یکی از اشتباهات رایج ما این است که معتقدیم زبان بدن یا ارتباط غیر کلامی یک “زبان واقعی” است، یعنی نشانههای غیر کلامی بروز داده شده معانی و تعاریف روشن و مشخصی دارند. این موضوع بسیار پیچیدهتر از این حرف هاست. در ادامه به چهار خطای رایج اشاره میشود که افراد در تعبیر و تفسیر زبان بدن دیگران مرتکب میشوند.
لبخند همیشه به معنای لبخند نیست.
پژوهشها نشان میدهد که انسانها، به خصوص زنان، گاهی ناراحتی خود را با لبخند پنهان میکنند. در یک پژوهش در محیط مصاحبه شغلی زمانی که به زنان حرف نامناسبی زده میشد، آنها غالباً ناراحتی خود را یک لبخند مصنوعی پنهان میکردند. مشکل اینجاست که برخی مردان این لبخند را به عنوان پاسخ مثبتی در نظر میگرفتند و به کار خود ادامه میدادند. پژوهش روی حالات چهره تفاوت بین لبخند واقعی از روی شادی و لبخند مصنوعی را مشخص کرده است. کلید تفسیر لبخند در چشمان است. لبخند واقعی باعث تنگ شدن و بسته شدن چشمها میشود و گوشههای چشم را فشرده میکند.
ما همیشه نمیتوانیم حقیقت را از دروغ تشخیص دهیم.
پژوهشها نشان میدهند افراد بسیار کمی هستند که میتوانند در شرایطی که احتمال کمی دارد، دروغ را تشخیص دهند. ما معمولاً در تعبیر نشانههای پیچیده غیر کلامی ماهر نیستیم و دروغ گفتن یک تعامل معمولاً پیچیده است. این بدین خاطر است که که نشانههای غیر کلامی را به درستی نمیفهمیم و درگیر گرایشها وکلیشههای اجتماعی خودمان درباره دروغ گفتن هستیم. یعنی هر کدام از ما در دنیای ذهنی خود تصویری از دروغ گفتن و فرد دروغگو داریم که حقیقتاً چندان به واقعیت نزدیک نیست. در یک پژوهش نشان داده شد که در واقع افراد هنگام دروغ گفتن نسبت به زمانی که حقیقت را میگفتند، ارتباط چشمی بیشتری برقرار میکردند، چرا که در باور عامه زیاد مطرح میشود که افراد هنگام دروغ گفتن چشم خود را میدزدند و فرد معمولاً با دانستن این امر، تلاش میکند با عمل به خلاف آن دروغ خود را بپوشاند.
تماس بدنی به معنای علاقه نیست.
ما باور داریم که تماس بدنی نشانه این است که به فرد دیگری علاقه داریم، اما تماس میتواند معانی متعددی داشته باشد. پژوهشهای انجام شده روی جنسیت و تماس بدنی نشان میدهد که برخی اوقات مردان برای القای حس سلطه خود تماس با دیگری تماس بدنی برقرار میکنند. همچنین در پژوهش جالب دیگری نشان داده شده است که پیشخدمتهایی که در زمان گرفتن سفارش یا زمانهای دیگر تماس بدنی کوتاهی با مشتری خود برقرار میکنند، انعام بیشتری میگیرند. تفاوتهای فردی هم در تماس بدنی مطرح هستند؛ برخی افراد عادت به این دارند که بسیار دیگران را لمس کنند و عدهای هم هستند که عموماً از لمس کردن دیگران اجتناب میکنند. فردی که از دسته اول است، ممکن است برای نگه داشتن توجه شما روی خود بازویتان را نگه دارد، اما این لزوماً به این معنا نیست که احساسات مثبتی نسبت به شما دارد.
گفتن”اوم” در میان مکالمه لزوماً به معنای اضطراب نیست.
ممکن است افراد زیادی به شما این اصل اشتباه را گفته باشند: پر کردن مکثهای بین صحبتها هنگام سخنرانی کردن با گفتن “اوم” یا صداهای دیگر به معنای مضطرب بودن یا فراموشکاری شماست. این اصل واقعاً درست نیست. در واقع جایگزین کردن سکوت هنگام مکث بین صحبتها با یک صدا میتواند جریان ارتباط و مکالمه را زنده نگه دارد. پژوهشها نشان دادهاند، افرادی که هنگام مکث در بین سخنرانی سکوت نمیکنند، نمره بهتری از شنوندگان خود میگیرند. این شاید بدین خاطر باشد که “اوم”ها فضای مرده بین کلمات و عبارات را پر میکنند و سخنرانی را به نظر روندهتر و بدون وقفه نشان میدهند.
ما میتوانیم تعبیرکنندگان بهتری از ارتباط غیر کلامی باشیم، اما این امر به زمان و تمرین زیادی نیاز دارد. یک استراتژی خردمندانه این است که به “عقل سلیم” و “باور عمومی” اتکا نکنیم و بدون داشتن مبنای تجربی درست، معنایی را برای یک نشانه غیر کلامی در نظر نگیریم. البته این امر دشوار است، چرا که لغتنامهای با موضوع زبان بدن وجود ندارد.
نویسنده: Ronald E. Riggio PhD