دانش امام علی(ع) تجلّی دانش خدا
دانش امیرمؤمنان(ع) تجلی دانش خداست. خطبهها، سخنان و نامههای حضرت که در نهجالبلاغه و کتابهای دیگر گردآوری شدهاند، گواهی بر این ادعاست. با تأمل در اسناد تاریخی، میتوان فمهید که در روزگار صدر اسلام، کسب علم رونقی نداشته و کسی بدان راغب نبوده است. هیچ محلی برای تحصیل در آن روزگار در شهر مکه وجود نداشته است. پس نمیتوان ادعا کرد که آن حضرت در آن شهر روزگاری را به تحصیل گذراندهاند. همچنین، در مدینه و در تمام طول ده سال که امیر مؤمنان علی(ع) در این شهر همراه پیامبر اسلام(ص) بودند، هیچ مکتبخانهای وجود نداشت. علاوه بر آن، در این مدت، بیشتر اوقات شریف آن حضرت در بیش از هفتاد جنگ و چند سفر تبلیغی سپری شد. اما با همه این، آن حضرت دو ماه پیش از شهادت پیامبر اکرم(ص) به دستور خداوند متعال در مقام حاکم، امام و ولیّ واجب الاطاعه معرفی و منصوب شدند. این امر نشانگر آن است که حضرت با وجود این که هرگز علمی را از راه تحصیل کسب ننموده بودند، باز به مقام رفیع امامت و ولایت ـ که شرط آن برخورداری از علم بینهایت است، ـ نائل آمدند.
آنان که اندکی به علم اهمیت میدادند، به شعرسرایی میپرداختند. سرودن غزلهای عاشقانه در شهر مکه در میان این افراد رونق داشت. «معلَّقات سَبع» شامل هفت قصیده بود که شاعران عرب در دوره جاهلیت سروده بودند. این قصیدهها از نظر ظاهری و ادبیات عرب قوی بود؛ اما از لحاظ محتوا، بیشتر یاوهگویی و خیالبافی بود؛ چرا که هیچ شخص تحصیلکردهای در آن روزگار در این شهر زندگی نمیکرد. قرآن مجید نیز درباره عصر بعثت میفرماید:)هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ(
یعنی پیامبر اسلام(ص) در بین مردمی بیسواد به رسالت مبعوث شد. این امر نشان میدهد که به هیچ وجه محلی برای تحصیل در شهرهای مکه و مدینه وجود نداشت. همین امر دلیلی است بر این که آن حضرت و نیز جانشین ایشان، امیر مؤمنان(ع) علوم خود را هرگز از طریق تحصیل به دست نیاوردهاند.
همچنین، در قرآن مجید به این که یهودیان شهر مدینه و اطراف آن، سواد خواندن و نوشتن داشتند، اشاره شده است؛ پس بنابراین و نیز بر اساس آنچه که پیشتر گفته شد، تنها افرادی که در آن دوران از سواد برخوردار بودند، یهودیان این منطقه بودند. اما از آنجا که آنان قرآن را تحریف کردند، روشن است که آنان نیز هرگز برای تعلیم علوم به امیر مؤمنان(ع) صلاحیت نداشتند.
خداوند در قرآن کریم از علی بن ابیطالب(ع) با تعبیر دارنده «علم الکتاب» یاد کرده است. در کتابهای حدیثی و تفاسیر مهم شیعیان و اهل تسنّن نیز به این نکته تصریح شده است. شایسته ذکر است که آن حضرت در سن هجدهسالگی دارنده علم الکتاب بوده است.
دنیا از نگاه امام علی(ع)
حضرت علی(ع) میفرمایند:«أَلاَ وَ اِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارُ» حضرت در این روایت در صدد هشدار به مؤمنان بوده و دنیا را محلی برای تمرین میخوانند. بنابراین، نباید حقیقت دنیا را چیزی جز اینچنین پنداشت. نگاه صحیح به دنیا، روشنگر آن است که این عالم محل تمرینی است که خدا آن را مهیا کرده است.
)خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ( خداوند آسمانها و زمین را آفریده و نیز راهنمایانی را برای هدایت بشر برگزیده است که او را در این تمرینگاه، یاری کنند. پیامبران: و ائمه اطهار: راه حقیقت را به انسانها نشان داده و او را در پیمودن آن یاری میدهند. باید گفت که در طول تاریخ، همواره مدعیان هدایت بسیار بودهاند. اما تنها پیروی از پیامبران: و اهل بیت:، به مقصد میرساند. پذیرش سرپرستی دیگران در این مسیر، چیزی جز ضرر و خسران در پی ندارد؛ چرا که سخنان آنان، جز این که آدمی را قدرتمند نمیسازد، ضعیفتر نموده و او را از راه حقیقت منحرف مینماید. هر تمرینی غیر از تمرینهای پیامبران: و ائمه اطهار: انسان را تا جایی ناتوان میکند که حتی او توان گام برداشتن را نیز برای حرکت بهسوی کمال و قرب پروردگار از دست میدهد.
مسابقهای برای بهشت
امیر مؤمنان علی(ع) میفرمایند:«وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّة» در این روایت حضرت(ع) تصریح میفرمایند که دنیا محلی برای مسابقه نیست. خداوند میدانی دیگر را برای مسابقه مقرر نموده است. خداوند انسان را پس از این که بهقدر کافی تمرین نمود، به میدان مسابقه وارد کرده و او را برای به دست آوردن پاداش آن ـ که همان بهشت است، ـ به مسابقه دادن وامیدارد. آخرت همان موعدی است که مسابقه برگزار خواهد شد.
ارزش امتحان
امام صادق(ع) میفرمایند: «إِنَ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَایَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِاْلِابْتِلَاءِ فِی جَسَدِه» برای اهل ایمان، مقام و مرتبهای هست که آنان هرگز جز با امتحان بدان دست نمییابد. در این روایت کلمه منزلت بدون الف و لام و بهصورت نکره آمده است. آن حضرت چیستی منزلت را تبیین نکرده و تنها به بیانی مبهم از آن اکتفا فرمودهاند؛ اما قرآن مجید این مقام را بخوبی تعریف نموده است؛ آنجا که میفرماید: )وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا( پس بنابر روایت امام صادق(ع) و نیز این آیه شریفه، بهشت همان مقام و جایگاهی است که اهل امتحان و ابتلا بدان خواهند رسید. بهطور کلی، برای کشف حقایق دینی باید آیات و روایات را در کنار یکدیگر مورد بررسی قرار داد. از این روست که پیامبر اسلام(ص) فرمودهاند:«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی» قرآن و عترت، یکدیگر را بِروشنی تفسیر و حقایق را بوضوح ترسیم مینمایند.
معنای تقوا
تقوا بالاترین تمرین در دنیا و حتی از نماز نیز مهمتر است. تقوا یعنی ترک همه گناهان؛ ورزشکاران بهطور معمول روزهای پیش از مسابقه را به تمرین سر میکنند. آنان برای پیکاری بهتر در مسابقه، محدودیتهایی را تحمل میکنند. آنان هر غذایی را نمیخورند و یا هر ساعتی را به استراحت نمیپردازند. تیمهای ورزشی پیش از برگزاری مسابقههای مهم، به اردو میروند. اردوها نیز با نظارت دقیق مربیان برگزار میشود. تیمهای ورزشی میبایست مربیِ بدنسازی، پزشک، کادر فنی و کارشناسانی توانمند برخوردار باشند. آنان ورزشکاران خود را به رعایت برنامه غذایی و تمرینی ویژه موظف میکنند. وزن ورزشکاران در تمرینهای روزانه، باید بدقت بررسی شود. هر یک از آنان دستور غذایی مخصوصی دارند. کادر فنی، فنون مسابقه را به آنان تعلیم میدهد.
برخی تمرینهای ورزشکاران بسیار سخت و دشوار است. اما با همه این، آنان سختی را براحتی میپذیرند؛ چرا که همه تلاش آنها برای پیروزی در مسابقه است. انسان، بهطور طبیعی لذتگرا و در پی راحتی بیشتر است؛ اما افرادی مانند ورزشکاران راحتیها را رها کرده و برای رسیدن به پیروزی در مسابقات سختیها و زحمتهای بسیار را تحمل مینمایند.
تمرین تقوا نیز اینچنین است. دچار نشدن در دام گناه امری ساده نیست؛ چنانکه گذشت، طبیعت آدمی لذّتجو و راحتیطلب است. از این رو، ترک لذت به تمرین بسیار نیازمند است. انسان باتقوا در برابر افعال حرام تسلیم نشده و خود را برای پیروزی در مسابقه آخرت آماده میکند. او میکوشد تا پاداشی عظیم بهنام بهشت را به ارمغان آورد.
آسایش پس از سختی
خداوند در قرآن مجید میفرماید:)فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا( واژه عُسر که بهمعنای فشار و سختی است، دو مرتبه و با الف و لام در این آیه آمده است. الف و لام در دومین واژه عُسر، عهد ذکری است. این بدان معناست که دومین آنها نیز هممعنای عُسری است که پیشتر ذکر شد. یعنی معنای هر دو یکسان است. خداوند در این آیه به این نکته اشاره میفرماید که انسان یک مرتبه دچار مشکل میشود، اما دو بار به او پاداش داده میشود. واژه یُسر که بهمعنای راحتی است، دو بار و بدون الف و لام در این آیه آمده است. یعنی یُسر دو گونه است. آدمی در تمام مدت عُمر خود، با تمرینات سخت روبهروست؛ اما در مقابل، دو راحتی دریافت خواهد کرد؛ یکی، بهشت و دیگری، رضایت خداوند مهربان. باید گفت که رضایت پروردگار عالم از بندهاش، بسیار والامرتبهتر از بهشت و نعمتهای آن بوده و هرگز قابل مقایسه با آن نیست.
تمرینِ تقوا
آخرین و بالاترین تمرین، تقواست. پس از آمادگی در نمازگزاردن، روزهداری، حج رفتن و ترک محرمات، نوبت به سختترین تمرین یعنی تقوا و پرهیزکاری خواهد رسید. حال که انسان عاقل، آگاه و بنده واقعی حضرت حق شد، باید خود را برای تمرین آخر ـ که سختترین آنهاست، ـ آماده کند. اگر این مرحله را نیز با موفقیت بگذراند، مانند یوسف(ع)، در برابر زلیخا که با ناز و عشوه جلوه کرد، تسلیم نخواهد شد؛ او براحتی از ثروت بسیاری که حرام است، چشمپوشی میکند. تقوا، دستیافتنی بوده و چون امور محال، ناشدنی نیست؛ تنها با تمرین و اراده میتوان بدان رسید.
خداوند منّان نیز اراده انسان را در رعایت تقوا و همت گماردن برای رسیدن به کمال، ضعیف خوانده و آن را سبب محرومیت او از سعادت معرفی مینماید. همانگونه که ورزشکاران برای دستیابی به پیروزی و مقام، چندین روز را در اردو سپری کرده، تمرینات دشوار را بهآسانی تحمل نموده و از بسیاری خوردنیها، نوشیدنیها و لذّتهای مادی چشم میپوشند، اهل ایمان نیز میتوانند با باور و ایمان خود رنج ادای طاعات و ترک محرّمات را تحمل کرده و خود را به پاداش بزرگ جاودان نزدیکتر سازند. آنگاه او با توجه و درک لذات معنوی نماز میخواند و در گرمای تابستان هم روزهداری میکند. بدون هیچ دلبستگی، برای پرداخت خمس و زکات ثروت و داراییاش اقدام نموده و هر چه در توان داشته باشد، به نیازمندان یاری میرساند.
ترجیح فقرا بر اغنیا
ثروتمندان شهر مدینه نزد پیامبر اسلام(ص) آمده و گفتند که ما علاقهمندیم بیش از پیش نزد شما آمده و با حضرتتان سخن بگوییم؛ اما شرط این همنشینی این است که افرادی مانند سلمان که ایرانی است، بلال حبشی که رنگ پوستش سیاه است، عمّار که محتاج به لقمهنانی است، مقداد که تهیدست است و دیگر یاران فقیرت از تو و ما دور شوند؛ برای ما نشستن در کنار چنین افرادی ذلتبار است. پس از این پیشنهاد نفْسانی، جبرئیل بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد و بیست و هشتمین آیه از سوره مبارکه کهف را تلاوت نمود: )وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا(
این آیه به پیامبر اکرم(ص) میفرماید تا ایشان یارانشان را که شب و روز خدا را میخوانند، تنها نگذارند. چنانکه آیه نیز اشاره میفرماید، شماری از یاران پیامبر اسلام(ص)، روز و شب عبادت میکردند؛ خنده، گریه، نگاه، خواب، خوردن، کار کردن و همه شئون و جوانب زندگی آنان، همگی عبادت بود. ایشان از ترس جهنم و به طمع بهشت عبادت نمیکردند، بلکه عبادتشان آنچنان عاشقانه بود که قرآن در وصف آنان میفرماید:)یُرِیدُونَ وَجْهَهُ(خدا به پیامبر خود درباره چنین یارانی سفارش کرده و ایشان را به توجه نمودن به آنان توصیه میفرماید؛ پروردگار هستی پیامبر اسلام(ص) را از این که حتی لحظهای از ایشان غافل شود، برحذر میدارد.)وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ(یعنی ای پیامبر(ص)! از خواستههای افرادی که دل آنان هرگز با خداوند رابطهای ندارند، پیروی مَکن!
)وَاتَّبَعَ هَوَاهُ(چرا که خواستههای آنان نامشروع است.)وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا(زندگیشان با افراط همراه است. هنگامی که جبرئیل این آیه را بر پیامبر اکرم(ص) نازل کرد، حضرت نزد یاران خود رفته و آنان را از آیهای که خداوند در وصف آنان نازل فرمود، باخبر کرد.
بهشت مشتاق بهشتیان
خداوند در قرآن کریم در وصف بهشتیان چنین میفرماید:)وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ( در قیامت، مردم بهسوی بهشت کشیده میشوند. واژه سیق فعل مجهول و از ماده ساق مشتق شده است. ساق یعنی کشید و سائق یعنی آن کس که مردم را به دنبال خود میکِشد. در قیامت به اهل تقوا خطاب میشود که شما اهل بهشت هستید؛ پس به بهشت درآیید!
در قیامت رابطه بهشتیان با بهشت، همچون رابطه آهن با آهنرباست. همین که بهشتیان وارد محشر میشوند، بهشت آنان را بهسوی خود میکشد. وقتی آنان که حیات دنیوی خویش را در تمرین عبادات و طاعات الهی گذراندهاند، به دروازه بهشت میرسند، به فرموده قرآن کریم، درهای هشتگانه بهشت برای آنان گشوده میشود. بهشت با همه وسعتش برای آنان بهمنزله مقام و جام پیروزی مسابقه است. بهشتیان پس از ورود به بهشت، با سلام و تحیت خَزَنه بهشت مواجه شده و آنان به اهل بهشت میگویند: «امنیت بر شما باد؛ چقدر دلپذیر شدهاید؛ چقدر پاکیزهاید! از هر در که میخواهید، به بهشت درآیید! همه درها برای شما گشوده است. شما بهشتیان، همیشه در بهشت خواهید ماند و نعمت بهشت برای شما جاودانه خواهد بود.»
روزه، تقویت اراده
افراد باتقوا در دنیا همیشه در حال تمریناند. آنان در ماه مبارک رمضان، از اذان صبح تا اذان مغرب را به روزهداری گذرانده و خود را از خوردن و آشامیدن باز میدارند. بسیاری از افعال حلال در مدت روزهداری، بر ایشان حرام است. مؤمن روزهدار، در این مدت، در حال تمرین برای ترک محرمات است. ماه مبارک رمضان، والاترین زمان برای تقویت و تمرین در ترک خواسته نفس است. روزهداران پس از کار و تلاش روزانه و تحمل دشواریهای آن، در حالی که تشنه و گرسنهاند، به منزل باز میگردند. آنچه که بیش از هر چیز دیگر در آن لحظه مطلوب است، جرعهای آب یا شربتی خنک است. اما از آنجا که آنان در حال تمرین برای تربیت نفْس سرکش خود هستند، میبایست از برخی افعال دوری کنند؛ افعالی که حتی بسیاری از آن، از امور حلال است. مجموعه همین رفتارهاست که نفْس را تربیت کرده و از زیادهخواهیهای آن میکاهد.
مفهوم «ارض» در بهشت
بهشتیها پس از آن که به بهشت وارد میشوند، میگویند:)وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ(
خداوند در دنیا به اهل ایمان وعده داده است که اگر نماز بگزارند، روزه بگیرند، تمرین عبادت و به خلق خدمت کنند، او نیز آنان را در بهشت جای خواهد داد؛ چنانکه فرموده است:
)وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ(
سپس قرآن کریم به بیان آسایش بهشتیان میپردازد و آنان را شکرگزاران نعمتهای خداوندی در بهشت، میخواند؛)وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ(اکنون خداوند متعال به وعدهاش وفا کرد، و همه زمین را به ما ارث داد. بهشت همانند دنیا نیست که زمین داشته باشد؛ معنای «ارض» در این آیه شریفه چیزی دیگر است. معنای «وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ» این است که خدا تمام زمین بهشت را به بهشتیان ارث خواهد داد. خداوند متعال به آنان اجازه میدهد تا در هر کجای بهشت که بخواهند، سکونت کنند:)نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ(ارث همان بهشت است. از این رو، خزنه بهشت آنان را مجاز میخوانند تا هر جا که تمایل دارند، بروند! آنان میتوانند نزد امام حسین(ع) بروند. هیچکس نیز جلوگیری نخواهد کرد.
)نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ(همه جای بهشت را میتوانند برای مسکنگزینی، انتخاب کنند. همه بهشت در اختیار بهشتیان است و آنان از تمام نعمتهای آن بهرمندند.
بُعد غیر مادی بهشت
خداوند میفرماید: فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ
یعنی مزد عملکنندگان، چه خوب پاداشی است! عاملین یعنی آنان که به دستورات الهی عمل کردهاند. از دیدگاه امیر مؤمنان علی(ع) دنیا محلی برای تمرین است. استادان تمرین نیز تنها پیامبران و امامان: هستند. موارد تمرین آن نیز عبادت خدا و خدمت به مردم است. بالاترین تمرین در اینجا، تمرین تَرک گناهان است. روز مسابقه، قیامت است. جام و پاداش مسابقه نیز بهشت است. همه بهشت هم برای پیروزی در آن مسابقه است. جنس بهشت و جنس بدن آدمی در آن، هیچکدام مادی نیست؛ تا این که بدن انسان بخشی از بهشت را به اِشغال خود در آورد. بدنهای تمام بهشتیان، حتی گوشهای از بهشت را نیز پُر نمیکند؛ بلکه تمام وسعت بهشت، متعلق به همه اهل آن است.
مشکلگشایی با دعای شریف «کمیل»
یکی از تمرینهای شبهای جمعه، خواندن «دعای کمیل» است. دعا نوعی تمرین است. خدا به این تمرین، بسیار علاقه دارد. تا جایی که در قرآن مجید در این باره میفرماید: «اگر دعاهایتان نبود، من هیچ اعتنایی به شما نمیکردم!»
هنگامی خداوند بنده خود را با چشمی گریان و به فرموده امام علی(ع) در حال مناجات مییابد، به بنده خود اعتنا کرده و او را میآمرزد. رحمت و روزی خود را نیز نصیب چنین بندهای میگرداند و او را در مشکلات و سختیهای زندگی، یاری میدهد.
شخصی با ایمان، هنگام بروز مشکلات، با خواندن دعای کمیل به حل آن میپرداخت. باری که به مشکلی مالی دچار گشته بود، یکی از دوستانش به او گفت: من میتوانم تو را در این مشکل کمک کنم. اما او گفته بود: من پول نمیخواهم. سه شب دیگر، شب جمعه است. من خود مشکلم را با دعای کمیل حل خواهم نمود.
او چنان با دعای کمیل ارتباطی عمیق برقرار نموده بود که حتی مشکلات بزرگ را با آن رفع میکرد. روزی صاحبخانه وی به او اخطار داده و گفته بود: مدت اجاره تو تمام شده و من حتی یک روز نیز نمیخواهم که در اینجا سکونت کنی! بیش از این راضی نیستم. او گفت: حق با توست؛ هیچ عیبی ندارد! او تمام وسایل خانه را جمع کرد و در گوشهای از کوچه گذاشت. به همسرش نیز گفت که با فرزندان به منزل پدرش برود! او چندین شب و روز در کوچه و در کنار اثاث منزلش ماند، تا این که شب جمعه فرا رسید. در آن شب، دعای کمیل را خواند و شب را همانجا گذراند. در نیمههای شب، به نماز شب ایستاد و با پرودگار خویش مناجات کرد. صبح آن روز، شخصی به نزدش آمد و به او گفت: خدا مرا مأمور کرده است تا خانهای را که سیصد متر وسعت دارد، به تو هدیه بدهم.
برگرفته از کتاب تمرین بندگی نوشته استاد حسین انصاریان