دفاع از حجاب در سیره حضرت زینب علیها السلام

بعد از به شهادت رسیدن امام حسین(ع) دشمن با بی رحمی به خیمه ها و حریم اهل بیت(ع) حمله کرد. خیمه ها را آتش زدند و شروع به غارت اموال ایشان کردند. حمید بن مسلم می گوید: «دیدم زنی از همسران و دختران اهل بیت(ع) را که با آن دشمنان بر سر چادری درگیر بودند و عاقبت، آن چادر را از سر او ربودند.»

دفاع از حجاب در سیره حضرت زینب علیها السلام

بعد از به شهادت رسیدن امام حسین(ع) دشمن با بی رحمی به خیمه ها و حریم اهل بیت(ع) حمله کرد. خیمه ها را آتش زدند و شروع به غارت اموال ایشان کردند. حمید بن مسلم می گوید: «دیدم زنی از همسران و دختران اهل بیت(ع) را که با آن دشمنان بر سر چادری درگیر بودند و عاقبت، آن چادر را از سر او ربودند.»

روز یازدهم، بازماندگان امام حسین(ع) را به سوی کوفه حرکت دادند؛ درحالی که زنان را در میان دشمنان، با صورتهای باز بر شتران بدون کجاوه نشانیده بودند. آنان را با اینکه امانات و ودایع انبیا بودند، چون اسیران ترک روم با سخت ترین مصیبتها و اندوه ها به اسیری بردند.

حضرت زینب(ع) و دیگر زنان اهل بیت(ع) حجابی کامل داشتند که افزون بر چادر، لباسهایی بلند، مقنعه و روپوش داشتند و این پوشش را از حضرت زهرا(ع) آموخته بودند که هنگام خروج از خانه افزون بر چادر از پوشیه هم استفاده می کردند. در این باره نقل شده است: «...فَتَجَلَّلَتْ بِجَلَالِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقُعِهَا وَ أَرَادَت النبِی؛[1] پس چادرش را سر نمود، و روبندش را انداخت و به طرف منزل پیغمبر(ص) حرکت نمود.»

مقابله بانوان در صحرای کربلا با دشمنان، برای حفظ حریم خویش، نشان از عظمت حجاب در نزد ایشان دارد. هنگامی که دشمن به خیمه ها حمله کرد و وسایل آنان را غارت کرد، چادر از سر زنان کشید و پوشیه های آنها را غارت کرد. نکته بسیار مهمی که در این جریان به چشم می خورد، این است که در کتابهای تاریخی، همچون نفس المهموم و لهوف سیدبن طاووس آمده، آنها را با صورتهایی باز به اسارت بردند و در هیچ یک از این کتابها نوشته نشده که زنان را با سرهایی باز، دیده باشند.

پاسبانی از خون شهدا به وسیله حیا

ابن سعد، همراه با اسیران آل پیغمبر(ص) به کوفه آمد. اهل شهر برای تماشای آنان اجتماع کرده بودند. حضرت ام الکلثوم(ع) فریاد زدند: ای اهل کوفه! شما از خدا و رسولش، خجالت نمی کشید که به ناموس پیامبر(ص) نگاه می کنید؟[2]

راوی می گوید: «زنی از زنان کوفه از بالای بام فریاد زد: «شما از اسیران کدام مملکت و کدام قبیله اید؟» در پاسخ گفتند: «ما اسیران آل محمدیم»

آن زن از بام فرود آمد و از خانه خود برای آنها جامه و مقنعه جمع کرد و به اهل بیت(ع) داد تا خود را بپوشانند.[3]

در این هنگام، چند نفر از کوفیان، برای کودکان، نان و خرما و گردو آوردند. حضرت ام الکلثوم(ع) فرمودند: «صدقه بر ما حرام است.» آنگاه آنها را از دست کودکان باز پس می گرفتند.[4]

هنگامی که اسیران اهل بیت(ع) وارد کوفه شدند، دو جریان روی داد؛ اول اینکه برای بانوان، جامه و مقنعه می آورند که آنها قبول می کنند، دوم اینکه برای بچه ها غذا می آورند که آنها را رد می کنند - در موقعی که تشنگی و گرسنگی به بچه ها فشار می آورد و آنها متحمل شکنجه های زیادی شده بودند اهل بیت پیامبر(ص) صدقه را بر خود حرام می داند؛ ولی گرفتن جامه را قبول می کند و این نشان بر اهمیت حفظ حجاب است، حتی اگر به صورت صدقه باشد.

