به گزارش ایسنا، مجموعه داستان کوتاه «این زندگی برای چند ماه اجازه داده میشود.» نوشته مهدی آذری در 168 صفحه با شمارگان 1000 نسخه در انتشارات روزبهان عرضه شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: لازم است دستکم برای مدت کوتاهی زندگی را از تنمان بکنیم و به نزدیکترین رختآویز دمدستمان آویزان کنیم؛ البته به شرطی که هوا بارانی نباشد وگرنه بلافاصله دلمان برایش تنگ خواهد شد. شاید حتی عاقلانهتر و اقتصادیتر باشد اگر به جای رختآویز، با گرفتن چند عکس باکیفیت از آن، در فضای مجازی برای کرایهاش آگهی بدهیم، چون این تنها راهی است که میتوانیم با آن زندگیمان پولی پسانداز کنیم. من فروشش را به هیچوجه پیشنهاد نمیکنم، زیرا وضیت کساد بازار اقتضا میکند دستکم دو سالی را برایش گارانتی در نظر بگیریم و متأسفانه با توجه به کیفیت نازل زندگیمان، این امر غیرممکن بهنظر میرسد. بعد از کرایهدادن زندگیمان نباید هیچ نگرانی از فقدانش داشته باشیم؛ بلکه باید سعی کنیم از بیزندگیمان نهایت لذت را ببریم. مثلا در این ساعتها میتوانیم کف پیادهرو شلوغ مرکز شهر دراز بکشیم و از تنوع در شکل و رنگ جورابهای عابران لذت ببریم. ناگفته ماند که من دیوانه جورابهای گورخریام اما متأسفانه این طرح جوراب در این سمت شهر کمتر پوشیده میشود. برای همین تصمیم گرفتم سمتم را تغییر دهم و در پیادهروهای پایین شهر دراز بکشم تا بتوانم از بیزندگیام نهایت لذت را ببرم.
همچنین نمایشنامه «آلیس در بستر» نوشته سوزان سانتاگ با ترجمه مریم رفیعی در 72 صفحه با شمارگان 1000 نسخه در نشر یادشده منتشر شده است.
در پشت جلد کتاب نوشته شده است: سوزان سانتاگ، منتقد، نظریهپرداز، نویسنده و نمایشنامهنویس امریکایی، به سال 1933 در نیویورک زاده شد. متنهای او در زمینههای متفاوت، توجه بسیاری را به خود معطوف داشتند. آثاری نظیر درباره عکاسی، علیه تفسیر، نظر به درد دیگران، انحطاط سینما، عاشق آتشفشان و نمایشنامه «آلیس در بستر» از جمله نوشتههای برجسته اویند. سانتاگ منتقد و تحلیلگری جریانساز بود و نگاه ژرفی به دنیای پیرامونش داشت که او را به یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان و منتقدهای معاصر امریکا و جهان بدل میکرد. او در بیشتر نوشتههایش با ظرافتهای هنری بسیار، نگرانی خود را از وضعیت سیاسی و اجتماعی حاکم بر مردم مطرح میکرد. این نویسنده و منتقد نامی در دسامبر 2004، بعد از یک دوره بیماری سخت، تسلیم مرگ شد.
آره شاید آدم خوبی نیستم. شاید فقط یک موجود احمقم. پدر مرده و ما زندهایم؛ ما اینجا زندگی میکنیم، نه اونجا. من دارم تو یک اتاق زندگی میکنم و تو رو میبینم؛ وقتهایی که با مهربونی به دیدنم میای و میبینی که من به خاطر این تحریکهای عصبی، برای انجام کارهام به پرستارم وابستهم. خب تعجبی هم نداره که احمق و احمقتر بشم. این افکار وقتی به سراغم میان که یک موج نورانی به ذهنم هجوم یاره و تمام وجودم رو پر میکنه از حس قدرت و نشاط فهمیدن. اون موقع است که حس میکنم تمام رمز و راز هستی رو برملا کردم. بعد، وقتِ داروی استفراغه یا شونه موهام یا وقت تعویض ملحفهها. بهنظرم من به قلههایی رسیدم که اونجا همهچی روشن و واضحه...
دیگر نمایشنامه منتشرشده در نشر روزبهان، «خانه عروسک 2» نوشته لوکاس نیث با ترجمه بهار توفیقی است که در 72 صفحه با شمارگان 1000 نسخه راهی بازار شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: لوکاس نیث، نمایشنامهنویس آمریکایی، در سال 1979 در اورلندو فلوریدا متولد شد. او در سال 1997، به نیویورک نقل مکان کرد تا در رشتههای مرتبط با پزشکی تحصیل کند؛ اما تصمیمش را تغییر داد و در دانشگاه نیویورک، در رشته ادبیات نمایشی تا مقطع کارشناسی ارشد به تحصیل ادامه داد.
نیث تاکنون برنده جایزههای معتبری در حوزه تئاتر شده است؛ از جمله: جایزه وایتینگ، جایزه تئاتر آفبرادوی، جایزه گوگنهایم، جایزه حلقه منتقدان خارج از نیویورک، دو جایزه اساینبرگ از انجمن منتقدان تئاتر امریکا و جایزههای معتبر دیگر. او اکنون در دانشگاه نیویورک تدریس میکند. از دیگر نمایشنامههای نیث میتوان به مسیحیان، چشم اسحاق، مالیات مرگ، اسپیدوی قرمز، دانا اچ و مکانی باریک اشاره کرد.
ما کارهای زیادی میکنیم که برامون خوب نیست. این کار رو میکنیم چون پدر و مادرمون از سن پایین بهمون میگن؛ پدر و مادرمون، کلیساهامون، رهبرهامون، همه به ما میگن که برامون لازمه. پس ما حرفشون رو باور میکنیم و ایدهش توی مغزمون حک میشه. تو فکر میکنی که این برات لازمه چون فقط این رو بهت گفتن. بهمون میگن: «این ابراز عشقه؛ ابراز عشق غایی به کسی که همه تلاش میکنیم تا بهش برسیم.» اما این چطور میتونه معنی داشته باشه؟ بگی: «من دوستت دارم، برای همین تو مال منی و هرگز نباید من رو ترک کنی یا هیچوقت نمیتونی کس دیگهای رو دوست داشته باشی. محدودی و من مالک توام.» من مالک توام و ازدواج یعنی این.