ممکن نیست که شریعت باشد امر باشد نهی باشد دستور باشد و روز حساب نباشد. پس اگر چنانچه به این امور قسم یاد شد قسم به برهان مسئله است. قسم به مدبراتی که گردانندگان این عالم‎اند قیامت حق است.

مطلب دیگر این است که در این رسم الخط در حقیقت الآن اینها قرآن را به اسارت گرفتند. ما یک «إنّما» داریم مثل یک «إنّما» و «أنّما» که حرف است و برای مفید حصر است «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیات»«إنّما» داریم. یک «إنّ مَا» داریم که «إنّ» از حروف مشبهة بالفعل است و آن «ما» موصوله است، اسم آن است. آن جایی که می‎گوییم «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیات» و مانند آن این «إنّ» را با «مَا» یکجا می‎نویسند، چون جمعاً یک حرف است؛ اما آن جایی که ﴿إِنَّ مَا تُوعَدُونَ﴾ «إنّ مَا» فلان؛ این «إنّ» حرف مشبهة بالفعل و حرف است، آن «ما» اسم است، اینها را که نباید باهم نوشت، باید گفت ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ ما غَنِمْتُمْ﴾ که آن «ما» موصوله است اسم است، این «أنّ» حرف است و حرف مشبهه به فعل است این حرف را که با آن اسم با هم نمی‎نویسند؛ اما الآن ما در اسارت اینهاییم، طرزی هم باید قرآن نوشته بشود که برای ما فارس زبان‎ها این خط نستعلیق بسیار خوب است، بچه‎های ما به آسانی یاد بگیرند، این را اجازه نمی‎دهند. الآن مثلاً «ابصار» را ما باید «ابصار» بنویسیم که بچه بتواند درست بخواند؛ اما «ابصر» بنویسیم و یک «الف» خیلی باریک بالایش بنویسیم این بشود «ابصار» این به زحمت می‎خواند، ما الآن گرفتار اینهاییم؛ حتماً باید خط عثمان‎طه باشد. این اسارت است. به هر تقدیر ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّ ما غَنِمْتُمْ﴾ که این «ما» اسم است، این «أن» حرف «مشبهة بالفعل» است، حتماً باید جدا نوشته بشود؛ ولی الآن با هم می‎نویسند.

اینجا هم همین طور است پنج قسم در شش آیه مطرح است: ﴿وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ٭ فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً ٭ وَ النَّاشِراتِ نَشْراً ٭ فَالْفارِقاتِ فَرْقاً ٭ فَالْمُلْقِیاتِ ذِکراً ٭ عُذْراً أَوْ نُذْراً ٭ إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ﴾؛ قسم به اینها آنچه را که به شما وعده می‎دهند یا وعید می‎دهند، حق است؛ اما «إنَّما» خوانده می‎شود، «إنَّما» نوشته می‎شود. یقیناً قیامت حق است، چرا؟ برای اینکه تدبیری هست، یک حساب و کتابی هست، یک وحی‎ای هست، یک نبوّتی هست، یک امری است، یک نهی‎ای هست، یک شریعتی هست، این یقیناً روز پاداش دارد. این شدنی نیست که دستور باشد، امر و نهی باشد، شریعت باشد، تکلیف باشد و حساب و کتاب نباشد. قسم به مدبرات عالم قیامت حق است، پس قسم به برهان است، یک امر مناسب است. آنها هم که بر بادها حمل کردند آنها باید محاسبه بشود که باد هم در اختیار مدبرات امر است، فرشته‎ها هستند و کلای الهی‎اند؛ یکی مسئول باد است، یکی مسئول آب است، یکی مسئول هواست، یکی مسئول زمین است، همه مدبرات دارند. حالا مرسلات یعنی فرشته‎هایی که فرستاده می‎شوند برای بیان امر و نهی و شریعت و اینها یا نه بادهایی که فرستاده می‎شوند تدبیر که ﴿تُدَمِّرُ کلَّ شَی ءٍ بِأَمْرِ رَبِّها﴾است، گفت:

مویی نجنبد از سر ما جز به اختیار ٭٭٭ آن اختیار هم به کف اختیار دوست

 هیچ چیزی بی‎حساب نیست ﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ﴾ است. اینکه معروف است هیچ برگی بدون اذن خدا نمی‎ریزد از همین آیات است ﴿ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یعْلَمُها﴾ هیچ برگی بدون اذن خدا چون مدبرات‎ امرند او این درخت را پروراند و رویانید و ثمربخش کرد و برگ‎هایش را می‎ریزد و او را می‎خواباند، این درخت نباید در دوازده ماه بیدار باشد، یک قدر باید بخوابد، استراحت کند؛ اینکه فرمود: ﴿وَ النَّوْمَ سُباتاً﴾ خواب را آرامش قرار داد، تنها مال انسان که نیست، این درخت اگر در تمام دوازده ماه شروع به فعالیت بکند، خسته می‎شود و زود فرسوده می‎شود، یک چند ماهی را باید بخوابد و بیدار بشود در بهار که شد خدا دو تا کار می‎کند: یکی اینکه این خوابیده‎ها را بیدار می‎کند، یکی اینکه مرده‎ها را زنده می‎کند؛ اینکه در روایات دارد «إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور» اگر بهار شد به یاد قیامت باشید، برای اینکه هم خوابیده‎ها بیدار می‎شوند هم مرده‎ها زنده می‎شوند؛ اما خوابیده‎ها بیدار می‎شوند، برای اینکه این درخت‎ها خوابند اینها که نمی‎میرند. بعضی‎ از درخت‎ها هستند که بیدار هستند؛ ولی فعالیت ندارند؛ مثل سرو و کاج و اینها که زمستان هم سبزند؛ اما حالا تغذیه و تنمیه و نموّ و آن رشد و اینها را ندارند، بیدارند ولی فعال نیستند، خیلی مثلاً کم؛ اما غالب درختان خواب‎اند؛ لذا آسیب نمی‎بینند آن سرمای سخت را تحمل می‎کنند، چون خوابند. بهار که شد اینها بیدار می‎شوند، وقتی بیدار شدند شروع به فعالیت می‎کنند آن وقت مرده‎ها را زنده می‎کنند. خود درخت زنده است؛ اما خاکی که در بغل اوست این مرده است، این خاک را تغذیه می‎کند به بدن خود جذب می‎کند، زنده می‎شود؛ می‎شود خوشه، می‎شود شاخه، می‎شود نبات، می‎شود میوه. پس دو تا کار در بهار انجام می‎گیرد یکی اینکه خوابیده‎ها بیدار می‎شوند، یکی اینکه مرده‎ها زنده می‎شوند؛ لذا فرمود: «إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور».

اگر منظور از اینها ملائکه باشد به دلیل ﴿وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا﴾ چون چند تا سوره است که به همین وزن‎ها سوگند یاد شده است که مثلاً «نازعات» هم همین طور است آیه سوره مبارکه «نازعات» ﴿وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً ٭ وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً ٭ وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً ٭ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً ٭ فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً ٭ یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ﴾؛ ﴿وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا﴾ که بعد از سوره مبارکه «یس» است، آن هم از همین قبیل است، چند تا سوره است که به همین روال «و المرسلات» است و اگر منظور بادهای مناسب باشد، آن هم در صدد تدبیر فرشته‎های الهی‎اند. یک وقت است که باد می‎وزد و ذات أقدس الهی در بادهای موافق و مخالف دریا که عده‎ای را غرق می‎کند، یک عده‎ای را به مقصد می‎رساند، فرمود وقتی که ما بادهای مناسب فرستادیم، ریح طیب فرستادیم، اینها خوشحال می‎شوند؛ اما بادهای تُندی که عاصف باشد و کشتی‎ها را غرق بکند، اینها نگران می‎شوند، معلوم می‎شود که در تحت تدبیر مدبرات امرند. آنها که عصفی دارند و تُندباد هستند و آثار تلخی دارند، آنها هم یک قسمی دیگر هستند. آنهایی که نشر روح خوب و ریحان خوب و آثار خوب می‎کنند آنها ناشرات‎اند. آنها که فرق می‎گذارند و جدا می‎کنند اشیاء را از هم؛ مثلاً ببینید پاییز که می‎شود این درخت‎ها مثل گردو و امثال گردو یک مقداری، یک بخشی از سرما می‎آید که این پوست‎های سبز از آن بدنه گردو جدا بشود، بعد یک مقدار هم یک نرمشی می‎آید که آنها بپزند و پختگی‎شان را هدایت می‎کند. لحظه به لحظه شما می‎بینید از مرداد به شهریور برای درخت گردو یا امثال گردو برنامه‎ریزی می‎شود که کی باید سرد بشود که این پوست‎های سبز از آن بدنه گردو جدا بشود و کی باید خود آن درون گردو برای مغزگیری آماده بشود. اینها فارقات‎اند و آنهایی که یاد خدا و نام خدا را القا می‎کنند، این هم فرشته‎هایی که وحی می‎آورد، صحف کریمه می‎آورند؛ حالا یا برای اینکه افراد عذری که می‎آورند چه کسی معذور است و چه کسی معذور نیست به او انذار می‎کنند، اعلام خطر می‎کنند: ﴿عُذْراً أَوْ نُذْراً﴾ برخی‎ها که معذورند، برای آنها دستور خاص می‎آورند، آنهایی که معذور نیستند به آنها انذار می‎دهند می‎ترسانند.

دوازده بار در همین سوره مبارکه «مرسلات» که پنجاه آیه دارد؛ ترجیع‎بند گونه ﴿وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ﴾ ذکر شده. محور اصلی این سوره مسئله معاد است. در سوره مبارکه «الرحمن» که یک ترجیع‎بندی آمده، آنها ناظر به نعمت‎هایی دنیایی است غالباً، فلان نعمت را می‎شمارد: ﴿فَبِأَی آلاَءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ﴾. بخشی از آیات سوره مبارکه «الرحمن» هم مربوط به معاد است: ﴿هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی یکذِّبُ بهِا المْجْرِمُون﴾؛ لذا فرمود: ﴿فَبِأَی آلاَءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ﴾ بَه‎بَه چه جای خوبی است! وقتی انسان جهان را با نقشه جهان‎آفرین می‎بیند، می‎بیند جهنم چقدر جای خوبی است! البته جهنم وقتی در برابر بهشت سنجیده می‎شود عذاب است، سخت است؛ اما وقتی که از محضر عدل الهی جهنم را می‎بیند می‎گوید چه جای خوبی است برای افراد ظالمین و تبهکاران و صدّام‎ها و امثال آنها، روی نقشه عالم که نگاه می‎کند می‎گوید بَه‎بَه چه جای خوبی است، برای اینکه عدل است، بهترین مظهر عدل همان جهنم است؛ لذا فرمود: ﴿فَبِأَی آلاَءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ﴾ چه جای خوبی است، بَه‎بَه عجب نعمت خوبی است. اگر جهان باشد و جهنم نباشد، این همه ظالمان و کافران و داعشی‎ها چکار باید بکنند؟ وقتی جهان را از چهره تدبیر الهی می‎بینید، می‎بینید که جهنم لازم است. در آنجا هم نعمت‎های بهشت مطرح است هم نعمت‎های دنیا هم خود جهنم: ﴿هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی یکذِّبُ بهَِا المُْجْرِمُون ٭ یطُوفُونَ بَینَها وَ بَینَ حَمیمٍ آن ٭ فَبِأَی آلاَءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ﴾ نقشه عالم را دارد نشان می‎دهد، می‎شود نقشه عالم بی‎جهنم باشد؟ آن وقت ذات أقدس الهی که عادل است چگونه از تبهکاران و ظالمان و داعشی‎ها کیفر بگیرد. وقتی روی نقشه عالم نگاه می‎شود همه اینها نعمت‎اند، چیزی در عالم که نعمت نباشد نیست، در اینجا سخن از بیان نعمت نیست، سخن از انذار است؛ لذا در همین آیه سوره پنجاه آیه‎ای دوازده بار دارد: ﴿وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ﴾؛ آنجا دارد ﴿فَبِأَی آلاَءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ﴾ اینجا دارد کسانی که قیامت را تکذیب می‎کنند وای بر آنها! حالا یا «ویل» جهنم چاه است یا به معنی عذاب است هر چه هست به هر حال وای به حال کسی که معاد را انکار کند! آن ترجیع‎بند و محور اصلی این سوره مبارکه «مرسلات» مسئله معاد است که مناسب با وضع اول مردم مکه است. بعد از این چند آیه که سوگند در آن هست و آیه ششم که بیانگر آن است که یا عذر را بازگو می‎کند یا انذارآور است، فرمود: ﴿إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ﴾؛ ﴿إِنَّما﴾ یعنی «إنَّ مَا» تحقیقاً آنچه را که شما وعده می‎بینید یا دشمنان دین وعید می‎بینند، حتماً واقع می‎شود. ﴿إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ﴾ کی واقع می‎شود؟ ﴿فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ﴾ اینها «اشراط الساعة»اند. می‎فرماید به اینکه کل این صحنه را ما آفریدیم؛ اولاً در سوره مبارکه «انبیا» گذشت که مگر نمی‎بینند که ﴿أَنَّ السَّماوَاتِ وَ الأرْضَ کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾ اول آسمان و زمین بسته بود این می‎شود رتق، ما فتق کردیم. «رتق و فتق» یعنی بسته را گشودن؛ رتق یعنی بسته، فتق یعنی گشودن؛ ﴿کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾ ما اول بستیم بعد گشودیم، باز کردیم. بعد فرمود کل اینها را در شش روز خلق کردیم؛ بعد فرمود به اینکه دو روز برای آسمان، دو روز برای زمین، دو روز هم بین آسمان و زمین که ﴿وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِک دَحاها﴾ و آن را فرمود: ﴿خَلَقَ الْأَرْضَ فی یوْمَینِ﴾ دو روز مربوط به آسمان ﴿ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِی دُخانٌ﴾ ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ﴾ آن هم ﴿فی یوْمَینِ﴾ دو روز کار این نظام سپهری تمام شد، دو روز مال زمین بود، دو روز مال «بین الأرض و السماء؛» البته روز در آنجا به معنای برهه‎ای از زمان است نه اینکه روز در برابر شب؛ روز در برابر شب نیست یا به معنی مجموع شبانه‎روز نیست. کل این مجموعه را فرمود ما آفریدیم، تدبیر کردیم و همه را هم برای شما آفریدیم؛ یعنی انسان نه تنها می‎تواند، بلکه باید از تمام اینها باخبر بشود و از همه اینها بهره بگیرد، فرمود ما برای شما خلق کردیم، مسخّر شما هم کردیم. هیچ موجودی در آسمان یا زمین از نظام‎های طبیعی نیست که تحت تسخیر انسان قرار نگیرد، مسخِّر«الله» است نه انسان؛ اما ذات أقدس الهی آنچه در آسمان‎هاست، آنچه در زمین است، آنچه در دریاهاست طرزی قرار داد که انسان بتواند از آن صنعت و مانند آن درست کند و بهره بگیرد؛ فرمود: ﴿سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّماواتِ﴾؛ ممکن نیست کسی بگوید من نمی‎توانم از آفتاب کمک بگیرم یا از قمر کمک بگیرم یا از فلان ستاره دور کمک بگیرم، این طور نیست هر چه در آسمان است هر چه در زمین است هر چه در دریا هست، فرمود اینها سفره الهی است برای شما خلق کردیم و مسخَّر هم کردیم: ﴿سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾ این کاملاً می‎توانید بهره بگیرید؛ منتها علمتان باید علم جهانی باشد، جهانی حرف بزنید و قمی فکر بکنید این نمی‎شود جهانی که آدم حرف می‎زند باید جهانی فکر بکند. کل جهان برای انسان است، کل جهان حوزه علمیه و دانشگاه است، کل جهان انسان می‎تواند از آن مدد بگیرد، ما در تحریم هستیم و نمی‎گذارند و اینها این همان جهانی حرف زدن و قمی فکر کردن است. ما این آیات را می‎خوانیم به اینکه ﴿لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ﴾؛ تمام این آیات این است که آسمان و زمین برای شماست، مگر یک آیه و دو آیه و ده آیه است؟ فرمود همه را برای شما خلق کردیم، مخزن شماست، دسترس شماست، بروید ﴿فَسِیرُوا فِی الأرْضِ﴾ کذا، آسمان هم بروید.

بنابراین حالا ما بگوییم منتظور ظهور حضرتیم، وقتی حضرت ظهور می‎کند جهانی کار می‎کند. جهانی کار می‎کند؛ یعنی ما باید جهانی بیندیشیم، جهانی فکر بکنیم، جهانی زندگی بکنیم، از کل جهان باخبر باشیم و نگوییم ما همین چهار گوشه در دست ماست، راه را بسته‎اند، نه خیر راه بسته نیست. اصرار قرآن کریم این است که هیچ جا بسته نیست و همه‎اش برای شماست؛ منتها مواظب باشید خودتان را بشناسید، جهان را بشناسید. سوگند هم یاد می‎کند قسم به همه اینها قیامت حق است؛ برای اینکه مگر می‎شود امر و نهی باشد، شریعتی باشد حساب و کتابی نباشد؟ این شدنی نیست. اگر یک برنامه‎ای هست، یک امتحانی هست، ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکمْ﴾ هست، حتماً پاداش هست.

 پس اهمیت این سوره مبارکه در جریان معاد است؛ لذا در این سوره پنجاه آیه‎ای دوازده بار خدا از عظمت قیامت یاد می‎کند: ﴿وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبینَ﴾ و به ما هشدار می‎دهد که هر کاری که می‎کنید باید پاسخگو باشید، حساب و کتابی دارد و به ما هشدار می‎دهد هیچ جا بسته نیست، هیچ کس راه شما را نمی‎بندد، هیچ کس جلوی رزق شما را نمی‎گیرد. کل این نظام را ما برای شما خلق کردیم؛ اگر کسی واقعاً برود به سراغ علم و دانش هرگز نمی‎ماند، هرگز راه بسته نیست.

یک بیان نورانی مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در جلد هشتم کافی دارد؛ همه قسمت‎های مجلدات کافی شیرین و لطیف است، ولی جلد هشتم یک لطافتی دارد! در جلد هشتم که حتماً یک دور این را ببینید، آنجا دارد که خواستند اباذر (رضوان الله تعالی علیه) را تبعید کنند، از طرف خلیفه سوم دستور دادند که کسی او را بدرقه نکند؛ اما وجود مبارک حضرت امیر که اعتنا نکرد، وجود مبارک حضرت امیر حسنین (سلام الله علیهم اجمعین) و بعضی از اصحاب خاص هم همراه حضرت تا مرز وداع مدینه بودند که اباذر را بدرقه کنند. بین مکه و مدینه یک روستایی است که الآن ویرانه است؛ چه رسد به آن وقت؛ خیلی کم‎آب است، قبر شریف اباذر هم همان‎جاست؛ منتها زیر سنگ‎ها دفن شده است. او را خواستند به آنجا تبعید کنند، وجود مبارک حضرت امیر یک سلسله فرمایشی داشت، حسنین فرمایشی داشتند، بعضی اصحاب که بودند فرمایشی داشتند. اباذر هم چند تا بز و اینها داشت به هر حال وسیله معاش او بود، آنجا هم که خبری از آب نبود. ببینید در حضور حجت خدا اباذر چگونه حرف می‎زند؟ حضرت فرمود شما آنجا نگران نباشید یک مقداری آب و هوا مناسب نیست، تحمل کنید! ایشان این را در حضور حجت خدا گفت و وجود مبارک حضرت امیر هم امضا کرد، عرض کرد که من معتقدم اگر تمام روی زمین مثل مس بشود که هیچ چیزی روییده نشود و هیچ قطره بارانی از بالا نیاید، خدا می‎تواند روزی ما را بدهد؛ این می‎شود توحید! او به این فکر نیست که ما در تحریم هستیم و نمی‎گذارند و اینها. منتها ما باید مواظب خودمان باشیم، آنچه که دست ماست خلاف نکنیم، خیانت نکنیم، اختلاس نکنیم، دهه غارت تشکیل ندهیم. این را اباذر در حضور امیر المؤمنین گفت، حضرت نگفت این اغراق است، معنای توحید همین است، چون کل نظام در اختیار ذات أقدس الهی است، ﴿یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾ معاذالله  که نیست ﴿غُلَّتْ أَیدِیهِمْ﴾ این خداست. این اباذر اینکه نه امام بود نه امامزاده، می‎گوید نه، شما که می‎فرمایید آنجا آب و هوا کم است، من می‎گویم اگر تمام روی زمین مثل مس بشود، هیچ گیاهی و علفی از روی زمین روییده نشود و هیچ قطره بارانی از بالا نیاید، من معتقدم خدا می‎تواند روزی ما را بدهد؛ این معنای توحید است، این ﴿عَلی کلِّ شَیءٍ قَدیر﴾ است.

یک جمله دعایی در این اواخر مفاتیح است، خیلی این جمله شیرین است! گرچه همه دعاها شیرین است، آن دعا به این مضمون است حالا ممکن است یک کلمه جلو یک کلمه دنبال باشد «یا مَنْ یجْعَلُ الشِّفَاءَ فِیمَا یشَاءُ مِنَ الْأَشْیاءِ» این یک جمله دعاست، دارو البته برای دوا مشخص است، فلان دارو مشخص است. در این جمله می‎گوییم «یا مَنْ یجْعَلُ الشِّفَاءَ فِیمَا یشَاءُ مِنَ الْأَشْیاءِ» خدایی را تسبیح می‎کنیم که در هر چه بخواهد شفا قرار بدهد، دست او باز است. نمی‎شود گفت که فلان چیز را خدا که اراده کرد شفا بدهد، فلان گیاه نمی‎تواند یا فلان آب نمی‎تواند یا فلان تربت نمی‎تواند، اینها نیست. خیلی این حرف بلندی است! «یا مَنْ یجْعَلُ الشِّفَاءَ فِیمَا یشَاءُ مِنَ الْأَشْیاءِ»، گاهی با یک امر جزیی با یک تکه نان؛ این موحدانه زندگی کردن است. حالا ما که به آنجا لازم نیست برسیم؛ ولی این سفره باز نمی‎گذارد که کسی  خدای ناکرده  بگوید ما مشکل اقتصادی داریم، مشکل امنیتی داریم، مشکل فلان داریم، آن حداقل این است که در این مسیر باشیم، نه بی راهه برویم نه راه کسی را ببندیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان