واقعه عظیم واقعه ای است که نمی توان آن را ندید یعنی به گونه ای است که آن واقعه خود را بر انسان آشکار می کند، چندان که انسان ناگزیر از دیدن آن می شود و همچنین واقعه ای است که نمی توان آن را دید یعنی عظمت آن چنان است که فراتر از ادراک و فهم همگان است و هر کس و یا هر گروه و جمع به رغم مواجهه ای که با آن دارد آن را بدان گونه که در قامت آن باشد نمی شناسد و یا آنکه آن را سخت می تواند بشناسد.
در منظومه شمسی خورشید واقعیتی بزرگ است چه کسی می تواند آن را نبیند و کیست که حضور آن را احساس نکند و از فروغ آن بهره نبرد یا آنکه طلوع و غروب آن را درنیابد و این درحالی است که هیچ کس نمی تواند در آن بنگرد و آن را بدان گونه که هست حقیقتاً در یابد. هر کس به حسب موقف و موقع خود فهم و دریافتی از آن دارد. یکی از فلق و طلوع صبحگاهی آن خبر می دهد و دیگری از شفق و غروب شامگاهی آن و در حقیقت هر یک از آنها جایگاه، افق و منظر و موقعیت خود را بیان می کند.
عاشورا واقعه ای بس عظیم است، هیچ فرشته ای مقرب و یا پیامبری مرسل و هیچ شخص عالم و یا جاهل و هیچ فردی پست و یا والا و مومنی شایسته و یا فاجری بدکار نیست مگر آنکه آن را به سبب عظمت و بزرگی ای که دارد ناگزیر می بیند و البته نحوه مواجهه هر فرد و یا گروه با این واقعه عظیم قدر و منزلت و جایگاه آن فرد و یا گروه را نشان می دهد.
قامت این واقعه در امتداد شخصیت سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام تا قیامت قد برکشیده است و ادراک و احساس هر فرد و یا جمع از جایگاه آن فرد و یا جمع در صحنه قیامت خبر می دهد.
عون و جون، حبیب و حر، علی اکبر و عباس و همه اصحاب حسین بن علی علیه السلام در شب عاشورا موطن و جایگاه خود را در بهشت دیدند. ابن زیاد، عمر سعد، شمر، آل مروان و بنی امیه نیز حقیقت فهم و عمل خود را در صحنه قیامت می بینند.
ادراکات، احساسات، قرائت ها و روایت هایی که افراد و گروه ها در طول تاریخ نسبت به عاشورا دارند به نوبه خود نحوه حضور و مواجهه آنان با این واقعه عظیم را نشان می دهد. عاشورا آینه ای تمام نماست در برابر چهره همه کسانی که در طول تاریخ از قبال آن می گذرند و ناگزیر به آن می نگرند این آینه افق فهم، در یافت و فرهنگ همه آنان را آشکار می کند.
هر قوم هر گروه و هر فرهنگ در هر مقطع تاریخی و در هر موطن جغرافیایی با قرائت و تفسیری که از عاشورا ارائه می دهد افق نگاه و نحوه زیست و زندگی خود را به تصویر می کشاند و به همین دلیل تحولات تاریخی و فرهنگی در جهان اسلام با تغییر روایات و قرائات عاشورا همواره قرین و همراه بوده است.
عاشورا واقعه ای نیست که در این عالم کسی بتواند در قبال آن سکوت کند و یا از کنار آن خاموش در گذرد. تکثر سنت تاریخی جهان اسلام را در روایت ها و قرائت های متفاوت آنان از واقعه عاشورا می توان دید.
اندیشه های مدرن نیز پس از ورود به حوزه فرهنگی مسلمانان ناگزیر از مواجهه با این واقعه عظیم بوده و هستند. آنان در برخی از مقاطع و خصوصاً در هنگام غلبه سیاسی جریان منورالفکری در دوره رضاخان کمر به حذف این واقعه از عرصه فرهنگ و زیست جامعه بستند ولکن عاشورا با امواج خروشان خود نشان داد که تقابل حذفی با آن به حذف مقابله کنندگان منجر می شود.
رویکرد های روشنفکری چپ در دهه پنجاه برای نخستین بار قرائت و تفسیر ایدئولوژیک انقلابی و در عین حال سکولار و مدرن خود را از عاشورا ارائه دادند و بدین ترتیب تصویر خود را در کنار تصاویر تاریخی ای قرار دادند که سنت متکثر فرهنگی جهان اسلام در آینه عاشورا ترسیم کرده بود.
افول روشنفکری چپ در سطح جهانی و منطقه ای و غلبه لیبرالیسم متاخر ناگزیر قرائت ها و روایت های جدیدی از عاشورا را به دنبال آورده و می آورد. این قرائت ها به رغم مخالفت با بعد انقلابی چپ قرائت های روشنفکرانه در تقابل با روایت های متکثر تاریخی عاشورا نیز قرار داشته و از مبانی و اصول معرفتی مدرن بهره می برند.
ویژگی مشترک قرائت های مدرن حذف ابعاد قدسی و معنوی متعالی و آسمانی عاشورا و فرو کاستن عاشورا به ابعاد تاریخی فرهنگی آن، به عنوان برساختی صرفاً بین الاذهانی است.
در این قرائتها از همه ظرفیت های منازعات تاریخی ظاهر گرایان و متکلمان اشعری برای تبدیل عنصر محوری عاشورا یعنی امام علیه السلام به انسانی صرفاً زمینی و دنیوی استفاده می شود و به موازات آن به گونه ای شتابزده همه آنچه که در باب ابعاد ملکوتی و آسمانی مقام امام بیان می شود به عنوان غلو تاریخی دوران صفویه و مانند آن معرفی می گردد، بدون آنکه موازین اولیه مربوط به سنجش میراث مکتوب و یا آنکه قواعد و ضوابط علمی برای توصیف منازعات تاریخی کلامی شیعی رعایت شود.
انکار ساحت معنوی و آسمانی امام در حقیقت انکار ابعاد معنوی و متعالی انسان است و چشم پوشیدن از حقیقت معنوی و قدسی انسان به نسیان و دوری از ساحت متعالی و مقدس هستی بازمی گردد. چشم فرو بستن بر مقام و منزلت امام نشان از عبور از مقام انسان و ظلم به حقیقت انسانیت دارد و این امر نیز به نوبه خود حاکی از نسیان و فراموشی حق سبحانه و تعالی است.