مقدمه
دکترین تقریب بین المذاهب، مقوله ای است که در دهه های اخیر به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه جوامع روشن فکری دینی کشورهای اسلامی قرار گرفته است.
اختلاف و تفرقه بین امت اسلامی و واگرایی مسلمانان و تشدید تنازعات مذهبی، پدیده ای است که دل هر انسان مسلمان را به درد می آورد.
خطر دشمنی و تنازع بین پیروان مذاهب اسلامی، و کشتار مخالفان مذهبی با انگیزه دینی، پدیده بسیار زشت و نفرت انگیزی است که چهره خشن خود را در بعضی از مناطق اسلامی مانند: عراق، پاکستان و افغانستان نشان داده است.
با تأمل در رفتار دشمنان اسلام و مسلمین، به خصوص آمریکا و صهیونیسم بین الملل درمی یابیم که راهبرد اصلی استکبار جهانی بر مبنای تفرقه و درگیری های مذهبی بین پیروان مذاهب اسلامی است.
مصلحان و اندیشمندان دنیای اسلام از دیرباز، تنها راه مقابله با این پدیده شوم را تز وحدت اسلامی و تقریب بین المذاهب می دانسته اند. تأسیس دارالتقریب در قاهره، حرکت و نهضت تقریبی توسط سید جمال الدین اسد آبادی، شیخ محمد عبده، آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت و ندای وحدت طلبانه امام خمینی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری و تأسیس مجمع جهانی تقریببین المذاهب، همه در راستای دعوت به توحید کلمه بین مسلمانان است.
از طرفی، جمع قابل توجهی از بزرگان و رهبران مذهبی به این پدیده با دیده شک و حیرت می نگرند و آن را حرکتی در تضعیف باورها و اعتقادات مذهبی مردم و با انگیزه صرفاً سیاسی و با اهدافی مغایر با تبلیغ معارف مذهبی تلقی می نمایند.
اگر نگاه واقع بینانه به مقوله تقریب در حوزه های دینی شیعه و سنی داشته باشیم درمی یابیم که غالباً نگاه ها به این مقوله، نگاه تردیدآمیز و نگران از تأثیر سوء آن بر باورهای مذهبی است. در حوزه های شیعی می گویند نگاه تقریبی باعث می شود بعضی از حقایق مذهبی به نسل های حاضر به صورت صحیح منتقل نشود و به مرور واقعیت های تاریخی شیعه و به خصوص اهل بیت(ع) به فراموشی سپرده شود.
از طرفی، در جوامع اهل سنت، تقریب را یک نوع تاکتیک برای تبلیغ شیعه بین اهل سنت ارزیابی می کنند.
با ارزیابی و تجزیه و تحلیل این مقوله درمی یابیم که مسئله شناسی وحدت اسلامی و تقریب بین المذاهب به صورت روشن بررسی نشده است.
سؤال اصلی این نوشتار مسئله شناسی دکترین تقریب بین المذاهب و وحدت اسلامی است و در این راستا به مسئله شناسی تقریب بین المذاهب و وحدت اسلامی از دیدگاه امام خمینی، شهید مطهری، مقام معظم رهبری و سایر رهبران و منادیان تقریب پرداخته می شود. با مسئله شناسی تقریب و وحدت اسلامی، دغدغه ها و نگرانی های متدینین مرتفع می شود و نظریه پردازان تقریب به مبانی نظری و مستندات شرعی آن می پردازند و این مقوله که از نظر جمعی از اندیشمندان تهدیدی برای اعتقادات مذهبی تلقی می شود، می تواند فرصتی برای نشر معارف مذهبی باشد.
تقریب یک مسئله کلامی یا فقهی و حقوقی؟
آیا در دکترین تقریب، درصدد نزدیک کردن دیدگاه های مذاهب کلامی و فقهی شیعه و اهل سنت هستیم؟ آیا تقریب به معنای چشم پوشیدن از اعتقادات شیعه در مسئله امامت و رهبری امامان اهل بیت(ع) است؟ آیا تقریب به معنای چشم پوشی از واقعیت های تاریخی است؟ آیا تقریب به معنای کوتاه آمدن و کتمان حقانیت اهل بیت(ع) است یا این که به معنای هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذاهب اسلامی است و وحدت اسلامی، اتحاد، انسجام و تقریب بین المذاهب، به روابط پیروان مذاهب اسلامی و حقوق شهروندی ناظر است. در مسئله شناسی تقریب درصدد پاسخ گویی به این مهم هستیم.
مسئله شناسی تقریب از نگاه آیت الله بروجردی
با توجه به نبود مستند مکتوب و غیرمکتوب از فقیه عالیقدر حضرت آیت الله حاج سید حسین بروجردی (اعلی الله مقامه )، تنها راه شناخت دیدگاه های آن بزرگوار فرمایش های شاگردان ایشان می باشد؛ بنابراین در این مورد به نقل دیدگاه های ایشان از زبان شاگردان وی می پردازیم. آیت الله بروجردی(ره) نگاه کلامی به وحدت نداشت تا به وحدت مذهبی منجر بشود بلکه مراد ایشان نگاه فقهی و حقوقی است. استاد شهید مطهری دیدگاه آیت الله بروجردی را چنین بیان می کند: «طراحان فکر عالی اتحاد اسلامی که در عصر ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در شیعه و علامه شیخ عبدالمجید سلیم و علامه شیخ محمد شلتوک در اهل سنت در رأس آن قرار داشتند، معتقد بودند که فرقه های اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آنها هست می توانند در مقابل دشمنان اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی را تشکیل بدهند. این بزرگان هرگز در صدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی که هیچ گاه عملی نیست نبودند.» (مطهری، امامت و رهبری، ص 16-18).
نگاه فقهی و حقوقی به وحدت، اقتضائاتی دارد، از جمله بیان آزادانه اعتقادات مذاهب، که استاد شهید مطهری از نگاه آیت الله بروجردی چنین توضیح می دهد: «به هر حال طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود؛ آن چه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را برمی انگیزد، اما بحث علمی سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.
خوشبختانه در عصر ما محققان بسیاری در شیعه پیدا شده اند که از همین روش پسندیده پیروی می کنند. در رأس همه آنها علامه جلیل آیت الله شرف الدین عاملی و علامه کبیر آیت الله شیخ محمد حسین کاشف و آیت الله شیخ عبدالحسین امینی مؤلف کتاب شریف الغدیر را می توان نام برد.» (پیشین، ص18).
مسئله شناسی تقریب از نگاه علامه امینی(ره) صاحب «الغدیر»
علامه امینی در مقدمه جلد پنجم با عنوان «نظریه کریمه» به مناسبت تقدیر نامه ای که از مصر درباره «الغدیر» رسیده است نظر خود را در این موضوع کاملاً روشن بیان می کند. وی می گوید:
«عقاید و آرا درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» بدان تصریح کرده پاره نمی کند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد. سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است.» (مطهری، مجموعه آثار، ج25، ص 28).
«ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یک دیگر داریم یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خدا است. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکم فرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است. ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی می کنیم و تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه می نماییم. پیام همه ما این است که «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» و شعار ما هم «لا اله الاّ الله و محمد رسول الله» است. آری، ما حزب خدا و حامیان او هستیم.» (پیشین، ص 2829).
شهید مطهری دیدگاه علامه امینی در مسئله شناسی تقریب را چنین توضیح می دهد:
«اکنون نوبت آن است که ببینیم علامه بزرگوار آیت الله امینی مؤلف جلیل القدر الغدیر از کدام دسته است و چگونه می اندیشیده است؛ آیا ایشان وحدت و اتحاد مسلمین را تنها در دایره تشیع قابل قبول می دانسته اند یا دایره اخوت اسلامی را وسیع تر می دانسته و معتقد بودند اسلام که با اقرار و اذعان به شهادتین محقق می شود، خواه و ناخواه حقوقی را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ایجاد می کند. وصله اخوت و برادری که در قرآن به آن تصریح شده، میان همه مسلمین محفوظ است. علامه امینی طرفدار وحدت اسلامی هستند و با نظری وسیع و روشن بینانه بدان می نگرند. معظم له در فرصت های مختلف در مجلدات الغدیر این مسئله را طرح کرده اند.» (پیشین).
مسئله شناسی تقریب از دیدگاه شهید مطهری(ره)
شهید مطهری مسئله تقریب را یک مسئله فقهی و حقوقی و عبارت از حسن همکاری و هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذاهب اسلامی، عدم تکفیر دیگران به خاطر داشتن عقاید کلامی مخالف هم و تسامح با اهل مذاهب دیگر می داند. وی می گوید:
وسعت نظر و سعه مشرب، چه در آن چه مربوط به غیر مسلمان است که یکی از علل تشکیل تمدن اسلامی تسامح با اهل مذاهب دیگر است و چه از نظر خود مسلمانان و اختلاف عقاید و سلایق که امروز به عکس نوعی تنگ نظری عجیب حکم فرماست که همه، همه را تخطئه و تکفیر و تفسیق می کنند رحمت خدا را محدود می کنند، هی قید و شرط بر اسلام می افزاید. اسلام می گوید: «لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکم السلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً».
تفکرهای محدود که منجر به تخطئه ها و تکفیرها و تسفیق ها می شود بزرگ ترین اثرش تفرق و تشتت نیروهاست. خوارج که در کتاب جاذبه و دافعه علی(ع) درباره شان بحث کرده ایم مظهر و نمونه کامل این محدودیت فکری هستند.» (مطهری، یادداشت ها، ج1، ص155).
شهید مطهری به مسئله شناسی وحدت اسلامی توجه و اهتمام خاص داشت و به طور مکرر در نوشته های خویش آن را توضیح می داد تا از تز وحدت اسلامی سوء برداشت نشود. ایشان می گوید:
«مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شوند؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا این که وحدت اسلامی به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبی در برابر بیگانگان است؟
مخالفین اتحاد مسلمین برای این که از وحدت اسلامی مفهومی غیرمنطقی و غیرعملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه می کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد.
بدیهی است که منظور علمای روشن فکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها که نه معقول و نه منطقی است و نه مطلوب و عملی نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.
این دانشمندان می گویند: مسلمین مایه وفاق های بسیاری دارند که می توان مبنای یک اتحاد محکم گردد. مسلمین همه خدای یگانه را می پرستند و همه به نبوت رسول اکرم(ص) ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج می کنند و مانند هم نماز می خوانند و مانند هم روزه می گیرند، مانند هم تشکیل خانواده می دهند و داد و ستد می نمایند، کودکان خود را تربیت می کنند و جز در اموری جزئی، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، در آداب و سنن اجتماعی خوب، می تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرت های عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند، خصوصاً این که در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است. مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یک دیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به هم مربوط می کند. با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند؟
از نظر این گروه از علمای اسلامی، هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی بنمایند. هم چنان که ایجاب نمی کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزی که وحدت اسلامی از این نظر ایجاب می کند، این است که مسلمین برای این که احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود و یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند، یک دیگر را سب و شتم ننمایند، به یک دیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یک دیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یک دیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت لا اقل حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند:
«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بالَّتِی هِی أَحْسَنُ»
برای برخی این تصور پیش آمده که مذاهبی که تنها در فروع با یک دیگر اختلاف دارند، مانند شافعی و حنفی، می توانند با هم برادر باشند و با یک دیگر در یک صف قرار گیرند. اما مذاهبی که در اصول با یک دیگر اختلاف نظر دارند به هیچ وجه نمی توانند با یک دیگر برادر باشند. از نظر این دسته، اصول مذهبی مجموعه ای به هم پیوسته است و به اصطلاح اصولیون از نوع «اقل و اکثر ارتباطی» است، آسیب دیدن یکی عین آسیب دیدن همه است. علی هذا آن جا که مثلاً امامت آسیب می پذیرد و قربانی می شود، از نظر معتقدین به این اصول، موضوع وحدت و اخوت منتفی است و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچ وجه نمی توانند دست یک دیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند. دشمن هر که باشد». (مطهری، مجموعه آثار، ج25، ص 25-26).
نظریه وحدت اسلامی و تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی به مقام تعامل و تعایش سلمی و هم زیستی پیروان مذاهب اسلامی ناظر بوده و بحثی فقهی و حقوقی است و مقام بحث، حقوق پیروان مذاهب اسلامی در جامعه اسلامی و نحوه تعامل آنها با یک دیگر است نه این که بحثی کلامی و به دنبال پاسخ گویی به این باشد که چه کسی مأجور و مصاب است.
