خبرگزاری تسنیم: اروپا طی ماههای گذشته روند رو به رشدی از گرایش دولتهای تازه استقلالیافته در منطقه بالکان، واقع در جنوب شرق قاره سبز، بهسوی پیوستن به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را به خود شاهد بوده است.
در آخرین سالهای دهه هشتاد میلادی (شصت شمسی)، که اتحاد جماهیر شوروی با تن دادن به اصلاحاتی گسترده در سطح جمهوریهای تابع این ابرفدراسیون سوسیالیستی ــ شورایی، زمینه را برای انهدام کامل اردوگاه شرق فراهم میکرد، دولتهای واقع در اروپای شرقی نیز در حال گذار از کمونیسم بهسمت دموکراسی غربی بودند. این روند با وقایعی نظیر فروپاشی دیوار برلین و اتحاد مجدد کشور آلمان، که پس از شکست در جنگ دوم جهانی به دو دولت دموکراتیک شرقی و فدرال غربی تقسیم شده بود، و همچنین سقوط نیکلای چائوشسکو دیکتاتور کمونیست رومانی تسریع شد و سرانجام با فروپاشی اتحاد شوروی در دسامبر 1991 (دی 1370)، کشورهای بسیاری نیز طی مدت اندکی بهسوی رها شدن از یوغ نظام کمونیستی رفتند.
آنچه کشورهای رهاشده از نظام کمونیستی نظیر چکسلواکی، رومانی، مجارستان، بلغارستان و یوگسلاوی نمیتوانستند در آن زمان بهراحتی تحلیل کنند، خزیدن از کمونیسم بهسوی افتادن در چنگال دموکراسی لیبرالیستی غربی بود. در آن زمان، مردم و رهبران جریانات سیاسی انقلابی در کشورهای اروپای شرقی فشار ناشی از کمونیسم را بهخوبی میفهمیدند اما درک نمیکردند که در صورت پذیرش اصول دموکراسی غربی و همپیمانی با دولتهای غربی عضو پیمان ناتو، تحت رهبری آمریکا، مشکلات خود را بهشکل دیگری نشان میدهند و این در حالی بود که بهدلیل وجود نظام بسته کمونیستی در این کشورها، بسیاری از مشکلات هرگز نتوانسته بودند خود را آشکار کنند و حالا با فروپاشی رژیمهای کمونیستی، تمام انگیزههای سیاسی، نژادی و مذهبی که پیش از این از سوی حکومتهای اقتدارگرای کمونیست در کشورهای مذکور با سرکوب شدید روبهرو میشدند، خودنمایی کردند.
فروپاشی یوگسلاوی در 1992 را میتوان نقطه عطفی در تحولات سیاسی موجود در شرق اروپا دانست. انگیزههای نژادی و دینی باعث شد چندین کشور جدید از دل این فدراسیون به وجود بیایند، با این حال، حمایت برخی قدرتهای خارجی از آشوبطلبان بومی همراه با سکوت جانبدارانه از سوی دولتهای اروپایی بهویژه فرانسه و انگلیس، باعث شد جنگها و کشتارهای بسیاری در چند ناحیه از یوگسلاوی سابق نظیر بوسنیوهرزگوین رخ دهد که باعث کشته، زخمی و آواره شدن صدها هزار نفر شد. از سوی دیگر دولت تازهتأسیس صربستان، که با پشتیبانی روسیه بهدنبال احیای یوگسلاوی سابق تحت یک هویت صربی بود، تلاش میکرد تا هدف خود را، که طی جنگ بوسنی تنها به بخشی از آن طی معاهده صلح دیتون پیرامون تأسیس منطقه صربنشین در بوسنی دست یافته بود، در دیگر نواحی نیز دنبال کند، با وجود این، استقرار نیروهای آمریکا و ناتو در شرق اروپا و بهویژه منطقه بالکان، مانع مهمی بر سر اهداف مشترک روسها و صربها در احیای هژمونی یوگسلاوی سابق به شمار میرفت.
تلاش موفقیتآمیز ناتو در گسترش روابط با کشورهای منطقه بالکان هماکنون با موضوع پیوستن مونتهنگرو به این سازمان، بهمثابه مرحله جدیدی از همکاریهای نظامی با اروپای شرقی، باعث تحریک حساسیت شدید مسکو شده است. مسکو اگرچه پس از سقوط دولت اوکراین به اردوگاه غرب، توانست با کمک شبهنظامیان صربستانی متحد خود (موسوم به چِتنیک) سیطره خود بر منطقه کریمه را پس از الحاق آن به روسیه تثبیت و از آنان برای پشتیبانی عملیات جداییطلبان روستبار در شرق اوکراین استفاده کند اما با وجود تجربه بالای چتنیکها در کشتار مسلمانان بوسنیایی، حضور این نیروها هم نتوانسته است هراس مسکو از گسترش هزاران نفری نیروهای ناتو در جوار مرزهای شرقی لهستان با روسیه را بکاهد.
اگرچه اوکراین تنها میدان رقابت اصلی میان ناتو و روسیه نیست و سوریه نیز نقشی مهم در بازی قدرت میان مقامات و فرماندهان ارشد دو طرف بازی میکند، اما باید به این نکته توجه داشت که وجود همکاریهای گسترده میان کشورهای بالکان نظیر کرواسی، بوسنیوهرزگوین، و کوزوو، درحالی که تنها صربستان بهعنوان متحد روسیه در این منطقه باقی مانده است، این هشدار را به هر یک از طرفین و کشورهای منطقه میدهد که امکان بهوجود آمدن یک رویارویی نظامی میان صربستان و روسیه از یکسو و ناتو و چند کشور ذکرشده، اگرچه بهصورت محدود، طی سالهای آینده وجود دارد زیرا در صورت پیوستن مونتهنگرو به ناتو، حلقه محاصره ناتو بهدور صربستان، بهعنوان مهمترین متحد دیرینه روسیه، تنگتر خواهد شد و این موضوع، زمینه به وقوع پیوستن چالشهای نظامی، امنیتی و سیاسی میان آمریکا و روسیه را در جنوب شرق اروپا هرچه بیشتر فراهم خواهد کرد.
در نظر گرفتن این موضوع که شرق اروپا از سالیان دراز از نظر جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی تحت تأثیر روسیه بوده است، بهخوبی نشان میدهد که چالش میان آمریکا، ناتو و کشورهای استقلالیافته یوگسلاوی سابق از یکسو و روسیه و صربستان از سوی دیگر، طی سالهای آتی وارد شرایط سختتری خواهد شد. اگرچه روسیه توانسته است پس از سقوط ویکتور یانکوویچ دست به تغییراتی گسترده در اوکراین، که اثری قابل توجه بر شرایط موجود در اروپای شرقی گذاشت، بزند اما نباید فراموش کند که شرایط عمومی در بالکان به هیچ وجه بهنفع این کشور نیست اگرچه نه آمریکا و نه روسیه در حال حاضر تمایلی به گشودن جبهه جدید در بالکان ندارند اما میتوان گفت که جبهه جدیدی از جنگ سرد هماکنون در منطقه بالکان میان آمریکا و روسیه گشوده است. باید دید طی هفتهها و ماههای آتی، روسها چه واکنشی به ورود رسمی مونتهنگرو به ناتو در پیش خواهند گرفت.