تبیین نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک خان جنگلی: از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی

شکست مشروطۀ اول و پس از آن مشروطۀ دوم موجب سرخوردگی مبارزان مشروطه و مردم شد و حکمرانی استبداد داخلی زندگی را بیش از پیش بر مردم دشوار کرد

تبیین نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک خان جنگلی: از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی

١. مقدمه

شکست مشروطۀ اول و پس از آن مشروطۀ دوم موجب سرخوردگی مبارزان مشروطه و مردم شد و حکمرانی استبداد داخلی زندگی را بیش از پیش بر مردم دشوار کرد. در این حین وقوع جنگ جهانی اول و اشغال ایران، به رغم اعلام بی طرفی دولت مرکزی، زندگانی را برای مردم تحمل ناپذیر کرده بود. مستندات به تفصیل میلاد زخم حاکی از آن است که قوای بیگانه به کشتار و آزار اهالی شهرها و روستاها می پرداختند، به زنان و دختران تجاوز می کردند، اموال مردم را به تاراج می بردند و در کنار همۀ این ها قحطی نیز سایۀ خویش را بر کشور گسترانده بود (شاکری، ١٣٨٦: ٧٩). اوضاع کشور در سال ١٢٩٤ ش چنان بود که انگلیسی ها مناطق تحت کنترل خود را در جنوب گسترش دادند و روس ها، که مدتی پیش تر به واسطۀ حملۀ ترکان هم پیمان آلمان ها، از ایران بیرون رانده شده بودند دوباره راه ایران را در پیش داشتند و دولت مرکزی نیز در حفظ استقلال کشور ناتوان بود. این وضعیت اسفناک به برآمدن طولانی ترین جنبش تاریخ معاصر ایران منجر شد. «جنبش جنگل» عنوانی بود که بنا به هویت اعضای آن یعنی مبارزان جنگل های گیلان به این حرکت ضد استعماری  استبدادی داده شد که رهبری این جنبش با چهره ای کاریزماتیک «میرزا کوچک خان جنگلی» شناسانده شده است.

جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی اعلام موجودیت کرد و با شعار مخالفت علیه سلطۀ خارجی و احیای استقلال ایران، اقشار گوناگون مردم را جذب کرد.

انقلاب ١٩١٧ روسیه و رویکرد تحول یافتۀ آن کشور جنگلی ها را به برقراری ارتباط با دولت بلشویکی روسیه ترغیب کرد. مداخلۀ تصاعدی انگلیس و اقدام به توسعۀ نفوذش در شمال ایران به نبردی سخت و فرسایشی میان جنگل با نیروهای انگلیسی و قزاق منجر شد که درنهایت از هم پاشیدن «کمیتۀ اتحاد اسلام» و شکست جبهۀ جنگل را در بهار ١٢٩٨ ش درپی داشت.

پس از شکست کمیتۀ اتحاد اسلام، کوچک خان که با تسلیم شدن دیگر رهبران جنگل مانند حاج احمد کسمایی و دکتر حشمت، که اعدام شد، تنها شده بود، با اندک نفراتش به جنگل های تنکابن گریخت و به تجدید قوا پرداخت. آن چنان که خبر تجدید فعالیت های وی در تیر همان سال به گوش می رسید و در نیمۀ آبان تهران از اخبار پیروزی های وی علیه نیروهای قزاق آکنده بود (صبوری، ١٣٥٨: ١٢٠، ١٤١). در همان زمان قرارداد ١٩١٩ ایران با انگلیس باعث افزایش احساسات ضد انگلیسی شده بود و پیروزی های بلشویک ها بر ارتش سفید و تهدید صدور انقلاب توسط شوروی همچون بادی مساعد بر کشتی جنگل وزیدن می گرفت.

مرحلۀ سوم جنبش در ٢٩ اردیبهشت ١٢٩٩ ش با ورود ناوگان شوروی به انزلی آغاز شد که خود شامل سه زیرمرحله است. هم زمان با ورود بلشویک ها نیروهای جنگل با استقبال گستردۀ مردم وارد شهر شدند. این واقعه به توافقی با بلشویک ها منجر شد که تأسیس جمهوری شورایی ایران در گیلان را درپی داشت، ولی این ائتلاف به دلیل نقض توافقات از سوی جناح چپ و گسترش تبلیغات کمونیستی پس از چند هفته فروپاشید و کوچک خان به حالت قهر به منطقۀ پیشین خود، فومنات، رفت. این دوره را می توان زیرمرحلۀ اول از مرحلۀ سوم جنبش دانست که در آن کمونیست ها کم کم بر فضای جنبش حاکم شدند و میرزا در یک کشمکش مستمر و آشتی ناپذیر به حاشیه رانده شد.

در نتیجۀ کودتای چپ ها، در ٩ مرداد همان سال، کنترل شهر به دست جریان کمونیست به سرکردگی احسان الله خان دوست دار افتاد که نفوذ حزب کمونیست ایران در آن عمده بود. این دوره که تا پاییز همان سال ادامه یافت با قرائت رادیکال چپ ها برجسته شد و زیرمرحلۀ دوم از مرحلۀ سوم را تشکیل داد. با روی کارآمدن حیدر عمو اوغلی در قالب کمیتۀ مرکزی دوم حزب کمونیست ایران، توافقات اولیه ای بین جریان چپ و میرزا در پاییز و زمستان ١٢٩٩ ش شکل گرفت که نهایتا در اردیبهشت ١٣٠٠ ش به ائتلاف دوباره منجر شد، لکن با تردید میرزا در همکاری با روس ها، این ائتلاف در مرداد همان سال فروپاشید.

در ادامۀ این رویداد، نیروهای دولتی در پاییز برای سرکوب انقلابیون راهی گیلان شدند.

خالوقربان به صورت توافقی رشت را تسلیم رضاخان کرد و درجۀ سرهنگی دریافت کرد.

احسان الله خان به باکو گریخت و تنها میرزا در برابر قوای مسلح ارتش ایستادگی کرد و به جنگل های گیلان عقب نشینی کرد. ضمن این که حیدر عمو اوغلی در یک درگیری درون گروهی و در واقعه ای مبهم کشته شد. این دوره نیز معرف زیرمرحلۀ سوم از مرحلۀ سوم است. سرانجام جنبش جنگل با مرگ میرزا کوچک خان جنگلی در آذر ١٣٠٠ ش بر اثر یخ زدگی حین عبور از کوه های تالش، در حالی که تنها همراهش گائوک آلمانی بود، پایان یافت (رواسانی، ١٣٨٤: ٢٧١).

در آثار پژوهشی مرتبط با نهضت جنگل به طور عام و شخصیت میرزا کوچک خان به طور خاص داوری های ضد و نقیضی ارائه شده است. وجود این آرای متکثر و بعضا متناقض سبب شده است تا به دست دادن درکی دقیق از ساختار سیاسی اندیشۀ میرزا کوچک خان دشوار شود. منابع متکثری که دربارۀ مواضع ایدئولوژیک کوچک خان وجود دارد، در دو طیف کلی تفکیک می شود که از یک سو وی را جدایی طلب و آشوب گر معرفی می کند (جهانبانی، ١٣٤٠: ٢٦٣؛ بهار، ١٣٧١) و از سوی دیگر تصویری ملی گرا و قانون طلب از وی ارائه می دهد (آشوری، ١٣٥١: ٣١٩-٣٢٠؛ فخرایی، ١٣٥٧: ٣٣٧؛ کاتم، ١٦٠:١٣٥٧؛ شمیم، ١٣٧٤: ٦٠٠؛ روشار، ١٣٧٤: ٨). در مقالۀ حاضر کوشش شده است تا ضمن اعتنا به هر دو طیف، به منابع دست اول مانند روزنامۀ جنگل، مرام نامۀ جنبش، نامه ها و گزارش های سیاسی، و تألیفات اعضای جنبش تکیه شود تا ضمن به تصویرکشیدن ابعاد بینش سیاسی کوچک خان، نظام سیاسی مد نظر وی مشخص شود.

بر این اساس نظام مشروطه به معنای شکلی از سلطنت است که مشروط یا محدود به شرایط قانونی باشد (طلوعی، ١٣٨٥: ٩٠٠) و جمهوری آن نوع حکومت است که در آن ریاست کشور موروثی نیست، مدت آن محدود، و انتخاب آن بر عهدۀ مردم است (عاشوری، ١٣٥١: ٧١). درواقع مشروطیت شکلی از جمهوری است که ریاست کشور به شکل موروثی به مقام شاه یا سلطان تعلق دارد لکن قانون منتج از مجلسی شامل نمایندگان مردم بر اختیارات شاه حد و مرز می نهد. بر این اساس می توان جمهوری را شکل تکامل یافتۀ مشروطیت دانست.

٢. بسترهای فکری بینش سیاسی میرزا کوچک خان

بینش سیاسی کوچک خان در فعل و انفعالات منجر به انقلاب مشروطه قوام یافت. بر این اساس می توان چیستی بینش سیاسی وی را در جریان های فکری مؤثر در مشروطیت واکاوی کرد. به طور کلی، در تحولات دورۀ مذکور سه جریان فکری ناسیونالیسم، اسلامی، و چپ قابل تشخیص است، که میرزا کوچک تحت تأثیر دو جریان نخست قرار داشته است (نعیمی، ١٣٨٩: ٢).

2- 1 جریان ناسیونالیستی

در سال های منتهی به انقلاب مشروطه پنج سازمان عمده قابل تشخیص اند: مرکز غیبی، فرقۀ اجتماعیون عامیون، مجمع آدمیت، کمیتۀ انقلابی، و انجمن مخفی. به نظر می رسد انجمن مخفی را بایستی طلیعه دار جریانات ناسیونالیستی به شمار آورد (مدیر شانه چی، ١٣٨٥: ٢٤).

انجمن مخفی خواهان اصلاحات گستردۀ اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی بود (آبراهامیان، ١٣٧٩: ١٠٢). پس از کامیابی انقلاب مشروطه، دو حزب اجتماعیون عامیون و اجتماعیون اعتدالیون تأسیس شد که شاید بتوان دومی را، که به اختصار حزب اعتدالی خوانده می شد، پیشگام احزاب ناسیونالیستی در ایران دانست. مرام سیاسی حزب مذکور تلفیقی از تمایلات آزادی خواهانه، قانون طلبانه، ناسیونالیستی، و وطن پرستانه با تعلقات دینی و مذهبی بود که در شاکلۀ آن چهره های ملی گرا در کنار رجال مذهبی گرد آمده بودند (مدیرشانه چی، ١٣٨٥: ٢٩).

٢-٢ جریان اسلامی

از تأسیس حکومت صفویان تا اوایل سلطنت قاجاریان حدودا سه قرن طول کشید تا روحانیت شیعه بتواند نظریۀ حکومت فقهی  شرعی مورد نظر خود را همچون بدیل نظریۀ سلطنت تدوین و به جامعه عرضه کند (قاضی مرادی، ١٣٨٤: ١٠٤). این جریان به دلیل برخورداری از اصالت و پایگاه اجتماعی قوی و رهبران روحانی همواره در جنبش های سیاسی  اجتماعی ایران پیش تاز بوده است. در اواسط قرن نوزدهم سیدجمال الدین اسدآبادی نیز از دل این جریان اسلامی سر بر آورد. او ابتدا به شناسایی دردهای جوامع اسلامی و سپس به چگونگی درمان این دردها پرداخت و به ساختارهای تفکر موجود تکانه های جدی وارد کرد. اسدآبادی خواهان اتحاد علیه مبارزه با استعمار بریتانیا بود و کسانی را که در این مسیر گام برنمی داشتند، به باد انتقاد می گرفت. «رسالۀ نیچریه» که او را به عنوان مدافع اسلام شناسانده است نه بر جنبه های معنوی بلکه بر جنبه های اجتماعی مذهب تأکید دارد (آبراهامیان، ١٣٧٩: ٨١). شایع است که میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را در پی تماس وی اعلان کرد. البته برخی رد کرده اند که فتوای میرزا متأثر از نامۀ سیدجمال الدین بوده است (آدمیت، ١٣٦٠: ١٣).

بدین ترتیب تداوم این حرکت را در دوران ملتهب مشروطیت نیز می توان ردیابی کرد.

برخی از روحانیان با خواسته های جدید دربارۀ تأسیس عدالت خانه و نهایتا تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی همراه و بلکه پرچمدار مشروطیت شدند و بدین گونه روحانیان و ملیون روشنفکر در ایجاد انجمن های مشروطه خواه در کنار هم قرار گرفتند. همین انجمن ها به ویژه انجمن مخفی زمینۀ شکل گیری احزابی مانند حزب اعتدالی را مهیا کردند که روحانیان آزادی خواه در صدر آن جای داشتند.

علاوه بر این بایستی به تأثیر آیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، استاد میرزا کوچک در حوزۀ علمیه اذعان داشت. وی که شاگرد مرجع بزرگ آیت الله کاظم خراسانی بود، رهبری روحانیت رشت در انقلاب مشروطه را بر عهده داشت و در پیوستن کوچک خان به جبهۀ مشروطه خواهان مؤثر بود. بر این اساس به نظر می رسد، تفکیک احزاب مذهبی و ملی در نخستین دورۀ تحزب در ایران (عصر مشروطه) امکان پذیر نیست (نعیمی، ١٣٨٩: ٣٢).

چنین بیان های مشترکی از اسلام و ناسیونالیسم به شکل گیری جریان مذهبی با گرایش میهن دوستی کمک رساند و بستری برای تغذیۀ فکری و آبش خوری تئوریک برای میرزا کوچک خان جنگلی شد.

3-2 جریان چپ

با ظهور سرمایه داری روسیه در نیمۀ قرن نوزدهم و تغییرات اقتصادی  اجتماعی مرتبط با آن، پیوند یک سویۀ گذشته به رابطۀ دوسویۀ پویایی با پیامدهای سیاسی تبدیل شد. درواقع مهاجرت کارگران ایرانی به قفقاز، که عمدتا در صنعت نفت باکو کار می کردند، عامل انتقال اندیشه های چپ از روسیۀ دست خوش تحولات انقلابی به ایران مستعد تغییر بود (شاکری، ١٣٨٤: ٤٥). حضور ده هاهزار کارگر ایرانی مسلمان ساکن قفقاز، حزب سوسیال دموکرات روسیه را به فکر تدوین برنامه ای برای جذب آن ها انداخت. در این راستا سازمان جدیدی برای سامان دهی ارتباط سازمانی میان ایرانیان و حزب سوسیال دموکرات قفقاز با نام باشگاه یا سازمان «همت» تأسیس شد (مدیرشانه چی، ١٣٨٥: ٩٩).

هم زمان در ایران کمیتۀ انقلابی به رهبری ملک المتکلمین و ٥٧ روشنفکر رادیکال که اغلب به کتاب خانۀ ملی رفت و آمد داشتند اعلام موجودیت کرد. حزب همت با شعبه های متعدد مرکز غیبی در ایران، به همراه کمیتۀ انقلاب در سال ١٢٨٤ ش حزب اجتماعیون عامیون را در قفقاز و سپس خود ایران تشکیل دادند که حیدرخان عمو اوغلی رهبریش را بر عهده داشت. ملک الشعرای بهار در این زمینه این طور توضیح می دهد:

در سال اول فتح تهران رجب ١٣٢٧ قمری مطابق ١٩٠٨ میلادی در ایران دو حزب پیدا شد یکی انقلابی، دیگر اعتدالی و در همان سال بعد از افتتاح مجلس دوم این دو حزب به اسم دموکرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون رسمی شد و خودشان را به مجلس معرفی کردند (بهار، ١٣٨٦: ٨).

بر اساس این توضیحات آغاز فعالیت سیاسی کوچک خان را می توان در تشکیل انجمن روحانیون رشت ردیابی کرد که در اعتراض به اقدامات سرکوب گرانۀ علاءالدوله تشکیل شده بود و به تهییج احساسات اهالی رشت همت داشت. در این راستا میرزا در قالب انجمن روحانیون به مشق نظامی پرداخت. وی در تبلیغ مشروطیت گاهی پیاده به اطراف رشت سفر می کرد. ازجمله در حمایت و تشویق معترضان لشت نشایی در قیام علیه استبداد همراه بود و به همراه ١٥٠ تن از مشروطه خواهان به کنسول گری عثمانی در رشت پناهنده شد که ٢٠ روز به طول انجامید. با آغاز دورۀ استبداد صغیر و تنگ شدن عرصه بر مشروطه خواهان ناگزیر به سوی قفقاز و تفلیس راهی شد. به نظر می رسد این سفر نقش مهمی در ارتقای افکار آزادی خواهانۀ کوچک خان داشته است به خصوص که روسیه در آن دوران مسیر انقلابی اش را می پیمود.

گیلک تصریح می کند که دیدن زندگانی آن جا و احساس شهامت و فداکاری انقلابیون قفقاز، که مرکزشان در تفلیس بود، اساسا روح تازه ای به کوچک خان داده بود و او را بیش تر به آزادی علاقه مند کرده بود. قیاس فضای قفقاز با ایران آن چنان او را عصبانی کرده بود که طی نامه ای به دوستان خود در وطن می گوید: «علت این همه بیچارگی و سیه روزگاری از آن بود که از روز اول نخواستیم نه از جان و نه از جانان دست برداریم» (گیلک، ١٣٧١: ١٠).

میرزا بعد از بازگشت از تفلیس با نگاهی آزادی خواهانه تر به صف مجاهدان جهت فتح تهران پیوست. این که تا فتح تهران میرزا همراه سپاه بوده باشد جای شک است. به رغم تأیید حضور میرزا در فتح تهران در سردار جنگل، خود فخرایی به گونه ای متناقض در گیلان در جنبش مشروطیت اشاره به بازگشت کوچک خان و عده ای دیگر از مجاهدان به دلیل اختلاف با سردار محی دارد. به هر حال بعد از سقوط محمدعلی شاه و جانشینی احمدشاه، شاه مخلوع به کمک ترکمن ها و حمایت روسیه درصدد قشون کشی به تهران برآمد که کوچک خان در نبرد مقابل سپاه محمدعلی میرزا در گمش تپه حاضر بود و سخت زخمی شد به طوری که او را برای درمان (به منطق نزدیک تر است که برای جذب) به کنسول گری روسیه بردند. گویا میرزا در جواب پیشنهاد محمدعلی میرزا گفته بود: «من ترجیح می دهم مرگ را و حاضر نیستم که قدمی خلاف آمال ملیه ام بردارم» (مدنی، ١٣٧٧: ٣٩).

برای تکمیل درمان وی را به بادکوبه بردند در حالی که اندک دارایی اش به یغما رفته بود. از آن جا که به حکم کنسول گری تزاری اجازۀ اقامت در موطن خود را نداشت پس از بازگشت به رشت راهی تهران شد که مقارن اولتیماتوم و هجوم روسیه به ایران در ١٢٩٠ ش بود؛ لذا در شرایط بسیار دشوار و در فقر شدید زندگی می کرد. واقعه ای که در این دوران روی داد کشته شدن ناخواستۀ یک گدا بود که به اصرار از او پول نداشته اش را طلب می کرد. گدای سمج در یک لحظه با یک ضربۀ وی کشته شد. کوچک خان وحشت زده خود را به رئیس پلیس تهران تسلیم کرد. اما بعد از رضایت بستگان گدا آزاد شد (فخرایی، ١٣٥٧: ٤٢).

کوچک خان طی ارتباط با هیئت اتحاد اسلام به همراه میرزا علی خان دیوسالار، معروف به سالار فاتح، راهی مازندران شد تا به برپایی جنبشی مسلحانه اقدام کند؛ لیکن به واسطۀ تشخیص مناسب بودن گیلان نزد حشمت الاطباء به لاهیجان شتافت و به کمک حاج احمد کسمایی عملیات چریکی خود را در جنگل های گیلان آغاز کرد.

در بیانی کلی می توان اذعان داشت که کوچک خان متأثر از دو جریان فکری اسلامی و ناسیونالیستی قرار گرفت. او در مبارزۀ خود ابتدا به تعالیم و آموزه های اصیل اسلام، مبتنی بر تعالیم تشیع، اتکا کرد و بر این اساس به اندیشۀ وطن دوستانۀ خود در تقابل با مداخلات و تهاجم بیگانگان قوام بخشید. ضمن این که قرابتش به اندیشۀ چپ تا آن جا بود که به درکی برابری خواهانه از نوع بشر منجر می شد نه آن چه قرائت مارکسیست  لنینیستی مراد می نمود.

٣. ابعاد داخلی بینش سیاسی میرزا کوچک خان

ابعاد داخلی بینش سیاسی کوچک خان عبارت است از: ١. عدالت اجتماعی، که بیان گر مواضع وی در قبال ساختار اجتماعی دوران و خواسته های تحول طلبانه اش است؛ ٢. استبداد سیاسی، که مشخص می کند وی در قبال نظام سیاسی وقت چه موضعی داشته است و به لحاظ ایدئولوژیک در کدام قالب سیاسی قرار می گیرد. بر این اساس بر دو مؤلفۀ آزادی خواهی و قانون گرایی شرح رفته است؛ ٣. قرائت مذهبی، که بیان گر قرائت وی از مقولۀ مذهب و جایگاه مؤلفۀ مذکور در نظام سیاسی مد نظرش است.

1-3 عدالت اجتماعی

با مداقه در منابع دست اول، فخرایی یکی از اهداف سه گانۀ جنبش جنگل را «برقراری امنیت و رفع بی عدالتی» می داند و حاج احمد کسمایی نیز این گونه آورده است: «هدف ما این بود که پس از به دست آوردن استقلال و ایجاد یک حکومت ملی در سراسر کشور، اراضی مالکان بزرگ را میان زارعین قسمت کنیم و سوادآموزی را برای تمام مردم ایران اجباری کنیم» (هدایتی خوش کلام، ١٣٨٣: ٤٧). علاوه بر این ها «فیلیپ روشار» هم یادآور شده است که: «... جنگلی ها همچنین خواهان بودند که بهره برداری از منابع کانی ملی به وسیلۀ بیگانگان پایان یابد و سرمایۀ ملی در راه توسعۀ صنعت، ایجاد راه آهن، کارخانه های نساجی و چرم سازی ملی به کار رود و بالاخره نظام آموزشی نو و همچنین بیمارستان ها و آزمایشگاه های مناسب پدید آید» (روشار، ١٣٧٤) که همۀ این ها تقاضاهای عدالت محور کوچک خان را ترسیم می کند.

مرام نامۀ جنبش جنگل نیز در اصول ١٦، ٢٠، ٢٧، ٢٨، ٢٩، ٣٠ و ٣١ از وجود قرائتی عدالت خواهانه نزد کوچک خان خبر می دهد که با برخی اصول متمم قانون اساسی مشروطه هم خوانی دارد (نعیمی، ١٣٨٩: ٢٢٧). به نظر می رسد درک کوچک خان از مفهوم مجرد عدالت در کنار استقلال سامان می یافته است (جنگلی، ١٣٥٧: ١٦٣). وی در نخستین فرصت اقدام به مصادرۀ اموال استعمارگران در داخل کشور می کند؛ بدان معنا که اموال ایشان را از آن ملت می داند: «... بانک روس در رشت از طرف میرزا کوچک خان مصادره شد» (برگهای جنگل، ١٣٨٠: ٨٥).

میرزا در جایی دیگر با اشاره به عبارت سوسیالیسم بر درک خویش از عدالت اجتماعی تأکید می کند: «... راضی نمی شویم با دست ماها به اسم کمونیسم و یا حمایت از رنجبر، رنجبران را لکه دار کنند و آن ها را از گرسنگی بکشند و نام مقدس سوسیالیستی را لکه دار سازنند» (گیلک، ١٣٧١: ٣٥٢). روس ها نیز جدا از تحلیل هایی که در روند جنبش یا در پایان آن از میرزا ارائه دادند، او را عنصری عدالت طلب تلقی می کنند (کریمی، ١٣٨٢: ٤١١).

مفهوم اصلی سوسیالیسم در بینش سیاسی و برنامه های میرزا در اصل همان مساوات و عدالت و برابری اجتماعی است و به هیچ وجه با مضمون سیاسی مصطلح آن که از ویژگی های تبلیغاتی دولت کمونیستی شوروی سابق بوده مترادف نیست. ضمن این که وی بارها بر این مهم تأکید کرده است که پیاده کردن برنامه ها و مشی کمونیستی در ایران ممکن نیست. او در نامه ای به لنین بر همین موضوع اصرار می ورزد (کردستانی، ١٣٨٢: ٣٧٤).

2-3 استبداد سیاسی

1-2-3 آزادی خواهی

دیدگاه کوچک خان دربارۀ آزادی متأثر از عقاید مذهبی و جهان بینی خداباورانه و تکاملی اش بود. ضمن این که به نحوی مترقیانه دیدگاه های مدرن فلسفۀ سیاسی را نیز دربر می گرفت. هنگامی که جنگلی ها رشت را به تصرف درآوردند، وی این نوع جهان بینی تلفیقی اش را در قالب اعلامیه ای در میان اجتماع بیان می کند: «خداوند متعال همه [انسان ها] را آزاد آفریده و بندۀ یک دیگر نیستند و طوق بندگی را نباید به گردن نهند. همچنین حق ندارند به ابنای نوع خود حاکم مطلق و فعال ما یشاء باشند. انبیا و اولیا و بزرگان دین و فلاسفه و حکما و سوسیالیست های سابق و امروزی دنیا که غم خواران نوع بشرند هریک به نوبۀ خود انسان را از مزایای این حق مشروع طبیعی آگاه ساخته اند» (فخرایی، ١٣٥٧: ٢٦٦). به نظر می رسد کوچک خان مقام آزادی را مقدس می دانست که با مفهوم شرف و بزرگی همراه است و به این دلیل گروه خویش را به نام «احرار» می خواند. وی در نامه ای در این باره به مدیوانی نوشته است: «همۀ فداکاری های بنده و احرار جنگل برای وصول به آزادی است» (همان: ٢٩٠، ٣٦١). البته تشریح این ادبیات انقلابی به شکل حقوقی در مرام نامۀ جنگل طی اصول ٤ و ٧ انعکاس یافته است که با اصول متمم قانون اساسی مشروطه هماهنگ است (نعیمی، ١٣٨٩: ٢٢٧).

هنگامی که کوچک خان از آزادی سخن می گوید تصویر مفهومی مجرد و انتزاعی را در ذهن نمی پروراند. او گاه آزادی را در هم نشینی با منافع ملی می نشاند. مثلا در نامه ای به لنین، که البته بی پاسخ ماند، چنین می نویسد: «اگر ما از دخالت خارجی ها در کارهای داخلی و خارجی مان جلوگیری ننماییم، این دلیل می شود که ما به مقصود خود به آزادی نخواهیم رسید» (گیلک، ١٣٧١: ٣١٧-٣١٨) و گاه آزادی را در ترکیب با انسانیت و عدالت این گونه ترسیم می کند: «حاشا و کلا عقیده ما ثابت و محکم است تمام افراد ما با حرارت سرشاری برای فداشدن در راه آزادی بی پروا هستند...» (همان: ٤٢٥). گاه نیز آزادی را در کنار حاکمیت ملت متجلی می بیند و بر پیوندش با استقلال تأکید دارد: «بی شرف می دانم آن کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال ملت خود را با دست خود فدای شغل و مقام بیهوده کرده...» (همان: ٣٥٢). در بیانی دیگر نیز آزادی عقاید را به رسمیت می شناسد: «... من راحت ایرانی و همه ابنای بشر را بی تفاوت دین و مذهب شایقم...» (همان: ٣٥٢). در این راستا از طرف یکی از عناصر دولت مرکزی نقل می شود که: «تاکنون از میرزا کوچک خان استمدادی بر ضد بلشویک نشده...» (کریمی، ١٣٨٢: ٤٠٨). از فهم این موارد در کنار هم تصویری نتیجه می شود که نشان گر قوام و تکامل فکر سیاسی و برداشت کوچک خان از محتوای آزادی و وسعت دایرۀ تعریف و عمل آن است.

2-2-3 قانون گرایی

ازجمله شاخص های مورد توجه در جهت تشخیص موافقت یا مخالفت تفکر سیاسی با استبداد، جایگاه قانون و قانون باوری در دستگاه تئوریک آن تفکر است. از آن جا که استبداد به معنای تمرکز قدرت در یک فرد تعریف می شود، وجود قانون و شدت قانون پذیری به عنوان یک شاخص عمومی برای سنجش استبداد کارامد است. بر این اساس اتهاماتی به کوچک خان وارد شده است. حبیب الله مختاری، مؤلف تاریخ بیداری ایران از کوچک خان و یارانش به عنوان اشرار و غارت گران نام می برد و امان الله جهانبانی در این باره می نویسد:

«در شمال ایران میرزاکوچک خان علم طغیان گری و یاغی گری را برافراشته» (جهانبانی، ١٣٤٠: ٢٦٣). اما علی اصغر شمیم این اتهام را کذب دانسته است (شمیم، ١٣٧٤: ٦٠٠).

مرام نامۀ جنگل نیز دلالت های ضد استبدادی کوچک خان را بارز می کند. در اصل یکم چنین آمده است: «حکومت عامه و قوای عالیه در دست نمایندگان ملت جمع خواهد شد» (نعیمی، ١٣٩١: ٣٥٥). اصول ٢، ٥، ١٠، ١١، ١٤، ١٥، ٢١، ٢٢، و ٢٣ مرام نامه نیز مؤید اصول ٤٢، ٤٨، ٤٩، ٥٠، ٥١، ٢٧-٣٤، ٥٨-٧٠، و ٧١-٨٩ متمم قانون اساسی مشروطه است در تأکید بر قانون محوری و توسعۀ سیاسی  اجتماعی (امامی، ١٣٨٢: ٩٤ -٩٥).

کوچک خان حتی با مقولۀ آزادی هم با نگرشی قانون مدارانه برخورد می کند: «خیانت کار می شمارم کسانی را که... به نام پیش بردن آزادی مقاصد شخصی و منافع خصوصی را تعقیب نمایند» (فخرایی، ١٣٥٧: ٣٢٤). رویدادهای تاریخی جنبش نیز در برخورد با اسرای جنگی مؤید وجهۀ قانون خواهانۀ وی است (اخوان ارمکی، ١٣٨٢: ٧٧). میرزا همۀ افراد را در برابر قانون برابر می دانست. او در مادۀ پنجم مرام نامه آورده است: «انسان آزاد به دنیا آمده و هریک از افراد در مقابل حقوقی که به او تعلق دارد مساوی خواهد بود» (همان: ٧٧). پیروی از قانون از نظر میرزا آن قدر با ارزش بود که در مرام نامه تأکید بر تسریع در امر قضاوت و رایگان بودن آن دارد. وی می گفت: «قضاوت باید سریع و ساده و مجانی باشد» (نعیمی، ١٣٨٩: ٢٢٧).

٣-٣ نگرش مذهبی

در کتاب سردار جنگل از شخصیت مذهبی کوچک خان این طور یاد می شود:

میرزا یک ایرانی ائده الیست و یک مرد مذهبی تمام عیار بود. هیچ گاه واجباتش ترک نمی شد و از نماز و روزه قصور نمی کرد و در بین دو نماز آیات «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه» و «قل اللهم مالک الملک» و «لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله» را زمزمه می کرد (فخرایی، ١٣٥٧: ٣٨).

مولفۀ مذهب، از ابتدا تا انتهای قیام، جایگاه خویش را در شاکلۀ ایدئولوژیک جریان مذهبی ملی گرای جنگل حفظ کرد. پس از ورود میرزا به رشت و پیش از تأسیس جمهوری او در نطقی با بیانی مذهبی به توصیف روند مبارزه می پردازد. او در این باره «از غلبۀ یزدان به اهریمن و تسلط حق به باطل سخن گفت...» (همان: ٢٤٥).

بیانیه ای که در تأسیس جمهوری صادر شده به خوبی برداشت مذهبی ایشان را لحاظ کرده است:

هیچ قومی از اقوام بشر به آسایش و سعادت نائل نمی شود و به سیر شاهراه ترقی و تعالی موفق نمی شود مگر به حقوق خود واقف گشته کاملا ادراک کند که خدای متعال همۀ آن ها را آزاد آفریده، بنده و ذلیل هم دیگر نیستند و طوق بندگی را نباید به گردن بیندازند و همچنین به ابنای جنس خود حق ندارند حاکم مطلق و فعال مایرید باشند... (گیلک، ١٣٧١: ٢٧٥ - ٢٧٦).

به این ترتیب آزادی، عدالت، و نفی ستم گری در بستر مذهب جمع می شود و همۀ کسانی که در این مسیر راه پیموده اند در طریق مذهب بوده اند (همان). با چنین چشم اندازی میرزا و یارانش انگیزۀ لازم برای مقابله با مشکلات را داشتند. میرزا در نامه ای چنین می نویسد: «بنده به حول قوۀ الهی مستغنی از هرگونه کمک و معاضدت بوده هیچ چیز بر عزم آهنین و ارادۀ متین و استوارم رخنه نمی کند...» (همان: ٤٨٩).

آخرین نامۀ میرزا کوچک خان (٥ آبان ١٣٠٠ ش) که تقریبا یک ماه پیش از مرگش نوشته شده است دربرگیرندۀ بینشی است که نشان می دهد او ضمن واقع گرابودن و توجه به مصائب، با امیدی خداباورانه و فرامادی گام برمی دارد (همان: ٥٠٤-٥٠٥). درواقع با نوعی نگرش مذهبی روشن گرایانه مواجهیم که فارغ از خرافه و جهل به سمت آگاهی، مسئولیت، امیدواری، آزادی، و پایداری هدایت گر است و می توان آن را از سنخ و جنس الهیات رهایی بخش دانست که در بسیاری از جنبش های اسلامی معاصر نیز قابل شناسایی است. رد پای این نگرش خاص مذهبی را می توان به گونه ای آشکار در مرام نامۀ جنبش جنگل در اصول ٣، ٩، ١٨، و ١٩ مشاهده کرد (نعیمی، ١٣٨٩: ٢٢٧). لذا ادعای خرافی و متحجربودن کوچک خان مردود است.

٤. ابعاد خارجی بینش سیاسی میرزا کوچک خان

ابعاد خارجی بینش سیاسی وی بر آن بخش از تفکرات و مواضعش دلالت دارد که در تقابل با عناصر بین المللی و دول بیگانه معنا می یابد و به طور مشخص می توان آن را منافع ملی نام نهاد. در این راستا دو مؤلفۀ عمدۀ استقلال و تمامیت ارضی و ملی گرایی شرح داده شده است.

1-4 منافع ملی

1-1-4 استقلال و تمامیت ارضی

بحث ها پیرامون ماهیت ملی گرایانۀ جنبش جنگل آن را در معرض اتهام تجزیه طلبی قرار می دهد. مخبرالسلطنۀ هدایت ازجمله کسانی است که تلاش میرزا را در جهت تجزیۀ گیلان از بدنۀ خاک ایران دانسته است (هدایت، ١٣٧٤: ١٧). لیکن علی اصغر شمیم بر وطن پرستی وی اصرار کرده است (شمیم، ١٣٧٤: ٦٠٠). شاپور رواسانی نیز دربارۀ اتهام تجزیه طلبی نسبت به میرزا می نویسد: «میرزا و یارانش با هر نوع فکر تجزیه طلبی و جدایی از کشور مخالف بودند و هدف اصلی شان که بارها اعلام می شد به دست آوردن استقلال و آزادی برای کل جامعۀ ایرانی بود نه یک منطقه» (رواسانی، ١٣٨٤: ١١٣). همچنین پیتر آوری اشاره دارد «دکتر عیسی صدیق اعلم [مدیر کل آموزش و پرورش گیلان]... گواهی می دهد که کوچک خان تلاش می کرد تا به تجدید حیات کشور خود بپردازد» (آوری، ١٣٧٧). ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است: «میرزا و دیگر یارانش هیچ گاه به این مسئله [جدایی طلبی] نمی اندیشیدند؛ زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیۀ مملکت است» (روزنامۀ دامون، ٣: ١٣٥). فیلیپ روشار در تحلیلی همه جانبه از ماهیت و اهداف جنبش جنگل می گوید: «در واقع سیاست جنبش جنگل خواستار وضع قانون اساسی، ایجاد یک دولت ملی برخوردار از یک ارتش ملی، الغای نظام کاپیتولاسیون، که اروپاییان پدید آورده بودند، شد» (روشار، ١٣٧٤). از سویی میراحمد مدنی هم بر این اعتقاد است که «میرزا کوچک و همراهانش اهتمام داشتند که بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود» (مدنی، ١٣٧٧: ٧٣). روزنامۀ جنگل نیز دربارۀ این اتهام موضع گیری صریحی دارد: «بانی این تهمت ها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالت کش انگلیس است» (جنگل، ٨). از مفاد نامۀ کوچک خان به سفیر شوروی هم روحیۀ تجزیه طلبی فهم نمی شود بلکه وی از موضع ملی وارد شده است (شایسته، ١٣٨٢: ٢٧٨).

نهضت جنگل به منزلۀ متولد شرایط تاریخی ایران، بحث استقلال ملی را در رأس اهداف و برنامه هایش قرار داده بود (هدایتی خوشکلام، ١٣٨٣: ٧٣). جنگلی ها می گفتند که: «... ما قبل از هرچیز طرف دار استقلال مملکت ایرانیم...» (جنگل، ٥). آن ها در توضیح درک خود از مفهوم استقلال چنین بیان می کردند که: «استقلال به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطه نظر تمام دول اجانب، چه هم جوار چه غیر هم جوار در مقابل یک سان است» (جنگل، ٢٨). جنگلی ها در مسیر استقلال طلبانۀ خویش بین متجاوزان تفاوتی قائل نبودند و این مفهوم را با صریح ترین ادبیات اعلام می کردند: «هرکس به مملکت ما سوق قشون نموده بی طرفی ما را نقض نماید او را متعدی و متجاوز خواهیم دانست؛ خواه روس و انگلیس باشد خواه عثمانی و آلمان» (جنگل، ١٥).

میرزا کوچک خان در یکی از نامه هایی که به لنین نوشته است می گوید: «ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی در ایران برداشته ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است... زیرا به جای مداخلۀ یک دولت خارجی، که تاکنون وجود داشته، مداخلۀ دولت خارجی دیگر شروع شده است» (فخرایی، ١٣٥٧: ٢٥٢). از متن نامه چنین برداشت می شود که میرزا به رغم مخالفت با بسیاری از افکار لنین و تروتسکی، در مورد تسلط ملت ها بر مقدرات خود به روشنی گفته های آن ها را تأیید می کند و خویش در مقام اجرای آن ها برمی آید (همان: ٣٠١). به رغم این مواضع محکم و روشن در مقابل روس ها، میرزا کوچک در مقام انتخاب میان راه های موجود ناچار از انعقاد قرارداد با بلشویک ها شد.

2-1-4 ملی گرایی

جنبش منتسب به کوچک خان انگیزۀ قیام مسلحانه اش را این گونه بیان می داشت : «جنگلی ها می گویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای به این مملکت به کلی قطع شود» (جنگل، ١٣). باید توجه داشت که جنگل جریانی بود با گرایش مذهبی که می توانست به جهت گیری هایی ضعیف در دفاع از منافع ملی و بیش تر در جهت منافع دیگر کشورهای اسلامی منتهی شود. به خصوص که خلافت عثمانی به عنوان اصلی ترین قطب جهان اسلام هم چنان برقرار بود. لیکن ضمن مرزبندی قاطع با چنین گرایشاتی، وظیفۀ خود را پایداری بر سر منافع ملی ایران دانست : «حفظ این آب و خاک ایران و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است و بعد از موفقیت به آن جا وظایف ایرانیت البته برادران اسلامی مادامی که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهد بود» (جنگل، ٢٨).

دربارۀ ملت باوری آمده است که هر ملت سرزمین خاصی دارد. وفاداری به خاک و فداکاری برای پاسداری از آن و بزرگداشت آن از پایه های ملت باوری است. ملی گرایی ایدئولوژی ای است که دولت ملی را عالی ترین شکل سازمان سیاسی می داند و مبارزۀ ملی گرایانه بر ضد چیرگی و تاخت و تاز برای به وجودآوردن یا پاسداری از چنین دولتی است (آشوری، ١٣٥١: ٣١٩ - ٣٢٠). دیدگاه هایی که ژنرال دانسترویل و خان ملک ساسانی دربارۀ میرزا کوچک ابراز داشته اند بر تعریف فوق از ملی گرایی دلالت دارد. دانسترویل دربارۀ جنبش جنگل اشاره داشته است: «رهبرشان میرزا کوچک خان است، او اصلاح طلبی شرافت مند و درست کار است که فریاد مبارزه طلبی اش، یعنی ایران از آن ایرانیان است، حقانی ترین فریاد است» (روشار، ١٣٧٤: ٨). خاطره ای که خان ملک ساسانی از دیدار خویش با میرزا ثبت کرده است بیان گر آگاهی ملی وی است (ساسانی، ١٣٥٤). ریچارد کاتم با ارائۀ شواهدی از دیدگاه های جنبش جنگل در مناسبات خارجی چنین بیان می کند که ایشان علیه همۀ دشمنان از روس و انگلیس تا عثمانی و آلمان یک سان جنگیدند (کاتم، ١٣٥٧: ١٦٠). رضاخان سردارسپه نیز که سرکوب نهایی قیام به پای او نوشته شده است، قیام میرزا را در راستای میهن پرستی ارزیابی کرده است (فخرایی، ١٣٥٧: ٣٣٧).

پس از ورود روس های سرخ، کوچک خان به شکلی خصوصی، به یکی از یارانش گفته بود: «خداوند شاهد است هرگز راضی نیستم با اجانب و خارجی ها درصدد ادارۀ امور وطن و مملکت باشم» (صبوری دیلمی، ١٣٥٨: ٤٨٣). یکی از مقامات کمیساریاری خارجی شوروی پیش از انجام کودتا دربارۀ میرزا چنین اظهار نظر کرده بود: «او یک ناسیونالیست است و نسبت به انگلیسی ها که ایران را به بندگی کشانده اند و دولت تهران که خود را به آن ها فروخته است نفرت عمیقی دارد» (کریمی، ١٣٨٢: ٤٠٧). انگلیسی ها هم وجه ملی میرزا را بسیار برجسته می دانند. در یکی از گزارش های سفارت انگلیس آمده است: «یکی از راه های بر سر عقل آوردن کوچک خان گفت وگوی صریح با وی و تشریح عواقب وخیم اقدامات او برای ایران و ایرانیان است» (همان: ٤٠٧) و در یکی دیگر از این گزارش ها به این مطلب برمی خوریم که: «روس ها از میرزا کوچک خان دل سرد شده اند؛ زیرا که او را یک ایرانی ناسیونالیست شناخته اند» (همان: ٤٠٧). درنهایت جان فوران نیز تصویری ملی گرا از کوچک خان ترسیم کرده است (فوران، ١٣٨٩: ٢٩٨).

٥. چرخش از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی

سیر تحول ایدئولوژیک کوچک خان از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی ذیل دو پارامتر عمده قابل فهم است: ١. سرخوردگی نسبت به احیای نظام مشروطه؛ ٢. تحولات بین المللی.

برای درک بهتر این دو پارامتر، بایستی بینش سیاسی کوچک خان و تطور آن را در سه مرحله از جنبش جنگل تحلیل کرد:

١. از ابتدای جنبش (١٢٩٤ ش) تا از هم پاشیدن کمیتۀ اتحاد اسلام و آغاز راهپیمایی بزرگ (فروردین ١٢٩٨ ش)؛

٢. بعد از راهپیمایی بزرگ و استقرار در منطقۀ آلیان (اردیبهشت ١٢٩٨ ش) تا آغاز انقلاب جنگل (خرداد ١٢٩٩ ش)؛

٣. از تأسیس جمهوری (خرداد ١٢٩٩ ش) تا مرگ میرزا کوچک جنگلی (آذر ١٣٠٠ ش).

شاخص مرحلۀ نخست در ارتباط با نظام سیاسی مد نظر کوچک خان، مشروطه خواهی و اعلام وفاداری به شاه ذیل ایجاد دولتی مستقل از نفوذ بیگانگان و برپایی مجلس شورای ملی است (جنگل، ١٣). لیکن تلاش چهارسالۀ جنگل ذیل بینش سیاسی مذکور ناکام ماند و نه تنها دولت و مجلس ملی شکل نگرفت بلکه بیش ترین فشارها برای سرکوب جنبش نیز به دست دولت مرکزی انجام شد. با بی نتیجه ماندن مذاکرات، وثوق الدوله سه سیاست عمده را در پیش گرفت : ١. ایجاد فشارهای غیر مستقیم مانند آزار مردم و هواداران جنگل که در قالب حکمرانی تیمورتاش پیاده شد (متولی، ١٣٨٢: ٤٦٩-٤٧٠؛ فخرایی، ١٣٥٧: ١٨١- ١٨٢)؛ ٢. ادامۀ مذاکرات با سایر سران جنگل و ایجاد دودستگی بین رهبران که دربارۀ افرادی مانند حاج احمد کسمایی نتیجه داد؛ ٣. اعزام نیروهای نظامی که درنهایت با حملۀ قوای قزاق  انگلیس، جنگل را تا مرحلۀ نابودی پیش برد (نعیمی، ١٣٨٩: ١٠٤). بر این اساس ناکامی بیش از چهار سال مقاومت مشروطه خواهانه، کوچک خان را نسبت به اصلاح پذیری نظام سلطنتی و احیای مشروطه سرخورده و ناامید کرد. به گونه ای که مرحلۀ دوم، که همچون مرحلۀ گذار از مشروطه خواهی به جمهوری خواهی است، را دارد و مرام نامۀ جنبش را، که متصور نظام جمهوری است، می توان محصول همین دورۀ گذار دانست که در مرحلۀ سوم عملی شد.

وی به این باور رسیده بود که برقراری حکومت قانون منوط به الغای سلطنت و برچیده شدن نظام سلطنتی در ایران است و باید با تأسیس نظام جمهوری، که با فرهنگ ملی و مذهبی ایرانی نیز سازگار باشد، به فضایی مناسب برای استقرار آزادی، عدالت، امنیت، و رفاه اجتماعی دست یافت. او در شرح این مواضع می گوید:

برای نجات ایران از فساد و فقر که از نفوذ قدرت های خارجی سرچشمه می گیرد باید نظامی جمهوری و سوسیالیستی که با مشروطیت و دموکراسی فاصلۀ چندانی ندارد پیاده کرد، رنجبران را از از دست راحت طلبان برهانیم و لیکن درباریان تن در نمی دهند که مملکت ما با قانون مشروطیت از روی پروگرام دموکراسی اداره گردد (کردستانی، ١٣٨٢: ٣٧٣).

مرحلۀ سوم از سیر تحول ایدئولوژیک کوچک خان در ارتباط با تحولات بین المللی قابل فهم است. به گونه ای که این تحولات بین المللی که با گسترش جماهیر شوروی در آسیا همراه بود، بر سرعت تحول بینش سیاسی کوچک خان به جمهوری خواهی تأثیر نهاد.

کوچک خان که پس از احیای جنبش در ١٢٩٨ ش یک سال تحت نفوذ ایل آلیان و فشارهای نظامی دولت مرکزی در منطقۀ فومنات محصور شده بود طی تماس هایی سعی در ایجاد ارتباط با بلشویک ها، به منظور فراهم آوردن تجهیزات جنگی، کرده بود. اسناد حاکی از آن است که وی خواهان حمایت تسلیحاتی چپ ها بدون دخالت ایدئولوژیک ایشان در امور ایران بوده است (جنگلی، ١٣٥٧: ١٣٥-١٣٦).

سرانجام با ورود ناوگان دریایی بلشویک به انزلی که پیش تر آذربایجان را تصرف کرده بود، طی معاهده ای نه ماده ای بین کوچک خان و چپ ها جمهوری ایران در گیلان اعلام شد.

به نظر می رسد کوچک خان، که مؤلفه های سوسیال دموکراتیک در سیر تحول ایدئولوژیک اش افزایش یافته بود و مرام نامۀ جنبش گواهی بر آن است (گیلک، ١٣٧١: ٥٢٧)، زیر فشار دولت مرکزی و چپ های انقلابی گزینه ای جز ائتلاف با چپ ها نداشت؛ چراکه نهایتا در برخی پارامترهای ضد استبدادی و ضد استعماری قرابت بیش تری با چپ ها داشت. البته چپ ها از اعلان جمهوری همانا جمهوری شورایی را مد نظر داشتند، لیکن کوچک خان خواهان جمهوری مبتنی بر سوسیال دموکراسی بود. بررسی مفاد معاهده این ادعا را اثبات می کند. بر اساس معاهده، چپ ها تعهد کرده بودند که هیچ گونه فعالیت کمونیستی در ایران انجام نشود (فخرایی، ١٣٥٧: ٢٤٤). لیکن نقض مفاد معاهده که ناشی از تعارضات ایدئولوژیک مابین کوچک خان (معتقد به تعالیم اسلامی) و چپ ها بود به فروپاشی ائتلاف مذکور منجر شد.

٦. نتیجه گیری

نظام سیاسی ایران معاصر تحولات ساختاری متکثری در چندین حکومت را تجربه کرد که خاستگاه آن را منطقا می توان در بسترهای نظری و عملی مشروطیت جست وجو کرد. بر این اساس پرسش اصلی مقاله عبارت است از این که نظام سیاسی مدنظر کوچک خان چه بوده است ؟ بینش سیاسی میرزا کوچک خان جنگلی که بر بستر فکری اسلامی و ناسیونالیستی شکل یافته بود، ذیل دو پارامتر عمدۀ ابعاد داخلی و ابعاد خارجی قابل تشخیص است. عدالت خواهی در عرصۀ اجتماعی، مبارزه با استبداد سیاسی، و ارائۀ قرائتی رهایی بخش از مذهب، ابعاد داخلی اندیشۀ کوچک خان را تشکیل داده است. شاخص قراردادن منافع ملی ذیل دو مقولۀ حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی نیز نشان گر ابعاد خارجی بینش سیاسی وی است.

از مستندات برمی آید که کوچک خان آشکارا عدالت خواهی را از اهداف اصلی حرکت تغییرطلبش بیان می کند. آن عدالت خواهی که مد نظر وی است نه در پی انقلابی ساختاری بلکه مبتنی بر کاستن فاصله و تعدیل طبقاتی است. البته مکانیزم های این تعدیل طبقاتی در تفکر میرزا مشخص نشده است. از طرفی او که در معرض اندیشه های نوین در فققاز انقلابی و نیز فضای دموکراتیک گونۀ مشروطیت قرار گرفته بود در بینش سیاسی اش جایی ویژه به مولفۀ استبدادستیزی اختصاص داده بود. استبدادستیزی کوچک خان ذیل دو مقولۀ آزادی خواهی و قانون گرایی ارزیابی می شود. تأثیرات فضای مشروطه و جریان ترقی خواه در پررنگ بودن اعتقاد وی به آزادی عقیده و اهمیت جایگاه قانون برای کنترل نظام سیاسی و مدیریت نظام اجتماعی مؤثر بوده است و مهم آن که وی در سیر مبارزاتی اش از مشروطه طلبی به جمهوری خواهی تحول می یابد.

کوچک خان که تحصیلات را از مکتب خانه آغاز کرده بود و از حوزۀ علمیه به صف مشروطه طلبان پیوسته بود در آرای سیاسی اش نیز متأثر از آموزه های دینی بود. لیکن قرائتی رهایی بخش و اجتماعی از باور دینی عمیقش ارائه می داد. وی از پتانسیل های مؤلفه های موجود در فرهنگ سیاسی اسلام مبتنی بر تعالیم تشیع و الهام گیری از آن در راه مبارزه و تحقق آرمان های مذهبی خویش بهره می برد. با وجود دین باوری عمیق، اتهام خرافاتی بودن به وی وارد شده است که بر اساس مستندات قابل تأیید نیست. به لحاظ هستی شناختی، نگرانی نسبت به ازدست رفتن تمامیت ارضی ایران در فقدان دولت مرکزی مقتدر از دلایل عمدۀ شکل گیری جنبش جنگل تحت زعامت کوچک خان بوده است. با وجود بنیان محلی جنبش جنگل، اسناد موجود که در متن بدان ها اشاره شد، دلالت بر ملی گرایی رهبری جنگل دارد؛ به ویژه آن که گزارش های سفارت خانه های دول گوناگون دلالت بر کنارنیامدن کوچک خان با ایشان دارد. بنابراین انتساب اتهام تجزیه طلبی به وی ناموجه است.

از کلیت بحث حاضر، عدالت خواهی، استبدادستیزی، و نگرش مذهبی بینش سیاسی کوچک خان در ابعاد داخلی نتیجه می شود. در ابعاد خارجی نیز عنصر منافع ملی مؤکد بر حفظ تمامیت ارضی و ملی گرایی استخراج می شود. این مؤلفه ها از شاخص های عمدۀ مشروطه طلبی است. ضمن این که سرخوردگی نسبت به اصلاح نظام سلطنتی و احیای مشروطه که با عدم توفیق در چهار سال مبارزات چریکی حاصل شده بود از یک سو و از سوی دیگر نیز فشار تحولات بین المللی که با گسترش جماهیر شوروی در شرق همراه بود، باعث جمهوری خواهی در کلیت بینش سیاسی کوچک خان شد. بنابراین همان گونه که در نمودار ١ آمده است، در یک جمع بندی کلی بایستی کوچک خان را با توجه به اعتقادات عمیق دینی مشروطه طلبی دانست که نهایتا به یک جمهوری خواه تحول یافته است.

مدل نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک.PNG

نمودار ١. مدل نظام حکومتی در بینش سیاسی میرزا کوچک خان

منابع

آبراهامیان، یرواند (١٣٧٩). ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.

آدمیت، فریدون (١٣٦٠). آشفتگی در فکر تاریخی، بی جا: بی نا.

آشوری، داریوش (١٣٥١). فرهنگ سیاسی، تهران: مروارید.

آوری، پیتر (١٣٧٧). تاریخ معاصر ایران، از تأسیس تا انقراض سلسلۀ قاجاریه، ج ١، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطایی.

اخوان ارمکی، عباسعلی (١٣٨٢). «آزادی از دیدگاه میرزا کوچک خان»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.

امامی، فیض الله (١٣٨٢). «بررسی مرام نامۀ جنبش جنگل»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.

جستارهای سیاسی معاصر، سال چهارم، شمارۀ اول، بهار ١٣٩٢

برگهای جنگل، نامه های رشت و اسناد نهضت جنگل (١٣٨٠). به کوشش ایرج افشار، تهران: نشر و پژوهش فروزان.

بهار، ملک الشعرا (١٣٨٦). تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج ١، تهران: امیرکبیر.

پیشه وری، جعفر (١٩٨٦). یادداشت های زندان، لوس آنجلس، بی نا، نقل شده در شاکری، خسرو (١٣٨٦).

میلاد زخم، جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران، ترجمۀ شهریار خواجیان، تهران: اختران..

جنگل (١٥ جمادی الآخر ١٣٣٦). ش ٢٨.

جنگل (١٦ ذیقعده ١٣٣٥). ش ٩.

جنگل (١٧ ذیحجه ١٣٣٥). ش ١٢.

جنگل (٢٣ ربیع الاول ١٣٣٦). ش ٢٤.

جنگل (٢٣ محرم ١٣٣٦). ش ١٥.

جنگل (٢٤ ذیحجه ١٣٣٥)، ش ١٣.

جنگل (غره شوال ١٣٣٥). ش ٥.

جنگلی، میرزا اسماعیل (١٣٥٧). قیام جنگل، با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین، تهران: جاویدان.

جهانبانی، امان الله (١٣٤٠). «خاطراتی از اوضاع قبل از کودتای ١٢٩٩»، سال نامۀ دنیا، بی جا.

دولت آبادی، یحیی (١٣٧١). حیات یحیی، ج ٤، تهران: عطار و فردوس.

رواسانی، شاپور (١٣٨٤). نهضت جنگل، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

روزنامۀ دامون (١٣٥٩). مصاحبه با ابراهیم فخرایی، ش ٣.

روشار، فیلیپ (١٣٧٤). «اصلاح طلبی و سنت (جنبش جنگل از ١٢٩٤ تا ١٣٠٠ ه.ش)»، ترجمۀ ع روح بخشیان، ماه نامۀ گیله وا، ش ٣٤.

شاکری، خسرو (١٣٨٤). پیشینه های اقتصادی  اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی در آن عهد، تهران: اختران.

شاکری، خسرو (١٣٨٦). میلاد زخم، جنبش جنگل و نخستین جمهوری سوسیالیستی ایران، ترجمۀ شهریار خواجیان، تهران: اختران..

شایسته، فریدون (١٣٨٢). «شخصیت میرزا کوچک و ماهیت نهضت جنگل در آیینۀ داوری»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.

شمیم، علی اصغر (١٣٧٤). ایران در دورۀ سلطنت قاجار، تهران : نشر افکار.

صبوری دیلمی، محمدحسن (١٣٥٨). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانۀ جنگل، تهران : مؤلف.

طلوعی، محمود (١٣٨٥). فرهنگ جامع سیاسی، تهران : نشر علم.

عاشوری، داریوش (١٣٥١). فرهنگ سیاسی، تهران : مروارید.

فخرایی، ابراهیم (١٣٥٧). سردار جنگل، تهران: جاویدان.

فوران، جان (١٣٨٩). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ١٥٠٠ میلادی مطابق با ٨٧٩ جستارهای سیاسی معاصر، سال چهارم، شمارۀ اول، بهار ١٣٩٢

شمسی تا انقلاب، ترجمۀ احمد تدین، تهران: خدمات فرهنگی رسا.

قاضی مرادی، حسن (١٣٨٤). نوسازی سیاسی در عصر مشروطۀ ایران، تهران: اختران.

کاتم، ریچارد (١٣٥٧). ناسیونالیسم در ایران، ترجمۀ فرشته سرلک، تهران: گفتار.

کردستانی، سوران (١٣٨٢). «قیام جنگل و مشترکات آن با قیام کردها»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت : شهر باران.

کریمی، بهنام (١٣٨٢). «ایدئولوژی نهضت جنگل»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.

گیلک، محمدعلی (١٣٧١). تاریخ انقلاب جنگل، رشت: گیلکان.

متولی، یوسف (١٣٨٢). «جنبش جنگل در دوران فرمانروایی سردار معظم خراسانی»، در مجموعه مقاله های همایش بازشناسی نهضت جنگل، رشت: شهر باران.

مدنی، میراحمد (١٣٧٧). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان، به کوشش سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی، تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.

مدیر شانه چی، محسن (١٣٨٥). فرهنگ احزاب و جمعیت های سیاسی ایران، تهران: نگاه معاصر.

نعیمی، عباس (١٣٨٩). «جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل»، پایان نامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه شاهد.

نعیمی، عباس (١٣٩١). جریانشناسی سیاسی جنبش جنگل، تهران: چاپخش.

هدایت، مخبرالسلطنه (١٣٧٤). خاطرات و خطرات، تهران: زوار.

هدایتی خوشکلام، منوچهر (١٣٨٣). یادداشت های احمد کسمایی از نهضت جنگل، رشت: کتیبۀ گیل.

جستارهای سیاسی معاصر، سال چهارم، شمارۀ اول، بهار ١٣٩٢

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر