انس امام حسن(ع) با قرآن

قرآن و عترت ناگسستنی هستند. در سخنی از امام مجتبی علیه السلام ضمن تأکید بر نقش تکمیلی این دو میراث گران بها، اهل بیت علیهم السلام تنها مفسران واقعی قرآن معرفی شده اند

انس امام حسن(ع) با قرآن

مقدمه

قرآن و عترت ناگسستنی هستند. در سخنی از امام مجتبی علیه السلام ضمن تأکید بر نقش تکمیلی این دو میراث گران بها، اهل بیت علیهم السلام تنها مفسران واقعی قرآن معرفی شده اند. امام حسن علیه السلام بعد از شهادت امیرمؤمنان علیه السلام و بیعت مردم با ایشان، در خطبه ای بسیار مهم به مردم فرمود: «ما حزب پیروز خداییم. نزدیک ترین خاندان پیامبریم. اهل بیت پاکیزه و پاک اوییم و یکی از دو چیز گران سنگی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در امت خود به یادگار نهاد و دومی آن، کتاب خداست که در آن، بیان هر چیزی است که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید. در تفسیر آن، ما اهل بیت مورد اعتماد هستیم و ما نیز از روی حدس و گمان آن را تفسیر نمی کنیم؛ بلکه از روی یقین، حقایق آن را بیان می کنیم».[1] نوشتار پیش رو قصد دارد انس قرآن ناطق با قرآن صامت را در ضمن شش محور، تبیین و بررسی نماید.

الف. معرفی قرآن

یکی از نشانه های انس امام حسن علیه السلام با قرآن، تلاش گسترده ایشان برای معرفی قرآن است؛ چنان که فرموده است: «به درستی که در این قرآن، چراغ های روشنایی بخش و شفای سینه هاست. پس جلا دهنده باید به نور آن، وجود خود را جلا بدهد و اوصاف قرآن را به دلش پیوند بزند؛ زیرا اندیشیدن در قرآن، مایه حیات دل شخص بابصیرت است؛ همچنان که آدمی در تاریکی ها با کمک نور راه خود را می پیماید».[2]

تعبیر منبع نور برای قرآن، بهترین تعبیری است که می تواند ماهیت و حقیقت این کتاب الهی را نمایان کند. همین نورانیت بود که توانست غرق شدگان زیادی را از دریای ظلمت و پوچی نجات دهد. عثمان بن مظعون، یکی از این افراد بود. این صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله ابتدا صورت ظاهری اسلام را پذیرفته بود، ولی ایمان قلبی و واقعی نیاورده بود. او می گوید:

من در ابتدا اسلام را فقط به صورت ظاهری پذیرفته بودم، نه با قلب و جان؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله همواره مرا به دین اسلام دعوت می کرد و من هم از روی شرم و حیا پذیرفتم. روزی در خدمت آن حضرت بودم که متوجه شدم ایشان سخت در فکر فرو رفته است و ناگهان چشم خود را به آسمان دوخت. وقتی به حالت عادی برگشت، ماجرا را پرسیدم. ایشان فرمود: هنگامی که با شما سخن می گفتم، این آیه بر من نازل شد: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ ینْهی عنِ الْفحْشاءِ وَ الْمنْکرِ وَ الْبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ؛[3] خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می کند. خداوند به شما اندرز می دهد، شاید متذکّر شوید». با شنیدن این آیه، انقلاب بزرگی در من به وجود آمد و ایمان واقعی به اسلام در دلم نشست و با عمق وجودم به پیامبر صلی الله علیه و آله علاقمند شدم.[4]

این انقلاب سبب رشد فوق العاده معنوی او شد؛ به گونه ای که یکی از یاران صمیمی امیرمؤمنان علیه السلام شد و آن حضرت به سبب این رفاقت و دوستی نام یکی از فرزندانش را عثمان نهاد که در کربلا به شهادت رسید.[5]

ب. قرائت قرآن

امام مجتبی علیه السلام، بسیار قرآن می خواند و همواره دیگران را نیز به آن تشویق می کرد. در نقلی آمده است وقتی به بستر خواب می رفت، سوره کهف را می خواند. [6] امام صادق علیه السلام درباره ادب در قرائت قرآن و توجه ویژه امام حسن علیه السلام به معانی و مفاهیم قرآنی فرموده است: «وَ کان لَا یقرَأُ منْ کتابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِلَّا قَالَ لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک؛[7] همیشه این گونه بود که هیچ آیه ای را که «ای کسانی که ایمان آورده اید» دارد، تلاوت نمی کردند؛ مگر اینکه می گفت: لبیک، لبیک».

همچنین نقل است در دوران شش ماهه خلافت، روزی امام علیه السلام در یکی از خطبه های نماز جمعه سوره ابراهیم را به صورت کامل بر روی منبر قرائت نمود.[8] این شواهد تاریخی گویای آن است که قرائت قرآن، یکی از برنامه های جدی آن حضرت بود. امام علیه السلام از سویی برای تشویق دیگران به قرائت قرآن تلاش می کرد و از سوی دیگر با بیان آثار و برکات آن، زمینه گرایش مردم به انس با قرآن را فراهم می نمود؛ چنان که فرموده است: «منْ قَرَأَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعوَةٌ مجَابَةٌ إِمَّا معَجَّلَةٌ وَ إِما مؤَجَّلَةٌ؛[9] هر کس قرآن بخواند، یک دعای مستجاب دارد؛ زود یا دیر». در سخن دیگری از حضرت آمده است: «مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ آیاتٍ منْ آخرِ سُورَةِ الْحَشْرِ إِذَا أَصْبَحَ فَمَاتَ مِنْ یوْمهِ ذَلِک طُبِعَ بِطَابَعِ الشُّهَدَاءِ وَ إِن قرَأَ إِذَا أَمْسَی فَمَاتَ فِی لَیلَتِهِ طبِعَ بطَابَعِ الشُّهَدَاءِ؛[10] کسی که هنگام صبح سه آیه آخر سوره حشر را بخواند و در آن روز بمیرد، مهر شهدا خواهد خورد و چون شب شود و بخواند و بمیرد، نیز ممهور به مهر شهدا می شود».

ج. کتابت قرآن

یکی از قرآن های خطی که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود، قرآنی خطی منسوب به امام حسن مجتبی علیه السلام است. این نسخه که با امضای شیخ بهایی رحمه الله وقف شده است، شامل سه جزء قرآن با خط کوفی است و تاریخ کتابت آن به سال 41 هجری باز می گردد. این نوع ارتباط با قرآن نیز حاکی از انس و الفت امام علیه السلام با آن کتاب آسمانی دارد. کتابت قرآن از سه زاویه دارای اهمیت است:

1. نشان از علم و دانش دارد و بقای دانش و انتقالش به آیندگان، در گرو آن است. از همین رو بود که در جنگ بدر که عده ای از قریش به اسارت مسلمانان درآمده بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله شرط آزادی برخی از آنها را تعلیم خط و کتابت هر یک از آنان به ده نفر از مسلمانان قرار داده بود.[11]

2. راهی برای عشق ورزی با صاحب قرآن، یعنی خدای متعال است. چه اینکه عاشق سعی می کند به هر بهانه ای با معشوق خود ارتباط برقرار کند.

3. کتابت قرآن به طور طبیعی سبب تأمل و اندیشه در محتوای آن نیز می شود و جنبه تربیتی مهمی را در بر دارد.

د. استشهاد به قرآن

انس و علاقه امام حسن علیه السلام به قرآن تا آنجا بود که همواره در سخنان مهم اش از آیات قرآنی استفاده می کرد؛ چنان که در یک سخنرانی کوتاه درباره اهمیت تقوا و نقش آن در نجات بخشی انسان به چهار آیه قرآن استناد کرده است:

خداوند شما را به تقوا سفارش کرد و آن را نهایت خشنودی خود قرار داد که تقوا، دربِ هر توبه و سرآمد هر حکمت و شرف هر کاری است. به سبب تقوا، پارسایان رستگار شدند. خداوند متعال فرمود: «به درستی که برای پرهیزکاران، رستگاری است».[12] همچنین فرمود: «و خدا کسانی را که پارسایی کنند، به کارهایی که مایه رستگاری آنهاست، نجات می دهد؛ به آنان بدی نمی رسد و غمگین نمی شوند».[13] پس ای بندگان خدا! از خدا پیروی کنید و بدانید هر که از خدا پروا کند، خداوند نیز راهی برای بیرون رفتن از فتنه ها به رویش می گشاید[14] و در کارش درستی می بخشد و هدایتش را فراهم کرده و حجّت او را پیروز کند و روسفیدش خواهد ساخت.

امام حسن علیه السلام در رابطه با الگوگیری مردم از اهل بیت علیهم السلام در همه زمان ها نیز به آیه ای از قرآن استشهاد نمود که پس از ذکر نام چند پیامبر بزرگ الهی، دستور پیروی از آنان می دهد:

فَاقْتَفُوا آثَارَهُمْ رَحِمَکمُ اللَّه وَ اقتَدُوا بِهِمْ فإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی وَصَفَ لِنَبِیهِ صلی الله علیه و آله صِفَةَ آبَائِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ ذُرِّیتَهُمَا وَ قَالَ: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ » وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکمْ مأْخُوذُونَ بِالاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ الِاتِّبَاعِ لَهُمْ فَجِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا؛[15] پس شما به شیوه آنان عمل کنید  خداوند شما را بیامرزد  و به ایشان اقتدا نمایید؛ زیرا خداوند برای پیامبرش صلی الله علیه و آله اوصاف پدرانش ابراهیم و اسماعیل و فرزندانشان را توصیف کرده و فرموده است: «به راه هدایت شان اقتدا کن» و بدانید که بر شما لازم شده که به راهشان اقتدا کنید، پس در این راه کوشش نمایید.

راه پیروزی در زندگی، صبر و بردباری است. امام علیه السلام پس از آگاهی از حرکت لشکر معاویه برای جنگ، خطبه ای کوتاه ایراد نمود و با استناد به آیه ای از قرآن، مردم را به صبر و بردباری دعوت کرد و فرمود: «به راستی خداوند جهاد را بر بندگان خود واجب فرمود و آن را ناگوار نامید. سپس به مؤمنان مجاهد فرمود: صبر پیشه کنید که خدا با صابران است. ای مردم! به آنچه دوست دارید، نمی رسید؛ مگر با صبر بر آنچه ناگوار است».[16]

ه. تفسیر قرآن

امام حسن مجتبی علیه السلام همواره خطر تحریف معنوی قرآن توسط مفسران دروغین را گوشزد می کرد و مردم را به سوی مفسران واقعی، یعنی اهل بیت علیهم السلام سوق می داد. مثلاً در سخنانی مهم فرمودند:

تا آنانی که قرآن را پشت سر انداختند، نشناسید؛ نمی توانید به پیمان قرآن چنگ بزنید و تا تحریف کنندگان قرآن را نشناسید، آن را چنان که حقّ تلاوت آن باشد، نخواهید خواند. پس وقتی اینها را شناختید، بدعت ها و پیرایه ها را نیز خواهید شناخت و افتراهایی را که بر خدا می بندند و تحریف را خواهد دید و می فهمید آنکه سقوط کرد، چگونه سقوط نمود. مبادا افراد نادان شما را به وادی جهل و نادانی بکشند. پس [فهم ] آن را از اهلش بخواهید؛ زیرا تنها آنانند نوری که از پرتوشان روشنایی جویند و امامانی که از آنان پیروی شود.[17]

تفسیر چیستی و کیستی شجره ملعونه ای که قرآن مجید از آن نام می برد، تنها از عهده اهل بیت علیهم السلام بر می آید. امام حسن علیه السلام در روایتی بنی امیه از جمله مروانیان را مصداق آن دانسته است. نقل است مروان بن حکم سخنان ناشایستی را در مجلس معاویه علیه امام حسن علیه السلام به زبان آورد. امام علیه السلام فرمود:

ای مروان! سپاس خدایی را که با این تهدید تو، جز بر طغیان تو نیفزاید؛ همان طور که خدا فرمود: «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کبیراً؛[18] همچنین شجره ملعونه [درخت نفرین شده ] را که در قرآن ذکر کرده ایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) می کنیم، اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمی افزاید». ای مروان! تو و فرزندانت همان درخت لعنت شده در قرآن هستید. این را رسول خدا صلی الله علیه و آله از جبرئیل، از خداوند متعال نقل کرده است.[19]

علامه طباطبایی رحمه الله پس از بحثی دقیق درباره مراد از شجره ملعونه، آن را به بنی امیه تفسیر نموده[20] و گفته است که لازم نیست این معنا را به بطن آیه نسبت بدهیم؛ بلکه تفسیر ظاهری و اصلی آیه، بنی امیه است.[21]

ابن صبّاغ مالکی، یکی از علمای قرن نهم اهل تسنن نقل می کند:

مردی وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و دید شخصی مشغول نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله است و مردم دورش را گرفته و به سخنانش گوش می دهند. نزد وی رفت و پرسید: «مراد از شاهد و مشهود در آیه "وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ؛[22] سوگند به بیننده و دیده شده" چیست؟». او پاسخ داد: «اما شاهد، روز جمعه است و مشهود نیز روز عرفه است». او از آنجا برخاست و به شخص دیگری رسید که همانند اولی، به نقل حدیث مشغول بود. سؤال خود را از وی نیز پرسید و این گونه پاسخ شنید: «منظور از شاهد، روز جمعه است و مشهود، روز عید قربان است ». آن گاه متوجه نوجوانی شد که در گوشه ای دیگر از مسجد، کلاس درس تشکیل داده بود. جلو رفت و از او که چهره اش مانند طلا می درخشید، درباره شاهد و مشهود پرسید. نوجوان گفت: «شاهد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و مشهود، روز قیامت است». آن گاه برای تفسیر خود، دو آیه[23] از قرآن را مطرح نمود که شاهد و مشهود را به پیامبر صلی الله علیه و آله و قیامت تفسیر نموده است. آن شخص می گوید: «از نام شخص اول پرسیدم، گفتند: ابن عباس است. نام دومی را جویا شدم، گفتند: ابن عمر است. درباره شخص سوم گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است».[24]

و. عمل به قرآن

امام مجتبی علیه السلام نه تنها با زبان، بلکه با عمل و رفتار خود نیز ترویج کننده قرآن صامت بود و به دیگران نیز گوشزد می نمود که نزدیک ترین انسان ها به قرآن، عامل به آن کتاب الهی است:

مَا بَقِی فِی الدُّنیا بقِیةٌ غیرُ هَذَا الْقُرْآنِ فَاتَّخِذُوهُ إِمَاماً یدُلَّکمْ عَلَی هدَاکمْ وَ إِن أَحَقَّ النَّاسِ بِالْقُرْآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ إِنْ لَمْ یحْفَظْهُ وَ أَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَم یعمَلْ بِهِ وَ إِنْ کانَ یقْرَؤُهُ؛[25] در دنیا غیر از این قرآن، چیزی نمانده است. پس آن را امام خود قرار دهید تا شما را به هدایت راهنمایی کند. سزاوارترین مردم به قرآن، کسی است که به آن عمل کند؛ هر چند آن را حفظ نکرده باشد و دورترین فرد از قرآن، کسی است که به آن عمل نکند؛ هر چند آن را بخواند.

انس بن مالک درباره رفتار قرآنی امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کند:

روزی کنیزی شاخه گلی برای امام حسن علیه السلام هدیه آورد. امام علیه السلام به او فرمود: «تو در راه خدا آزاد هستی ». به آن حضرت عرض کردم: «برای یک شاخه گل، او را آزاد نمودی؟!». حضرت فرمود: «خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده؛ آنجا که می فرماید: "وَ إِذا حییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْها. ..؛[26] هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید" و نیکوتر از هدیه او، آزادی او در راه خدا بود.

همچنین نقل است یکی از خدمتکاران امام علیه السلام مرتکب گناهی شد که سزاوار مجازات بود، ولی آن غلام زیرک و باهوش که از روحیه لطیف امام علیه السلام و انس حضرت با قرآن آگاه بود؛ این آیه را برای حضرت خواند: «وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ؛[27] و از خطای مردم در می گذرند ». امام علیه السلام بلافاصله فرمود: «از خطای تو گذشتم». آن غلام سپس ادامه آیه را خواند که خداوند از مؤمنان می خواهد به دیگران احسان کنند: «وَ اللَّه یحبُّ الْمُحْسِنینَ؛[28] و خدا نیکوکاران را دوست دارد ». حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزاد هستی و دو برابر دستمزدی که به تو می دادم، به تو می بخشم».[29]

فهرست منابع

1. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسیر القرآن العظیم؛ تحقیق اسعد محمد طیب؛ چاپ سوم، ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419 ق.

2. ابن ابی الحدید؛ عبدالحمید بن هبةالله؛ شرح نهج البلاغه؛ تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم؛ چاپ اول، قم: مکتبة آیةالله المرعشی النجفی، 1404 ق.

3. ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام؛ چاپ اول، قم: علامه، 1379 ق.

4. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ تصحیح علی اکبر غفاری؛ چاپ دوم، قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.

5. ابن صباغ ماکلی، علی بن محمد؛ الفصول المهمة؛ چاپ اول، قم: دارالحدیث، 1379 ش.

6. ابن کثیر، اسماعیل بن محمد؛ البدایة و النهایة؛ تحقیق علی شیری؛ بیروت: دار احیاء التارث العربی، [بی تا].

7. ابن مشهدی، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ تحقیق جواد قومی اصفهانی؛ قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1378 ق.

8. بغدادی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ چاپ اول، بیروت: دار الکتب الاسلامیه، [بی تا].

9. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه؛ تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی؛ چاپ اول، تبریز: بنی هاشمی، 1381 ق.

10. دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب؛ چاپ اول، قم: شریف الرضی، 1412 ق.

11. محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ تصحیح حسین استادولی و علی کبر غفاری؛ چاپ اول، قم» کنگره شیخ مفید، 1413 ق.

12. حسینی شوشتری، سید نورالله؛ إحقاق الحق؛ قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1409 ق.

13. صدوق، محمد بن علی؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی، 1376 ش.

14. طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.

15. طبرسی، احمد بن علی؛ الأحتجاج علی اهل اللجاج؛ تصحیح محمدباقر خرسان؛ چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی، 1403 ق.

16. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة لله؛ الدعوات؛ چاپ اول، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی رحمه الله، 1407 ق.

17. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ جمعی از محققان؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

پی نوشت ها:

[1] محمد بن محمد مفید؛ الامالی؛ ص 349.

[2] اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه؛ ج 1، ص 573.

[3] نحل: 90.

[4] ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 7، ص 2298

[5] ابن مشهدی، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ ص 489.

[6] حسینی شوشتری، سید نورالله؛ إحقاق الحق؛ ج 11، ص 114.

[7] صدوق، محمد بن علی؛ الامالی؛ ص 179.

[8] ابن کثیر، اسماعیل بن محمد؛ البدایة و النهایة؛ ج 8، ص 19.

[9] قطب الدین راوندی، سعید بن هبة لله؛ الدعوات؛ ص 24.

[10] مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ ج 89، ص 310.

[11] بغدادی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ ج 2، ص 16.

[12] نبأ: 32.

[13] زمر: 61.

[14] طلاق: 2.

[15] دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب؛ ج 1، ص: 76.

[16] ابن ابی الحدید؛ عبدالحمید بن هبةالله؛ شرح نهج البلاغه؛ ج 16، ص 38.

[17] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ ص 227.

[18] اسراء: 60.

[19] طبرسی، احمد بن علی؛ الأحتجاج علی اهل اللجاج؛ ج 1، ص 279.

[20] طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 13، ص 140.

[21] همان، ص 149.

[22] بروج: 3.

[23] احزاب: 45: «یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاکَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذارکننده!». هود: 103: « ذٰلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ اَلنّٰاسُ وَ ذٰلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ؛ قیامت روزی است که مردم در آن جمع می شوند، و روزی که همه آن را مشاهده می کنند.»

[24] ابن صباغ ماکلی، علی بن محمد؛ الفصول المهمة؛ ج 2، ص 702.

[25] دیلمی، حسن بن محمد؛ ارشاد القلوب؛ ج 1، ص 79.

[26] نساء: 86.

[27] ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام؛ ج 4، ص 18.

[28] آل عمران: 134.

[29] مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ ج 43، ص352.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان