سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز 07:30 با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
محسن آرمین در پی انکار ناکارآمدی جریان چپ:
کاهش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نتیجه کاهش سرمایه اجتماعی نظام است!
محسن آرمین، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه 88 به تازگی در مصاحبه با اعتمادآنلاین گفته است: تحولات سالهای اخیر موجب ریزش بدنه اجتماعی اصلاحطلبان شده است. این واقعیت همانقدر که غیر قابل انکار است، طبیعی هم هست. بدین معنی که کاهش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان نتیجه منطقی و طبیعی کاهش سرمایه اجتماعی نظام است. طی سالهای اخیر به سبب رویکردهای غلط و تصمیمات استراتژیک خطا در سطح اداره کلان کشور، اعتماد عمومی به کارآمدی نظام و امید به آیندهای بهتر به شدت تضعیف شده است!
او میافزاید: حوادث تلخ و اسفبار سالهای اخیر، به ویژه آبان 98 که بخش وسیعی از شهرهای کشور را در بر گرفت و با اعتراضات طبقات محروم و توده جامعه همراه بود، به روشنی از این واقعیت حکایت دارد.
آرمین همچنین اظهار کرده است: وقتی اعتماد عمومی به نظام کاهش پیدا میکند و امید به آیندهای بهتر تضعیف میشود، به طور طبیعی اعتماد و امید به کلیه نیروهای ملتزم به اصل نظام و خواهان اصلاح هم تضعیف میشود و این نیروها با ریزش بدنه اجتماعی مواجه میشوند. این حقیقتی است که اصلاحطلبان از 2 دهه قبل پیشبینی میکردند و به اقتدارگرایان هشدار میدادند که گمان نکنید کارشکنیها و ناامید کردن جامعه از اصلاحات و اصلاحطلبان موجب روی آوردن جامعه به شما میشود. نتیجه سیاستهای ضد اصلاحی و لجاجت در برابر اصلاح و کارآمدی ساختارها، ناامیدی جامعه از کل سیستم خواهد بود.[1]
*صحبتهای آرمین بصورتی کاملا بیّن و علنی؛ خلاف منطق سیاست و رفتار حزبی و طیفی است.
چه اینکه اصل نظام در تمام حکومتها یک اصل پذیرفته شده میان مردم است و این جریانات و احزاب سیاسی هستند که کارنامه خود را به قضاوت مردم میگذارند و به نسبت ضعف یا قوتی که دارند حذف میشوند یا میمانند.
یعنی در این میان کسی از رجال جریانات حذف شده؛ چنین خیانتی را به خرج نمیدهد که مغروق بودن خود را به اصل نظام ربط دهد و اینطور مدعی شود که نظام هم با ما در حال غرق است!
جریان اصلاحات نیز به دلیل ناکارآمدی اظهر من الشمسی که در دولت، مجلس و شورای شهر به نمایش گذاشته است؛ هماکنون دچار بیاعتمادی مردم شده و این مقوله اتفاقا موجب میشود که مردم در اقبالی دوباره به سمت دیگر جریانات سیاسی؛ به قضاوت طعم کارآمدی دیگران بنشینند نه اینکه از اصل نظام که برای آنها استقلال، آزادی، امنیت و زندگی بهتر در پس از انقلاب به ارمغان آورده ناامید شوند.
بله! مشکلاتی در اقتصاد و معیشت مردم طی سالهای اخیر بوجود آمده که علتالعلل اصلی آن نیز ورود تفکر اصلاحطلب به اجرائیات کشور بوده و مردم به خوبی به این حقیقت واقف هستند و از همین رو بود که در انتخابات مجلس یازدهم هیچ اقبالی و دقیقا هیچ اقبالی به اصلاحطلبان نشان ندادند.
ما همچنین آقای آرمین را برای قضاوت در میان سرمایه اجتماعی نظام اسلامی؛ به رخدادی مثل تشییع میلیونی سردار سلیمانی ارجاع میدهیم.
رخدادی که حتی موجب شد کسانی از اصلاحطلبان در یک تقلای مذبوحانه اینطور ادعا کنند که حساب حاج قاسم از نظام اسلامی جداست! [2]
در بحث فتنه اقتصادی آبان 98 نیز آقای آرمین باید بداند که مردم در همان روز اول صف خود را از اشرار و اغتشاشگران جدا کردند و کسانی که طی چند روز در خیابانها ماندند نه مردم که اوباش بودند.
میماند اعتراض مردم به کشش قیمتی گرانی بنزین بر سایر کالاها و خدمات که این مقوله هم با رأی خوب و نظارت دولت بر قیمتها رفع میشود نه با پیشنهاد اصلاحطلبان برای اغتشاش.
***
اگر سرکرده منافقین کاندیدای انتخابات میشد!
ناصر قوامی، از نمایندگان مستعفی مجلس ششم در مصاحبه با شماره یکشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی در حمایت از اصلاحطلبان گفته است: بنده عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات مجلس در سال 98 را شکست تلقی نمیکنم چرا که وقتی در یک میدان رقابت افراد ورزیده جریانی غایب است مسلما رقابت جدی شکل نخواهد گرفت که مفهومی به نام شکست یا پیروزی از آن برداشت شود. از این رو اصلاحطلبان در انتخابات حضور قوی نداشتند. اگر میشد که در تهران واقعا لیستی شامل آقایان عبدا... نوری، موسوی خوئینیها و امثال این شخصیتها حضور داشته باشند و به رقابت بپردازند اگر رای نمیآوردند آن زمان بود که میتوانستیم بگوییم اصلاحطلبان شکست خوردند. اما با توجه به شرایط انتخابات 98 نمیتوان گفت اصلاحطلبان متحمل شکست شدند، چون شخصیتهای اصلاحطلب وارد انتخابات نشدند.[3]
*شبیه آنچه که قوامی گفته است را طبعا میتوان درباره کسی سرکرده منافقین هم متصور بود...
که نزدیکان او در خارج از کشور بگویند اگر نظام اجازه میداد کاندیدای انتخابات شود آنوقت شاهد یک انتخابات واقعی بودیم...
با ذکر این مثال، شاید عیار شبههای که قوامی مطرح کرده بهتر مشخص و تعیین شود.
اصلاحطلبان نمیتوانند انتظار داشته باشند کسی که از نظر همان نهادهای رسمی نظام اسلامی صلاحیت لازم برای کاندیداتوری ندارد و یا صلاحیتش احراز نشده؛ در انتخابات نامزد شود.
چه اینکه در تمام نظامات سیاسی دنیا، نهادهای کلانی هستند که صلاحیت نامزدها برای مناصب انتخابی را بررسی میکنند و اساساً انتظار رها بودگی و بیقید و بندی در این زمینه عقلانی هم نیست.
جدای از بررسی فلسفی این مسئله؛ چپها به مردم نمیگویند که انتظار داشتند نظام اسلامی صلاحیت کسانی را تأیید کند که بعضاً در فتنه 88 دارای پرونده بودند، سابقه کیفری داشتند، صراحتا به ولایت فقیه معتقد نبودند و...
قوامی همچنین به مردم نگفته است که از میان اصلاحطلبان تأیید صلاحیت شده نیز هیچیک حتی معاریفی مثل انصاری، محجوب، مافی، جلودارزاده و... هم با اقبال مردم مواجه نشدند و این دقیقا به معنی شکست اصلاحطلبان است.
گفتنیست، جریان سیاسی خاص یا همان اصلاحطلبان؛ در یک رفتار ضد امنیتی؛ انتخابات مجلس یازدهم را صراحتاً تحریم کرد.
بهزاد نبوی به تازگی تأکید کرد که تحریم انتخابات از سوی چپها اشتباه بوده است. [4]
***
«فتنه اقتصادی» چگونه به انتخاب اصلاحطلبان تبدیل شد؟
طراحی استراتژیستهای چپ برای "پسا اصلاحات"
محمدرضا تاجیک، از تئوریسینهای اصلاحطلب به تازگی طی یادداشتی که با عنوان "جغد مینروای اصلاحطلبی" در یک وبگاه چپ منتشر کرد، نوشت: معتقدم جامعه و نسل امروز ما از منظر کنش و کنشگری سیاسی معطوف به تغییر، کماکان معاصر نوعی رخداد اصلاحطلبی (مدنی) است، و بهرغم اینکه نسبت به گذشته، جامعهی ایرانی و مقولات و مقتضیات آن تا حدودی متفاوت شده و امر سیاسی و کنشگری سیاسی معنایی دیگری یافتهاند و نیز، کنشگران مرسوم و معمول سیاسی در غروب دوران و روزگار خود بهسر میبرند، اما بسیاری از کنشگران اجتماعی و سیاسی همچنان با همان مسئلهی تغییر مدنی روبهرویند و معاصران همان مسئلهای هستند که رخداد اصلاحطلبی عیان کرد: شکل رادیکال سیاست تغییر، دیگر مؤثر نیست. از این رو، معتقدم اصلاحطلبان کماکان (اگرچه بسیار سخت و دشوار) این امکان را دارند تا با درنگی نقادانه و واساختی، و با امتناع و تخطی از آنچه امروز هستند، به نیستنانی که از آن ببریدهاند برگردند، اصل و اصالت خود را دریابند و با خلق مفاهیم جدید، گفتمان جدید، سوژهی جمعی جدید، اخلاقیات جدید، و سامان جمعی و باهمبودگی جدید، خود را کماکان بهعنوان یک کنشگر مدنی در افق نگاه و انتظار مردم حفظ کنند.
او تصریح میکند:
"چنانچه جغد مینروای اصلاحطلبی اینبار هم بیمخاطب بماند، تردید ندارم که زیر سایهی پاککن تاریخ قرار خواهد گرفت و جریان (یا جریانهایی) که در فردای این ناهوشی و ناهشیاری اصلاحطلبان خواهد آمد، نه تنها دیگر نام و نشانی اصلاحطلبانه نخواهد داشت، بلکه در هیبت و صورت نافی و عدوی این جریان ظهور خواهد کرد. "
تاجیک میافزاید: تکلیف اکنونِ اصلاحطلبان –به بیان سورن کییر کگارد– تنها این نیست که بدانند کیستند، بلکه این است که خودشان را بیافرینند، و صرفنظر از اینکه چه بودهاند –به گفتهی ژان پل سارتر- اکنون باید تصمیم بگیرند چیز کاملا –یا حداقل در پارهای سطوح و لایههای نظری و عملی- متفاوتی شوند. اصلاحطلبان نخواهند توانست آن شوند که میخواهند، اگر آن بمانند که هستند. +
*جغد مینروا نماد خرد در ادبیات فلسفی غرب است. و مقصود تاجیک از طرح این عنوان؛ دعوت اصلاحطلبان به سمت خرد ورزی است.
تاجیک سالهاست که بر واکاوی هویتی اصلاحطلبان، روی کارآمدن نو اصلاحطلبی و نگاه بیرون از قدرت توسط جریان چپ تأکید دارد و البته نگاه او مخاطب چندانی هم در اردوگاه جریان اصلاحات ندارد.
چه اینکه مثلا "محسن آرمین" نیز اخیراً در یک مصاحبه به درستی تأکید کرد که حضور در قدرت بخشی از هویت عمل سیاسی است. [5]
هشدار تاجیک اما از یک وجه، ناظر به یک واقعیت است و آن اینکه اصلاحطلبان بیش از یک دهه است که هیچ کارنامهای جز ناکارآمدی، تباهی، معارضه با نظام و دمیدن بر آتش فسردگی و بیاعتمادی و "حضور خیابانی" ندارند.
و جالب آنکه کسانی از آنها نیز با افتخار ضمنی به همین کارنامه از رویکردهای جدید خود مبنی بر رادیکالیسم و تلویحا آنارشیسم حرف میزنند. [6]
بدیهیست که این رویکرد منجر به نیستی خواهد شد. آن هم در مقابل یک نظام سیاسی مستقر و ریشهدار که در مقابل طوفانهای متواتر تاب آورده و قویتر شده است.
قابل توجه مخاطبان محترم آنکه اعضای هسته سخت اصلاحات نیز بخوبی به این نکته واقف هستند که در انتهای این فرایند، چیزی غیر از نیستی و هلاک وجود ندارد. اما طرح راهبردی آنها برای این شرایط؛ به قعر کشیدن نظام اسلامی همراه با خود و ترسیم اهداف طراحی شده با ایجاد یک فتنه بزرگ اقتصادی است.
کما اینکه مثلا میبینیم ستادیهای این جریان؛ شکست خود را شکست نظام اسلامی قلمداد میکنند و در گام دوم اینکه علیالاغلب آنها اظهاراتی مبنی بر تشویق مردم برای حضور خیابانی و اصرار بر فاسد بودن و ناکارآمدی نظام اسلامی دارند.
جالب آنکه ردّ پای اصلی تاجیک هم در القای همین موارد دیده میشود کما اینکه این او بود که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را به کشتی تایتانیک در حال غرق تشبیه و یا تأکید کرده است که دلیلی برای صبر مردم نمیبیند! [7]
پس باید بین هشدار درست او درباره مرگ اصلاحات و ردّ پای حرکت اصلی او در فتنه اقتصادی؛ تفکیک درستی قائل شد و هریک را در جای خود فهمید.
در اینجا لازم به اشاره است که ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی هرگز از حذف هیچ جریان سیاسی که معتقد به حضور در داخل نظام اسلامی باشد؛ استقبال نمیکند و حتی از زمینههای حضور آنها نیز حمایت دارد.
اما اضلاعی از اصلاحطلبان با تشویق علنی مردم حتی به اشغال مراکز حساس نظام! خود به دست خود مشغول قطع حلقههای اتصال به نظام سیاسی هستند و عاقبت این کار اشتباه نیز همانست که تاجیک گفته است.
مگر اینکه عقلای اصلاحات بتوانند مرز خود را بصورت کامل و شفاف از این حرکات براندازانه جداگانه کنند. نه اینکه مثل کارگزارانیها در یک حرکت اصولی؛ بر خلاف منویات ستاد اصلاحات در انتخابات شرکت کنند اما به وقت وقوع فتنه هم جزو دستگیرشدگان باشند!
و البته ادامه سیاست یک بام و دو هوا هم سرنوشتی جز پیشبینی تاجیک نخواهد داشت...
***
1_ https://etemadonline.com/content/405075
2_ mshrgh.ir/1061526
3_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/288445
4_ mshrgh.ir/1072874
5_ https://etemadonline.com/content/405075
6_ mshrgh.ir/1068352
7_ mshrgh.ir/1061986