ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به نظر منتقد گاردین درباره‌ی فیلم جدید نوآ بومباک

نگاهی به نظر پیتر بردشاو (Peter Bradshaw) منتقد گاردین درباره‌ی فیلم جدید نوآ بومباک Noah Baumbach

نگاهی به نظر پیتر بردشاو (Peter Bradshaw) منتقد گاردین درباره‌ی فیلم جدید نوآ بومباک Noah Baumbach

فیلم خانوادگی-کمدی و لذت‌بخش «داستان‌های میروییتز (جدید و منتخب)»

 

«داستان‌های میروییتز (جدید و منتخب)» The Meyerowitz Stories – New and Selected از نوآ بومباک Noah Baumbach فیلمی با تمامی نکات مثبت یک فیلم‌نامه خوب و گروه هنرپیشگانی مناسب است. داستان فیلم درباره‌ی پشیمانی، دعواها و رقابت‌های خواهر برادری، مشکلات با پدر و نا‌امیدی از زندگی‌ست که در طول داستان با ملاطفت و عشق همراه می‌شود. بالطبع چیزی از «هنا و خواهرانش» Hannah and Her Sisters را در آن می‌بینیم، و یا حتی چیزی از فیلم The Corrections از جاناتان فرنزن (Jonathan Franzen) در این فیلم مشخص است.

تشابه فیلم به فیلم «خانوادهٔ اشرافی تننبام» The Royal Tenenbaums از وس اندرسون (Wes Anderson) هم غیر قابل انکار است، هر چقدر هم متفاوت باشند به دلیل حضور بن استیلر (Ben Stiller) در هر دو فیلم، نقاط اشتراکی خواهند داشت. استیلر در این فیلم بالاتر از حد توقع ظاهر شده و نمی‌توان او را نادیده گرفت، در آخرین قسمت فیلم هم دیالوگی احساسی را ارائه می‌دهد. ممکن است که فیلم، فیلمی عمیق نباشد و رفتارها کاملا واقعی و کاربردی نباشند؛ مثلا، در پایان هر دیوانه بازی برای تاثیر کمدی، ناگهان صحنه بسته و تمام می‌شود، نام و تیتر فصل‌های مختلف معمولا بی‌ربط و بی‌معنا هستند حتی تکه‌ی جدید ومنتخب هم در نام فیلم اضافی به نظر می‌رسد.

اما فیلم با تمام اینها کاملا لذت‌بخش و دلنشین است به همراه تکنیک‌های فیلمسازی که به نظر آسان می‌آیند ولی در واقع اصلا هم آسان نیستند، فیلم پر از زیبایی، ظرافت و گرماست، خصوصا بن استیلر و قسمت نهایی فیلم که کاملا این حس در آن محسوس است.

طبق معمول فیلم و دراما حول محور تفاوت آدم‌های موفق و غیر موفق می‌گردد و تعادل را زمانی به وجود می‌آورند که این آدمها با هم نسبت پیدا می‌کنند و ارزش‌های خانوادگی درگیر می‌شوند تا بر سوال موفقیت و یا شکست خوردن آدمها در بازی زندگی سرپوش بگذارند. نوعی روایت عاشقانه وجود دارد که تمامی این مشکلات را به سخره می‌کشد، عشق خواهر برادری و فامیلی.

بن استیلر در نقش متیو میروویتز (Matthew Meyerowitz) ظاهر می‌شود، مدیر و حسابداری موفق در لس آنجلس. او برادر ناتنی دنی (Danny) با بازی آدام سندلر (Adam Sandler) و جین (Jean) با بازی الیزابت مارول (Elizabeth Marvel) است. دو خواهر برادری که از لحاظ مالی در رده‌ی او نیستند و در نیویورک زندگی می‌کنند، جایکه به پدر کج خلق و غیر قابل تحملشان هرولد (Harold) با بازی داستین هافمن (Dustin Hoffman) نزدیک ترند. پدری با ریش خاکستری و مجسمه‌ساز و بازنشسته‌ی دانشگاهی با محبوبیتی کم با توهمی درباره‌ی معاصرین و هم‌نسل‌هایش که از او بهتر از آب درآمده‌اند.

دنی به وضوح اخلاق بد پدر را به ارث برده، همچنین مانند پدر در مورد اشتباه دیگران کم طاقت است و از لحاظ فیزیکی ضعیف. لگن دنی مشکل‌دار است و هرولد هم بر اثر حادثه ای ضغیف شده و به نظر می‌آید مشکلات حافظه‌اش تشدید شده است.

بچه‌ها در صدد ریختن برنامه ای برای هرولد هستند، از نوعی که دوست دارد. در این میان شریک زندگی هرولد، مورین (اما تامپسون – Emma Thompson) با وجود ناراحتی‌هایی تصمیم به فروش خانه‌ی نیویورکشان می‌گیرد. جین با اینکه از پدر و نحوه ی والد بودنش عصبانی‌ست اما خود را نگه می‌دارد و چیزی نشان نمی‌دهد، اما دنی و متیو از پدر و همدیگر عصبانیند با این حال هر دو به نوعی به دنبال تایید پدر هستند و ناراحت از اینکه استعداد هنری خود را در دبیرستان نیمه کاره رها کرده‌اند.

دنی همین مشکل را با دختر جوانش اِلیزا (گریس ون پتن – Grace Van Patten) دارد و در به در به دنبال درست کردن رابطه‌اش با اوست، دخترک تصمیم به خواندن رشته فیلم‌سازی در همان دانشگاهی دارد که هرولد در آن تدریس می‌کرده و دنی در صدد بهبود رابطه است تا شاید مرحمی بر زخم رابطه‌ی شکست خورده‌ی خودش با پدرش باشد.

ولی هرولد مریض می‌شود و بچه‌ها می‌فهمند که شاید تا ابد برای مذاکره درباره‌ی مشکلات و رفتار و روابطشان وقت ندارند. البته داستان شاید آن جور که انتظار می‌رفت پیش نمی‌رود.

بازی داستین هافمن بسیار باور پذیر و قانع کننده است، پیرمردی با رفتاری بچه‌گانه، پر توقع و غرق در بغض و کنیه‌ی نسبت به دیگران و جایگاه اجتماعی‌شان. (منتقد می‌گوید این رفتار او را به یاد کسی در کاخ سفید می‌اندازد!!) الیزابت مارول خیلی درست و به جا در نقشش، خشک و بی احساس بازی می‌کند و در واقع حضور و نقشش در این نقش مشکل و قلق‌دار، بیش از دو برادر دیگرش سخت به نظر می‌آید. سندلر هم در نقشش خوب بازی کرده، شخصیتی که ایده‌های زیادی برای زندگی کردن ندارد و اعتماد به نفسی هم ندارد. این کاراکتر نشان می‌دهد که سندلر توانایی بازی نقش‌های مختلف را دارد و بازیگر خوبی‌ست.

اما بازی بن استیلر است که توجه همه را به خود جلب خواهد کرد، در همان دیالوگ و سخنان آخر که درباره‌ی پدرش است. نیمه‌های صحبت‌هایش حتی خودم (منتقد) هم گریه‌ام گرفت، فکر می‌کردم شاید استیلر در فکر پدر خودش است، جری استیلر که در سریال کمدی «ساینفیلد» Seinfeld بازی می‌کرد.

این فیلم، فیلمی کمدی‌ست که تلاش زیادی برای چند بعدی شدن ندارد اما بسیار احساسی و تاثیرگذار است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان