راهبردهای اجتماعی امام صادق علیه السلام برای ایجاد همگرایی اسلامی

در عصر کنونی که دشمنان اسلام هجمه های همه جانبه خویش را بر روی اسلام متمرکز کرده اند و از هرسو این دین و پیروانش را هدف قرار داده اند، حیاتی ترین نیاز جامعه اسلامی، انسجام درونی و اتحاد کلمه و پرهیز از هرگونه گسستگی و گسیختگی و نیز راه های رسیدن به این امر مهم، به شمار می آید

راهبردهای اجتماعی امام صادق علیه السلام برای ایجاد همگرایی اسلامی

مقدمه

در عصر کنونی که دشمنان اسلام هجمه های همه جانبه خویش را بر روی اسلام متمرکز کرده اند و از هرسو این دین و پیروانش را هدف قرار داده اند، حیاتی ترین نیاز جامعه اسلامی، انسجام درونی و اتحاد کلمه و پرهیز از هرگونه گسستگی و گسیختگی و نیز راه های رسیدن به این امر مهم، به شمار می آید. این مهم در قرآن کریم و سیره معصومان(ع)، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آیات متعددی مسلمانان را به اتحاد و انسجام و دوری از تفرقه و چنددستگی سفارش می کند:

مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند؛ [آن هم] پس از آنکه نشانه های روشن [پروردگار] به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند.[1]

اتحاد و انسجام اسلامی در سیره نبوی و نزد امامان معصوم: نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و آن بزرگواران با توجه به موقعیت زمانی و مکانی خویش و برای تحقق این امر مهم، گام هایی را برداشته و با بهره گیری از شیوه های متناسب و ارائه راهبرد و روش های مؤثر، سعی در ایجاد الفت و برادری بین مسلمانان داشته اند.

در این میان، شناخت سیره امام صادق(ع)[2] (148ق) و تببین و بررسی راهکارهای آن حضرت در جهت ایجاد اتحاد و همگرایی اسلامی، اهمیت بالایی دارد؛ چراکه جامعه اسلامی دوره ای پُرتلاطم و پُرتحول را تجربه می کرد؛ عصری که حاکمیت اموی (41- 132ق)، دوره زوال خود را سپری کرده است. عباسیان (132- 656 ق) در هجدهمین سال از دوران 34 ساله امامت امام صادق(ع)، با شعار اسلام خواهی و سپردن حکومت به فردی از خاندان رسول اکرم(ص) خلافت مسلمانان را به دست گرفتند. در چنین شرایط سیاسی و در اثر توسعه مرزهای جغرافیایی جهان اسلام و واردشدن مکاتب فکری گوناگون به محدوده و قلمرو حاکمیت اسلامی، تضارب آرا و برخورد اندیشه ها به اوج خود رسیده و موجب پیدایش فرقه ها و مذاهب مختلفی در درون جامعه اسلامی گردیده بود که هرکدام از آن ها، عقاید و باورهای خاصّ خود را ترویج می کردند.

شرایط خاصی که در جامعه اسلامی به دلیل نفوذ و گسترش مکاتب و اندیشه های مختلف ایجاد شده بود، به درگیری و اختلافات بی حاصل و زیانباری بین فرقه ها و مذاهب مختلف اسلامی منجر گشته و سیاست مذهبی حاکمان و دولتمردان اموی و عباسی نیز بر شدت این اختلافات می افزود. این اختلافات، آسیب هایی همچون ایجاد کینه، بدگمانی، تعصبات و سوء تفاهم های مذهبی و دشمن تراشی را به دنبال داشت. امام صادق(ع) شیوه های گوناگونی را برای پیشگیری یا رفع این آسیب ها به کار می بستند.

امام صادق(ع) با درک وضعیت جامعه اسلامی عصر خویش و به منظور مقابله با اختلافات و تنازعاتِ به وجودآمده، اقداماتی را در جهت حفظ وحدت اسلامی و ایجاد انسجام بین مسلمانان انجام دادند و شیوه های متفاوتی را در پیش گرفتند که در این میان، راهبرد های اجتماعی ایشان، از اهمیت بسزایی برخوردار است. این راهبرد ها، به پیروان مذاهب اسلامی می آموزند که حیات واقعی و معنوی جامعه اسلامی، تنها در گرو زندگی مسالمت آمیز و درک متقابل از همدیگر بوده و رشد و بالندگی آنان، در سایه الفت و همبستگی اسلامی قابل تصور و میسر خواهد بود.

این نوشتار، بر آن است تا با بهره گیری از منابع حدیثی و تاریخی راهبرد های اجتماعی، آن حضرت را بررسی و تبیین نماید و بر این فرضیه استوار است که امام صادق(ع) با توجه و تأکید بر اموری مانند حضور و همگامی در شعائر و مناسک دینی، برقراری پیوندهای اجتماعی و عاطفی با مسلمانان، مدارا با مخالفان، احترام به باورها و مقدسات پیروان سایر مذاهب، عدم تحمیل عقیده و پرهیز از تعصب و تکفیر دیگران، در ایجاد همگرایی اسلامی و اتحاد مسلمانان نقش آفریدند. البته ممکن است برخی گزارش های غیر همسو با موضوع همگرایی در رفتار یا سخن امام صادق(ع) دیده شوند که به اختصار بررسی و تحلیل خواهند شد.

1. پیشینه تحقیق

اگرچه تحقیقی با این عنوان نیافتیم، اما در لابه لای برخی پژوهش های صورت گرفته در باره امامان و وحدت اسلامی، به عصر امام صادق(ع) نیز اشاره شده است که از مهم ترین آنها می توان به آثار ذیل اشاره کرد:

 امامان شیعه و وحدت اسلامی، تألیف علی آقانوری. محتوای کتاب مذکور، عبارت است از: بیان سیره و سخن پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، به ویژه امام علی(ع) در جهت وحدت و همگرایی سیاسی، اجتماعی و مذهبی بین مسلمانان و ارائه راهکارهای مناسب علمی و عملی توسط آن بزرگواران به عنوان برجسته ترین الگوهای دینی که در ضمن بیان این مباحث، به سیره امام صادق(ع) نیز در این باره اشاره شده است.

- انسجام اسلامی در روایات از دیدگاه شیعه و اهل سنّت، اثر فدا حسین. در این کتاب، به پنج محور: مبانی وحدت و انسجام اسلامی، اهمیت و ضرورت وحدت اسلامی، عوامل انسجام و وحدت اسلامی، عوامل افتراق امت اسلامی، آثار و فواید اتحاد و انسجام اسلامی، با موضوع اتحاد و انسجام اسلامی پرداخته شده است که اغلب مطالب با توجه به آیات قرآن و سخنان پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، به ویژه حضرت علی(ع) به بررسی این موضوع پرداخته است که در خلال مباحث، به فرموده های امام صادق(ع) نیز اشاراتی شده است.

 تعامل شیعیان امامیه با دیگر مسلمانان در سه قرن اوّل هجری، اثر سید عبدالله حسینی. این کتاب، چنان که از عنوانش پیداست، به تعامل بین مسلمانان در زمینه های سیاسی، اجتماعی و علمی و فرهنگی می پردازد و گاه اشاراتی به اقدامات امامان شیعه: از جمله امام صادق(ع) نیز دارد. همان طورکه گذشت، هیچ کدام از آثار فوق به طور مشخص، راهبردهای اجتماعی امام صادق(ع) را به صورت یکجا و منسجم ارائه نکرده اند.

2. مفاهیم

 راهبرد

کلمه «راهبرد» در فارسی، ترجمه شدة واژه «استراتژی» می باشد که مشتق از کلمه یونانی «استراتگوس(Strategus)» و مرکب از دو لغت «استراتو (Stratus)» یعنی قشون، و «آگاگس(Agaugus)» یعنی راهنما و به معنای فرمانده است. در دوران گذشته، به فنون یا نقشه هایی که یونانیان و همچنین رومیان برای کسب پیروزی در جنگ به کار می بردند، استراتژو(Strategum) می گفتند. بر همین اساس، راهبرد در اصل و در معنای نخستین خود، بیانگر حیله ها، نقشه ها و تدابیر نظامی بود و در ابتدا به عنوان یک اصطلاح نظامی بوده است[3] و سپس با رشد فضای رقابتی، به حوزه علوم مدیریتی، سیاسی، اقتصادی، صنعتی و فرهنگی نیز وارد شد. این واژه، در لغت به معنای: برنامه، سیاست، نقشه، تدبیر، فرماندهی، رزم آرایی و علم اداره کردن عملیات آمده است[4] و در اصطلاح، به معانی: روش یا سیاستی کلی برای نیل به مقصود، هنر طراحی و آرایش نظامی، تعیین خط مشی کلی، هنر توسعه و به کارگیری بهتر امکانات در جهت نیل به هدف در مقابل دیگران، به کار رفته است[5] و به صورت خلاصه، کلی ترین سخن در باره روش رسیدن به هدف می باشد.

 همگرایی

همگرایی، در لغت به معنای پیوستگی و نزدیکی اعضا یا اجرای یک مجموعه با یکدیگر، اتحاد، تقارب آمده و در برابر واژه «واگرایی» قرار دارد که به معنای دورشدن اجزای یک مجموعه از همدیگر، تفرق و پراکندگی است.[6] از کلمات همسو و هم معنا با این واژه می توان به: اتحاد، تقارب، همبستگی، هم آهنگی و هم داستانی اشاره کرد که منظور از آن ها، وابستگی، پیوند، اتصال یا ارتباط بین دو یا چند چیز، مشارکت و همراهی می باشد.[7]

برای فهم معنای اصطلاحی «همگرایی»، باید از واژه های مشابه و نزدیک به آن مانند «وحدت» کمک گرفت. این واژه، از کلمات کلیدی و نزدیک به کلمه «همگرایی» است که در اصطلاح بزرگان و دانشمندان اسلامی عبارت است از: «همبستگی مسلمانان بر پایه مشترکات دین اسلام که در عین حفظ و رعایت مرزها، به منزله مجموعه واحد به شمار آیند.»[8]

3. راهبردهای امام

مهم ترین راهبرد امام صادق(ع) برای ایجاد انسجام اسلامی را می توان در یکرنگی و همسانی در مراسم دینی، تحکیم پیوندهای اجتماعی و اعتدال مذهبی جست وجو کرد که برای تحقق هرکدام، راهکار جداگانه ای در پیش گرفتند.

3-1. یکرنگی و همسانی در مراسم دینی

یکی از مهم ترین راهبردهای اجتماعی امام صادق(ع) تلاش برای همسانی مسلمانان در آیین ها و مراسم اجتماعی و دینی بود که برای تحقق آن، از راهکارهای متفاوتی همانند حضور در نماز جمعه و جماعت و عیدین و مراسم حج استفاده می کردند؛ مناسکی که یکرنگی و همسانی مسلمانان را نمود عینی بخشیده، بر انسجام آنان می افزاید.

توجه به این نکته لازم است که برپایی عبادات و شعائر دینی در بیشتر دوران زندگانی ائمه اطهار(ع) تحت اشراف مخالفان و رقبای سیاسی فکری و احیاناً دشمنان اهل بیت(ع) قرار داشته است؛ ولی آن بزرگواران ضمن دعوت همگانی مسلمانان به حضور در اجتماعات و حفظ وحدت اجتماعی و اخوت دینی، خود نیز بدان پایبند بودند و همواره عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان را نیز به حضور در این گونه اجتماعات تشویق و ترغیب می‎کردند. این تأکیدات و سفارشات، می‎توانست پدیدآورنده اتحاد و انسجام بین مسلمانان و از بین برنده واگرایی در بین آن ها باشد.

3-2. نماز جماعت

در فرهنگ اسلامی، نماز جماعت به عنوان یکی از راهکارهای اساسی برای تحقق انسجام اسلامی، از جایگاه والایی برخوردار است و در سخنان و رفتار معصومان(ع) نیز بر آن تأکید و سفارش‎ شده است.

امام صادق(ع) گرچه عملکرد مدعیان خلافت را به نقد می کشیدند و همواره در جهت اصلاح امور مسلمانان دیدگاه‎های اصلاحیخویش را ابراز می‎داشتند، اما از آن جا که همراهی با مسلمانان در انجام اعمالی همچون نماز جماعت حفظ وحدت و یکپارچگی مسلمانان را در پی دارد، به اجتماع مسلمانان و حضور در نماز جماعات آنها اهتمام ویژه ای نشان می دادند.

امام صادق(ع) علاوه بر شرکت در نماز جماعت مسلمانان، به یاران و و دوستان خویش نیز سفارش می‎نمودند که در انجام این فریضه و حضور در جمع مسلمانان اهتمام داشته باشند و و در صورت امکان، بر عهده گرفتن امامت جماعت و حتی اذان گفتن را توصیه کرده، فرمودند: امام جماعت و مؤذن آن ها باشید تا بگویند این ها جعفری هستند؛ خداوند جعفر بن محمد را رحمت کند که یارانش را خوب تربیت کرده است.[9]

ایشان شیعیان را به مشارکت در نماز عامه ترغیب نموده، تأکید کردند تا از شرکت در نماز جماعت مخالفان فکری و مذهبی دریغ نورزند. ایشان در باره اهمیت نمازگزاردن با مخالفان مذهبی می‎فرمودند: «هرکه با آن ها (مخالفان) نماز بگزارد، گویا با رسول خدا در صف اوّل نماز گزارده است.»[10] و در روایتی دیگر، ثواب آن را مانند شمشیرکشیدن در راه خدا معرفی کرده[11] و در جای دیگر، آن را سبب آمرزش گناهان دانسته اند.[12]

امام صادق(ع) به حضور در جماعت مسلمانان، به ویژه مخالفان فکری و مذهبی تأکید داشته، حتی نماز فرادا در جمع آنان را همانند اقتدا در نماز جماعت معرفی کرده، فرموده اند:

هنگامی که داخل در جماعت آنان شوی، اگر چه اقتدا هم نکنی، اجر و حساب تو همانند کسی است که به جماعت پیوسته و به نماز اقتدا کرده باشد.[13]

ایشان خطاب به یکی از اصحاب خود که از امام جماعتی پرسیده بود که علاوه بر مخالفت مذهبی با شیعیان دشمنی می‎ورزد، فرمودند:

آنچه او گوید، بر تو نگیرند. به خدا سوگند، اگر تو راستگو باشی، از او به مسجد سزاوارتری. پس، نخستین کس باش که بدان وارد می‎شود و آخرین کس که از آن خارج می‎گردد و رفتارت را با مردم زیبا گردان و به نیکی سخن بگو.[14]

3-3. نماز جمعه و عیدین

اقامه نماز جمعه و عیدین، یکی از روش‎های مهم برای رسیدن به اتحاد و انسجام اسلامی می‎باشد؛ زیرا در این حرکت زیبا و وحدت آفرین، آنچه بسیار جلوه‎گر و نمایان است، اجتماع و حضور یکپارچه و یکرنگ و همسان مسلمانان از طبقات مختلف اجتماعی و گروه ها و مذاهب مختلف برای عبادت پروردگار متعال می باشد. در اهتمام به شرکت در نماز جمعه از سوی امامان:، همین بس که آنان مسافرت قبل از اقامه جمعه را در آن روز، مکروه می‎دانستند و حتی به مردم سفارش می‎کردند که برای جلوگیری از بی‎نشاطی و ضعف بنیه و به منظور آمادگی بیشتر برای حضور در نماز جمعه، از مصرف چیزهایی که سبب ضعف می شوند، پرهیز کنند.[15]

امام صادق(ع) در باب اهمیت برگزاری و شرکت در نماز جمعه می‎فرماید: هر گامی که به سوی نماز جمعه برداشته شود، خداوند بدنش را بر آتش حرام می‎سازد.[16]

اهتمام و توجه خاص آن حضرت در خصوص شرکت و حضور در نماز جمعه، در بین اصحاب و پیروان خویش به گونه‎ای بود که اصحاب گمان می‎بردند این کار، یک وظیفه‎ای است که باید تنها در بین پیروان آن حضرت و در گروه خودشان اقامه گردد. در همین باره، زرارة بن اعین (150ق) می گوید: امام صادق(ع) ما را به نماز جمعه تشویق کردند؛ تا آنکه گمان بردیم او می‎خواهد که نزدش برویم [و با او اقامه نماز کنیم]. پس، گفتیم: فردا بیاییم؟ فرمودند: نه، نماز جمعه خودتان مورد نظر من بود.[17] بنابراین، معلوم می شود منظور امام، حضور در نماز جمعه عمومی مسلمانان بوده که عمدتاً توسط مخالفان مذهبی اقامه می شده است.

با توجه به روایاتی که بر حضور در نماز جمعه همراه با سایر مسلمانان از مذاهب مختلف تأکید دارند، روشن می گردد که مربوط به زمانی نیست که آن بزرگواران بر اقامة نماز جمعه و یا عیدین اختیار و نظارت کامل را داشته اند. ائمه اطهار(ع) حضور در جماعات مسلمین را یک راهبرد و روش مهم در جهت حفظ اصل و اساس این فریضه، و همچنین در جهت ایجاد وحدت وانسجام بین مسلمانان قلمداد می‎نمودند و از همین روست که عموم مسلمانان را به شرکت در آن تشویق و ترغیب می کردند.

3-4. حج

بی تردید، مراسم عظیم حج، یکی از مسائل عبادی، اجتماعی و سیاسی آیین مقدّس اسلام است که در میان فرایض و دستورهای دین، کمتر فریضه ای مانند حج، مورد توجه و سفارش قرآن و اهل بیت(ع) قرار گرفته است و از جمله برنامه ها و شعایر دینی مسلمانان است که پیوندهای عاطفی، اجتماعی و مذهبی استواری را بین پیروان مذاهب مختلف اسلامی فراهم آورده، زمینه ساز انسجام اسلامی به شمار می آید.

این عبادت اجتماعی و کارکرد همسان ساز وحدت آفرین آن، همواره در سیره و روش اهل بیت(ع) مورد توجه بوده و تأکیدات فراوانی نیز بر آن شده است؛ به گونه ای که در صورت سستی مردم، وادارکردن آنان به انجام حج و حتی تأمین هزینة آنان را از وظایف والی و حاکم بیان کرده اند. امام صادق(ع) در این باره فرموده: اگر مردم حج را فرو گذاشتند، بر والی و حاکم واجب است که آنان را به شرکت در مراسم حج و ماندن تا آخر مراسم در مکه، مجبور نماید.[18]

همان طورکه ملاحظه می گردد، این روایت و روایات دیگری از این دست، بیانگر اهتمام بزرگان شیعه به انسجام اسلامی بوده است؛ به گونه ای که زمامداران وقت را به اجبار مردم به انجام این فریضه و حتی تأمین هزینه سفرشان از بیت المال سفارش می کردند.[19]

وفاق و همدلی و اتحاد و اخوت بین پیروان مذاهب اسلامی، از مهم ترین دستاوردهای مراسم عظیم حج است که امام صادق(ع) بر آن تأکید داشته، در بیان فلسفه تشریع حج فرمودند: خداوند حج را تشریع کرد تا مردم از شرق و غرب، گرد هم آیند و یکدیگر را بشناسند و از حال یکدیگر باخبر شوند.[20]

نگاهی گذرا به تاریخ اسلامِ پس از پیامبر(ص) و حج گزاری ائمه اطهار(ع) و یارانشان، این مطلب را آشکار می سازد که حاکمیت و اجرای مراسم حج، همواره در اختیار اهل سنّت بوده و خلفا که عموماً مخالف ائمه: بودند، خود به صورت مستقیم و یا با انتصاب امیری، بر اعمال و مواقف حج نظارت می کردند؛[21] ولی در طی این سال ها، گزارشی که حاکی از مخالفت آن بزرگواران و اصحابشان با عامه مسلمانان در برپایی مراسم حج بوده باشد، دیده نشده است؛ بلکه همواره هماهنگ با دیگر مسلمانان این مراسم را به جای می آوردند. امام صادق(ع) نیز با توجه به این نکته با امیرالحاجی که حکومت تعیین کرده بود، همراهی نموده و حتی یک بار هم گزارش نشده است که امام با امیرالحاج مخالفت کرده باشند و حتی گزارش هایی از راهنمایی امیران حج توسط امام صادق(ع) حکایت می کنند؛ چنان که حفص (196 ق) نقل می کند که امام جعفر صادق(ع) در ایام حج در موقف (عرفات) وقوف نمودند. آن گاه هنگامی که حجاج عرفات را ترک می کردند، آن حضرت از شتر خویش پیاده شد. فردی هم که در آن سال هدایت حجاج را به عهده داشت، در کنار آن حضرت توقف نمود و حضرت خطاب به او فرمودند: «توقف نکن که امیر الحاج نباید هنگامی که مردم را حرکت می دهد، توقف کند.»[22] بنابراین، آن حضرت و اصحابشان در حرکت به سوی عرفات و وقوف در آن جا و در مشعر و حرکت از آن دو مکان و سایر اعمال حج، از دستورهای امیرالحاج اطاعت می نمودند و به نظر شخصی خویش عمل نمی کردند.

همچنین، از گزارش هایی که در باره انجام حج توسط امام صادق(ع) همراه با سایر مسلمانان وارد شده و سیره و روش آن حضرت را در همراهی با سایر مسلمانان خبر می دهند، چنین برمی آید که وحدت اجتماعی و برادری دینی، از مهم ترین اهداف آن حضرت بوده و موسم حج و برنامه های آن را ابزار مهمی برای تحکیم این پیوند می شمردند و از آن برای تحقق این مهم استفاده می کردند.

4. تحکیم پیوندهای اجتماعی

یکی از مهم ترین راهبردهای اجتماعی امام صادق(ع) برای ایجاد انسجام اسلامی را می توان تلاش برای تحکیم پیوندهای اجتماعی دانست که برای تحقق این مهم، ضمن مدارا با مخالفان و پرهیز از ناسزاگویی، بر پیوند عاطفی مسلمانان با یکدیگر تأکید می کردند.

4-1. پیوند های اجتماعی و عاطفی با مسلمانان

زندگی اجتماعی انسان ها و وجود روابط اجتماعی بین یکدیگر، یک امر طبیعی و لازمه اجتماعی بودن انسان است، امام صادق(ع) با توجه به این نیاز اجتماعی، به گونه ای در جامعه اسلامی عمل می نمودند که ارتباطات اجتماعی بین مسلمانان برقرار گشته و از این طریق، به هدف مهم وحدت و اتحاد اسلامی نایل آیند. ایشان یاران خود را نیز به داشتن رابطه نیکو با مردم توصیه کرده و حتی سطح رابطه آنان را نیز در نظر داشتند.

آن حضرت آمیختن با مردم و یاری آنان را توصیه کرده و فرمودند:با مردم درآمیزید و نزدیکشان شوید و آنان را یاری کنید و از آنان دوری نگزینید و به آنان چنان سخن بگویید که خداوند بدان امر فرموده است: «به مردم سخن نیکو بگویید».[23] در روایتی دیگر، محمد بن مسلم (150ق) از امام صادق(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمودند: با مردم با اموری که با آن آشنایند، بیامیزید و از اموری که با آن آشنایی ندارند و آن را ناخوش می دارند، بپرهیزید.[24]

تأکید امام صادق(ع) بر پیوند با مردم و تصریح به پرهیز از آنچه سبب ناخوشنودی آنان می شود، بیانگر اهمیت پیوندهای اجتماعی از دیدگاه امام صادق(ع) و نقش آن در همگرایی جامعه اسلامی است.

یکی از مهم ترین راه های پیوند اجتماعی و عاطفی میان مسلمانان، توجه به حال آنان و همراهی و حق شناسی به هم کیشان است. امام صادق(ع) شیعیان را به عیادت بیماران و شرکت در تشییع جنازه مسلمانان فراخوانده، آن را نشانه حق شناسی دانسته اند و در پاسخ کسانی که پرسیدند: چگونه با مخالفان مذهبی رفتار کنیم، آنان را به پیروی از سیره پیشوایان دعوت کرده، فرمودند: به پیشوایانتان بنگرید؛ آنان که به ایشان اقتدا می کنید و آنچه را انجام می دهند انجام دهید. به خدا سوگند که آن ها از بیمارانشان عیادت می کنند و در تشییع جنازه آنان شرکت می کنند.[25]

این سخن امام(ع) و ترغیب به تبعیت از پیشوا، بدین معناست که خود امام چنین رفتاری دارند و بر همین اساس، شیعیان را به تبعیت از خود فرا می خوانند.

4-2. پرهیز از ناسزاگویی

ناسزاگویی، سب و تعابیر همسو با آن، از آشکارترین عواملی است که موجبات فتنه و عداوت را در یک اجتماع فراهم می نماید. انجام این عمل منفور هم به حکم عقل و هم به حکم شرع قبیح و مطرود است؛ چراکه این گونه رفتارهای ناپسند در بین مسلمانان، فقط فضای مخاصمه و دشمنی در جامعه را تقویت کرده، ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی را دشوار خواهد نمود.

امام صادق(ع) نیز به این مهم توجه داشتند و یکی از مهم ترین راهبرد های ایجاد اتحاد و انسجام و جلوگیری از تفرقه و اختلاف را رعایت ادب در کلام و پرهیز از ناسزاگویی و دشنام در برخورد با دیگران می دانستند. ایشان حتی بدگویی و ناسزا در مقابل ستم دیگران را نیز برنمی تافتند. سماعه از یاران آن حضرت از اختلاف خود با شتردارش و بدگویی نسبت به او و بازخواست خودش توسط امام صادق(ع) بدین سبب گزارش کرده و می گوید: امام صادق(ع) از من در باره فریاد و ناسزاگویی نسبت به شتردارم پرسید و در مقابلِ پاسخ من که گفتم او به من ستم کرده، ستم مرا بیشتر از او توصیف کرد و فرمود: این، از کردار من نیست و پیروانم را بدان فرمان نمی‎دهم. از پروردگارت آمرزش بخواه و دیگر چنین مکن. گفتم: از خدا آمرزش می طلبم و دیگر چنان نمی کنم.[26]

امام صادق(ع) ناسزا و بدگویی را مخالف تقوا دانسته، آن را در باره مشرکان نیز ناپسند می دانستند؛ چنان‎که از عمرو بن نعمان جعفی نقل است که می گوید: شخصی به همراه امام صادق(ع) در بازار کفاش ها می رفت. غلام همراهِ او، عقب افتاده بود و آن مرد چند بار سربرگرداند و او را پیدا نکرد و بار چهارم که او را دید، ناسزایی به او گفت و نسبت ناروایی به مادرش داد. امام از شدت ناراحتی، به صورت خود سیلی زد و فرمود: من تاکنون گمان می کردم که تو اهل ورع و تقوا هستی و اکنون معلوم شد که تقوا نداری. او جواب داد: جانم به فدایت! مادر او مشرک بوده است. حضرت فرمودند: آیا نمی دانی هر امتی برای خودشان آیینی جهت نکاح دارند و ملتزم به نکاح خود هستند؟ راوی می گوید: از آن پس، دیگر او را با آن حضرت ندیدم.[27]

در این روایت، حضرت حتی اهانت به یک مشرک را نیز روا نمی دانند و مرتکب آن را طرد می کند. پس، این نکته روشن می گردد که اهانت و ناسزاگفتن، از نظر امام حتی به شخص مشرک هم ناپسند است و این حکم، به طریق اولی در باره یک فرد مسلمان جاری خواهد بود و در واقع، عملی است قبیح که می تواند بذر فتنه و نفاق و جدایی را بین مسلمانان بیفشاند.

همچنین، امام صادق(ع) در تفسیر آیه «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»[28] فرمودند: یعنی با همه مردم، چه مؤمن چه مخالف (خودی و بیگانه)، [نیکو سخن بگویید]؛ اما رفتار با مؤمنان، همراه با چهره گشاده باشد و اما با مخالفان، گفتاری مداراتی باشد؛ تا آنان را هم به ایمان [و خط فکری] خویش جذب کنید؛ چراکه خیلی با کمتر از اینها می‎توان شرّ آنان را از خود و از برادران ایمانی بازداشت.[29]

4-3. مدارا با مخالفان

مدارا، یکی از اصول اخلاقی اسلام است که در تحکیم روابط اجتماعی و به دنبال آن، تحقق اتحاد و انسجام اسلامی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است که رعایت آن در جامعه اسلامی، بسیاری از انحرافات همچون قطع روابط و کینه‎ورزی ها و دشمنی ها را از بین برده و مسلمانان می توانند جامعه ای توأم با آرامش و امنیت را تجربه نمایند. این مهم، در سیره ائمه اطهار(ع) مورد توجه بوده و همواره بر آن تأکید داشته اند و در سیره امام صادق(ع) که در زمان او شیعیان از مخالفان تمیز بیشتری یافته بودند، نمود بیشتری داشت؛ چراکه در این زمان، از طرف حاکمان وقت آزار و اذیت های فراوانی بر شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) وارد می شد و با افزایش طرف‎داران آنها، دشمنی ها و کینه‎ورزی های مخالفان نسبت به آنها بیشتر می شد. ازاین‎رو، امام صادق(ع) ضمن مدارا با مخالفانشان به پیروان و دوست‎دارانشان نیز مدارا و گذشت در هنگام مواجهه با سایر مسلمانان را سفارش می کردند؛ زیرا این‎گونه رفتارها زمینه های تصادم و تنش و ایجاد تفرقه در جامعه اسلامی را به حداقل ممکن می رساند و زمینه های مساعدی برای همگرایی بین مذاهب مختلف اسلامی را فراهم می کرد.

امام صادق(ع) یاران خود را افراد شکیبا و اهل مدارا توصیف کرده، فرمودند: همانا دوست داریم کسی را که خردمند و دانا و بافهم و فقیه و بردبار و اهل مدارا و شکیبا و راستگو و وفادار باشد.[30]

آن حضرت در جای دیگری فرمودند: خدا، مداراکننده است و مداراکردن را دوست می دارد.[31]

ایشان حتی مسلمانان را به خوش‎رفتاری و مدارا با اهل باطل و تحمل سختی ها سفارش می کردند؛ چنان که در روایتی این خواسته خود را با عبارت «علیکم» بیان کردند و فرمودند: وَعَلَیکمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْباطِلِ تحَمَّلُوا الضیمَ مِنْهُم وَ إِیاکمْ وَ مُمَاظَّتَهُم؛ بر شما باد سازگاری با اهل باطل، ستم آنان را تحمل کنید و از منازعه و دشمنی با آنها پرهیز نمایید.[32]

یعنی اینکه مؤمنان باید ملتزم باشند که حتی با اهل باطل برخورد انسانی و خوبی داشته باشند. آری، هدف اصلی ارسال انبیا و انزال کتب، چیزی غیر از هدایت گمراهان نیست و این مهم، با اخلاق زیبا، بسیار بهتر عملی می گردد.

5. اعتدال مذهبی

یکی از مهم ترین راهبردهای امام صادق(ع) برای تحقق انسجام اسلامی، مدارای مذهبی بود که در این راستا، ضمن حفظ احترام به مقدسات مذاهب و پرهیز از تعصب مذهبی، عقیده خود را بر دیگران تحمیل نکرده، یاران خویش را نیز از آن برحذر می داشتند.

5-1. حفظ احترام باورها و مقدسات مذاهب

بسیاری از کشمکش‎های شدید فرقه‎ای، افزایش واگرایی در جوامع دینی و تحریک عواطف و احساسات مذهبی، به دلیل بی‎احترامی و عدم توجه متقابل گروه‎ها و مذاهب‎ مختلف اسلامی به باورها و مقدسات یکدیگر است. گاهی برخی از باورها و یا جایگاه برخی از افراد، بدون اینکه پایه و اساس استواری داشته باشند، جنبه قدسی و احترام آمیز به خود گرفته، حتی ممکن است به عنوان یک باور دینی مطرح شود که با این گونه معتقدات نیز باید برخوردی خردمندانه داشت.