هنگامی که اسرای اهل بیت(ع) به کوفه رسیدند، حضرت زینب(ع) اشاره ای کردند و در آن هیاهو به ناگاه، نفسها در سینه ها حبس شد و صدای زنگها و هیاهوها خاموش شد و مرکبها ایستادند.

ایشان شروع به خواندن خطبه کردند. راوی می گوید: «رَأَیت زَینبَ بِنْتَ عَلِی(ع) وَ لَمْ أَرَ خفِرَةً قطُّ أَنْطَقَ مِنْهَا کأَنَّهَا تُفْرِغُ عَنْ لِسَانِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین(ع)؛ [5] زینب دخت گرامی علی(را دیدم و براستی که هرگز زنی با شرم و آزرم سخنورتر از او ندیده بودم، گوئی از زبان امیر المؤمنین (ع) سخن می گفت» شهید مطهری(ره) می نویسد: «خَفِرَةً» یعنی زن با حیا. حضرت زینب(ع) آن خطبه را در نهایت عظمت القا کرد. دشمن درباره ایشان می گوید: حیای زنانگی از او پیدا بود، شجاعت علی(ع) با حیای زنانگی در هم آمیخته بود. حضرت زینب (ع) به گونه ای صحبت می کرد که گویی سخن علی(ع) از دهان زینب(ع) خارج می شود.»[6]

این جریان، نشان می دهد که زینب (ع) در اسارت، باحجاب بوده و هنگامی که لازم است مثل مادرش فاطمه زهرا(ع) با نامحرمان سخن بگوید، هیچ گاه از پرده عفاف و حجاب، خارج نمی شود.

فاطمه زهرا(ع) آن تجسّم حیا و عفت و الگوی حضرت زینب(ع) هم، تا ضرورتی نبود به میان جامعه نمی آمدند؛ ولی در مواقع حساس و ضروری در مسایل سیاسی و اجتماعی شرکت می کردند به ویژه در مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) این امر به چشم می خورد.

روایت شده است، حضرت زهرا(ع) هنگامی که برای دفاع از حق خویش از خانه به سوی مسجد روانه شد، مقنعه را محکم به سر بست و جلباب و چادر خود را به گونه ای به تن کرد که تمام بدن ایشان را پوشانده بود و گوشه های آن به زمین می رسید، درحالی که همراه گروهی از نزدیکان و زنان قوم خود بود؛ «لاتت خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُیولَهَا؛[7] پوشش (مقنعه بلند) خود را بر سر انداخت و ردایی بلند بر تن کرد و در میان گروهی از زنان قوم خود در حالیکه دامنه های بلند چادرش بر زمین کشیده می شد».

حضرت زینب(ع) شرایط سختی را بعد از شهادت امام حسین(ع) و در راه کوفه دیدند که ایشان را لحظه ای بر آن نداشت که از عفت خویش خارج سازد؛ بلکه تا آخرین نفس، مواظب این بود که حجابش ازبین نرود. عظمت عفاف زینب(ع) چنان است که حتی دشمن از حیا و شجاعتش تعریف می کند و او را می ستاید.

ورود اهل بیت(ع) به شام

هنگامی که یزید از کشته شدن امام حسین(ع) مطلع شد، پیام فرستاد که سر امام(ع) و یاران او را که کشته شدند، همراه اهل بیت(ع) به شام بفرستند. ابن زیاد، محفر بن ثعلبه عائذی را طلبید و آن سرهای مقدس و اسیران خانواده رسالت را به او سپرد. محفر، اسیران را به صورت باز، مانند اسیران کفار به جانب شام، حرکت داد.[8] سپاهیان، سر مقدس امام حسین(ع) را با زنان و فرزندان اسیر او به سوی شام بردند، وقتی نزدیک به شهر دمشق شدند، حضرت ام کلثوم(ع) نزد شمر رفتند و بیان داشتند: «من از تو درخواستی دارم؟» شمر گفت: حاجت تو چیست؟

ام کلثوم(ع) فرمودند: «چون ما را به این شهر وارد می کنی، از دروازه ای ببر که تماشاچیان، کمتر باشند و به سپاه بگو این سرها را از محملها دورتر ببرند؛ زیرا از بس ما را نگاه کردند، رسوا شدیم، درحالی که ما در لباس اسیری هستیم. » شمر در اثر خباثت و ناپاکی و سرکشی ای که مخصوص خودش بود، در پاسخ ام کلثوم(ع) دستور داد سرها را بالای نیزه ها زدند و در میان محملها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان، عبور دادند و از دروازه دمشق گذرانیدند و بر در مسجد جامع شهر، روی پله های درب آن نگه داشتند؛ همان جایی که اسیران را نگه می داشتند.[9]

زنان اهل بیت(ع) ازجمله حضرت زینت(ع) و ام کلثوم(ع) در مکتبی درس خوانده اند که تقاضا از دیگران را سبب ذلت و سرافکندگی می دانند و در شرایط اضطرار برای کودکان هم درخواست آب و غذا نمی کنند؛ ولی در مورد حفظ عفت خویش از دشمن خواهش می کنند که آنها را از جایی عبور دهند که تماشاچیان کمتر آنان را ببینند.

سهل بن سعد روایت می کند: «وقتی وارد شهر شام شدم، دیدم همه مردم در شادمانی هستند و زنان، دف و طبل می زنند. علت را جویا شدم. گفتند این سر حسین عترت محمد(ص) است که از عراق، ارمغان آورده اند. سهل می گوید: «در میان گفت وگوی ما ناگهان دیدم، بیرقهای پی درپی پیدا شد و سواری دیدم بیرقی در دست داشت، پیکان از بالای آن بیرون آورده و سری بر آن بود روشن، شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) و ناگاه دیدم از پشت سر او، زنانی بر شتران بی روپوش سوارند، نزدیک شدم و از زن نخستین پرسیدم: کیستی؟ گفت: سکینه بنت الحسین(ع) گفتم: حاجتی داری تا برآورم که من سهل بن سعد ساعدی هستم، جدّ تو را دیدم و حدیث او را شنیدم. گفت: ای سعد به حامل این سر بگو که آن را پیشتر برد تا مردم مشغول نگریستن آن شوند و به حرم پیغمبر (ص) نگاه نکنند. سهل گفت نزدیک آن نیزه دار شدم، گفتم: توانی حاجت مرا برآوری و چهارصد دینار بستانی؟ گفت: حاجت تو چیست؟

گفت: این سر را از حرم جلوتر بری. او هم پذیرفت.»[10]

آری در آن لحظات سخت، هرکسی به جای اهل بیت(ع) اسیر بود، تقاضای آب، غذا یا نجات خویش را می کرد یا از مشکلاتی که برایشان به وجود آمده بود، شکایت می کرد ولی این بانوان، تنها درخواستشان حفظ حجاب بود و اینکه بدترین عذاب و شکنجه را تماشای نامحرمان به خود می دانند.

عظمت زینب(ع) در مجلس یزید

حضرت زینب(ع) وقتی به همراه اسیران، وارد مجلس یزید شد، خطبه ای ایراد کردند که در آن، خطاب به یزید آمده است: «اَمنَ العَدلِ یا ابنَ الطلقاءِ تخدیرُکَ حَرائرِکَ و اِمائَکَ، وَ سوقُکَ بناتِ رَسولِ اللهِ سَبایا؟ قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ و اَبدَیتَ وُجوهَهُنَّ تَحدُوا بِهِنَّ الاَعداءُ مِن بَلَدٍ الی بَلَدٍ و یَستَشرُفُهُنَّ اهلُ المَناهِلِ و المَناقِل، وَ یتَصَفَّحُ وُجوهَهُنُّ القریبُ و البعیدُ والدَّنیُ و الشَّریفُ، لیسَ مَعَهُنَّ من رِجالِهِنَّ وَلیٌّ، وَلا مِن حماتِهِنَّ حمیُّ و کیفَ یُرتَجی مُراقَبَه مَن لَفظَ فوهَ اَکبادَ الاَزکیاءِ و نَبَتَ لَحمُهُ مِن دِماءِ الشُّهداءِ؟ و کَیفَ یَستَبِطِأ فی بَغضاءِ اَهلِ البیتِ، من نظَرَ اِلیَنا بِالشَّنَفَ و الشَّنانِ و الاَحَنِ و الاَضغانِ؟...؛ ای فرزند آزادشدگان! آیا این امر از عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر خدا (ص) را در میان نامحرمان، به صورت اسیر، حاضر کنی؟ تو زنان و کنیزان خود را در حرم ستر و پوشش نگاه داری، ولی خاندان رسالت را با دشمنانشان در شهرها و آبادی ها بگردانی تا باده نشینان، نزدیکان، بیگانگان، اراذل و اشراف، آنان را ببینند؛ درحالی که از مردان آنان، کسی همراهشان نیست و سرپرست و حمایت گری ندارند؟ چگونه امید خیر می توان داشت از فرزند فردی که با دهان خود می خواست جگر پاکان را ببلعد و گوشت و خون او از شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می توان از فردی انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟...»[11]

دقت در بیان سخنان حضرت زینب(ع) نشان می دهد، مسئله حجاب تا چه اندازه برای ایشان مهم است که در حضور یزید - با اینکه یزید جنایات زیادی را مرتکب شده است- تنها و اصلی ترین شِکوه زینب (ع) از متعرض شدنِ دشمن به عفاف و حجاب ایشان است، آن هم در موقعی که اسرای اهل بیت(ع) در این سفر، رنجها کشیده، شکنجه ها دیده، طعم گرسنگی، تشنگی، خستگی را دیده؛ ولی آنچه در فرهنگ معلم عفت و پیام آور عزت زن، هرگز بخشیده نیست، هتک حرمت عفاف و ستر حجاب آنان است که در گفتار ایشان به خوبی دیده می شود.[12]

اسلام به زن، بهترین هدیه را که همان پوشش است، عطا فرموده که از طریق آن بتواند خود را از نگاه های مردان بیماردل، محافظت کند و حضرت زینب(ع) چون قدر چنین هدیه ای را می داند، برای حفاظت از آن حاضر است جان دهد؛ ولی دیده نشود. متأسفانه امروزه بدون توجه به این عطیه الهی، زنان، خود را در معرض دید همگان قرار داده و عده ای سودجو با قراردادن زنان به عنوان وسیله ای برای فروش کالاهای خود، از ارزش زنان کاسته و آنها را از حد انسانیت و کمال به پست ترین جایگاه رسانده اند.

عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زن است. یکی از درسهای عاشورا، همین عفت و پاکدامنی است. در حادثه کربلا، تنها چیزی که زینب کبری(ع) و دیگر زنان حتی کودکان را به شِکوه، وامی داشت؛ مسئله حجاب بود. اهل بیت(ع) آموخته اند که جز از خدا از کسی درخواستی نداشته باشند؛ ولی در مورد حفظ حجاب خود حتی از شمر هم درخواست می کنند.

زینب (ع) حاضر است جان دهد، به اسیری برود؛ ولی از عفت خویش چون گوهر گرانبهایی مراقبت کند. ایشان حاضر نیست تحت هیچ شرایطی در معرض دید اجنبی قرار گیرد. زینب(ع) کشته شدن در راه خدا را جمال و زیبایی و حضور در میان بیگانگان را وبال و رسوایی می داند.[13]

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی(ره)، ج 43، ص 147.

[2] مقتل الحسین(ع)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه قربانعلی مخدومی، انتشارات نصایح، قم، 1387 ش، چاپ دوم، ص 375.

[3] ترجمه و متن کامل لهوف، ص 173.

[4] مقتل الحسین(ع)، ص 375.

[5] الامالی، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق، ص 321.

[6] حماسه حسینی(ع)، مرتضی مطهری، ج 1، ص 355.

[7] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 43، ص 220.

[8] ترجمه و متن کامل لهوف، ص 203.

[9] همان، ص 207.

[10] ترجمه نفس المهموم، ص 392.

[11] ترجمه و متن کامل لهوف، ص 217.

[12] پوشش زن در گستره تاریخ، طیبه پارسا، انتشارات احسن الحدیث، قم، 1378 ش، چاپ دوم، صص 139 – 140.

[13] سیمای حضرت زینب(ع)، ص 81.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان