یکی از فقهای عالیقدری که متأسفانه یک سال از وجود ذی جود و پُر ارزشش بی بهره شدیم سیدنا الاستاد حضرت آیت الله سید محمدمهدی موسوی خلخالی رضوان الله علیه است. آری یک سال گذشت؛ دقیقاً سال گذشته بود که در روزهای آغازین زمستان 98، حوزه علمیه خراسان مدرس بزرگ خود را از دست داد و به سوگ نشست. به حقیقت در میان طلاب و اساتید و همه ارادتمندان زمستانی رخ داد و ما در این میان، نه تنها استاد، بلکه پدر و مربی دلسوزی را از دست دادیم.
به راستی او شخصیتی بود که بیش از هفتاد سال مشغول مجاهدت عملی و معنوی و سیاسی بود و آثار گرانسنگ زیادی که به تعبیر مقام معظم رهبری نوشتجات متینی هستند از خود به جای گذاشت.
مشاهده می کنیم گاه برخی از بزرگان در یک جهت مثل تدریس بسیار موفق عمل کردند و می کنند اما در جهت دیگر مثل تحقیق و تألیف هیچ بروز و ظهوری ندارند و گاه بالعکس، در نوشتن آثار ارزشمند ید طولایی دارند اما اصلاً یک کرسی درس و بحثی به خود اختصاص نداده و یا اگر مشغول تدریس اند خیلی در این زمینه موفق نبودند. گاه برخی هر دو مطلب را دارند اما در قسمت خدمات دینی و اجتماعی و یا فعالیت های سیاسی دارای ضعف و عدم موفقیت بودند.
بسیار مهم و ارزشمند است که یک عالم دینی در جهات مختلف ورود کند آن هم به صورت موفق و به اصطلاح شخصیت چندبعدی و ذو جهات داشته باشد.
سیدنا الاستاد (ره) این چنین بود؛ در جهات مختلف بسیار موفق و کارآمد وارد شده و عمل کردند؛ هم در جهت تحقیق و تألیف و قلم زدن، هم در جهت تدریس و بحث کردن و سخن گفتن و هم در جهت خدمات دینی و علمی و اجتماعی و سیاسی. شخصیت ایشان از یک جامعیت نسبی برخوردار بود و اشاره به این جامعیت را می شود در پیام های مراجع بزرگوار و رهبر معظم انقلاب که به مناسبت ارتحال حضرت استاد صادر کردند یافت.
به عنوان نمونه در قسمتی از پیام رهبر انقلاب اسلامی مدظله العالی این چنین آمده است:
«ایشان فقیهی عالیقدر و مدرّسی بزرگ بودند و خدمات دینی و علمی با ارزشی به حوزه های علمیه و به محیط دینی کشور ارائه کردند. نوشته ئی متین در باب حکومت اسلامی مانند دیگر نوشتجات فقهی و اصولی از یادگارهای برجسته ایشان است».
باری؛ دوران همراهی و تلمذ در محضر استاد چقدر شیرین و جذاب بود؛ گاه در محضر ایشان بودم و معظم له از دوران تحصیل در نجف و درس های استاد معظمشان آیت الله خویی (ره) یاد می کرد و با حسرت یک آهی می کشید و می فرمود چقدر دوران شیرینی بود و من آن روز، حرف استاد را درک نمی کردم و امروز عمق آن آه حسرت استاد را در خودم می یابم و می فهمم.
توصیه های علمی و اخلاقی
در اینجا مناسب است به برخی از توصیه های علمی و اخلاقی در زمینه اجتهاد، تحصیل و تبلیغ بپردازم.
الف) حضرت استاد در این سال ها روزی نبود که درس را با آیه شریفه فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَهٍ مِّنْهُمْ طَائِفَهٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ شروع نفرمایند همچنانکه کتب ایشان هم با این آیه شروع می شود؛
نیز ایشان در بسیاری از جلسات موعظه برای طلاب، به این آیه شریفه اشاره می کرد و می فرمود: تا می توانید در فراگیری علوم دینی، کوشا و جدی باشید و با قدم های استوار به پیش روید؛ می فرمود: باید تلاش کرد تا مصداق این آیه شریفه شویم و این دعوت الهی را لبیک گفته و برای ابلاغ و انذار آماده گردیم. می فرمود مطابق آیه و قُلْ إِنی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ مقام والای انذار از الطاف الهی به انبیاء گرامی اش است.
خداوند درجات عالی را به جویندگان ایمان و دانش بشارت داده است
ب) یکی دیگر از آیاتی که حضرت استاد بسیار بر آن تأکید داشت و در مجالس مختلف آن را متذکر می شد آیه شریفه یَرْفَعِ الله الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛ می فرمود به مقتضای این آیه، خداوند متعال رسیدن به درجات عالی را به جویندگان ایمان و دانش بشارت داده است.
می فرمود: «رفعت و بلندی فقط در نزد خداوند است اما خداوند آن را به کسانی عطا می کند که تمامی همت و تلاش خویش را در تقویت ایمان و علم به کار برند. علم با ایمان ارزش دارد؛ علم بدون ایمان خاصیتی ندارد بلکه گاهی ممکن است علم در راه ضلالت و گمراهی و خطا باشد. این دو با همدیگر اگر توأم شد آن وقت است که ما می توانیم خدمتی به مردم بکنیم؛ آن وقت است که ما می توانیم مردم را هدایت کنیم؛ اگر مردم احساس کنند آن نور ایمانی که لازم است در روحانیت و در اهل علم نباشد نه تنها استفاده ای نمی کنند بلکه عقب گرد می کنند و از روحانیت، جدا می شوند بلکه از دین هم زده خواهند شد.
بزرگان ما رفتند به طرف خدا و زحمت کشیدند و ایمان آوردند و تقوا داشتند، علم هم از آنجا به آن ها داده شد؛ مراجع و بزرگان، آن هایی که ما دیدیم یا شنیدیم یا از حالات آن ها خواندیم همین جور بوده که یک سره در تقوا و خداپرستی و ایمان بودند خدا هم به آن ها عنایت کرد و به مقامات عالی علم رسیدند و لذا هر کدام از آن ها نمونه های دهر و قرنی شدند؛ قلوب شیعیان را آن ها نگه داشتند عزت شیعیان را آن ها نگه داشتند؛ علمائی که این دو خاصیت را داشتند و الا آن کسی که سواد چندانی نداشت یا خدای نکرده ضعفی در او بود خاصیتی و اثری در جامعه نداشت.
اگر ما بخواهیم در اجتماع و در تمام جهات زندگی مردم، جهات فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و…اثر بگذاریم این دو تا را باید داشته باشیم و مردم هم این معنا را از ما درک بکنند؛ اگر چنانچه خدایی نکرده سوء ظنی به ما پیدا کردند خیلی خیلی خطرناک است».
علمت را تا حد تفقه و اجتهاد بالا ببر تا جایی که حرفت برای دیگران حجت باشد
معظم له در توضیح و تبیین نکات این آیه در جلسه ای مطالب ذیل را بیان فرمود: «خداوند متعال می فرماید: یَرْفَعِ الله الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ الله بِما تَعْمَلُونَ خَبیر؛ در این آیه مبارکه یک نکته مهمی است که ایمان از شما: آمنوا منکم و علم از ما: اوتوا العلم؛ اگر شما آن مقام ایمان را تحصیل کردید، ما هم به شما علم را می آموزیم، چون: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء. مطلب دوم اینکه آیه مبارکه می گوید ایمان و علم درجات دارند. ایمان حدّ یقف ندارد، علم هم حدّ یقف ندارد، قدم به پیش گذارید و به درجه کم ایمان و اصطلاحات استدلالی اکتفا نکنید، خدا را باور کنید و درجه ایمان را بالا ببرید. نمونه های درجات ایمان برای ما مشخص است. امیرالمؤمنین(ع) اعلی درجات ایمان را داشت. وقتی با خدا تماس می گرفت و عبادت می کرد چه حالی داشت؟! از خود بی خود می شد و این اعلی درجه ایمان است. گاهی انسان از باب فن، علم و استدلال علت و معلول و استدلال دور و تسلسل، یک ایمان فنی پیدا می کند، این یک چیز بازاری و معمولی است، لکن باور نیست، باور فوق این است که آن درجه عالی را پیدا کنند، ما باید آن را دنبال کنیم تا بتوانیم نزد خدا قرب و منزلتی پیدا کنیم. علم هم همین طور است، علم هم متأسفانه الآن در حوزه ها محدود شده به مدرک گیری و این هم یک مشکلی است که یک فاضلی، عالمی، طلبه ای به یک گواهی که از حوزه ها می گیرند، اکتفا می کنند، نه برادر! تو علمت را بالا ببر، عمر است، سرمایه است این سرمایه را می خواهی چه کار کنی؟! تو الآن سرمایه را آوردی برای این راه، لذا برو به پیش، علمت را بالا ببر تا به درجه اجتهاد برسی: فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون. علمت را تا حد تفقه و اجتهاد بالا ببر تا جایی که حرفت برای دیگران حجت باشد، حجت نیست الا أن یکون فقیهاً، ما مسئله گو نمی خواهیم، مسئله گو فراوان است، طلاب حوزه باید به درجه اعلی اجتهاد برسند، یعنی با این هدف جلو بروند، ما نیاز داریم. اشتهار و عظمت شیعه به مراجعش بوده است، مراجعی که کلمه آن ها برای تمام حجت باشد، ما آن را می خواهیم و از حوزه ها این انتظار را داریم، اما متأسفانه الآن این معنا یک قدری در حوزه ها ضعیف شده است و من از برادران عزیزم، نور چشمان عزیز، جوان ها، خواهش می کنم، تقاضا می کنم، عرض می کنم که عزیزان؛ اکتفا نکنید به مدرک و جلو بروید. آیه مبارکه شما را به این جهت دعوت می کند.
آیه مبارکه ای که خواندم، نکته دقیق دیگری هم دارد و آن این که و الله خبیر بما تعملون، یعنی این نصایح ما بود و لکن خدای متعال به اعمالتان خبیر است، مراقبت الهی پشت سر هست؛ نکند یک وقتی به علمتان مغرور بشوید و بگویید حالا که به درجه عالی رسیدم همه باید به من احترام کنند، نه این طور نیست. من در این رابطه دو سه مطلب از علمایی که در نجف دیدیم، برای شما استشهاد می کنم، بزرگانی که بهترین درجه مرجعیت و عالمیت را داشتند اما غرور علمی در آنان نبود. مثلاً؛ مقام علمی مرحوم آیت الله سیدمحمود شاهرودی، گفتنی نیست و معلوم بود اما این مرد به قدری متواضع بود که وقتی وارد مجلسی می شد، همان جایی که خالی بود می نشست، طلبه ها خجالت می کشیدند و با اصرار ایشان را کنار می نشاندند خوب این کار برای طلبه ها تعلیم عملی بود که تواضع کنند. یا مرحوم آقاسیدعبدالهادی شیرازی، این عالم بزرگوار که نماز جماعت ایشان در نجف اشرف امتیاز فوق العاده ای داشت و همه فضلا در نماز ایشان شرکت می کردند، هم از اخلاق متواضع بسیار عالی برخوردار بود. من خودم می دیدم این آقا گاهی در بازار می آمد مثلاً سبزی، یا خیار می خرید، دستمالی در جیبش داشت در آن می ریخت، در کنار عبا می گذاشت، عبا را هم جمع می کرد و می رفت. با آن مقام علمی، این جور تواضع داشت. این مثال ها را عرض می کنم که روحانی با اینکه درجات علم و ایمان را دارد، بایستی متواضع باشد، تواضع از روحانی بهترین تبلیغ برای مردم است. مردم وقتی ببینند یک روحانی محترم با علم و تقوا این قدر تواضع می کند، در آن ها هم اثر می کند».
سفارش به توکل بر خدا و با خدا بودن و معنویت داشتن
ج) یکی دیگر از توصیه های مکرر حضرت استاد، سفارش به توکل بر خدا و با خدا بودن و معنویت داشتن بود. در جلسات عمومی و خصوصی، این آیه را زیاد از معظم له می شنیدم که وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛
می فرمود: «در زندگی فقط به خداوند توکل داشته باشید و مشکلات و کمبودهای زندگی باعث یاس و ناامیدی یا غفلت از خدای متعال نشود. توکل کنید به خدا و در این راه هر چه زحمت بکشید و تحمل بکنید، اجر شما بیشتر خواهد بود، به خاطر اینکه می خواهید عمرتان را در راه خدا صرف کنید، فایده ای به مردم برسانید، مردم از معلوماتتان استفاده بکنند، سرمایه شما علم و تقوا است، همین را شما صرف کنید در راه خدا بهترین نتیجه را دارد، در مقابل آن هایی که تجارت مالی می کنند، تجارت بکنید با آن مالی که در اختیارتان نیست. البته خدا آن ها را هم بی اجر نخواهد گذاشت و لکن ما طلبه ها به این امید هستیم.
ما می گوییم و من یتوکل علی الله فهو حسبه. فقط توکل بر خدا. انسان به غیر خدا به چه کسی توکل کند، به چه کسی امید داشته باشد؟! به هر کسی امید داشته باشد مثل خود ما عاجز است، پس بهترین توکل، توکل به خدا است».
باری، حضرت استاد با خدا بودن را همیشه در صحنه زندگی و رفتار و سخنانش داشت و یکی از تکیه کلام های آخر حرف های استاد در مجالس مختلف این بود که دعا کنید خدا از ما راضی باشد و بتوانیم خدمتی بکنیم.
تا می توانید دنبال تحقیق و تعلم باشید
د) حضرت استاد نسبت به مستعدین توصیه بر تمحض در تحصیل داشت و می فرمود کارهای جنبی و متفرقه از قبیل امام جماعت شدن، روحانی کاروان شدن، منبرهای زیاد رفتن و حتی تدریس زیاد داشتن را فعلاً برای اهلش بگذارید و در این ایام جوانی و تحصیل تا می توانید دنبال تحقیق و تعلم باشید. راه علم یک راه پر زحمتی است و لکن راه با ارزشی است.
ایشان در توصیف دوران تحصیل خودشان می فرمود:
«مرام بنده و شاید برخی از آقایان همین طور بود که تا می توانیم از اساتید استفاده کنیم، این فرصت را از دست ندهیم وقت درس گفتن نمی گذارد، ما در سعی و کوشش این بودیم درس هایی که می خواندیم منقّح کنیم و منظّم کنیم با استاد بحث کنیم این ها را ضبط کنیم، طبیعتاً وقت برای گفتن کمتر می بود، مثلاً یک درس، مثلاً من درس کفایه در این اواخر می گفتم و از من خواسته می شد درس دیگر هم بگویم ولی اقدام نمی کردم، برای همین جهت که عرض کردم که فعلاً گرفتن و استفاده اولویت دارد تا گفتن و افاده تا انسان می تواند تحصیل علم بکند.»
گفت وشنود علمی
ه) یکی دیگر از توصیه های حضرت استاد تأکید فراوان بر بحث و گفت وشنود علمی بود؛ می فرمود: «این بسیار مفید است و در نجف هم خیلی دائر بود که هر مجلسی که اهل علم بودند و لو 3 یا 4 نفر، فوری و بدون معطلی بحث علمی صورت می گرفت، مثلاً می آمدند اشکالاتی که نسبت به درس استاد داشتند را با هم عنوان می کردند و بعد بحث می شد؛ می فرمود: «در مسجد هندی و در صحن امیرالمؤمنین علیه السلام این مباحث بسیار داغ و خوب بود مسجد هندی مسجدی جامع در نجف است که همه بزرگان آنجا درس می گفتند، این مسجد غلغله ای بود از درس، بحث و مباحثه؛ خلاصه با اینکه امتحان هم نبود ولی وجدان تحصیل بود»
توصیه استاد به طلاب این بود که طلبه ها باید به عمر و جوانی خود اهمیت بدهند و آن را هدر ندهند. همه طلاب باید درس بخوانند و تحلیل کنند تا به مقام فقاهت برسند و اسلام را ترویج و تبلیغ کنند.
می فرمود: «امروز روزی است که ما به حضور روحانیون در جامعه احتیاج داریم و حضورشان باید در جامعه پررنگ باشد. ایمان و تقوا و توجه دادن مردم به خداشناسی و اصول عقاید هم اکنون خیلی مورد ضرورت است. دشمنان امروز بخصوص از نظر فرهنگی به تشیع هجوم آورده اند و این بار سنگینی است که حوزه های علمیه باید بر دوش بکشند. عزیزان ما در حوزه های علمیه باید دقت کنند و پاسخ بدهند و تا از نظر علمی قوی نباشند نمی توانند در مقابل این هجمه فرهنگی که به اسلام شده پاسخگو باشند».
همتتان اجتهاد باشد و به کمتر از آن راضی نباشید
و) حضرت استاد بر علو همت تأکید داشت و توصیه می فرمود همتتان اجتهاد باشد و به کمتر از آن راضی نباشید.
می فرمود: «در نجف این چنین بود و بسیار هم زحمت می کشیدند؛ سیدنا الاستاد آیت الله خویی (ره) حتی تو پیرمردی بسیار شوق به کار و تلاش داشت؛ آنچه باید حوزه و طلاب داشته باشد صبر و حوصله است، چون علما و روحانیت سرمایه ای ندارند و آنچه دارند همان روحیه و اخلاص است که باید آن را نگه بدارند. خدای متعال مقام و رفعت را به کسی می دهد که اول ایمان به خدا داشته باشد و توکل بر خدا کند و در این راه صبر داشته باشد. همان طوری که این راه انبیا بوده است».
مرجعی در رأس و آخوندی در دِه
ز) یکی دیگر از توصیه های حضرت استاد (ره) تأکید بر فقاهت و به خصوص علم فقه و اصول بود. می فرمود: «باید بدانید که فقه و اصول، مرجعیت شیعه را درست می کند. افتخار و عظمت شیعه با مراجعش هست؛ اگر مرجعی نباشد از کی تقلید کنیم؟ اصول و فقه در درجه اعلا باید دنبال شود؛ انقلاب بر اساس مرجعیت امام بود که فتوایش بر مردم حجت بود. باید برسد به جایی که فتوایش حجت باشد باید برسد به جایی که آری و نه او حجت باشد.
میرزای شیرازی می خواهد که تحریمش اثر کند، امام خمینی می خواهد که بگوید شاه نباید باشد و شاه از بین برود» البته می فرمود: «ما همان طور که مرجعی در رأس می خواهیم آخوندی هم در ده می خواهیم آخوند در روستا یک مرجع تقلید نمی رود پس برای آنجا هم یک معمم می خواهیم».
آزادی در انقلاب اسلامی، آزادی از کفر و بی دینی است
ح) سیدنا الاستاد نسبت به بحث امربه معروف و نهی از منکر سفارششان این بود که می فرمود وظیفه آمران معروف و ناهیان از منکر این است که رفتاری از روی ادب، مهربانی و همراه با مروت داشته باشند.
ایشان می فرمود مسئله توجه دادن به حضور خدا در همه صحنه های زندگی و فراموش نکردن از مرگ، بسیار مهم است و این نکته رو باید توجه کرد که برخی افراد از واژه «آزادی»، سوء استفاده می کنند که این درست نیست؛ به طور مثال آزادی بیان شده در انقلاب اسلامی در واقع آزادی از کفر و بی دینی است نه اینکه انسان هر کاری خواست انجام دهد و در عمل نکردن به دستور خداوند آزاد باشد.
خلوص نیت در کارها
ط) یکی از توصیه های استاد توصیه به اخلاص بود در یک جلسه ای می فرمود: «برای خدا کار کنید. همین مجلسی که ترتیب دادید حسن نیت داشته باشید که خدا از شما راضی باشد. اگر واقعاً هدفتان در کارهایتان خدا باشد، انتظار موفقیت داشته باشید و اگر خدای نکرده، هدف های دیگری داشته باشید، ارزشی ندارد. اگر در این دنیا با خدا باشید، خدا هم با شما خواهد بود. در هر حالی هر کاری هر گفته ای اول خدا را در نظر بگیرید. اگر این راه را در نظر گرفتید، فرضاً هم اگر شکستی احساس کردید پیش خدا مأجور هستید و آخرت برای شماست.»
بعد در جواب سؤال از اینکه چه کنیم خدا را فراموش نکنیم و اخلاص را بهتر بفهمیم، فرمود:
«شما وقتی به یک چیزی اهمیت دادید قهرا هم آن شئ شما را دعوت می کند. شما وقتی به خدا اهمیت دادید، در نتیجه خدا هم به شما اهمیت می دهد. وقتی خدا را شناختید و دانستید آنچه را که دارید از خدا هست، قطعاً حواستان همان جا جمع می شود و رضایت خدا را در نظر می گیرید. باور کنید که خدا همیشه و در هر حال با شما هست. این باور شما را نگه می دارد و به شما قدرت و نیرو و صبر و عزت و آبرو می دهد. هیچ باور دیگری ارزش ندارد. اولین کلامی که پیامبر گفت بگویید این بود: بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید».
لزوم حسن خلق در طلاب
ی) در مجلسی دیگر به یاد دارم سیدنا الاستاد طلبه ها را به حسن خلق دعوت کرد و آن ها را از عجب و تکبر بر حذر داشت. ایشان ابتدا حدیثی به این صورت خواندند که «…و اعلم انه لا ورع أنفع من تجنب محارم الله و الکف عن أذی المؤمنین و اغتیابهم و لا عیش أهنأ من حسن الخلق و لا مال أنفع من القنوع بالیسیر المجزی و لا جهل أضر من العجب»، بعد فرمود: «عالم باید در ارتباط با مردم حسن خلق داشته باشد تا در جامعه اثرگذار باشد».
ایشان با بیان این مطلب که روحانیت نباید نگران امور مالی و دنیایی خود باشد بلکه باید قناعت کرد و در مسیر زندگی به این مهم اهتمام ورزید، فرمود در واقع کسب ایمان، نتیجه این توجه است.
معظم له، عجب و تکبر را خطر پیش روی عالمان و فاضلان دانست و تأکید کرد: ایمان، می تواند این خطر را از انسان دور کند؛ اگر این امر محقق نشود، آن فرد در جامعه محبوبیت و تأثیری نخواهد داشت.
ایشان بعد از اینکه به اوضاع منطقه و کشورهای همسایه اشاره کردند خاطرنشان فرمود: در چنین شرایطی، روحانیت باید وظیفه سنگین خود را از طریق تبلیغ ایفا نماید و شرارت های دشمنان علیه مسلمانان را گوش زد نموده و به مردم آگاهی دهد.
نسبت به عمر و وقت خود حساس بود
ک) دیگر از توصیه های استاد (ره) استفاده از عمر و جوانی بود؛ حضرت استاد (ره) نسبت به عمر و وقت خود حساس بود و از جوانیش خوب استفاده کرده بود لذا از ما هم همین درخواست را داشت. روزی محضر استاد (ره) بودم به من فرمود:
به شما توصیه می کنم اکیداً که مواظب خودت باش و درس ها را خوب بخوان و زحمت بکش و سرمایه عمرت را خیلی مواظب باش؛ این سفارشی است که آیت الله خویی به من و امثال من می کرد. می فرمود: من خیلی برای جوان ها دلم می سوزد و نگرانم که عمر این ها از بین نرود؛ این ها اگر الآن که جوانند تحصیل نکنند وقت می گذرد و بی سواد می مانند دیگر نه حالش رو دارند و نه حوصله اش را و نه وقتش را؛
چون خودم روی خودم تجربه دارم درک می کنم، ما تا وقتی که ازدواج نکرده بودیم کسی مگر حریف ما می شد؟ وقتی که ازدواج کردیم دیدیم یک جهاتی دارد، زن و بچه جهات مختلفش باید رعایت شود و وقت می خواهد.
افراد ثروتمند هر جامعه ای باید پیش قدم در کمک به محرومین باشند
ل) حضرت استاد روزی در دیدار با اعضای سازمان اسلامی دانشجویان ایران (سادا) با اشاره به مشکلات اقتصادی در جامعه فرمود: «اگر مردم جامعه ما به فکر محرومین و مستضعفین باشند این تعداد فقیر اکنون در جامعه ما وجود نداشت. افراد ثروتمند هر جامعه ای باید پیش قدم بشوند و با کمک به محرومین این معضل اجتماعی جامعه را برطرف کنند»
ایشان در ادامه با اشاره به اهمیت ازدواج جوانان در کاهش فساد جامعه تصریح کرد: دانشجویان باید زودتر ازدواج کنند تا گرفتار شیطان نشوند و وارد کارهای نادرست بشوند.
بعد فرمود: البته از مسئولان کشور هم انتظار داریم که موانع متعدد در سر راه ازدواج جوانان را برطرف کنند تا جوانان و دانشجویان بدون داشتن دغدغه در همان سال های ابتدایی جوانی بتوانند تشکیل خانواده بدهند.
استاد در ادامه با اشاره به اهمیت امانت داری و پایبند بودن به عهد اظهار کرد: شما دانشجویان از همین دوران جوانی باید به عهد هایی که می بندید و متعهد می شوید وفادار باشید و حرمت آن را حفظ کنید چرا که یکی از معضلات جامعه کنونی ما ناشی از همین عهد شکنی هاست که اکنون در بین مردم متأسفانه رایج شده است.
فرمود: در امانت داری هم شما باید حافظ امانتی باشید که به شما سپرده اند و نباید طوری شود که خیانت در امانت شود.
استاد در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: تقلب در هر کاری ابتدا به خود فرد و سپس به جامعه ضرر می زند و به شما دانشجویان توصیه می کنم از هرگونه تقلب در کارهایتان پرهیز کنید و تمام سعی و تلاش خود را برای انجام کار درست خرج کنید تا خداوند متعال هم از شما راضی باشد.
لوازم تبلیغ
م) حضرت استاد برای مبلغین محترم شرائط و ویژگی هایی را توصیه می فرمود که باید این ها در یک مبلغ وجود داشته باشد تا تبلیغ او کارآمد شود؛ این ویژگی ها عبارت بودند از: ایمان و داشتن قصد تقرب، راست گویی، عمل به آنچه می گوید، حسن اخلاق در برخورد با مردم، صبر و تحمل در گرفتاری ها، داشتن اطلاعات کافی از علوم اسلامی و احاطه کامل به موضوع، حسن بیان و حسن سلیقه، رعایت نیازها، استفاده از روش های مناسب، عدم چشم داشت به مادیات و عدم انتظار و توقعات زائد بر حدود خود.