منشور برادری در پیام منسوب به امام رضا علیه السلام

جامعۀ آرمانی در نگاه اسلام به ویژه در آرمان شهر رضوی، جامعه ای برخوردار از معنویت، صداقت، رفاقت، نوع دوستی و حاکمیت ارزش های اسلامی است

منشور برادری در پیام منسوب به امام رضا علیه السلام

مقدمه

جامعۀ آرمانی در نگاه اسلام به ویژه در آرمان شهر رضوی، جامعه ای برخوردار از معنویت، صداقت، رفاقت، نوع دوستی و حاکمیت ارزش های اسلامی است. مردم آن، کسانی هستند که جا بر پای شیطان نمی نهند و با یکدیگر جدال و ستیزه جویی ندارند، سر تعظیم بر پیشگاه حق می سایند و روی از طاغوتیان بر می گردانند، آمران به معروف اند و ناهیان از منکر، از دروغ پرهیز دارند و بدین سان دشمنان مدینۀ فاضله را به زانو در می آورند.

منظور از آفرینش انسان، بندگی خالص پروردگار بوده که رهنمون او به سوی سعادت است. همچنین، هدف شهر آرمانی را باید رسیدن به سعادت دانست. در اندیشۀ رضوی، بندگی خداوند به گونه ای شناسانده شده که نه تنها به سعادت در این جهان، بلکه به رستگاری انسان در جهان دیگر می انجامد.

امام رضا(ع) در پیامشان[1]، بایدها و نبایدهای شهروندان آرمان شهر را بیان کرده تا به این روش، پیروانش را به سعادت دنیایی و اخروی هدایت کند و شیطان به درونشان راه نیابد.

از آسیب هایی که جامعه بشری با آن رو به روست، کم رنگ شدن اخلاق و آموزه های دینی است. از این رو، برای زنده کردن فرهنگ اسلامی که ترویج راست گویی و امانت داری، گام ننهادن در راه شیطان، دوری جستن از اختلاف و تفرقه است، نگاهی روشنگرانه به این پیام وحدت بخش، لازم به نظر می رسد.

متن پیام

شیخ مفید، در کتاب الاختصاص، پیام جامع و آموزنده ای را از عالم آل محمد، امام علی بن موسی الرضا(ع) آورده است که آن را به وسیله حضرت عبدالعظیم الحسنی به شیعیان و دوستداران اهل بیت: فرستاده اند. این پیام، در واقع تفسیر برخی آیه های اخلاقی قرآن کریم است که برای هدایت بشر بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. با این نگاه، پیوستگی سخن امام با قرآن آشکار می شود؛ زیرا قرآن و سنت، دو ثقل گران بهایی است که از رسول گرامی برای پیروانش، به یادگار مانده است.[2]

عن أبی الحسن الرضا(ع)؛ قال: «یا عَبْدَالْعَظِیمِ أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیائِی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَایَجْعَلُوا لِلشیطَانِ علَی أَنفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّکوتِ وَ تَرْک الْجِدَالِ فِیمَا لَایعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ علَی بعْضٍ وَ الْمزَاوَرة فَإِنَّ ذَلِک قُرْبَةٌ إِلَیَّ وَلَایشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی آلَیتُ عَلَی نفْسِی أَنهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِک وَ أسْخَطَ وَلِیاً مِنْ أَوْلِیائِی دَعَوْتُ اللهَ لِیعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کانَ فِی الْآخرَةِ منَ الْخَاسِرِینَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشرَک بی أَوْ آذَی وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فإِنَّ الله لَا یغْفِرُ لَهُ حَتَّی یرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عنْهُ وَإِلَّا نزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ و خَرَجَ عَنْ وِلایَتِی، وَلَمْ یَکنْ لَهُ نَصِیباً فِی وِلایتِنا، وأعوذُ بِاللهِ مِنْ ذلِک.»[3]

«ای عبدالعظیم از سوی من به یارانم سلام برسان و به ایشان بگو که شیطان را به خود راه ندهند و به آنان فرمان ده به راستی در گفتار و ادای امانت و آنها را فرمان ده در آنچه به کارشان نمی آید، خاموشی ورزند و ستیزه جویی کنار نهند و به یکدیگر روی آورند و به دیدار هم روند که موجب نزدیک شدن به من است و به در افتادن با یکدیگر خود را مشغول نسازند که من با خود عهد کرده ام هر که چنین کند و یاری از یاران مرا به خشم آورد از خدا بخواهم در دنیا سخت ترین عذاب را بدو رساند و در آخرت در شمار زیانکاران باشد و ایشان را آگاه ساز که خداوند نیکوکار آنها را خواهد بخشید و از بدکارشان در خواهد گذشت مگر کسی که به خدا شرک ورزیده یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او به دل گیرد که اگر چنین کند، خداوند او را نبخشاید تا از این اندیشه بد باز نگردد، اگر بازگشت (چه بهتر) وگرنه روح ایمان از دلش رخت بر بندد و از ولایت من بیرون رود و او را از ولایت ما بهره ای نخواهد بود و از این سرنوشت بد به خدا پناه می برم.»

محورهای مهم پیام

محتوای این پیام که تفسیری بر آیات و مفاهیم قرآنی است، می تواند راهنمایی برای رسیدن شهروندان به آرمان شهر رضوی باشد. بخش بخش این پیام، توصیه های مهمی به دوستداران اهل بیت: است که در چند محور به بحث گذاشته شده است:

1. سلام کردن

«ای عبدالعظیم از سوی من به یارانم سلام برسان...»

در آیین مقدس اسلام بر معاشرت صحیح و ادب آمیز تأکید شده است و یک نوع تحیّت خاص که همان استفاده از کلمه سلام است، مورد سفارش قرار گرفته است. در جوامع گوناگون از الفاظ یا رفتارهای مختلفی برای این منظور استفاده می شود، اما شارع مقدس کلمه سلام را که به معنای صلح و دوستی[4] است به عنوان پرچم و نماد اخلاق اسلامی برگزیده و ادای آن را یک امر مستحبی و جوابش را واجب دانسته است.

کلمه سلام بیش از چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ گاهی خداوند خود، بر بندگان برگزیده اش یعنی انبیاء سلام می فرستد: *وَ سَلٰامٌ عَلَی الْمُرْسَلٖینَ* (صافات/181). فرشتگان نیز هنگام ورود اهل بهشت آنها را با سلام و تحیت داخل می نمایند: * أُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذلِک یَوْمُ الْخُلُوِد* (قٓ/ 43).

علاوه بر آیات قرآنی فراوانی که در مورد تحیت و سلام وجود دارد، در سنت شریف نیز احادیث بسیاری وارد شده است.[5]

با توجه به اینکه در فرهنگ اسلامی، سلام کردن از نشانه های مسلمانی است و از سوی دیگر سبب الفت و محبت می گردد، امام رضا(ع) در ابتدای کلامشان به دوستان و یارانشان پیام خویش را با سلام شروع می کنند و سپس به توصیه های اخلاقی دیگر می پردازند.

2. دوری از شیطان

مأموریت شیطان در میان آدمیزادگان ایجاد وسوسه است و همواره فساد و گمراهی را منتشر می سازد، لذا بر مسلمانان لازم است که پیوسته به تبلیغ و نشر حق و حقیقت بپردازند و در توسعه و گسترش آن بی تفاوت و ساکت نمانند. بر همین اساس، امام به یارانشان هشدار می دهند تا شیطان را از خود دور سازید.

یکی از معانی وسوسه، تکرار کاری و استمرار بر آن می باشد. شیطان از آن روزی که در پیشگاه خداوند اعلام نمود که مصمم است جامعۀ بشری را گمراه و منحرف نماید، سوگند یاد کرد اسلحۀ خود را بر زمین نگذارد و هیچ گاه در طول پیکار خود خسته و ناامید نگردد،[6] این اعلان، خود دال بر آن است که باطل هیچ گاه متوقف نمی شود، بلکه با سرعت در حال حرکت و توسعه می باشد.

از آفات و خطراتی که جامعۀ انسانی را تهدید می کند، وسوسه های شیطانی است؛ از این رو امام رضا(ع) در طلیعه پیام این نکته را یادآور می شوند:

«...به ایشان بگو که شیطان را به خود راه ندهند...»

دوری از شیطان در قرآن

سؤال اساسی این است که چرا امام رضا(ع) به یارانشان توصیه می کنند که شیطان را به درونشان جای ندهند؟ با نگاهی به آیات ذیل می توان گفت؛ چون در این دنیا موجودی وجود دارد که عهد بسته تا انسان را به دام پلیدی ها انداخته، او را به انحراف و فساد بکشاند.[7]

چنان که در قرآن می خوانیم: ﴿إِنَّمَا یأْمُرُکم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَی اللَّه ما لَا تعْلَمُونَ﴾ (بقره /169)؛ او فقط شما را به بدی ها و فحشا فرمان می دهد و اینکه آنچه را نمی دانید به خدا نسبت دهید.

خداوند متعال در این آیه شریفه، با بیان چند نکته، بر دوری از شیطان این گونه تأکید می فرماید:

الف. به همه انسان ها دستور می دهد که از شیطان بپرهیزند، نه فقط به مؤمنان.

ب. تصریح به این نکته که چرا نباید از شیطان پیروی کرد؛ زیرا او به کارهای بد و فحشا فرمان می دهد.

ج. یکی از زشت ترین دستورات شیطان، نسبت دادن آنچه را که نمی دانیم، به خداوند است.

3. راست گویی و امانت داری

امام(ع) در ادامه پیامشان می فرمایند:.. به آنان فرمان ده به راستی در گفتار و ادای امانت.

راست گویی و امانت داری از ویژگی های مسلمان واقعی است. آیات متعددی در قرآن کریم در مدح و ستایش، ذکر پاداش، بیان اهمیت و توصیه به رعایت آن وارد شده است. راستی و راست گویی - که از صفات پیامبران است - در چندین آیه از قرآن آمده و آن را در چهار موضوع تبیین نموده است:

الف - در گفتار

راستی در قول آن است که خداوند یزدان در حق رسولش فرمود:

﴿وَالَّذِی جاءَ بالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَٰئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ (زمر/33)؛ «و آن کس که [سخن] راست آورد و آن را تصدیق نمود [و به آن عمل کرد]، آنها حقاً پرهیزکاران اند.»

ب - در وعده

راستی در وعده آن است که خداوند در حق حضرت اسماعیل(ع) فرمود:

﴿وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعدِ وَکانَ رَسُولًا نَّبِیّاً﴾ (مریم/54)؛ «و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، همانا او خوش وعده و رسول [و] پیامبری بود.

ج - در عهد و عزم

و راستی در عزم آن است که پروردگار در حق صحابۀ پیغمبر فرمود:

﴿مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صدَقُوا ما عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَمَا بدَّلُوا تبْدِیلًا﴾ (احزاب/23)؛ «از مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، پس برخی از آنها نذر خود را ادا کرده [به شهادت رسیدند] و برخی از آنها در [همین] انتظارند و هرگز پیمان خود را تغییر ندادند».

د - در عمل

راستی در عمل نیز آن است که مؤمنان را فرمود:

﴿لَیسَ الْبرَّ أن تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکنَّ الْبرَّ منْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکةِ وَالْکتَابِ وَالنَّبِیّینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَیٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقرْبَیٰ وَالْیتَامَیٰ وَالْمَسَاکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفی الرِّقابِ وَأَقَامَ الصلَاةَ وَآتی الزَّکاةَ وَالْموفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضرَّاءِ وَحینَ الْبَأْسِ أُولَٰئِک الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَٰئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾ (بقره/177)؛ «نیکی [تنها] آن نیست که روی خود را به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکی آن است که انسان به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب [های آسمانی] و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [خود] را با آنکه دوستش دارد به خویشاوندان [نیازمند] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپا دارد و زکات را بدهد و به عهد خود به هنگامی که عهد بستند وفا می کنند، در برابر محرومیت ها و بیماری ها و در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند، اینها کسانی هستند که راست می گویند [و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است] و اینها هستند پرهیزکاران.

بدیهی است کسی که همۀ این خصلت ها را داشته باشد به او صدّیق می گویند، چنان که خداوند متعال در حق ابراهیم فرمود: ﴿وَاذْکرْ فِی الْکتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا﴾ (مریم/41)؛ و در این کتاب ابراهیم را یاد کن. به راستی او پیامبری بسیار راست گو [و درست کردار] بود.

با نگاهی به آیات فوق، در تبیین و تفسیر راست گویی و امانت داری از نظر امام رضا(ع)، در مرحله اول باید وظایفمان را به درستی انجام دهیم. دوم اینکه درست و نادرست هر کاری را بشناسیم و از اعمال اشتباه خود جلوگیری کنیم. سوم اینکه ایمان و عقیده مشخصی داشته باشیم و به آن پایبند باشیم. همچنین از دروغ و سخنان غیرواقعی بپرهیزیم؛ چنان که امام رضا(ع) در پیامشان به این نکته اشاره کرده و فرموده اند: و به آنان فرمان ده به راستی در گفتار و ادای امانت...».

4- خاموشی

امام در ادامه پیام وحدت بخش خود می فرماید:

...وَ مُرْهُمْ بِالسُّکوتِ...

چرا امام(ع) یارانشان را به سکوت و خاموشی دعوت می کنند؟ با نگاهی به منابع حدیثی و عقل سلیم می توان گفت: سکوت، انسان را در مقابل بسیاری از گناهان بیمه می کند و او را به فکر و اندیشه که سرچشمۀ حیات معنوی اوست فرا می خواند. به همین دلیل بیشتر افراد ساکت فکور، پرمایه و اهل علم هستند، به عکس افراد پرحرف که غالباً کم مایه اند و کمتر از خود عکس العمل نشان می دهند. سکوت بهترین وسیله برای زنده کردن نیروی اندیشه است؛ زیرا هنگام سخن گفتن نیروهای فراوان فکری مصرف می شود. اگر این انرژی ها ذخیره شود نیروی عظیمی را تشکیل خواهد داد که به وسیلۀ آن حقایق بزرگی را می توان درک نمود. به علاوه سکوت، آرامش بخش روح و تعدیل کننده احساسات است.

در روایات اسلامی نکته های دقیق و ظریفی درباره سکوت و آثار و دستاوردهای آن با تعبیرات جالبی تشریح شده است، که به دو مورد اشاره می شود:

1- در زمینه تأثیر سکوت در تعمیق تفکر و استواری عقل، از رسول خدا9 نقل شده که فرمود: «هنگامی که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا می کند، و مؤمن کمتر سخن می گوید و بسیار عمل می کند، و منافق بسیار سخن می گوید و کمتر عمل می کند.»[8]

2- در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا(ع) می خوانیم: «سکوت دری از درهای دانش است، سکوت محبت می آورد، و دلیل و راهنمای همه خیرات است.»[9]

بی شک «سکوت» و «سخن گفتن» هر یک، جایی و مقامی دارد و هر یک از آنها دارای جنبه های مثبت و جنبه های منفی است. باید اذعان نمود جنبه های مثبت سخن گفتن فزون تر از جنبه های منفی آن است، ولی از آنجا که جنبه های مثبت سخن گفتن هنگامی آشکار می شود که انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق کافی یافته باشد، به همین دلیل کسانی را که در آغاز راه اند بیشتر به سکوت توصیه می کنند، و بعد از کسب سلطه بر هوای نفس و به اصطلاح مالک زبان شدن، مأمور به سخن گفتن و هدایت مردم می شوند.

5- پرهیز از سفسطه

...وَ ترْک الْجِدَالِ فِیمَا لَایعْنِیهِمْ....

از دیگر توصیه های امام به یاران و شیعیان، ترک جدال و سفسطه است. واژه «جدل»، «جدال» و «مجادله»، از کلمه «جدل» گرفته شده که از «فتل» به معنای تابیدن و پیچیدن می باشد، گویی دو نفر که با یکدیگر بحث می کنند، هر یک از آنها دیگری را با رأی و نظرش می پیچاند. پس معنای لغوی جدل، شدت دشمنی، گفتگو و مناظره و دلیل آوردن بر رد یکدیگر است و معنای اصطلاحی واژه مذکور عبارت است از طریقه مناظره، فن احتجاج از طریق سؤال و جواب و روش محاوره سقراط که از طریق طرح سؤالات پیاپی و وادار ساختن طرف به تناقض گویی و مغلوب کردن وی بوده است. کلمه «جدل» و مشتقات آن، بیست و نه بار در قرآن کریم به کار رفته است و در مجادله حق و مجادله باطل و در مجادله به معنای دفاع، استعمال شده است.

در این بخش، مفهوم جدل در منطق و قرآن مقایسه شده و ضمن بررسی «انواع جدل در قرآن کریم»، نمونه هایی از آیات الهی بیان شده است که پیشینیان آن را در مبحث فوق ذکر نکرده اند.

واژۀ جدال در قرآن[10] به سه معنای مجادله حق، مجادله باطل و دفاع به کار رفته است و همه در اصل معنا یکی است و فرق آنها در مصادیق است.

مجادله حق

در آیات، جدال به معنی مجادله حق به کار رفته است:

﴿وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ مَن کانَ خَوَّانًا أَثِیمًا * یسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا یسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ معَهُمْ إِذْ یبَیِّتُونَ ما لَا یرْضَیٰ مِنَ الْقَوْلِ وَکانَ اللَّهُ بِمَا یعْمَلُونَ مُحِیطًا * ها أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا فَمَن یجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَم مَّن یکونُ عَلَیهِمْ وَکیلًا﴾ (نساء/107-109)؛ «و دربارۀ کسانی که به خود خیانت می کنند بحث [و دفاع] نکن؛ زیرا خدا خیانت کار گناه پیشه را دوست ندارد. [خیانت خود را] از مردم پنهان می دارند و از خدا پنهان نمی کنند [و شرم نمی دارند]، در صورتی که خدا در آن لحظه که شبانه به سخنان خلاف رضای او می پردازند با آن هاست، و خداوند بر آنچه می کنند محیط است. هان! اینک شما در زندگی دنیا از ایشان دفاع کردید، پس چه کسی روز رستاخیز [در دفاع] از آنان با خداوند مجادله خواهد کرد یا چه کسی حامی و مدافع آنها خواهد بود».

به معنای دفاع

در آیۀ ذیل، جدال به معنای دفاع به کار رفته است:

﴿ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بمَن ضلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ﴾ (نحل/125)؛ مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان و با آنان به نکوترین شیوه مجادله کن. بی تردید پروردگار تو به حال کسی که از راه او منحرف شده داناتر است و هدایت یافتگان را نیز بهتر می شناسد.

مجادلۀ باطل

در آیات ذیل، مجادله باطل مد نظر قرار گرفته است:

﴿یُجَادِلُونَک فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کأَنَّمَا یسَاقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ﴾ (انفال/6)؛ آنها پس از روشن شدن حق [و ضرورت جهاد] باز با تو درباره آن مجادله می کنند؛ گویی به سوی مرگ رانده می شوند و خود می نگرند.

﴿وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکیفَ کانَ عِقَابِ﴾ (غافر/5)؛ به وسیله باطل مجادله می کنند تا بدان وسیله حق را نابود سازند؛ پس آنان را فرو گرفتم؛ آیا چگونه بود کیفر من؟

البته ناگفته نماند بیشترین کاربرد این کلمه در قرآن، در منازعه و مخاصمه و مجادله ناحق به کار رفته و در موارد متعدد از آن نهی شده است؛ از جمله در حج که عملی عبادی، سیاسی، اجتماعی و... است به صراحت از جدال نهی شده است و بدین سان دستور تمرین عملی به حاجیان و قدم گذاران در وادی عشق و عمل و خودسازی می دهد.

آیات یادشده به روشنی خطرات این دو صفت غیراخلاقی را نشان می دهد که چگونه انسان بر اثر جدال از هدایت باز می ماند و به ولایت شیطان تن در می دهد، و در گمراهی بعید و انواع عذاب های الهی غوطه ور می شود.

بی شک با این همه تذکر و هشدار، بر انسان خردمند فرض است که از این صفت زشت و ناپسند دوری گزیند.

آثار جدال

فرد لجباز و شیفتۀ جدل، در هر انجمنی که سخنی به میان آید و در هر موضوعی اظهارنظر شود، بدون اینکه قصد راهنمایی و رفع اشتباه داشته باشد، بی درنگ زبان به اعتراض می گشاید و با حملات و انتقادهای بی مورد، درصدد کوبیدن و نابود ساختن شخصیت گوینده برآمده او را به یاوه گویی و نفهمی متهم می کند، تا بدین وسیله برتری خود را به اثبات رساند و امتیازات و فضیلت موهوم و خیالی خویش را به رخ دیگران بکشد و گاهی نیز چهره زشت لجاجت خود را در زیر نقاب «سؤال کردن» یا «رفع اشتباه» پنهان می سازد.

لجاجت پیشه با چنین روحیه ای قضاوت منصفانه را از دست می دهد و در حق کشی و انواع بی عدالتی جسور و بی باک می گردد و چه بسا که موجب شک و شبهه هایی شود که اعتقادات حقّه را ضعیف سازد.[11]

در این میان نباید واکنش این رویه ناپسند را نادیده گرفت؛ زیرا شخصی که عزتش سرکوب شده و مورد تحقیر قرار گرفته است ناچار عکس العمل هایی از خود نشان خواهد داد و در فرصت های مناسب نیروهای خود را به کار انداخته، به جبران تحقیر و اهانتی که دیده، اقدام خواهد کرد. شیوع این صفت در میان یک ملت، به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکش های دامنه دار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیان های ناشی از آن را به آسانی نمی توان ترسیم کرد. کمترین اثر آن، رویش نفاق در قلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود.[12] چون در عرصه مجادله، احساسات به هیجان درآمده، آهنگ صحبت هر قدر هم ملایم باشد، باز در دل ها اثر بدی برجای می گذارد. در این گونه موارد کلمه ای که از روی تندی ادا شود رشته دوستی را پاره می کند و چه بسا کلماتی در اثنای آن بر زبان ها جاری شود که پرده ای از اسرار طرف مقابل را بِدَرد و آبرویی ریخته شود و عیوب مخفی را نمایان سازد.[13] سرانجام این عمل جز محرومیت از شفاعت پیامبر اکرم(ص) چیزی نخواهد بود.

درمان جدال

می توان برای درمان جدل چند راهکار ارائه نمود:

الف - راهکار علمی

فهم اینکه این گونه مواجهه باعث دشمنی، بغض و دوری نسبت به همنوع می شود، و در نهایت دوستی و یگانگی را از میان می برد، بهترین راهکار علمی درمان جدل است. به همین دلیل، امام رضا(ع) به یاران خویش هشدار می دهند تا از این رذیله دوری بجویند.

ب - راهکار عملی

در راهکار عملی از سه منظر می توان با جدل به مبارزه پرداخت.

1- همواره علیه سفسطه و خصومت رفتار کند؛ یعنی گفتار خوش و سخن نیک داشته باشد و بر آن مواظبت کند، هر چند با سختی به آن دست یابد، تا اینکه اخلاق نیک ملکه او شود و اضداد آن (سفسطه و جدال) به کلّی برطرف گردد.[14]

2- راه دیگر مبارزه با سفسطه، سکوت است، چنان که امام رضا(ع) به آن نیز اشاره داشتند؛ زیرا چون نخستین راه درمان که شاید جزء مقدّمات یا یک عامل تسکین دهنده محسوب شود تا به درمان عمقی بپردازد، اختیار سکوت است.

3- راه دیگر، دقت و بررسی آثار مرگبار و پیامدهای شوم این صفت است؛ مانند محجوب ماندن از درک حقایق، گرفتاری در چنگال اوهام و تعصب ها، ایجاد عداوت و دشمنی در میان دوستان، دور ماندن از حقیقت ایمان، گرفتاری در چنگال خشم و غضب الهی، شکسته شدن ابهت انسانی در نزد خاص و عام. به یقین اندیشیدن در پیامدهای سوء یک خصلت، تأثیر عمیقی در بازداشتن انسان از آن ویژگی دارد.

6- مراوده و اجتماع

توصیه دیگر امام رضا(ع) به شیعیان، مراوده با یکدیگر و دوری جستن از عزلت و گوشه گیری می باشد. امام خطاب به یارانشان می گویند:

وَ إِقبَالِ بَعْضِهِمْ عَلی بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرة...

علمای اخلاق بحثی با عنوان «مخالطه و عزلت» در کتاب های اخلاقی آورده اند، و گاه اختلاف کرده اند که آیا مخالطه (اجتماع گرایی) بهتراست، یا عزلت (انزواطلبی)؟ بعضی تمایل به افضل بودن مخالطه داشته اند، و بعضی به انزواطلبی، و گاهی نیز آن را تابع شرایط مختلف دانسته اند که در پاره ای از شرایط اوّلی مطلوب است و در پاره ای از شرایط دومی، ولی محققان - به ویژه محققان معاصر - با الهام گرفتن از کتاب و سنّت و دلیل عقل، اصل در زندگی انسان را به اجتماع گرایی می دانند و معتقدند انسان موجودی است اجتماعی، و تنها در سایه اجتماع می تواند به اهداف والای خود دست یابد، مشکلات خود را آسان تر مرتفع کند، و به سعادت مطلوب سریع تر برسد.[15]

از توصیه های امام رضا(ع) در این پیام به دوستانش این است که به دیدار همدیگر بروند و اتحاد و همگرایی بین خودشان را حفظ کنند؛ زیرا اجتماع و اتحاد، همانند نخ تسبیحی است که مهره ها را در کنار هم نگه می دارد، و ارتباط منظمی بین آنها برقرار می سازد، و آنها را از پراکندگی و دورافتادگی و گم شدن حفظ می کند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهره ها گسسته شده، هر یک به جایی فرو خواهد افتاد.

انگیزه و آثار اجتماع گرایی

انگیزه اصلی توجّه انسان ها به مسائل اجتماعی و جامعه گرایی از طبیعت انسان سرچشمه می گیرد، و این جمله که انسان مدنی بالطَّبع است در میان همه جامعه شناسان، یک جمله شناخته شده است. گوشه گیری و اِنزوا روح انسان را به شدّت آزار می دهد، و به گفته جامعه شناسان مطالعاتی که در مورد افراد تارک دنیا به عمل آمده، نشان می دهد که اِنزوا و گوشه گیری اثر بدی در روح آنها گذارده، در آنان افسردگی و یأس و توهّم و در غالب اوقات، اختلال روانی تولید می کند. موارد ذیل ازجمله این آثارند:

1- بسیاری از انحرافات فکری و کج اندیشی و بدخُلقی از اِنزوا و گوشه گیری سرچشمه می گیرد، به همین دلیل افراد منزوی غالباً افراد تُندخو، سخت گیر، لجوج، و خود بزرگ بین هستند.

2- عُجب و خودپسندی یکی دیگر از آثار گوشه گیری و اِنزواست؛ زیرا انسان روی غریزه حبّ ذات معمولاً به خود و آثارش سخت علاقه مند است، و هرگاه با دیگران معاشرت نداشته باشد، و فضائل آنها را نبیند و خودش را با آنها مقایسه نکند، سبب می شود که خود را برترین و بالاترین انسان ها تصوّر کند.

3- سوءظن به همه افراد حتّی نزدیک ترین کسان، یکی دیگر از آثار منفی اِنزواطلبی و گوشه گیری است، و شگفت اینکه سوء ظن سبب گوشه گیری می شود، و گوشه گیری سبب سوء ظن بیشتر، و این گونه افراد مردم را نادرست، آلوده، حق نشناس، حسود و کینه توز می پندارند.

4- غافل ماندن از عیوب خویش. انسان به سبب حبّ ذات معمولاً عیوب خود را نمی بیند، بلکه گاه خود را دارای صفات برجسته و نقطه های قوّت فراوان می پندارد.

7) فرجام بی اخلاقی ها

در روایات اسلامی تهمت زدن به بی گناه و تخریب همدیگر، سنگین تر از کوه های بزرگ وصف شده و آن را در تضاد با روح ایمان شمرده است. در حقیقت، بهتان و تهمت، نه تنها بدترین انواع دروغ، بلکه از بدترین نوع ظلم و ستم محسوب می شود.

امام رضا(ع) در ادامه پیام به شیعیان می فرماید:

...دوستان ما نباید فرصت های گران بهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب ین گونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز این گونه افراد از زیانکاران خواهند بود.

امام رضا(ع) در نکوهش این عمل غیر اخلاقی که باعث لکه دار شدن حیثیت افراد و منزوی شدن و بی اعتباری اجتماعی آنان شده و بد اخلاقی را در جامعه رواج می دهد، می فرماید:

«کسی که به مرد یا زن مؤمنی تهمت زده، نسبتی ناروا یا چیزی که در او نیست به او نسبت دهد، خداوند متعال روز قیامت او را بر کوهی از آتش نگاه خواهد داشت تا از عهده آنچه به مؤمن نسبت داده بر آید، و روشن است که هیچ گاه از عهده این نسبت بر نخواهد آمد».[16]

پایان پیام، اخطاری است به همۀ کسانی که برای رسیدن به اهدافشان، اخلاق اجتماعی، شخصیت انسانی و دین مسلمانان را مورد هدف قرار می دهند تا به این وسیله به منافعشان برسند. امام با این پیام، حجت را بر همۀ پیروانش تمام کرده و به آنان گوشزد نمودند که مسیر بداخلاقی را نپیمایند؛ و راه برابری و دوستی را دنبال کنند و گرنه فرجام بدی را خواهند دید.

برایند سخن

این پیام پر محتوا و راهبردی از سوی امام رضا(ع) در شرایطی به عبدالعظیم حسنی ابلاغ شد که خلفای وقت برای رسیدن به اهداف دنیاطلبانه خویش در پی تفرقه انگیزی و تشتت بین شیعیان بودند. در این رهگذر امام 7 برای پیشگیری و مبارزه با این دسیسه ها به شیعیان و دوستدارانشان توصیه هایی اخلاقی و اجتماعی نمودند تا دستخوش وسوسه های شیطانی شیطان صفتان قرار نگیرند و از عوامل تفرقه انگیز پرهیز کنند. این پیام جاوید تنها برای جامعه آن روز شیعی و مسلمان ابلاغ نشده است، بلکه برای همه دوران تاریخی جامعه اسلامی سودمند می باشد. همچنین شایسته است این پیام، سرلوحه همۀ افرادی قرار گیرد که دل در گرو دین و نظام اسلامی دارند و خون دل می خورند تا جمهوری اسلامی پایدار بماند و فراتر از آن، اینکه اتحاد اسلامی در جهان اسلام استقرار یابد.

منابع

1. قرآن مجید.

2. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ترجمه و شرح جمال الدین خوانساری، تحقیق میرجلاءالدین محدّث ارموی، دانشگاه تهران، تهران، 1360ش.

3. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، جماعة المدرسین، 1404 ق.

4. ابن بابویه، محمدبن علی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1361ش.

5. حرّ عاملی، محمد بن الحسن، وسایل الشیعه، مرتضویه، نجف، 1356 ق.

6. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد او مدینة السلام، المکتبةالسلفیة، مدینه.

7. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد تقی جعفری، تهران، شرکت تعاونی کار آفرینان فرهنگ و هنر، تهران، 1386ش.

8. طبرسی، حسن بن الفضل، مکارم الاخلاق، تحقیق علاء آل جعفر، مؤسسة النشرالاسلامی، قم، 1414ق.

9. علی بن سلطان محمد القاری، مرقادة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، دارالفکر، 1422ق.

10. فارابی، محمد، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، انجمن فلسفه ایران، تهران، 1358ش.

11. قمی، عباس، منتهی الآمال، هجرت، قم، 1410ق.

12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، دار صعب و دارالتعارف، 1401ق.

13. المتقی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، تصحیح عبدالله نعمه، دارالذخائر، 1410ق.

14. مجتبوی، سید جلال الدین، علم اخلاق اسلامی، انتشارات حکمت، چاپ چهارم، 1377ش.

15. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1412ق.

16. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، 1385ش.

17. مفید، محمد بن محمد بن النعمان، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، 1414ق.

18. موسوی لاری، سید مجتبی، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، دفتر انتشارات اسلامی، 1345 ش.

19. نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ سوم، 1375ش.

20. نوری، حسین، مستدرک الوسایل، نشر اسلامی، تهران، 1282ق.

پی نوشت ها:

[1] باید یادآور شد که در استناد این پیام به امام رضا(ع)، برخی از محققان اشکال وارد کرده اند. آنها بر این باورند که مراد از ابوالحسن در روایت، ابوالحسن ثالث، امام هادی(ع) است نه ابوالحسن ثانی، امام رضا(ع). بنگرید به: پاورقی صفحه 247 الاختصاص شیخ مفید، و مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی، ج1-3، که در سال 1382 از سوی سازمان چاپ و نشر دارالحدیث انتشار یافته است.

[2] حدیث ثقلین از حدیث های متواتر پیامبر اسلام است. متن آن به این شرح می باشد: «من در میان شما دو امانت نفیس و گران بها می گذارم، یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی شوند»؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 113، ذیل آیۀ 23 سورۀ شوریٰ.

[3] نخستین محدّثی که این پیام را نقل و ضبط کرده است، ابو عبدالله محمد بن محمد بن النعمان معروف به شیخ مفید و ابن المعلم، در کتاب الاختصاص می باشد. او بی گمان سرآمد متکلمان شیعی در سده چهارم و اوایل سده پنجم است. وی در سال 336 یا338ق تولدیافت به سال 413 ق/1022م در بغداد درگذشت. عطاردی، عزیزالله، علیرضا هزار، مسند حضرت عبدالعظیم حسنی، مجموعه آثارکنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظیم، قم، 1382، ش50، ص 182-183، ح50.

[4] بنگرید به: لغت نامه دهخدا؛ اقرب الموارد؛ منتهی الارب؛ ذیل واژۀ «سلام».

[5] بنگرید به: فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 3، باب سلام کردن؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج5، ص380-388.

[6]  (قَالَ فَبِعِزَّتِک لَأُغوِینَّهُمْ أَجمَعِینَ * إِلَّا عبَادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ) سوره صݖ /82 -83؛ [ابلیس ] گفت: پس به عزت تو سوگند که بی تردید همه شان را گمراه خواهم کرد مگر آن بندگان خالص تو را از میان آنها.

[7] بنگرید به: سوره ص/82 -83.

[8] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج1، ص154، باب 4، ح 30؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج6، ص355.

[9] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص131؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 6، ص357.

[10] دربارۀ انواع جدل در قرآن، کتب و رسائل مستقلی تألیف شده است؛ برای نمونه ابوالفرج عبدالرحمان انصاری معروف به ابن حنبلی (م634) در رساله ای با عنوان «استخراج الجدال من القرآن الکریم» (ریاض 1346)، زرکشی در البرهان فی علوم القرآن (ج 2، ص 24-27) و سیوطی در الاتقان فی علوم القرآن (ج 4، ص 60 -66) نیز از انواع جدل در قرآن بحث کرده اند.

[11] مجتبوی، سید جلال الدین،علم اخلاق اسلامی، ج3، ص377.

[12] امام صادق(ع) به نقل از امام علی(ع) فرمود: «برحذر باشید از جدال و خصومت در گفتگو، که آنها قلوب را نسبت به برادران مریض می کنند، وریشه نفاق هستند که نفاق روی آنها می روید.» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری، ج2، ص300.

[13] موسوی لاری، سید مجتبی، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، ص 208  212؛ امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، ص375.

[14] نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، ص554.

[15] فارابی، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، ص161-162.

[16] ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 28، باب 31، ح63.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان