نقد و بررسی فیلم جیب بر خیابان جنوبی

خلاصه داستان : کاوه ( مصطفی زمانی ) جیب بری است که به واسطه خلاف، مدتهاست به زندان افتاده و حالا پس از گذراندن دوره محکومیت به جامعه برگشته تا زندگی اش را دوباره بسازد

ph1232131umbnailjpg

خلاصه داستان : کاوه ( مصطفی زمانی ) جیب بری است که به واسطه خلاف، مدتهاست به زندان افتاده و حالا پس از گذراندن دوره محکومیت به جامعه برگشته تا زندگی اش را دوباره بسازد. اما کاوه پس از خروج از زندان باز هم به سمت جیب بری می رود و در راه یافتن خواهرش ( بهناز جعفری ) با دختری به نام طلا ( نورا هاشمی ) آشنا می شود که در یک فروشگاه به شکل ناشیانه ای در حال دزدی است و...

 

کارگردان :

سیاوش اسعدی : سیاوش اسعدی کار خودش را در انجمن سینمای جوان آغاز کرد و سالها به ساخت فیلم کوتاه مبادرت ورزید. اسعدی پس از ساخت ده ها فیلم کوتاه نظیر « جردن جنوبی » ، « پرسه » و « سقف » ، اولین فیلم بلند سینمایی خود در سال 1387 به نام « حوالی اتوبان » کارگردانی کرد که فیلم خیلی خوب هم از آب درآمد. « جیب بر خیابان جنوبی » دومین فیلم سیاوش اسعدی در مقام کارگردان و اولین فیلم وی در مقام نویسنده است.

 

درباره فیلم « جیب بر خیابان جنوبی » :

« جیب بر خیابان جنوبی » فیلمنامه و روایت خوبی دارد و دو پارگی مشهودی در آن به چشم نمی خورد. فیلم خیلی سریع و ساده داستانش را روایت میکند و از اضافه گویی های بیهوده پرهیز کرده است.

نکته جالب و قابل تامل درباره « جیب بر خیابان جنوبی » این هست که فیلم به شدت به مولفه های جریان نوآر سینما وفادار بوده است و داستان فیلم هم براساس فرمول های مشخص این جریان شکل گرفته است. از جمله مطرح ترین مولفه هایی که سینمای نوآر را با آن می شناسند، می شود به ترسیم شخصیت های داس/Upload/Public/Content/Images/1398/09/01/0131240871z.jpegتان براساس یک فرمول مشابه اشاره کرد. به عنوان مثال در این جریان معمولاً قهرمان داستان شخصیتی گوشه گیر هست که با یک زن زیبا و جذاب آشنا می شود و اغلب نکته مشترک هردوی آنها این هست که از جامعه طرد شده اند یا بهرحال، در زندگی شان موفق نیستند و پایان داستان این دو فرد هم معمولاً تلخ است.

« جیب بر خیابان جنوبی » هم دقیقاً سبک و سیاقی " نوآر " در پیش گرفته است. قهرمان داستان به نام کاوه ، شخصیت منزوی است که مدتها در زندان بوده و حالا هم که از زندان درآمده هیچکس به جز زنی که در دوران بچگی با کمکش جیب بری میکرده را نمی شناسند. محل زندگی کاوه هم دقیقاً به سبک آثار " نوآر " تاریک و کثیف و بی روح است.

در نقطه مقابل طلا قرار دارد. دختری که احساسات خامی دارد و البته سادگی اش باعث میشود هرچیزی را بر زبان بیاورد و برخلاف کاوه که اصولا بویی از احساس و شیوه برخورد با زنان نیاموخته، سرشار از احساساتی هست که احتمالاً آنها را یا در کتابها خوانده یا بهرحال در اجتماع مشاهده کرده است. طلا برخلاف کاوه، سرشار از احساس و سرزندگی است اما به دلیل مشکلات مالی و اجتماعی، آنها را فراموش کرده اما حالا با دیدن کاوه سعی دارد تمام خلاً احساسی اش را توسط وی پُر کند.

سیاوش اسعدی در « جیب بر خیابان جنوبی » به خوبی موفق به خلق دو شخصیت دوست داشتنی شده که در تقابل با یکدیگر به حدی دلنشین هستند که تماشاگر در همان وهله اول موفق به برقراری ارتباط با آنان می شود. برخورد کاوه بی احساس که ابداً راه و روش صحبت با یک خانم را نمی داند با طلا که شیرین و بامزه است، جذاب ترین بخش های فیلم را تشکیل می دهد.

یکی از جالب ترین لحظات دو نفره این دو شخصیت مربوط به صحنه ای است که طلا قصد دارد به کاوه این موضوع را تفهیم کند که با یک نگاه اغواگرانه می تواند باعث حواس پرتی مردم شود و در ادامه این روش را عملی میکند. نگاه های اغواگرانه نورا هاشمی در این صحنه یکی جالب ترین و در عین حال بامزه ترین صحنه های فیلم است که کمتر مشاهده شده در سینمای ایران با چنین دقت و ظرافتی به تصویر کشیده شود.

بازی مصطفی زمانی در نقش کاوه احتملاً بهترین نقش آفرینی وی در دوران بازیگری اش بوده است. زمانی برخلاف تیپی که اغلب از وی دیده ایم، اینبار به خوبی در نقش یک جیب بر اهل جنوب شهر که از لحاظ احساسی خنثی و درمانده هست، فرو رفته است و گریم مناسبی هم بر صورتش نشسته است.

نورا هاشمی دیگر ستاره فیلم هست که بازی روان و یکدستی در فیلم داشته است و بامزه بودنش هم خوشبختانه طبیعی است. بازی هاش/Upload/Public/Content/Images/1398/09/01/0131240939x.jpegمی مخصوصاً در لحظاتی که با چشمانش در حال اغواست، ستودنی و ارزشمند هست و ثابت میکند که دخترِ گلاب آدینه و مهدی هاشمی بودن مزیت های خاص خودش را دارد. نکته جالب درباره نورا هاشمی این هست که مطمئنم اگر می خواستند به وسیله کامپیوتر، چهره گلاب آدینه و مهدی هاشمی را با یکدیگر ادغام کنند و یک تصویر تلفیقی مشترک از این دو بدست بیاورند، تا این حد جالب از آب در نمی آمد که چهره نورا هاشمی به این شکل و شمایل درآمده است!

امیر جعفری و بهناز جعفری نیز در نقشهای مکمل فیلم قابل قبول ظاهر شده اند. جعفری با آن گریم سنگین که خیلی راحت می شد بجای آن از یک بازیگر مُسن تر استفاده کرد، بازی بسیار روان و خوبی ارائه داده است و ثابت میکند که بازیگر توانایی است. بهناز جعفری هم با اینکه حضور بسیار کوتاهی در فیلم دارد اما بازی خوبی ارائه داده است.

« جیب بر خیابان جنوبی » در بخش های فنی نیز قابل ستایش است و موسیقی متن فوق العاده پیمان یزدانیان یکی از آنهاست. سالهاست که در سینمای ایران به مقوله موسیقی متن اهمیت چندانی داده نمی شود و حتی در بهترین حالت ممکن ، از یک تم ساده جمع و جور در وصف صحنه مورد نظر استفاده می شود. اما اینبار برخلاف روال همیشگی ، موسیقی متن بسیار پرحرارت و به سبک آثار روز سینمای جهان در خدمت صحنه های احساسی فیلم قرار گرفته که لذت تماشای این صحنه ها را دوچندان کرده است. این موسیقی متن زیبا بخصوص در لحظه ای که طلا با چشمانش حواس مردم را پرت میکند و کاوه شروع به جیب بری میکند، بسیار تاثیرگذار است. امیدوارم قطعاتی که در « جیب بر خیابان جنوبی » وجود دارد و شنیده می شود، همگی ارجینال بوده باشد و در نسخه های دی وی دی نیز به همراه فیلم عرضه شود.

فیلمبرداری علیرضا برازنده در « جیب بر خیابان جنوبی » نیز یکی از خوب های سینمای ایران در چند سال اخیر بوده است. قاب بندی های عالی برازنده مخصوصاً در صحنه های به تعقیب و گریز در ساختمان نیمه کاره و لحظات دویدن کاوه در زیر باران شدید، تماشایی است.

البته « جیب بر خیابان جنوبی » مشکلاتی هم دارد که از جمله آنها می توان به شخصیت پردازی ضعیف کاوه اشاره کرد. متاسفانه فیلمساز هیچ اطلاعاتی از گذشته این شخصیت در اختیار مخاطب قرار نمی دهد. در واقع ما هیچوقت متوجه نمی شویم که پدر و مادر کاوه کجا هستند و یا اصلاً کاوه چطور با رعنا آشنا شده و یا اصلاً رعنا چه نسبتی با کاوه دارد ( اینکه واقعاً خواهرش هست یا به عادت وی را خواهر صدا میکند ). فیلم در نهایت با توجه به ملاقات پایانی رعنا و کاوه این حقیقت را آشکار/Upload/Public/Content/Images/1398/09/01/0131250008h.jpeg می کند که ظاهراً کاوه درگیر یک عشق قدیمی با رعنایی هست که حداقل 15 سالی از خودش بزرگتر است. اما این عشق پر حرارت در هیچ کجای فیلم وجود ندارد و به همین دلیل هم هست که تماشاگر به رابطه احساسی میان کاوه و طلا اعتماد می کند چراکه مطمئن هست پای فرد دیگری در میان نیست اما به یکباره رعنا به داستان می آید و تمام معادلات را برهم میزند.

همچنین فیلم در یک سوم پایانی، یعنی درست در زمانی که باید به پایان تلخ فیلم نزدیک شویم، به یکباره سقوط ازادی را تجربه میکند. متاسفانه یک سوم پایان فیلم « جیب بر خیابان جنوبی » برخلاف دو سوم ابتدایی فیلم که ضرباهنگ مناسبی داشت و مخاطب را درگیر داستان و شخصیت ها میکرد، فاقد جذابیت لازمه است و پایان بندی فیلم نیز به نظر می رسد بیش از اینکه باب میل فیلمساز باشد، براساس مصلحت ها و دلایل دیگر، اینچنین غیرمنتظره به تصویر کشیده شده است.

 

حاشیه:

یکی از رسانه های داخل ایران در وصف فیلم « جیب بر خیابان جنوبی » واژه " کپی " از یک فیلم اسپانیایی به نام « دزدان » را مطرح کرد که پاسخ تند سیاوش اسعدی را در پی داشت که معتقد بود در عنوان بندی به وضوح اشاره شده که فیلمش اقتباس از کتاب "یک داستان فرانسوی" با احترام به فیلم "دزدان" بوده است.

ظاهراً در زمان ساخته شدن « جیب بر خیابان جنوبی » مصطفی زمانی اعلام میکند که پاهایش درد میکند و به استراحت نیاز دارد اما به یکباره سر از یک پروژه دیگر در می آورد! این موضوع باعث دلخوری سیاوش اسعدی شد.

آنونس فیلم با صدای مسعود کیمیایی ضبط شد.

7                                                                                   Photo Gallery

 

منتقد : میثم کریمی  

این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگیرد قانونی می شود.

به جمع طرفداران مووی مگ در فیس بوک بپیوندید12312315123123

 

نام فیلم : جیب بر خیابان جنوبی

کارگردان : سیاوش اسعدی

فیلمنامه : سیاوش اسعدی

تهیه کننده : علی سرتیپی و دکتر حسن دادخواه

بازیگران : مصطفی زمانی، نورا هاشمی، امیر جعفری ، بهناز جعفری

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان