پول، در ظاهر، نوعی ابزار محض است. عدد و رقمی اعتباری، بدون اینکه به خودیِ خود معنا یا اهمیتی داشته باشد. اما اگر اینطور است، پس چرا اصرار داریم پولهایی که میخواهیم عیدی بدهیم صاف و تانخورده باشد؟ چرا وقتی ته جیب لباسی قدیمی یک سکه پیدا میکنیم، خوشحال میشویم؟
چرا پولی که در دوران فقر و گرسنگی به آن میرسیم، با پولی که در هنگام رفاه درمیآوریم فرق میکند؟ ویویانا زیلایزر میگوید چون پول معناهای اجتماعی بسیار متنوعی برایمان دارد.
از نظر گرترود استاینِ نویسنده، درک پول کار آسانی بود. چنانکه در 1936 در مقالهای برای سَتردی ایونینگ پُست نوشت، «چه خوشتان بیاید چه نیاید، پول پول است و کل ماجرا همین است». ما هم به پیروی از عملگرایی استاین تکرار میکنیم که «یک دلار، معادل یک دلار، معادل یک دلار است».
اقتصاددانان و بانک مرکزی آمریکا هم واقعیتداشتنِ این فرمول بدیهی را رسماً تایید میکنند: طبق فرض تعویضپذیری1، هر یک دلار جانشین بیکم و کاستی برای یک دلار دیگر است. بر این اساس، پول پول است و تنها چیزی که مهم است اینکه چقدر پول داریم.
واقعاً؟
اگر همۀ دلارها عیناً یکی هستند، پس چرا به بعضی پولها میگوییم «پول کثیف» -یا حتی «پول آغشته به خون»- ولی بعضی پولها را «پاک» میدانیم؟ چرا اغلب پول حقوقمان را مثل پولی که از قرعهکشی برده باشیم خرج نمیکنیم؟ چرا کارت هدیه را اختراع کردیم و بهجای پول نقد کارت هدیه میدهیم؟
چرا سازمانها چنین ساختارهای پیچیده و متنوعی برای تفاوتگذاری میان حقوق، پاداش و مزایا طراحی کردهاند؟ چرا در خانه، اغلب نحوۀ پولخرج کردنِ زن و شوهر متفاوت است؟
به برخی ازین پرسشها پاسخهای جالبی داده شده؛ در چند دهۀ گذشته، رویکردهای نوین به پول، باورهای مرسوم را به چالش کشیدهاند: پول چیزِ واحدی نیست، بلکه مجموعهای از چیزهای متعدد است. از قرار معلوم، فقط مقدار پولی که خرج میکنیم اهمیت ندارد؛ اینکه پول چگونه و توسط چهکسی بهدست آمده، و اینکه چه وقت، و برای چه چیز یا چه کسی خرج میشود هم اغلب به همان اندازه –یا حتی بیشتر- دارای اهمیت است.
پس تنها کمیت پول مطرح نیست، کیفیتش هم مهم است؛ کیفیتی که خود میتواند متغیر باشد. برای مثال، ببینید که کمکهای کوچک مردمی به ستاد برنی سندرز درکارزار انتخاباتی 2016 چگونه بهمثابۀ نماد قدرتمندی از دموکراسی تعبیر گردید. پس یقیناً همۀ دلارها مثل هم نیستند.
اما چه توضیحی برای خصلت چندگانۀ پول میتوان یافت؟ به گفتۀ متخصصین اقتصاد رفتاری، مردم برای حفظ و کنترل اطلاعات مالی خود، در ذهن خود بخشهای ویژهای به پولهای مختلفشان اختصاص میدهند: مثلاً جای پول اجاره جدا از پول تفریحات، سرمایهگذاری، یا امور خیریه است.
در فضای ذهن، پولی که غیرمنتظره عاید شود حتی وقتی دقیقاً مساوی درآمد ثابت ما باشد، جایی متمایز از حقوق یا هرگونه درآمد ثابت را اشغال میکند. مردم اغلب در خرجکردن چنین پولهایی سریعتر و با وسواس کمتری عمل میکنند.
بااینحال، چنین مرزبندیهای جالبی که در حوزۀ روانشناختی قابل بررسیاند، تنها بخشی از خاصیت تغییرپذیرِ پول را توضیح میدهند. جامعهشناسان از این هم فراتر رفته و نشان میدهند که چگونه همۀ ما با صرف «انواع» مختلف پول، تمایزات میان روابط اجتماعی مختلف خود را مشخص میکنیم: مثلاً به پیشخدمت رستوران انعام میدهیم ولی به همسرمان نه، یا ممکن است به فرزندمان پول تو جیبی هفتگی بدهیم ولی احتمالاً به پدربزرگمان نه، و به کارمندمان حقوق میدهیم نه کارت هدیه (مگر آنکه کریسمس باشد).
همۀ ما بهشدت نسبت به این تمایزات پولی حساسیم: شاید گاهی دریافت یا پرداخت نوع اشتباهی از پول جالب و خندهآور باشد، ولی در اغلب موارد بهتآور و توهینآمیز است. چرا؟ چون وقوع چنین خطاهایی انتظار ما از چگونگی عملکرد روابط اجتماعی را برهم میزند. حیرت من (و رییس دانشکده) را تصور کنید اگر یکی از دانشجویان برای تشویق من به تدریس بهتر در کلاس، مبلغی را بهعنوان جایزه به من پرداخت کند.
بدینترتیب، پژوهشهای جدید توهم تعویضپذیری ظاهری پول در همۀ موارد را ازمیان برده، اما پژوهشگران تجدیدنظرطلب از این هم فراتر رفته و برداشتهای متداول ما از اخلاقیات پول را هم به چالش کشیدهاند. پول همواره در حوزۀ اخلاق بدنام بوده است: اغلب پول را کثیف میدانیم و معتقدیم چون صرفاً برپایۀ محاسباتِ عاری از عواطف عمل میکند، بهناچار عامل تخریب روابط شخصی خواهد بود.
براساس چنین باوری، بهمحض وسط آمدن پای پول، اهمیتدادن به دیگران متوقف خواهد شد. بسیار پیش میآید که در توصیف انحطاط اخلاقی افراد گفته میشود «بهخاطر پول این کار را کرد»، همچنین همه عباراتی نظیر اینکه «پول دوستیها را بههم میزند» و یا «همه خریدنیاند، فقط قیمتشان فرق میکند» را زیاد میشنویم و بهکار میبریم. بسیاری از متفکرین بزرگ ما هم دربارۀ آثار شوم پول ابراز نگرانی کردهاند.
مثلاً در کتاب آنچه با پول نمیتوان خرید2، فیلسوفِ سیاسی، مایکل سندل به ما هشدار میدهد: «قیمتگذاشتن روی چیزهای خوب در زندگی، مثلاً روی آب، آنها را فاسد خواهد کرد»، یا جان آپدایک در یکی از اشعارش میگوید: «پول همهچیز را حل (منحل) میکند».
ولی پژوهشهایی که به معانی چندگانه و اخلاقیات چندگانۀ پول میپردازند- ازجمله کتاب خود من معنای اجتماعی پول3- رویکرد جدیدی پیش نهادهاند. اگر واقعاً شکلهای مختلفی از پول وجود دارد، پس باید پول فسادآور از پول رهاییبخش قابل تمیز باشد.
بهطور معمول هم مردم مثلاً بین پول رشوه و پولی که برای خیریه اهدا میشود تفاوت قایلاند، یا مثلاً بین اخاذی و طلب کمک مالی. از آنهم فراتر، گاهی حتی راهکارهایی ارائه میدهیم برای پاکسازی برخی منابع مالی که درحالت عادی ازلحاظ اخلاقی برایمان غیرقابل هضماند.
بهعنوان مثال کتاب خاطرات سو کلیبولد را در نظر بگیرید، او این کتاب را در سال 2016 درمورد نقش پسرش دیلِن در فاجعۀ دبیرستان کلمباین در 1999 منتشر کردهاست. کلیبولد از همان ابتدا رسماً اعلام کرد که هیچ منفعت مالی از قبال فروش کتاب نخواهد برد و تمامی عواید حاصل از کتابش را به مؤسسههای خیریهای که به بحث مشکلات روانی میپردازند اهدا خواهدکرد.
به این ترتیب، درواقع دغدغۀ اخلاقی موجود دربارۀ کسب منفعت از یک تراژدی را برطرف میکنیم؛ همانگونهکه یکی از دریافتکنندگان وجوهی که بهعنوان غرامت مالی به خانوادۀ قربانیان یازده سپتامبر پرداخت شد درجایی گفته مطمئناً هیچیک از اعضای خانواده غرامتی را که بهخاطر مرگ برادر آتشنشانمان گرفتیم «صرف خرید ماشین مدل بالا نکردیم». خانوادۀ مذکور، درعوض، ازین پول برای ایجاد یک بورس تحصیلی به نام برادر ازدسترفتهشان اقدام کردند.
یا مثلاً پیشپرداخت 65 میلیون دلاری انتشارات پنگوئن به باراک و میشل اوباما را درنظر بگیرید که بابت حق نشر کتابهایشان پرداخته شد. بنابراین گزارشهای خبری، خانوادۀ اوباما تصمیم داشتند بخشی از این پول را صرف امور خیرخواهانه، ازجمله فعالیتهای نهاد خیریۀ خودشان یعنی بنیاد اوباما نمایند.
درواقع اهدای بخشی از پول به خیریهها، قراراست دریافت چنین مبلغ گزافی را بهلحاظ اخلاقی توجیه نماید. البته این کار مختص به حزب دموکرات نیست: رییسجمهور سابق جرج دبلیو بوش هم در سال 2017 منافع حاصل از فروش کتاب آثار نقاشی خود به نام تصاویر شجاعت4 را صرف مشکلات کهنهسربازان کرد.
در کتاب پول حرف اول را میزند: توضیح اینکه پول واقعاً چگونه کار میکند5 که من بههمراه دو پژوهشگر میانرشتهای دیگر، نینا بندِلج و فردریک وِری، تألیف و گردآوری کردیم، تلاش شده جنبههای مختلف حیات اخلاقی، اجتماعی و احساسی پول بررسی گردد. ازجمله اینکه وقتی پول وارد حوزههایی از زندگی میشود که معمولاً خارج از تبادلات عادی بازار پنداشته میشوند، مثلاً حوزۀ روابط شخصی و خانوادگی، چه اتفاقی میافتد؟
مادرانی که رحم خود را اجاره میدهند، در فرایند تبادل بچه با پول چه حسی را تجربه میکنند؟ و چرا احساس انسانها نسبت به فروش سلولهای جنسی، بسته به جنسیت، متفاوت است؟ یعنی چرا وقتی زنی اهدای تخمک میکند کارش هدیهای به کسانی تلقی میشود که قادر به فرزندآوری نیستند، درحالیکه اهداکنندگان اسپرم عمل خود را نوعی شغل میدانند؟ چگونه اخلاقیات و احساسات به فعالیتهای خیریۀ ما را شکل بخشند؟
و در هنگام گردش پول درون سازمانهایی مثل بانکها یا مؤسسات مالی-اعتباری دربارۀ معنای اجتماعی پول چه میتوان گفت؟ دراین کتاب همچنین به نمادشناسی سیاسی عمیقی که با اشکال مختلف پول درارتباط است پرداخته شده: مثلاً به اینکه چرا هرگونه دستکاری در ظاهر و تغییر طراحی پولها میتواند بسیار حساسیت برانگیز باشد؟
مثل آن وقتیکه خزانهداری آمریکا پیشنهاد جایگزینی تصویر الکساندر همیلتون با تصویر یک شخصیت زن را برای اسکناسهای ده دلاری مطرح کرد. اگر پول چیزی بیشاز یک ابزار واسطهای برای انجام تبادلات نیست، چرا ظاهرش تا این اندازه مهم است؟
کتابهای جدید دیگری هم هستند که بیشازپیش افسانۀ پول تعویضپذیر و فارغ از اخلاقیات را مدفون میسازند. آنها چندگانگی پول و اخلاقیات تغییرپذیر آن را در زمینههای متنوعی مورد پژوهش قرار دادهاند. از جملۀ این پژوهشهای متنوع میتوان به کتاب کاپیتالیسم غمخوار6 اثر امیلی بارمَن اشاره کرد که به شرکتهای بزرگی میپردازد که پول را با مسئولیت اجتماعی درهم میآمیزند؛ و در سوی دیگر میتوان از کتاب قدرت اخلاقی پول7 اثر آریِل ویلکِس نام برد که به شرح و ثبت زندگی زاغهنشینی در آرژانتین پرداخته است.
ویلکِس در بررسیهای خود دریافت که زندگی افراد بیبضاعت زاغهنشین، مملو است از طبقهبندهای مشخصی از انواع مختلف پول: پول قرضی، پول حقالزحمه، پول اهدایی، پول سیاسی، و بسیاری دیگر. درمورد این گونههای مختلف پول، آنچه از ارزش اقتصادیشان هم مهمتر است، تمایزات اخلاقیای است که هریک با خود همراه دارند.
مثلاً در کتاب از زنی به نام سونیا میشنویم که مسئول هماهنگی برنامۀ اطعام فقرا توسط کلیساست. او از دریافت هرگونه مزدی بابت این کار سرباز میزند تا به این شیوه وجهۀ اخلاقی خود را در جامعۀ مذهبیاش تحکیم بخشد، و کاری که میکند را بهمثابۀ خدمت تعریف کند، نه شغل. در کتاب دیگری از خودم با عنوان اخلاقیات و بازارها: سیر تکامل بیمههای عمر در آمریکا8، تغییر مواضع اخلاقیمان را در قبال پول بیمۀ عمر دنبال کردهام.
در ابتدای قرن بیستم، نگاهی منفی نسبتبه طرحهای بیمۀ اینچنینی وجود داشت و بیشتر مردم آنها را نوعی قمار مالی غیراخلاقی بر سر جان آدمها میدانستند. درواقع، زنان بیوۀ متعلق به طبقۀ متوسط، که اصلیترین ذینفعان طرحهای بیمۀ عمر محسوب میشدند، با رد چنین طرحهایی، پول حاصل از مرگ همسر خود را بهنوعی «پول خون»، و دریافتش را بیشرمانه میپنداشتند.
بااینحال، با گذر زمان، بیمۀ عمر به جزء مهمی از سازوکار زندگی معاصر تبدیل شده، بهطوریکه اکنون لحاظ کردنِ «پول مرگ» درواقع یکی از وظائف اخلاقی بیمهگزاران ممتاز محسوب میشود.
خانه و خانواده نقش فعالی در نشانهگذاری اشکال مختلف پول بهلحاظ اخلاقی و غیره ایفا میکنند. در کتاب خاطرات مالی9، جاناتان مرداک و ریچل اشنایدر ما را به درون زندگی خانوادههایی با درآمد متوسط و پایین در پنج ایالت آمریکا میبرند. بهعنوان مثال، نویسندگان کتاب به مادر مجردی به نام جَنیس اشاره میکنند که با شغل ورقدهی در کازینو به سختی امرار معاش میکند، اما همچنان مصمم است کسری از پولش را از جانب پدرش بهعنوان سهم کلیسا کنار بگذارد.
یا به خانوادۀ وَرگس که همیشه بخشی از درآمدشان را برای دوران بازنشستگی و برای خرج تحصیل فرزندانشان پسانداز میکنند، باوجود آنکه همیشه ازسوی اقوام و اطرافیانشان به خساست متهم میشوند. تنها افراد کمدرآمد نیستند که تفاوتهای معناداری میان پولهای خود قائلند.
ریچل شِرمن در کتاب جدید خود، خیابان مضطرب: دلواپسیهای ثروتمندان10 طی مصاحبههایی که با ثروتمندانِ نیویورکی داشت دریافت که اغلب پاسخدهندگان برای داراییهایشان مرزبندیهای اخلاقی مختلفی قائلند و مثلاً پولی را که بهعنوان درآمد و با تلاش خود بهدست آوردهاند، باارزشتر از ثروت موروثی میپندارند.
شرمن همچنین دریافت کسانیکه از راه ارث صاحب ثروتی شدهاند، بیشتر مایلند با صرف پولشان برای کمک به دیگران، ثروت موروثی خود را بهنحوی «پاکسازی» کنند.
ولی چرا امروز کشف معانی اخلاقی و اجتماعی پول باید اصلاً برای ما مهم باشد؟ مگر هرروز شاهد افزایش نابرابری اقتصادی نیستیم؟ پس آیا نباید صرفاً بر کمیت تمرکز کنیم؛ یعنی بر تفاوت بسیار فاحش میان درآمد افراد متعلق به طبقات مختلف اجتماع؟
لزوماً خیر. این پاسخی است که جنیفر سایکس، لارا تَچ، کاترین اِدین و سارا هالپرن-میکِن طی تحقیقاتشان به آن رسیدهاند. آنها در کتاب من درواقع فقیر نیستم: خانوادههای کارگر و کارمند در جهان پساز رفاه اجتماعی چگونه امرار معاش میکنند11 نشان میدهند که شکل و معنای انواع مختلف پول واقعاً مهم است.
آنها با بررسی شاخص اعتبار مالیات بر درآمد به دست آورده12 و مبالغی که تحت این عنوان به افراد برگردانده میشود، دریافتند، خانوادههای کارگر و کارمندان کمدرآمد این مبلغ را بهطور ویژهای نشانهگذاری و خرج میکنند و متمایز از سایر منابع مالی خود، مثلاً دستمزد یا یارانههای دولتی، میدانند.
دراین پژوهش دیده شد که والدین این مبالغ را صرف پرداخت قبوض و بدهیها، افزایش حساب پسانداز، و همچنین صرف هدیههایی ویژه برای فرزندان یا تأمین خرج سفرخانواده برای بازدید اقوام میکنند.
مهمترین نکته اینکه، پولی که بهعنوان بازگشت مالیات بهدست خانوادههای بررسیشده میرسد، درنظرشان از همۀ انواع دیگر کمکهای دولتی محترمانهتر است. دراینمورد، مبلغ دریافتی اهمیتی ندارد، بلکه شکل و معنای این دریافتی مهم است. توجه به چنین تمایزاتی، در افزایش موفقیت سیاستهای پولی و مالی و کمکهای دولتی به مردم نقش بسیار مؤثری خواهدداشت.
برای نمونه، تفاوت معناداری را درنظر بگیرید که در طریقۀ خرجکردن درآمد خانوار توسط پدران و مادران وجود دارد. پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که، غالباً وقتی کنترل درآمد و هزینه در دست مادران است، احتمال صرف شدن پولهای خانواده در راه تأمین رفاه فرزندان و رفع نیازهای خانواده بیشتر است.
به همین دلیل است که موسسات مالی ارائهدهندۀ طرحهای اعتباردهی خُرد و سیستمهای پرداخت مشروط پول در ارایۀ برنامههای وامدهی خود معمولاً زنان خانوادههای کمبضاعت را هدف قرار میدهند، نه شوهرانشان را. همانگونه که اِدین نیز در کتاب پیشنهاد داده، طیف وسیعی از چنین «پولهای سیاستیای»13 را میشود مورد پژوهش قرار داد.
آیا پژوهش دربارۀ معانی پیچیدۀ پول، سادهدلانه پول را از تمام بدیهایش بری میکند؟ آیا درهم شکستن دیوارهای محکم بین پول و حوزههای اخلاقی، ریسک توجیهپذیری طمع را بههمراه نخواهدداشت؟ همچنین درمورد توانِ فاسدکنندۀ پول، و تأثیر مخربی که بر روی روابط انسانی، سیاست و سایر حوزهها دارد چه میتوان گفت؟
یقیناً ما باید نگران این باشیم که انواع مشخصی از پول در راه بهرهکشی و فساد مصرف میشوند، و همچنین باید عمیقاً نگران توزیع نابرابر ثروت باقی بمانیم. اما استدلالهای بیاساسی که پول را لزوماً عامل انحراف و فساد در حوزههای حیات اخلاقی و اجتماعی میپندارند نیز برخلاف نفع جمعی عمل میکنند.
یقیناً باید بپرسیم چه زمانی، چگونه، و چه اشکالی از پول سلامت اجتماعی ما را تهدید میکنند، اما همزمان باید سؤال متقابل آن را نیز مطرح سازیم: یعنی کِی و چگونه اشکال مختلف پول در راستای افزایش دغدغههای اخلاقی و ثبات حیات اجتماعی عمل میکنند؟ و تحت چه شرایطی استفاده از پول به گسترش عدالت و برابری منجر خواهد شد؟
و اما درمورد پولهای آینده چه میتوان گفت؟ اگر پیشبینی کِنِت اس. رُگاف در کتاب نفرین پول نقد14 درمورد پایان کار پول نقد و ارز کاغذی درست از آب درآید چه؟ آیا سرشت چندگانۀ پول در جهان بینام و نشان بیتکوین، اتریوم، و دیگر رمزارزها و پولهای دیجیتالی قرن بیستویکم بقا خواهد یافت؟ یا تکنولوژی سرانجام حیات اخلاقی و اجتماعی پول را خاتمه خواهدداد؟
در داستان خوفناک سرگذشت ندیمه نوشتۀ مارگارت اتوود، سرکوب سیستماتیک زنان توسط دولت ابتدا با جایگزینی ژتون بهجای پول کاغذی و سپس منع زنان از دسترسی به حسابهای بانکی خود در سیستم بانکداری دیجیتال گیلیاد ممکن میشود. بهگمان آف-فِرد (متعلقبه فِرِد)، قهرمان داستان، حذف پولِ قابلحمل احتمالاً در پیدایش و موفقیت سیستم تمامیتخواه مؤثر بوده است.
البته روایت جامعهشناسان خوشبینانهتر از این است. پژوهشگر بریتانیایی نایجل داد در فصلی از کتاب پول حرف اول را میزند15، جسورانه چنین پیشبینی میکند: «دوران تعریف پول توسط حاکمیت به سر آمدهاست».
در سناریوی امیدوارانۀ او طیف وسیعی از «پولهای آرمانشهری» فراگیر خواهند شد: از روشهای اجتماعی جدید تأمین مالی مانند سرمایهگذاریِ جمعی16 و سازوکارهای وامدهیِ همتابههمتا17 گرفته تا انواع پولهای محلی که توسط خود اعضای جوامع محلی، با هدف تقویت پیوندهای اجتماعیشان و کاهش نابرابری، طراحی و ایجاد میشوند.
آرمانشهر یا ویرانشهر؟ آنچه مسلم است، قرن بیستویکم قطعاً هم میتواند تحولات بسیار مثبت و هم بسیار منفی در حیات اجتماعی بشر بههمراه آورد، ولی به نظر من این تغییرات ناشی از قدرت پول نخواهند بود. اگر قبول کنیم که پول اساساً بهلحاظ اخلاقی و اجتماعی متغیر و تمایزپذیر است، آنگاه قبول خواهیم داشت که همیشه نهادها و روابط اجتماعی مردم است که پول را شکل خواهد داد.
به بیان دیگر، پول موتور محرک اجتماع نیست بلکه خود یک محصولِ اجتماعی منعطف است. پس آنچه همواره باید بپرسیم این است که چه نوع پولهایی را میخواهیم ایجاد کنیم، چه کسی باید آنها را بسازد، و برای چه کسی؟
پینوشتها:
• این مطلب را ویویانا زیلایزر نوشته است و در تاریخ 15 ژوئن 2017 با عنوان «A Dollar Is a Dollar Is Not a Dollar: Unmasking the Social and Moral Meanings of Money» در وبسایت لسآنجلس ریویو آو بوکس منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ 31 فروردین 1399 با عنوان «پول حرف میزند» و با ترجمۀ سارا زمانی منتشر کرده است.
•• ویویانا ای. زیلایزر (Viviana A. Zelizer) استاد برجستۀ جامعهشناسی تاریخی در دانشگاه پرینستون است. از کتابهای او میتوان به خریدنِ صمیمیت (The Purchase of Intimacy) و زندگیهای اقتصادی (Economic Lives) اشاره کرد.
[1] fungibility
[2] What Money Can’t Buy
[3] The Social Meaning of Money
[4] Portraits of Courage
[5] Money Talks: Explaining How Money Really Works
[6] Caring Capitalism
[7] The Moral Power of Money
[8] Morals and Markets: The Development of Life Insurance in the United States
[9] The Financial Diaries
[10] Uneasy Street: The Anxieties of Affluence
[11] It’s Not Like I’m Poor: How Working Families Make Ends Meet in a Post-Welfare World
[12] Earned Income Tax Credit (EITC)
[13] policy moneys
[14] The Curse of Cash
[15] Money Talks
[16] crowdfunding
[17] peer-to-peer lending