شهید مطهری به کسانی که به تقریب نگاه کلامی داشته و لوازم آن را مطرح می نمایند و معتقدند نظریه وحدت اسلامی ملازم با دست کشیدن از پاره ای اعتقادات است چنین پاسخ می دهد:
«مفهوم اتحاد اسلامی که در صد سال اخیر میان علما و فضلای مؤمن و روشن فکر اسلامی مطرح است این نیست که فرقه های اسلامی به خاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و غیراعتقادی خود صرف نظر کنند و به اصطلاح مشترکات همه فرق را بگیرند و مختصات همه را کنار بگذارند، چون این کار نه منطقی است و نه عملی.
چگونه ممکن است از پیرو یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلامی و مسلمین از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به هر حال به نظر خود آن را جزء متن اسلام می داند صرف نظر کند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام از جزئی از اسلام چشم بپوشد». (مطهری، امامت و رهبری، ص15-16).
مسئله شناسی تقریب از دیدگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی در بیانات مختلف خویش مراد از وحدت اسلامی را هم بستگی صفوف مسلمین در مقابل دشمنان و تساوی آنها در بهره مندی از حقوق شهروندی معرفی می نماید. ایشان می گوید:
«برادرهای سنی ما مثل ما هستند، با ما هیچ فرقی ندارند در حقوق، حقوق همه آنها داده خواهد شد. شرکت کنند آنها هم در آن چه سرنوشت آنها را تعیین می کند، به حرف اشخاص که بین آنها می خواهند تفرقه بیندازند، می خواهند به اسم سنی و شیعه بودن بین ما برادرها را جدایی بیندازد و منافع ما را به جیب دیگران بکشد، به حرف اینها اعتنا نکنید، فردا همه شیعه و سنی و اقلیت های مذهبی، همه بیایند رأی بدهند و کشور خودشان را از این گرفتاری و آشفتگی رهایی بخشند. همه اقشار ملت با ملت شریک هستند در حقوق و حقوق همه به آنها داده خواهد شد. اقلیت های مذهبی در اسلام، احترام دارند، حقوق دارند، باید حقوق آنها را داد، در عمل به مذهب، به مذهب خودشان در رأی دادن برای وکلای خودشان آزادند، همه اقشار آزاد هستند و این معنا که بین شماها پخش می کنند که روحانیون می خواهند حق شما را نگذارند به شما برسد، بدانند که این خیانتی است که اینها می کنند به ملت ما، روحانیون در رأس آنها هستند که حقوق را، حقوق شماها را محترم می شمارند، روحانیون تابع قرآن و اسلام هستند». (امام خمینی، ج 5، ص219).
امام خمینی اختلاف افکنی بین شیعه و سنی را از سیاست های دشمنان ناشی دانسته و می گوید:
«عوامل اجانب که منافع خود و اربابانشان را در خطر می بینند برای تحریک برادران اهل سنت و دامن زدن به برادرکشی، قضیه شیعه و سنی را طرح نموده و می خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند. در جمهوری اسلامی، همه برادران شیعه و سنی در کنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوی هستند. هر کس خلاف این را تبلیغ کرد دشمن اسلام و ایران است و برادران کرد باید این تبلیغات غیر اسلامی را در نطفه خفه کنند». (پیشین، ج 8، ص257).
ایشان می فرماید:
«من مکرر اعلام کرده ام که در اسلام، نژاد، زبان، قومیت و ناحیه مطرح نیست، تمام مسلمین، چه اهل سنت و چه شیعی برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامی هستند». (پیشین، ص284).
«همان طور که شما چهار مذهبی که در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دو تاست لکن برادر هم هستند، دشمن نیستند. این هم یک مذهب خامسی است که دشمنی در کار نیست، همه برادری، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اکرم(ص)». (پیشین، ج9، ص34).
امام خمینی(ره) نگاه کلامی به وحدت اسلامی و طرح آن را به نفع امت اسلامی نمی داند و پیشینیه تاریخی اختلاف اندازی را چنین بیان می کند:
«مسئله اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشه اش از صدر اسلام است، در آن وقت خلفای اموی و خصوصاً عباسی در صدد بودند که اختلاف ایجاد کنند، مجالس درست می کردند و (به اختلاف) دامن می زدند. این اختلاف کم کم اسباب این شد که در بین عوام از اهل سنت و عوام از اهل شیعه این تنافس پیدا شد و گرنه، نه عوام اهل سنت به سنت رسول الله عمل کرده و می کنند و نه عوام اهل شیعه پیروی از ائمه اطهار کرده اند. ائمه اطهار ما کوشش کردند تا اینها را داخل در جمعیت کنند، با آنها نماز بخوانند، به تشییع جنازه های آنها بروند. زمان کم کم آمد به این طرف و قدرتمندان این کار را کردند برای این که این دو طایفه با هم سرگرم باشند و خودشان هر کاری می خواهند بکنند». (پیشین، ج6، ص 94).
امام خمینی اصرار دارد از طرح مسائل اختلاف انگیز که باعث جریحه دار شدن احساسات مذهبی می شود جلوگیری نماید: «امروز روز این بحث ها نیست و دنبال کردن این حرف که چه کسی بد است و چه کسی خوب است خلاف اسلام است و خلاف مصالح اسلامی. این جزء نقشه ای از خارج است که نگذارند این مملکت آرام گیرد، نگذارند شما یک مملکت اسلامی درست کنید. این نقشه ای است که از خارج اشخاص شیطان الهام می کنند به اشخاص متدین و آنها هم بی توجه دنبال می کنند و شما مردم را آماده کنید که امروز روزی نیست که ما مساجدمان را صرف این بکنیم که زید بهتر است یا عمرو، مسیرتان، کارتان، منبرتان و بازارتان همه دنبال این باشد. الآن باید همه روی این جمع شویم که این قانون اساسی درست از کار در بیاید و اشخاصی را که تهیه می کنید برای بررسی قانون اساسی اشخاص صحیح باشند، مسلمان و متدین باشند، شرقی و غربی نباشند، امین باشند.
امروز وقتتان را صرف این بکنید، صرف این که زید خوب است یا نیست، نکنید، خوب باشد پیش خدا خوب است، بد باشد پیش خدا بد است به شما چه کار؟ این مگر یکی از ارکان اسلام است که زید خوب است یا عمرو؟ امروز سر ولایت حضرت امیر هم نباید دعوا کرد، امروز باید با هم مجتمع شوید و جمهوری اسلامی را به آخر برسانیم.» (پیشین، ص 376).
امام(ره) در تبیین مسئله شناسی وحدت اسلامی که یک مسئله فقهی و حقوقی است نه یک مسئله کلامی، می گوید:
«یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته ای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و یک دسته حنبلی و دسته ای اخباری هستند. اصلاً طرح این معنا، از اول درست نبود، در یک جامعه ای که همه می خواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید مطرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شدید حنفی، یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دسته دیگر فتوای حضرت صادق را عمل کردند. اینها دلیل اختلاف نیست، ما نباید با هم اختلاف و تضادی داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و سایر فرق.» (پیشین، ج13، ص54).
«ما با مسلمین اهل تسنن یکی هستیم، واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمان ها بشود بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که می خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه یا سنی اصلاً در کار نیست، ما همه با هم برادریم. اقلیت های مذهبی هم خاطر جمع باشند که ما اطمینان می دهیم به آنها که در این مملکت زندگی عادلانه و مرفهی خواهند داشت و مورد پشتیبانی ما هستد. اسلام از اهل ذمّه پشتیبانی می کند. اگر کسانی چیز دیگری می گویند برای تفرقه انداختن است.» (پیشین، ج6، ص133).
«ما با برادران اسلامی اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم و ما به برادران خود اطمینان می دهیم که تمام اقشار کشور چه اهل سنت و چه شیعه به حقوق خود خواهند رسید و هیچ فرقی بین طوایف مسلمین در حقوق سیاسی و اجتماعی و غیر آن نیست». (پیشین، ص430).
مسئله شناسی تقریب از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)
یکی از مشکلات اساسی در طرح تز وحدت اسلامی، که قبلاً نیز به آن اشاره شد، خلط مسئله شناسی وحدت اسلامی است؛ بعضی ها به قضیه، نگاه کلامی دارند و تصورشان این است که طرفداران وحدت اسلامی، برای رسیدن به وحدت اسلامی، از مسائل اختلافی اعتقادی کوتاه می آیند و به اصطلاح عقیده را فدای مصلحت وحدت می نمایند و در نتیجه اینها وحدت را در تضاد با حفظ اصالت های اعتقادی می پندارند و از این رو معتقد می شوند که وحدت و تقریب بین اتباع مذاهب ممکن نیست؛ به بیان دیگر، با نگاه کلامی نتیجه فقهی می گیرند.
از طرفی، بعضی ها با نگاه فقهی و حقوقی به وحدت نتیجه کلامی می گیرند؛ به این معنا که معتقد می شوند مذاهب قرائت هایی از اسلام است و اسلام جوهر اصلی است و مذاهب، اجتهادات و قرائت هایی از اسلام و به یک معنا می باشد. آنها تکثر مذهبی را به معنای حقانیت آنها پذیرفته اند.
مقام معظم رهبری با دید دقیق و ژرف اندیشی خاص، این موضوع را کالبدشکافی نموده و می گوید:
«مراد از وحدت اسلامی، یکی شدن عقاید و مذاهب نیست. میدان برخورد مذاهب و عقاید اسلامی و عقاید فقهی هر فرقه ای عقاید خودش را دارد و خواهد داشت میدان علمی است، میدان بحث فقهی است، میدان بحث کلامی است و اختلاف عقاید فقهی و کلامی می تواند هیچ تأثیری در میدان واقعیت زندگی و در میدان سیاست نداشته باشد.
مراد ما از وحدت دنیای اسلام، عدم تنازع است؛ ولاتنازعوا فتفشلوا، تنازع نباشد، اختلاف نباشد، قرآن می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»، اعتصام به حبل الله برای هر مسلمان یک وظیفه است، اما قرآن اکتفا نمی کند به این که ما را به اعتصام به حبل الله امر کند بلکه به ما می گوید که اعتصام به حبل الله را در هیئت اجتماع بدهید جمیعاً، همه با هم اعتصام کنید و این اجتماع و این اتحاد یک واجب است». (دیدار با شرکت کنندگان در کنفرانس وحدت اسلامی، مورخ 30/5/85).
بعضی ها برای رسیدن به وحدت اسلامی، نفی مذاهب را پیشنهاد می کنند؛ با این بیان که در زمان رسول خدا(ص) و دوران صحابه، اسم و رسمی از مذاهب فعلی نبود پس باید به دوران سلف برگشت و ملاک ما باید دوران پیامبر و صحابه (سلف) باشد. مقام معظم رهبری به این اندیشه چنین پاسخ می دهد:
«مقصود این نیست که مذاهب، در یک مذهب حل شوند. بعضی کسان برای این که اتحاد مسلمین را تحصیل نمایند، مذاهب را نفی می کنند. نفی مذاهب مشکلی را حل نمی کند، اثبات مذاهب، مشکلات را حل می کند. همین مذاهبی که هستند هر کدام در منطقه خودشان، امور معمولی خودشان را انجام می دهند اما روابطشان را با یک دیگر حسنه کنند.» (دیدار با میهمانان کنفرانس اسلامی، مورخ 1/5/76).
ایشان در بیان مراد از وحدت می گوید:
«اگر ما می گوییم که شیعه و سنی در کنار هم قرار بگیرند یعنی شیعه، شیعه بماند، سنی هم سنی بماند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته ایم که منظورمان از وحدت این است که شما شیعه بشوید؟ ما چنین چیزی نگفته ایم. هر کس خواست شیعه بشود از طریق علمی و از راه مباحثات عالمانه شیعه بشود. آنها هم آزادند که بروند کار خودشان را بکنند، ما نمی گوییم شما مذهبت را عوض کن، ما می گوییم شیعه و سنی باید همیشه سر عقل باشند هم چنان که بحمدالله در دوران انقلاب اسلامی در کشور ما مشاهده شد. نگذارید دشمن از اختلافات اینها سوء استفاده کند، برگزاری هفته وحدت برای این است.» (پیشین).
ایشان در فرازی دیگر می گوید:
«وحدت یعنی همین که پیروان این دو مذهب با هم برادر باشند و احساس برادری بکنند نه این که شیعه سنی و سنی شیعه بشود بلکه وحدت به معنای احساس برادری است و همین که هر طرفی احساس کند که دیگری هم مسلمان است و حق اسلامی او را بر گردن خود احساس کند و متقابلاً او هم به همین ترتیب عمل نماید.» (دیدار با گروهی از آزادگان، مورخ 11 /7/69).
نتیجه گیری
مسئله شناسی وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب گام اساسی در تبیین صحیح دکترین تقریب مذاهب اسلامی است.
نپرداختن صحیح به مسئله شناسی وحدت اسلامی و بیان نکردن شفاف و دقیق مسئله باعث گردید جمعی از بزرگان و رهبران دینی که دغدغه حراست از باورهای مذهبی خویش را دارند، با دیده شک و حیرت به مقوله وحدت بنگرند و آن را حرکتی در راستای تضعیف باورها و اعتقادات مذهبی ارزیابی کنند.
مرحوم آیت الله بروجردی معتقد بود: طرفداری از تز «اتحاد اسلامی» ایجاب نمی کند که در گفتن حقایق کوتاهی شود، آن چه نباید صورت گیرد کارهایی است که احساسات و تعصبات و کینه های مخالف را برمی انگیزد، اما بحث علمی سر و کارش با عقل و منطق است نه عواطف و احساسات.
شهید مطهری معتقد است: «وحدت اسلامی به هیچ وجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبی در برابر بیگانگان است.
هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند، هم چنان که ایجاب نمی کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزی که وحدت اسلامی، از این نظر ایجاب می کند این است که مسلمین برای این که احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند، یک دیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یک دیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یک دیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یک دیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند».
امام خمینی و مقام معظم رهبری نیز وحدت اسلامی را در هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذاهب اسلامی تعریف می نمایند.
وحدت اسلامی، اتحاد، انسجام، و تقریب بین مذاهب، مسئله ای فقهی و حقوقی بوده و به روابط پیروان مذاهب اسلامی ناظر است.
طرح و اندیشه وحدت، مسئله فقهی و حقوقی است و روش بحث آن نیز روش فقهی و حقوقی است و به کار گرفتن روش های کلامی در آن از خطاهای فاحش و راهبردی است.
یکی از خطاهای راهبردی در موضوع وحدت، به کارگیری روش کلامی و نتیجه گیری فقهی است که نتیجه آن عدم اعتقاد به هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذاهب اسلامی و حکم به تکفیر دادن و مشرک و مهدورالدم دانستن طرف مقابل و سلب حقوق اجتماعی و سیاسی از اوست.
هم چنین از روش فقهی نتیجه کلامی گرفتن از دیگر خطاهای راهبردی در مسئله است. آثار روش فقهی که همان حیات دنیوی است با آثار روش کلامی که حیات اخروی است تلازمی ندارد.
در مسئله فقهی و حقوق اسلامی، بحث از تکلیف و وظفه ما در تعامل با پیروان مذاهب اسلامی است، اما در مسئله کلامی، بحث از حق و باطل و سعادت اخروی است.
بعضی ها می خواهند از روش فقهی و حقوقی نتیجه بگیرند که اسلام جوهر اصیل، و مذاهب، اجتهادات امامان مذاهب و قرائت هایی از دین است. البته اگر مراد، مجزی بودن مذاهب در نحوه تعامل و قبول آنها در تعامل باشد مسئله و جواب آن فقهی و صحیح است، اما اگر مراد، حق بودن همه مذاهب باشد، این امر، نتیجه گیری کلامی از یک مبحث فقهی است که خطا بوده و اصول اعتقادی و کلامی شیعه چنین برداشتی را تجویز نمی نماید.
منابع و مآخذ
1- امام خمینی، روح الله، صحیفه نور، ج 5، 8، 9، 6، 13.
2- مطهری، مرتضی، امامت و رهبری.
3- ، مجموعه آثار، ج 25.
4- ، یادداشت ها، ج1.