مرد جوان که به اتهام قتل همسر زن مورد علاقهاش به قصاص محکوم شده بود، با اعتراض به این رأی، مدعی شد هنگام قتل تنها نبوده و برادر و دوستش نیز با او همدست بودهاند.
رسیدگی به این پرونده از ساعت ٩ شب هفتم آذر سال ٩٢ با گزارش کشف جسد مرد جوانی در بیابانهای شهر آفتاب استان تهران آغاز شد. مرد جوان لباس خاته به تن داشت و خفه شده بود، در همان تحقیقات احتمال اینکه جنایت در محل دیگری رخ داده و بعد جسد به آنجا منتقل شده مطرح شد.
جسد مرد ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد، اما خیلی زود تیم جنایی موفق شد هویت مقتول را به دست آورد. وی بهنام 44 ساله، ساکن نازیآباد بود و سوپرمارکتی در همان محل داشت.
وقتی تیم جنایی به سراغ سهیلا همسر مقتول رفت او در تحقیقات اولیه مدعی شد از 2 روز قبل خبری از شوهرش ندارد و نمیداند برای او چه اتفاقی رخ داده است. اما رفتار عجیب و هراس دختر 10 ساله مقتول از مادرش شک تیم جنایی را بیشتر کرد.
در ادامه نیز مأموران دریافتند این زن با مردی غریبه ارتباط دارد بنابراین بار دیگر به سراغ سهیلا رفتند و این بار زن جوان راز جنایت را برملا کرد: من و شوهرم با هم اختلافات زیادی داشتیم. مدتی بعد با مردی به نام امیر که نصاب آسانسور بود، آشنا شدم.
کم کم به امیر دل باختم و میخواستم با او ازدواج کنم، اما بهنام سد راهم بود. شب حادثه شوهرم وارد خانه شد و به اتاقش رفت. دقایقی بعد من در را برای امیر باز کردم که وارد شد و بعد از آن برادرش به همراه دو نفر دیگر از دوستانش وارد اتاق شدند و شوهرم را با یک شلوار خفه کردند، اما من و دخترم ندیدیم که دقیقاً چه کسی شوهرم را خفه کرد.»
دستگیری 4 متهم
با اعتراف زن جوان، امیر و همدستانش بازداشت شدند و به قتل اعتراف کردند. مرد جوان به قتل با همدستی برادرش که در زمان جنایت نوجوان بود و دو نفر از همدستانش اعتراف کرد. با اعتراف 5 متهم این پرونده، کیفرخواست آنها صادر شد و متهمان در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند.
دختر نوجوان مقتول در دادگاه کیفری گفت: «من برای چهار متهم این پرونده تقاضای قصاص دارم و از دادگاه میخواهم که مادرم را هم مجازات کند. این زن دیگر مادر من نیست و من میخواهم مجازات شود.
پدرم مرد خوبی بود و وضع مالی خوبی هم داشت، اما مادرم مرتب او را اذیت میکرد.» بعد از آن امیر در جایگاه قرار گرفت و گفت: «من قبول دارم که مرتکب قتل شدهام، ولی قصدم قتل نبود.»
در نهایت با توجه به اظهارات متهمان، امیر به قصاص و همدستانش به زندان محکوم شدند. حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد، اما امیر درخواست اعاده دادرسی داد و مدعی شد که در هنگام قتل برادر و دوستش نیز با او همدست بودهاند.
بدین ترتیب قضات دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی او را پذیرفته و پرونده به شعبه هم عرض ارسال شد. پس از محاکمه برادر و یکی از دوستان امیر، قضات دادگاه برای آنها نیز مشارکت در قتل گرفته و پرونده برای ابلاغ به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.
منبع: روزنامه ایران