فیلم دومیها پدیدههای عجیبی هستند. برخی مثل سعید روستایی و محمدحسین مهدویان در دومین تجربه، بهاندازه کار اول میدرخشند. برخی مانند نیما جاویدی در دومین تجربهشان، تازه ذوق و نگاه سینماییشان را به نمایش میگذارند. برخی هم در دومین کار، چندین قدم به عقب برمیدارند. متأسفانه، وحید امیرخانی و شاه کش را باید در این دسته جا داد.
امیرخانی در اولین تجربه فیلمسازیاش، «در مدت معلوم»، یک طنز انتقادی دلنشین عرضه کرد که میتوانست بیننده را بخنداند و به فکر فروببرد. «در مدت معلوم» با کاراکترهای ملموس و دوستداشتنی و موضوع خط قرمزیاش، توجه زیادی به سمت امیرخانی و سینمایش جلب کرد.
به همین دلیل شاه کش با ترکیب بازیگران ستاره و سوژه و فضایی متفاوت یکی از کنجکاوی برانگیزترین آثار سینما در زمان اکرانش بود. این فیلم که در سکوت خبری ساختهشده بود، تنها با حاشیههای تهیهکنندهاش به صدر اخبار رسید. عباس نادران، فرزند الیاس نادران، یک ژن خوب دیگر، که بعد از تهیهکنندگی چند کار مستند مذهبی به ناگهان وارد سینما شده بود، دلیل دیگری بود تا کنجکاویمان برای دیدن شاه کش بیشتر شود.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم شاه کش – کشتن سینما و تماشاگر با یک تیر
با همه اینها، شاه کش نهتنها در رده اثر اول امیرخانی قرار نمیگیرد، که چند پله پایینتر هم هست. شروع جذاب و فضای متفاوت داستان، نشان میدهد که همچنان با همان فیلمساز خوشذوق طرف هستیم. اما سانسور بیامانی که دامان شاه کش را گرفته است و فیلمنامه پر از سکته فیلم، اجازه نمیدهد بیش از چند سکانس اولیه، امتیاز دیگری به دومین فیلم امیرخانی بدهیم..
شروعی جذاب
همانطور که گفتیم، شاه کش سوژه و فضای متفاوتی دارد. قصه فیلم در دامنه کوههای برفی و در میان یک بوران اتفاق میافتد. پیدا شدن یک جسد در زیر برف و یخ و عدم امکان انتقال آن، یک پلیس، یک سرباز و یک مأمور هلالاحمر را به هتلی تفریحی میکشاند. مسافران هتل به دلیل بوران و جسد ناشناختهای که پیداشده است، ترجیح میدهند هتل را ترک کنند و تنها چند مسافر باقی میمانند. مهمانان ناخوانده در کنار مسافران عجیب و مدیر هتل، در یکشب برفی، با مردی مواجه میشوند که در ابتدا وانمود میکند خبرنگار است. اما خیلی زود همهچیز عوض میشود و یکشب آرام در این هتل لوکس به یک گروگانگیری خونین و پر از کینه ختم میشود. معمای مرگ زنی که جنازهاش زیر برفها پیداشده است، آدمهای این هتل را وادار میکند با حقیقت و دروغ، سعی در نجات جانشان داشته باشند.
نیمه ابتدایی فیلم از هر حیث درخشان است. فضای برفی و بورانی که درراه است، هتلی که در میان این برف و بوران تنها مآمن است و آدمهایی که تکتک، با معمایی که مانند هاله¬ایی دورشان پیچیده است، معرفی میشوند. فضای فیلم، کاملاً حس حبس شدن، وحشت و نیاز به خروج و رهایی را برای بیننده بازآفرینی میکند.
در نیمه ابتدایی، با یک فیلم معمایی جذاب روبرو هستیم. آدمها در برخوردهایشان، نشان میدهند که چیزی برای پنهان کردن دارند. جنازه زنی که بیرون هتل زیر برف و یخ مانده است هم معمایی جنایی را پیش میکشد. معمایی که با حبس شدن این آدمها در هتل، باید کمکم آشکار شود.
فیلمبرداری و رنگ در شاه کش
فیلمبرداری شاه کش در نیمه اول چیزی شبیه یک شاهکار است. نمایی که از واگنهای تلهکابین میبینیم، ما را برای ورود به جهان عجیب فیلم آماده میکند. در ادامه کاراکترهای اصلی را در میان برف سنگینی مشاهده میکنیم. هرکدام از کاراکترها باهم برخوردی دارند، اما این برف سنگین پسزمینه خاکستری است که این کاراکترها را معنا میکند. در این فضای سرد و ساکت است که رفتار مشکوک کاراکترها و رازهایشان برای بیننده جذاب میشود و او را وادار به تعقیب جریان روایت میکند.
در ادامه، شخصیت خبرنگار با بازی هادی حجازی فر را از پشت شیشه برفی اتاقش میبینیم. او در حال گوش دادن به یک پیام صوتی است، اما تلاش دارد برف روی شیشه را با دستش پاک کند. وقتی موفق نمیشود، پنجره را باز میکند و ما به نمای واضحی از صورت پر از درد او برمیخوریم. این تضاد بین دو نما، همهچیزی است که از کاراکتر منصور باید بدانیم. رازی که جلوی چشمانش را گرفته است و او سعی دارد حقیقت آن را پیدا کند.
در ادامه هم نماهایی جذاب از محیط لابی هتل میبینیم. یک فضای کلاسیک، با چوبهای تیرهرنگ و هیزمهایی که کنار آتش چیده شدهاند. لابی هتل، به شکلی کاملاً دراماتیک چیده شده است و دقت امیرخانی در بعد بخشیدن به نماها کاملاً مشخص است. تمام عناصر این لابی در طول روایت، بهگونهای اثرگذار و دراماتیک به کار میآیند.
آخرین سکانس درخشانی که میبینیم حرکت منصور، در راهروهای هتل است. درحالیکه بدن بیجان مأمور هلالاحمر را به دنبال خود میکشد، موسیقی پر از تعلیق این حرکت را تکمیل میکند. در همین سکانس هم هست که در فضای خاکستری و برفی فیلم شاه کش ، رنگهای تند چراغهای راهرو به بهترین شکل به کار میآیند و کاراکترها و روایت را رنگآمیزی میکنند.
گرهگشایی و گرهافکنی بیسرانجام
در ادامه اما همه آنچه میبینیم، یک روایت آشفته است. دقت امیرخانی در پرداخت سکانسهای اولیه به ادامه فیلم سرایت نمیکند. تمام عناصری هم که در ابتدای فیلم چیده شده است، در مقایسه با روایتی که بسط پیدا نمیکند و قصهای که دائم متوقف میشود، تزئیناتی بیش نیستند.
با ورود روایت به فضای گروگانگیری، شاه کش بهشدت سقوط میکند. روند گرهافکنی و گرهگشایی مداوم یا بهتر است بگوییم سرکاری بیننده را خسته میکند. حقیقت و انگیزه کاراکترها پشت احساسات اغراقشده گم میشود و مخاطب تا انتها هم نمیفهمد منظور فیلمساز از اینهمه آسمان ریسمان بافتن چه بوده است.
در اینجاست که حتی لوکیشن هم قابلیت دراماتیک خود را از دست میدهد و حبس شدن این افراد در این هتل، یک خلأ منطقی در درام روایت به نظر میآید. همهچیز مصنوعی و تقلیدی جلوه میکند، چراکه قصهای اتفاق نمیافتد که این لوکیشن و فضاسازی را توجیه کند. روایت از فرم جدا میشود و درنهایت یک اثر دوپاره و بیهدف باقی میماند.
درنهایت، شاه کش شروع جذاب و بکری دارد. سوژه اولیه مناسب و درگیر کنندهای به بیننده ارائه میدهد. اما اگر با حفظ لحن معمایی و جنایی اولیهاش پیش میرفت، میتوانست بیشتر با بینندهاش ارتباط برقرار کند. افشای تدریجی اطلاعات، میتوانست بیننده را در میان درام نگه دارد و با پرداخت بهتر کاراکترها میشد شاه کش را یک فیلم موفق، جسورانه و متفاوت نامید. حال شاه کش تنها یک فیلم متفاوت است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
35