سرویس سیاست مشرق _ "مذاکره با آمریکا"؛ گزارهای داغ طی 9 سال اخیر که حواشی زیادی پیرامون آن در سپهر سیاست و دیپلماسی ایران وجود دارد. از دیروز و تجربه روحانی و دولت اعتدال تا امروز و زمزمههای مذاکره در دولت رئیسی! +
در این باره البته همیشه 2 سؤال اساسی وجود داشته است:
1_ مذاکره مجاز هست یا نیست؟
2_ مذاکره کنیم برای چه چیزی؟
پاسخ اجمالی به سؤال اول آنست که طبیعتا مذاکره بین ایران و آمریکا نه تنها غیر مجاز که غیر ممکن است و مگر به اقتضای مصلحت و بصورت موردی، چنین کاری به صلاح نیست.(این معنا در بیانات متواتر مقام معظم رهبری پیرامون مذاکره با آمریکا نیز قابل استحصال است)
پاسخ گذرا به سؤال دوم نیز آنست که اگرچه تحریمهای آمریکا طی 43 سال عمر انقلاب به یمن کارآمدی نظام اسلامی به حد کمی از تأثیر رسیده و هر روز هم کمتر میشود اما مذاکره در اقتضای مصلحت نیز صرفا برای کمتر کردن اثر همان تحریمهای کماثر شده است.
اما به مصداق معروف "ولی افتاد مشکلها"، در بازه میانی این 2 پاسخ رخدادهای بیشماری وجود دارد.
از عزم و علاقه برخی رجال برای مذاکره به هر قیمتی، تا تحلیل غلطی که میگوید رفع مشکلات اقتصادی منوط به مذاکره است، امیدهای غلط به تأثیر روانی خبر مذاکره با آمریکا و... البته به رخدادهای این بازه بایستی اتفاقات پیرامونی نظیر پیدا شدن جاسوس در تیم مذاکراتی دولت اعتدال، خروج آمریکا از برجام و مهمتر از همه بیدستاوردی برجام برای مردم ایران را نیز افزود.
معالوصف اکنون به امروزی رسیدهایم که در دولت رئیسجمهور رئیسی نیز زمزمههای مذاکره شنیده شده و در عین حال گفته میشود که وزارت خارجه دولت ایران برای مذاکره با آمریکا پیششرطهایی دارد. اتمام تمام تحریمهای سالهای اخیر، تضمین برای احترام همیشگی آمریکا به برجام، راستیآزمایی قولهای آمریکا و لمس اثرات تغییر رفتارهای کاخ سفید.[1]
البته همانطور که محرز است این پیششرطها قبل از طرح زمزمهها مبنی بر مذاکره مستقیم دولت رئیسی با آمریکا در وین نیز وجود داشت و مسئله مذاکره اکنون تأملات جدیدی را طلب میکند.
یکی از مهمترین رئوس تأملات اشاره شده توجه به سابقه و گذشته مذاکرات ایران و آمریکاست.
دولت آقای رئیسی باید به این نکته مهم توجه داشته باشد که هرگز نخواهد توانست بیش از روحانی برای مذاکرات نرمش به خرج دهد.
نرمشی که البته دیدیم و خواندیم که چطور به "خسارت محض"، "دستاورد تقریبا هیچ" و تحریمهای بیشتر منجر شد.
جالب است که روحانی در این راه حتی از "اقدامات نابجا" هم پرهیز نکرد و رفتارهایی مثل تماس تلفنی با اوباما و یا پیادهروی وزیر خارجهاش با جان کری را نیز مرتکب شد اما دست آخر صحنه را با شکست خود از بابت عملی نشدن وعدههای آمریکا ترک کرد.
اکنون آیا آقای رئیسی قصد انجام اقداماتی بیش از آنچه که روحانی کرد را دارد؟!
پاسخ حتما منفی است.
پس نتیجه معادله هم حتما چیزی بیشتر از آنچه روحانی به دست آورد نخواهد بود. آن هم با آمریکایی که امروز دستان سران آن به خون شهید سلیمانی آلوده است و فهرستی از قاتلان حاج قاسم بر روی میز اجراکنندگان عدالت قرار گرفته است. و آمریکایی که بعد از برجام دستکم 600 مورد تحریم جدید بر ملت ایران تحمیل کرده است.
رجال و خواص سیاسی کشور بایستی بر این مدار اشراف داشته باشند که آمریکا همان آمریکا و رابرت مالی (کسی که گفته میشود مسئول تیم مذاکرات غیر مستقیم آمریکا و ایران در وین است) هم همان رابرت مالی کمپ دیوید است.[2]
این واقعیتها طلب میکند تا هرگونه ذوقزدگی و یا اقدام نابجا از درون و بیرون دولت ایران الساعه متوقف شود و مسئولان ذیربط با تفرّس آینده بر اساس نگاه به گذشته؛ بدانند که با خسارت محض و دستاورد تقریبا هیچ مواجه هستند.
اگرچه در این وادی رعایت مصالح و ترتیبات عنداللزوم دیپلماتیک اشکالی ندارد اما مجددا تأکید میشود که در بحث مذاکره با آمریکا با فرمول راضی کردن کدخدا، هرگز کسی نمیتواند بهتر از آنچه روحانی به ارمغان آورد، بیاورد: "خسارت محض"!
***
1_mshrgh.ir/1331141
2_mshrgh.ir/1174770