سابقه تاریخی بشر نشان می دهد که برخورد تحقیرآمیز و همراه با توهین و تمسخر نسبت به هر عقیده‎ای، هر چند بی‎پایه و اساس باشد، نتیجه معکوس دارد و نه تنها موجب همگرایی و تقریب جوامع نخواهد شد، بلکه اختلاف و تنش های عمیقی را نیز در پی دارد.

رفتار اجتماعی و موضع گیری های امام صادق(ع) نشان می دهد که آن حضرت همواره شرایط جامعه و مقتضیات پیرامونی را در نظر گرفته، اقدامات خویش را مطابق آن سامان می‎دادند و پیروان و شیعیان خود را نیز به چنین رفتاری توصیه می‎کردند. بر این مبنا، هرچند بسیاری از رفتار و اعتقادات مسلمانان مورد رضایت و پسند امام صادق(ع) نبود، ولی مخالفت آشکار و گسترده در سطح جامعه اسلامی را نیز برخلاف مصالح دینی و سنّت نبوی می دانستند که ناآرامی در جامعه و سست شدن پایه‎های نظام دینی را در پی داشت. آن حضرت خطاب به گروهی از شیعیان، سخن گفتن با مردم را بر طبق دانسته های خودشان سفارش کرده، می فرمایند: با مردم آن گونه که می‎فهمند، سخن گویید و آنچه را نمی‎پذیرند، رها کنید.[33]

در روایتی دیگر، این گونه سخن گفتن با مردم را سبب جلب دوستی مردم با خاندان پیامر9 دانسته، فرمودند: خدا رحمت کند بنده ای را که دوستی مردم را برای ما جلب کند و آنچه را می فهمند برای آنها حدیث کند و آنچه را منکرند، رها نماید.[34]

5-2. عدم تحمیل عقیده

یکی از کارآمدترین و مناسب‎ترین راهبردها و روش ها برای ایجاد اتحاد و انسجام بین مذاهب اسلامی، آزادی عقاید مذاهب اسلامی و عدم تحمیل عقیده خویش به پیروان آنها می باشد.

امام صادق(ع) با شناختی که از جامعه عصر خویش داشتند، برخی اوقات یاران خود را از اصرار بر دعوت دیگران به کیش خود نهی می کردند؛ چنان‎که خطاب به یکی از یارانش فرمودند:

شما را با مردم چه کار است! از آنها دست بردارید و آنان را به مذهب خویش دعوت نکنید.[35]

و نیز در پاسخ ابوبصیر که از امام پرسید: آیا مردم را به آنچه در اختیار دارم، فرا بخوانم؟ فرمودند: خیر. عرض کردم: اگر کسی از من راهنمایی و درخواست ارشاد کرد، چه کنم؟ فرمودند: در این مورد، مانعی ندارد؛ اگر از تو راهنمایی خواستند، راهنمایی و ارشاد کن و اگر خواهان ارشاد بیشتری بودند، تو هم بیشتر ارشاد کن.[36]

ایشان حتی از ارائه و تحمیل دیدگاه خود به افرادی که آگاهی از مسائل مذهب خود نداشتند، خودداری کرده، یاران خویش را نیز بدان توصیه می کردند؛ چنان که در پاسخ معاذ بن مسلم نحوی (م187ق) که در مجامع عمومی به مردم فتوا می‎داد و از امام در باره شیوه کار خود پرسید که هرگاه فردی مسئله ای از من بپرسد، اگر بدانم که مخالف شماست، طبق فتوای شما جوابش را می‎دهم؛ اما وقتی فردی می‎آید که او را نمی‎شناسم، اقوال مختلف را نقل می‎کنم و قول شما را هم باز می‎گویم. امام در جواب فرمودند: همین گونه عمل کن؛ چون من هم این‎‎گونه عمل می‎کنم.[37]

نکته مهم در برخورد امام صادق(ع) با فرقه های مختلف، این است که ایشان با پیروی از دستور قرآن کریم مبنی بر به کارگیری منطق و خرد در مجادله،[38] در بیشتر اوقات از برخورد تند و خشن و تحمیل عقیده خویش در مواجهه با فرقه ها و افراد خودداری می نمودند و با آنها از اعتقادات خودشان و از روش استدلال و منطق بهره می بردند و آنها را مغلوب و ساکت می کردند؛ چنان که مخالفان ایشان نیز به این نکته اعتراف کرده اند.

مفضل بن عمر (حدود 170ق) می گوید: در روضه میان قبر و منبر پیامبر(ص) نشسته بودم که شنیدم ابن ابی العوجاء (150ق) و یکی از یارانش، مطالب کفرآمیزی در باره پیامبر(ص) و خداوند می گویند. من از شدت خشم و عصبانت، نتوانستم خود را کنترل کنم و با آنها برخورد تندی نمودم. ابن ابی العوجاء گفت: ای فلان! اگر تو از یاران جعفر بن محمد هستی، او هرگز با ما چنین سخن نمی گوید و مانند تو با ما مجادله نمی کند. او بیش از آنچه تو شنیدی، سخنان ما را شنیده؛ ولی در پاسخ به ما تعدّی نکرده و با بردباری و وقار به سخنان ما گوش می دهد و به دلیل ما توجه می کند تا آن گاه که سخنان خود را به طور کامل می گوییم و گمان می کنیم که او را مغلوب ساخته ایم؛ آن گاه او حجت ما را با دلیلی ساده و خطابی کوتاه، باطل می کند و ما را به دلیل خود ملزم می کند و عذر را از بین می برد و ما نمی توانیم پاسخ او را بدهیم. اگر تو از یاران او هستی، با ما همانند او سخن بگو.[39]

این گفت وگوی کوتاه نشان می دهد که سیره امام صادق(ع) در برخورد با مخالفان چگونه بوده است که حتی دشمنان نیز به رفتار نیکوی آن حضرت اعتراف کرده، بر دانش و درایت همراه با متانت ایشان اقرار داشتند.

5-3. پرهیز از تعصب و تکفیر دیگران

برخی جریان‎ها و گروه‎ها در تاریخ اسلام بوده اند که باورها و اعتقادات خویش را معیار و ملاک حق و اسلامیت دانسته، تحمل هیچ گونه اندیشه مخالف را نداشتند و آنها را محکوم به کفر می‎کردند. این جریان که برخاسته از تنگ نظری، بدبینی، مطلق اندیشی، و جهل به معتقدات و مبانی اندیشه سایر مذاهب بود، بیشترین زیان را در تحقق اتحاد و انسجام اسلامی متوجه جامعه اسلامی می کرد. در تاریخ اسلام نیز همواره گروه های سیاسی، کلامی و فقهی بودند که از پدیده تکفیر به عنوان ابزاری در جهت برتری مذهبی و رسیدن به اهداف سیاسی و حزبی خویش بهره می بردند. امامان شیعه همواره با اتخاذ راهکارهای مناسب در مقابله با آن، سعی در جلوگیری از رواج چنین پدیده ای در جامعه اسلامی داشتند.

در این میان، اوضاع اجتماعی عصر امام صادق(ع) به گونه ای بود که افراد یکدیگر را با کمترین اختلاف عقیدتی یا فقهی متهم به کفر می کردند و از همین رو، اختلافات و تنازعات بین آنها افزایش یافته، موجبات تفرقه و جدایی در جامعه اسلامی را فراهم می آورد. در سیره آن حضرت، پرهیز از تکفیر و تفسیق های نابجای مسلمانان و جلوگیری از اتهام مخالفان مذهبی به کفر و بی دینی، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است؛ چنان که در اختلاف سه تن از یاران آن حضرت این نکته به خوبی مشهود است: سه نفر از اصحاب امام صادق(ع) به نام های: هاشم صاحب البرید، ابوخطاب و محمد بن مسلم (150 ق)، در باره مخالفان امامت، اختلاف نظر داشتند. هاشم معتقد بود که جاهلان و منکران امامت، کافرند؛ ولی ابوخطاب، در کفر مخالفان، وجود حجت را شرط می دانست و محمد بن مسلم، افزون برآن، تحقق انکار و جحد را نیز معتبر می شمرد. این سه نفر برای حل اختلاف و نزاع خویش در ایام حج نزد امام صادق(ع) رفتند و نزاعشان را بازگو کردند. آن حضرت ضمن گوشزدکردن اعتقاد مخالفان به توحید و نبوت و انجام اعمال عبادی، با اظهار تعجب مکرر و گفتن سبحان الله، آنان را از نسبت دادن کفر به جاهلان مسئله امامت، برحذر داشتند و تلویحاً نظر محمد بن مسلم را تأیید کردند.[40]

همچنین، امام صادق(ع) در روایتی دیگر، نسبت دادن کفر به یک فرد مسلمان را سبب از بین رفتن اسلام در قلب او دانسته، فرمودند: هنگامی که مؤمن به برادرش بگوید: اف، از هم بریده می گردند و اگر بگوید که تو کافری، یکی از آنان کافر می گردد و چنانچه به او تهمت زده باشد، اسلام در قلبش آب می شود؛ همانند نمک در آب.[41]

با دقت و تأمل در این گزارش ها و روایات، می توان گفت که در آن عصر، پدیده تکفیر، یک پدیده رایج در بین مسلمانان بوده است؛ به گونه ای که این مسئله در گفت وگوی برخی اصحاب امام صادق(ع) نیز مطرح شده است و از طرفی دیگر، اهمیت به کارگیری راهبرد ها و شیوه های مقابله آن حضرت در مواجهه با پدیده تکفیر در جامعه اسلامی را نشان می دهد.

6. نقد گزاره های غیر همسو

ایجاد اتحاد و همگرایی میان مسلمانان، همواره مورد توجه و اهتمام معصومان(ع) بوده است؛ اما گاه روایات مخالف و حتی متناقضی دیده می شود که تمسک مسلمانان به اموری همچون تکفیر را مجاز دانسته، دستاویزی برای مخالفان به شمار می رود و این‎گونه وانمود می شود که با مقوله اتحاد و انسجام و همگرایی اسلامی، در تضاد می باشند. تکفیر، از موارد مهمی است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه امام صادق(ع) همانند سایر ائمه اطهار(ع) به مقابله با این بدبینی ها پرداختند و کوشیدند از رواج چنین پدیده ای جلوگیری کنند، اما بر اساس برخی روایات، منکران امامت، کافر معرفی شده اند؛ همانند روایتی از امام صادق(ع) که انکار امامت را مساوی با کفر برشمرده اند.[42] وجود چنین روایاتی، درظاهر با مقوله همگرایی، اتحاد و انسجام اسلامی سازگاری ندارد.

در پاسخ به چنین شبهاتی باید گفت: اوّلاً، در برابر این دست از روایات، روایات متعدد و معتبری وجود دارند که بر اسلام مخالفان به شرط عدم جحد و عناد دلالت می کنند و در حقیقت، حاکم و مفسر روایات مورد بحث می باشند.[43]

ثانیاً، روایاتی که بر کفر منکران امامت دلالت دارند، با اخباری که اسلام مخالفان را تأئید می کنند،[44] در تعارض هستند و بنا به قاعده اصولی، در صورت عدم رجحان یکی از دو طرف، مرجع، عمومات یا اصول خواهند بود[45] که در اینجا آنچه مطابق با مفاد عمومات و اصول می باشد، اسلام مخالفان است.

ثالثاً، واژه «کفر»، معانی مختلفی دارد که متصف شدن به برخی از این معانی، همانند انکار ربوبیت و معاد، موجب خروج از دین خواهد بود و بعضی از معانی دیگر، با اسلام قابل جمع هستند؛ همانند جایی که کفر را به معنای ناسپاسی در برابر شکر و یا ترک اوامر الهی در برابر اطاعت[46] معنا کرده اند که کفر در روایات مذکور نیز به همین معنا آمده است.

نتیجه

امام صادق(ع) اتحاد و همگرایی اسلامی را از ضروریات جامعه اسلامی برشمرده اند و ضمن توصیه بر همگرایی، پرهیز از تفرقه و درگیری های بی حاصل بین پیروان مذاهب اسلامی را دارای اهمیت ویژه ای دانسته اند و برای تحقق این مهم، همواره برنامه ها و راهبردهای خاصی را در پیش گرفتند که در این میان، راهبردهای اجتماعی آن حضرت، از اهمیت بسزایی برخوردار است و می تواند الگوی مناسبی برای مسلمانان باشد. یکرنگی و همسانی در مراسم دینی، تحکیم پیوندهای اجتماعی، حفظ احترام باورها و مقدسات مذاهب و اعتدال مذهبی، از مهم ترین راهبردهای اجتماعی امام صادق(ع) برای ایجاد انسجام اسلامی به شمار می روند.

ایشان در مواجهه با افکار و اندیشه هایی که به اختلافات و جدایی های بین مذاهب مختلف اسلامی دامن می زد، ضمن پایبندی به اصول و مبانی اعتقادی شیعه، باورها و اندیشه های مخالفان را محترم شمرده، شیعیان را به حضور و همگامی در شعائر و مناسک دینی دعوت می کردند و آنها را به برقراری ارتباط نیکو با مخالفان در جامعه و نیز رعایت اعتدال و پرهیز از تکفیر آنها سفارش می نمودند. همچنین، آن حضرت با تقبیح ناسزاگویی و توهین مخالفان، مدارای با آنها را به عنوان یکی از عوامل ایجاد وحدت و یکپارچگی مسلمانان، مورد توجه قرار می دادند و شیعیان را به تبعیت از امام خود در این باره دعوت می کردند.

منابع

1. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، قم:، جامعه مدرسین، دوم، 1363ش.

2. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، 8 جلد، تهران: سخن، 1381ش.

3. حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، قم: مهر، اوّل، 1412ق.

4. دهخدا، علی‎اکبر، لغت نامه دهخدا، 50 جلد، تهران: چاپ سیروس، 1337ش.

5. روشندل، جلیل، تحول در مفهوم استراتژی، مجموعه مقالات اوّلین سمینار بررسی تحول مفاهیم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‎المللی وزارت امور خارجه، اوّل، 1370ش.

6. صدری افشار، غلامحسین و نسرین حکمی و نسترن حکمی، فرهنگنامه فارسی، 3 جلد، تهران: فرهنگ معاصر، اوّل، 1388ش.

7. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسن بن بابویه، امالی صدوق، بیروت: اعلمی، پنجم، 1400ق.

8. -----، علل الشرایع، چاپ اول، قم، انتشارات داوری، 1385 ش

9. -----، من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین، دوم، 1404ق.

10. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تصحیح و تعلیق: محسن کوچه باغی تبریزی، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، 1404ق.

11. طوسی، تهذیب الأحکام، تصحیح: محمد آخوندی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، سوم، 1390ق.

12. عمید، حسن، فرهنگ عمید، 3 جلد، تهران: انتشارات امیر کبیر، اوّل، 1363ق.

13. قدردان قراملکی، محمدحسن، «نظریه جداانگاری امامت از اصول دین»، نامه مفید، سال چهارم، شماره دوم.

14. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، دوم، 1362ش.

15. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، تهران: اسلامیه، دوم، 1363ش.

16. معزی ملایری، اسماعیل، جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعة، قم: مؤسسه واصف، 1422ق.

17. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، تحقیق: اسعد داغر، قم: نشر دارالهجرة، دوم، 1409ق.

18. مطهری، حمیدرضا، زندقه در سده های نخستین اسلامی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، اوّل، 1387ش.

19. مطهری، مرتضی، شش مقاله، قم: انتشارات صدرا، هفدهم، 1383 ش.

20. مفید، محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید، اوّل، 1413ق.

21. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، بیروت: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، دوم.

پی نوشت ها

[1] «وَ لَا تَکونُواْ کاَلَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَ اخْتَلَفُواْ من بعْدِ ما جَاءَهُمُ الْبَینَاتُ وَ أُوْلَئک لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم.» (آل عمران، آیه 105)

[2] امام ششم شیعیان، حضرت جعفر بن محمد، ملقب به صادق، در ربیع الأوّل سال 83 قمری در مدینه به دنیا آمد و در شوال سال 148 قمری در مدینه به شهادت رسید. (محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 179-180)

[3] جلیل روشندل، تحول در مفهوم استراتژی؛ مجموعه مقالات اوّلین سمینار بررسی تحول مفاهیم، ص 235-242.

[4] حسن عمید، فرهنگ عمید، ج 1، ص 167.

[5] حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن ، ج 1، ص 372.

[6] همان، ج 8، ص 8411؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین حکمی و نسترن حکمی، فرهنگنامه فارسی، ص 2905.

[7] علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 49، ص 270؛ حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن ، ج 8، ص 83-81.

[8] مرتضی مطهری، شش مقاله، ص 212 -216.

[9] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 383.

[10] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 3، ص 380.

[11] شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 3، ص 277؛ محمد بن حسن (حرّ عاملی)، وسائل الشیعه، ج 8، ص 301.

[12] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 407؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 299.

[13] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی،ج 3، ص 373؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 3، ص 265.

[14] اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعة، ج 7، ص 300.

[15] همان، ج 6، ص 422 - 425.

[16] شیخ صدوق، امالی، ص 366.

[17] شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 3، ص 239.

[18] «لَوْ أَنَّ الناسَ ترَکوا الْحجَّ لَکانَ عَلَی الْوَالِی أَنْ یجْبِرَهُمْ علَی ذَلِک وَ علَی الْمقَامِ عِنْدَهُ وَ لَوْ تَرَکوا زِیارَةَ النَّبِی ص لَکانَ عَلَی الْوَالِی أَنْ یجْبِرَهُمْ عَلَی ذَلِک وَ عَلَی الْمُقَامِ عِنْدَهُ فَإِنْ لَمْ یکنْ لَهُمْ أَمْوَالٌ أَنْفَقَ عَلَیهِمْ مِنْ بَیتِ مالِ الْمسْلِمِین .» (کلینی، الکافی، ج 4، ص 272)

[19] همان؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 8، ص 9.

[20] شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 406.

[21] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 301 - 313.

[22] حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 8، ص 290.

[23] حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج 8، ص 314.

[24] محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 236 و 21.

[25] کلینی، الکافی، ج 2، ص 636.

[26] همان، ص 326.

[27] همان، ص 324.

[28] بقره، آیه 83.

[29] محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 72، ص 401.

[30] ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 362.

[31] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 118.

[32] همان، ج 8، ص 2.

[33] اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعة، ج 18، ص 431.

[34] شیخ صدوق، امالی، ص 99.

[35] حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص190.

[36] همان، ص 191.

[37] حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، ص233.

[38] «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِین.» (نحل، آیه 125)

[39] محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 3، ص 57 - 58؛ حمیدرضا مطهری، زندقه در سده های نخستین اسلامی، ص 231 - 232.

[40] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 401.

[41] همان، ص 361.

[42] محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 32، ص 325.

[43] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ح 15 - 21.

[44] محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 36، ص 72 - 170.

[45] محمدحسن قدردان قراملکی، «نظریه جداانگاری امامت از اصول دین»، نامه مفید، سال چهارم، شماره دوم.

[46] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 389.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان