به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «شکارچی در سایه روشن زندگی» نوشته ایوان تورگینف با ترجمه بهزاد برکت و هرمز ریاحی به تازگی توسط نشر نو به چاپ سوم رسیده است.
ایوان سرگیویچ تورگینف داستان نویس مشهور روس متولد سال 1818 و درگذشته به سال 1883 است. او تحصیل کرده دانشگاه های مسکو، سن پترزبورگ و برلین بود و در رمان هایش، بیشتر درباره مسائل اجتماعی نوشته است. «شکارچی در سایه روشن زندگی» در سال 1852 منتشر شد و در مذمت سرمایه داری بود که در لغو برده داری هم سهم داشت.
پس از صدور منشور آزادی، تورگینف، از نخستین زمین دارانی بود که با بردگان خود به توافق رسید. سال های 1850 تا 1861 پربارترین دوره زندگی تورگینف بودند که نیمه دوم این دوره را در اروپای غربی گذراند. او در سال 1863 خانه مجللی در بادن - بادن خرید و تا سال 1870 در آنجا زندگی کرد. تورگینف سرانجام بر اثر بیماری ستون فقرات در بوژیول نزدیک شهر پاریس، درگذشت.
ترجمه فارسی کتاب «شکارچی در سایه روشن زندگی» برای اولین بار در سال 1363 منتشر توسط نشر نو منتشر شد. امتیاز چاپ دوم این ترجمه به نشر البرز واگذار شد و پس این نوبت چاپ، چاپ سوم این اثر دوباره توسط نشر نو به بازار عرضه شده است. این ترجمه از روی نسخه چاپ سال 1977 این کتاب انجام شده است.
ویژگی برجسته داستان های تورگینف، فضای شاعرانه، زمینه روستایی، تمایز قهرمانان مرد و زن و تصویر زنده شخصیت هایی است که در نمایانگر دوره های مختلف تکامل فکری سال 1975 تا 1845 هستند.
عناوین داستان های مجموعه «شکارچی در سایه روشن زندگی» به این ترتیب اند: خور و کالینچ، یرمولای و زن آسیابان، علفزار بژین، کاسیان «به آبادی»، مباشر، دو زمین دار، مرگ، آوازخوان ها، دیدار، هملت ناحیه شچیگروفسکی، کالبد حی، تلک تلک چرخ ها، جنگل و استپ.
در قسمتی از داستان کاسیان «به آبادی» می خوانیم:
عاقبت گرما وادارمان کرد بی پناهگاهی باشیم. زیر بته فندق بلندی که فراز آن، افرای جوان بالابلندی شاخه های ظریف خود را به زیبایی گسترده بود، لمیدم. کاسیان پایین پای ستبر غان افتاده ای نشست. نگاهش کردم. کمی بالاتر برگ ها در اهتزاز بودند و سایه های سبزگون ناپایدارشان به آرامی بر چهره ریز و تن نحیف او که در کت تیره ای پنهان شده بود این سو و آن سو می سرید. سرش را بلند نکرد. من که حوصله ام از سکوت او سر رفته بود به پشت دراز کشیدم و با نگاهی ستایش آمیز، به بازی آرام برگ های در هم در زمینه آسمان روشن دور خیره شدم. یله شدن بر پشت در جنگل و بالا را نگاه کردن کاری بس دلنشین است، گویی به دریایی بی کران نگاه می کنی که در همه سو در زیر تو گسترده است. گویی در خت ها از زمین سر بر نکرده اند بلکه، ریشه های گیاهان عظیمی هستند، که به شکلی سرازیر در آن موجه های شیشه ای و روشن فرو می افتند، در این حال برگ درخت ها همچون زمرد می درخشد یا به سبز زرینی که کم و بیش چون کهربا سیاه است بدل می شود...
این کتاب با 300 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 300 هزار ریال منتشر شده است.