ماهان شبکه ایرانیان

درد و افسردگی

دردهای جسمانی و ناراحتی های روانی درمانـهای تقریباً یکسانی دارند.

درد و افسردگی

دردهای جسمانی و ناراحتی های روانی درمانـهای تقریباً یکسانی دارند.

درد، به ویژه اگر مزمن باشد، نه تنها باعث ایجاد مشکلات فـیزیکی در فرد می شود، بلکه برای احساسات و عواطف او نیز مـشکـل ســاز خـــواهـــد شد. در این حالت، شرایط ویژه ای برای فرد به وجود می آید که بر روی عملکرد ذهن، فکر، و رفتار او تاثیر گذاشته و ممکن اســـت او را به سمت تنهایی، کم تحرکی، و مواد مخدر سوق دهد.

در صورت بروز چنین وضعیتی می توان اظهار داشت که فرد دچار افسردگی شده است. درد واقعاً نارحت کننده است و افسردگی سبب تشدید آن می شود. افرادی که دارای بیماری های جسمانی مزمن هستند و همواره درد می کشند سه برابر افراد معمولی در معرض خطر ابتلا به بیماری های روانی – از جمله تغییر حالت و اضطراب – قرار دارند. این افراد اگر دچار افسردگی شوند، احتمال اینکه افسردگی در آنها به یک بیماری مزمن تبدیل شود نیز سه برابر افراد عادی است.

مداوای درد و افسردگی

داروهای بسیار زیادی برای از میان برداشتن درد مورد استفاده قرار می گیرند. رهایی از اضطراب، خستگی، افسردگی، و بیخوابی از طریق آرام بخش هایی نظیر بنزودیازپینز، و یا آنتی کولوونسانت امکان پذیر می باشد. البته علاوه بر فوایدی که داروهای آرام بخش در بر دارند، دارای برخی تاثیرات جانبی مخرب نیز می باشند و به همین دلیل بهتر است که در دوز پایین مورد استفاده قرار بگیرند.

از رایج ترین داروهای ضد افسردگی می توان به تریسایکلیس و داروهایی که دارای سروتین می باشند و با نام SSRI شناخته می شوند یاد کرد که هر کدام از آنها دارای عملکرد متفاوتی هستند. آمیتریپتیلین (Elavil) که یکی از انواع تریسایکلیس ها میباشد به عنوان یکی از داروهای ضد افسردگی رایج به شمار می رود. این دارو قابلیت از بین بردن درد را نیز دارا می باشد و خواص مسکن بودن آن بر روی بیشتر افراد تاثیر گذار واقع میشود. از SSRI ها نیز می توان به فلوکستین (Prozac) و سرترالین (Zoloft) اشاره کرد که شاید به اندازه داروی قبلی برای تسکین درد موثر نباشند، اما آثار جانبی آنها قابل تحمل تر است و خطر کمتری را برای مصرف کنندگان ایجاد می کنند. برخی از پزشکان مصرف SSRI را در طول روز و آمتریپ تیلین را در شب توصیه می کنند.

هر دو مورد از داروها بر روی سیستم عملکر مغز تاثیر می گذارند و درک و وضعیت روانی را تعدیل می نمایند. تری سایکلیس فعالیت انتقال دهنده عصبی را افزایش می دهد. برخی از محققان ومتخصصان بالینی معتقدند که داروی ضد افسردگی جدیدی را ساخته اند که تاثیر بسزایی بر روی انتقال دهنده های عصبی دارد و دارای خاصیت دوجانبه – هم برای تسکین درد و هم افسردگی – می باشد؛ البته این ادعا تا کنون به اثبات قطعی نرسیده است.

روانپزشکان و داروسازان همچنین داروی دیگری با نام گاباپنتین (Neurontin) را در مواقع خاص تجویز می نمایند. این دارو میزان فعالیت ماده P را که از انواع انتقال دهنده های عصبی بوده و در تعدیل درد و افسردگی موثر می باشد را تنظیم می کند. پرتو درمانی نیز یکی دیگر از راههای درمان افسردگی است که در موارد حاد از آن استفاده می شود.

چندی پیش انجمن افسردگی که بیماران میگرنی را نیز تحت پوشش خود قرار می داد – در حال حاضر 10% امریکایی هایی به این بیماری مبتلا هستند –  به کار خود خاتمه داد. در یکی از تحقیقات این ارگان که دو سال بر روی آن کار انجام شده بود، ثابت شد که فردی که قبلاً دارای افسردگی حاد بوده، سه برابر بیشتر از کسی که افسردگی متوسط داشته در خطر اولین حمله میگرن قرار دارد؛ و فردی که در تاریخچه پزشکی او میگرن وجود داشته 5 برابر بیشتر از سایرین در معرض افسردگی قرار دارد.

در برخی ناراحتی های جداری از جمله اختلال روانی “خود بیمارانگاری” می توان گفت که بر اساس تئوری ها این امکان وجود دارد که افسردگی و اضطراب در نهایت باعث بروز مشکلات جسمانی در فرد می شوند؛ اما اغلب زمانیکه انرژی پایین، بیخوابی، و ناامیدی در نتیجه افسردگی و اضطراب باعث بروز و تشدید دردهای جسمانی می شوند، تقریباً غیرممکن است بگوییم که کدامیک از این علائم ابتدا در فرد بروز می کند و یا اینکه چه زمانی یکی از آنها شروع می شود و دیگری از بین خواهد رفت. در بیانیه ای که از سوی انجمن بین المللی دردشناسی اعلام شد، درد به عنوان “حس نامطلوب و یا تجربه احساسی که با آسیب بالفعل یا بالقوه به بافت ها همراه است ” تعریف شد.

مسیر عبوری مغز

همگرایی افسردگی و درد، به جریان سیستم عصبی ارتباط پیدا می کند. زمانی که فرد دردی را احساس می کند در این نوع درک، ارتباط تنگاتنگی میان بدن و مغز وجود دارد.  به طور طبیعی مغز سیگنال های فیزیکی درد را منتقل می کند و ما می توانیم آنرا از خارج به صورت درد دریافت کنیم. زمانیکه این سیستم آسیب ببیند، احساس فیزیکی که شامل احساس درد هم می شود، به صورت مرکز توجه اصلی بیمار در می آید. مسیر عبوری مغز که راه انتقال سیگنال های درد است و حاوی منطقه جمع آوری کننده احساسات در مناطق حاشیه ای می باشد، از انتقال دهنده های عصبی (به ویژه از سروتین و نرو پینفرین) که در چرخه حالات فرد دخیل هستند، استفاده می کند. زمانیکه این چرخه با مشکل مواجه شود، درد همراه با عصبانیت، ناامیدی و اضطراب تشدید می یابد. باید توجه داشت که دردهای مزمن، مانند افسردگی مزمن، می توانند عملکرد سیستم عصبی را برای همیشه با اختلال مواجه سازند.

یکی از اختلالات ناشناخته به نام “فیبروم الجیا” به خوبی می تواند ارتباط میان درد و افسردگی را برای ما به تصویر کشد. علائم آن با درد شدید در ناحیه عضلات و ماهیچه ها شروع می شوند و در ناحیه مفاصل فشار زیادی احساس می شود اما در آزمایشات هیچ گونه اختلال در بافت ها دیده نمی شود. در اسکن مغزی که از این نوع بیماران به عمل می آید، مناطق درد پرکاری گزارش شده و نمونه آزمایش ها نشان داده اند که بیماری شباهت بسیاز زیادی به افسردگی دارد. این بیماری می تواند در پی یک نوع اختلال مغزی ایجاد شود که در پی ابتلا به آن حساسیت بیمار به محرک های فیزیکی و احساسی بیش از اندازه تشدید می شود. بیمار در این حالت هم دچار درد جسمانی می شود و هم شاهد تغییرات رفتاری در او خواهیم بود.

افسردگی، ناتوانی و درد

افسردگی معمولاً به اختلالی اطلاق می شود که در موارد پیشرفته تر با سردرد، کمردرد و آرتروز همراه خواهد شد. افرادی که درد دارند و به علاوه افسرده نیز هستند، جزء مصرف کنندگان اعظم سرویس های پزشکی می باشند. آنها حتی اگر واقعاً نیازی به این خدمات نداشته باشند، بازهم تصور می کنند که با بهرمندی از این نوع امکانات زودتر بهبود پیدا می کنند. البته باید توجه داشت که این امر به هیچ وجه بهبودی آنها را تضمین نمی کند. حقایق گویای این مطلب هستند که این افراد از میزان پایینی از سرویس های روانپزشکی بهرمند می شوند. بر اساس برخی گمانه زنی ها بیش از 50% از بیماران افسرده که به رواندرمانگر ارتباط دارند فقط از مشکلات فیزیکی شکایت می کنند و در اکثر موارد علائم بیماری شان را تنها در درد خلاصه می کنند و دچار سایر علائم افسردگی نمی شوند. در مطالعه اخیری که انجام شده، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که اگر آنها از تمام بیمارانی که دچار دردهای مزمن هستند تست افسردگی نیز بعمل آورند، می توانند 60% از جمعیت بیماران افسرده را که تا کنون شناسایی نشده اند تحت درمان قرار دهند.

وجود درد باعث می شود تا روند بهبود افسردگی به تاخیر بیفتد و از سوی دیگر افسردگی نیز باعث دیرتر بهبود یافتن درد می شود. به عنوان مثال این امکان وجود دارد که بیمار هیچ گونه تمایلی به شرکت در برنامه های نوتوانی و توانبخشی از خود نشان ندهد. افسردگی باعث می شود تا شخص از اجتماع دوری گزیند و این انزوا باعث بدتر شدن بیماری او می شود. درد هم فرد را از تحرک باز می دارد و بی تحرکی نیز خود زمینه ساز بوجود آمدن دردهای بعدی می شود.

درمان همزمان درد و افسردگی

در مراکز توانبخشی معمولاً هر دو مورد پا به پای هم مورد معالجه قرار می گیرند. در این مراکز از شیوه هایی نظیر تمدد اعصاب، هیپنوتیزم، آرام کردن عضلات، و مدی تیشن استفاده می کنند. همچنین از داروهایی نظیر استامینافن و آسپرین که جزء داروهای فاقد استروئید هستند نیز استفاده می شود.

از دیگر روش های سودمند برای درمان می توان به ورزش اشاره کرد. با ورزش کردن نه تنها دور تسلسل درد درهم شکسته می شود بلکه افسردگی نیز از میان می رود. همچنین به بیمارن آموزش داده می شود تا از افکار وحشت آور و دلسرد کننده دوری نمایند. در عین حال به بیماران روحیه داده می شود و از خانواده های آنها تقاضا می شود تا مقوله درد را به عنوان یکی از موارد عادی زندگی خود بپذیرند.

متخصصین درد باید به ارتباط میان درد و افسردگی از نظر روانی، عصبی و هورمونی توجه داشته باشند. چرا برخی از افراد بدون تجربه هیچ گونه دردی، از سخت ترین بیماری ها بهبود پیدا می کنند و برخی دیگر از افراد به سمت تشویش و افسردگی سوق داده می شوند؟ داروهای ضد افسردگی از چه نوع تاثیری بر روی مغز می گذارند و عملکرد آنها به چه صورت است؟ کدامیک از این درمان ها نسبت به سایرین مزیت دارد؟ برای پاسخ به این سؤالات و درمان همزمان درد و افسردگی تنها نباید ناپدید کردن علائم اختلال را مد نظر قرار داد، بلکه هدف، تقویت توانایی پی ریزی یک زندگی پربار و سودمند است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان