ماهان شبکه ایرانیان

مستندات قرآنی سبک و روش تبلیغی حضرت زینب علیها السّلام بعد از واقعۀ عاشورا

قیام امام حسین(ع) آغاز یک مبارزۀ تمام عیار بود که باید ادامۀ آن و هدایتش در مسیر واقعی را مرهون تبلیغات حضرت زینب(ع) دانست، چرا که برای حفظ ماهیت یک قیام، پشتوانه ای قوی و برانگیزنده لازم است. از این رو حضرت سعی کردند مبارزاتشان را بر اصولی تغییرناپذیر که از مبانی قرآنی و سنت نبوی سرچشمه می گیرد، مبتنی سازند.

مستندات قرآنی سبک و روش تبلیغی حضرت زینب علیها السّلام بعد از واقعۀ عاشورا

مقدمه

قیام امام حسین(ع) آغاز یک مبارزۀ تمام عیار بود که باید ادامۀ آن و هدایتش در مسیر واقعی را مرهون تبلیغات حضرت زینب(ع) دانست، چرا که برای حفظ ماهیت یک قیام، پشتوانه ای قوی و برانگیزنده لازم است. از این رو حضرت سعی کردند مبارزاتشان را بر اصولی تغییرناپذیر که از مبانی قرآنی و سنت نبوی سرچشمه می گیرد، مبتنی سازند.

قیام عاشورا حرکتی اتفاقی و متعلق به یک زمان و مکان نبود؛ بلکه با مقدمه ای روشن، از زمان رسول خدا(ص) و به خصوص بعد از رحلت ایشان و اعلام جانشینی حضرت علی(ع) و بعد از آن با اسارت حضرت زینب(ع)،و بیان امامان دیگر دربارۀ علل و انگیزه های انقلاب حسینی، ادامه پیدا کرد و همچنان تداوم داشت.

وظیفۀ مهم حضرت زینب(ع) پس از عصر عاشورا، پاسداری از نهضت خونین امام حسین(ع) و رساندن پیام «هیهات منا الذله» به جهانیان است.

هدف حضرت، تبلیغ دین، تعلیم و تربیت و سوق دادن انسان ها به وضعیت مطلوب بوده طوری که فکر، باور و رفتار آن ها تغییر کرده و به قرب الهی برسند.

زینب کبری(ع)دارای تمام ویژگی های یک مبلغ دین و نیز الگویی کامل برای جهان اسلام هستند. خطبه های ایشان حکایت از قدرت روح و شجاعتشان دارد. ایشان در مجلس یزید که همۀ سران و بزرگان آن روز حضور داشتند، چنان او را تحقیر کرد که کسی باور نداشت. از طرفی چنان که قرآن دستور داده، خطبه شان بر اصول حکمت و موعظه و جدال احسن و روش الگوسازی پیامبراکرم(ص) استوار بود که:

«ادعُ إِلی سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَۀ وَ المَوعِظَۀ الحَسَنَۀ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِی أَحسَنُ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدینَ» (نحل/125)؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هرکسی بهتر می داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت یافتگان داناتر است.

و نیز: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَۀ حَسَنَۀ» (احزاب/21)؛ مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود.

شخصیت حضرت زینب(ع)

طهارت اصیل و شرافت خانوادگی از مسائلی است که در اسلام بدان عنایت بسیاری شده است.

حضرت زینب(ع)،توسط پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) و مادری همچون فاطمه زهرا(ع) و برادرانی همانند امام حسن و حسین(ع) (اشتهاردی، 1379، ص 15) تربیت یافته و به عنوان سومین بانوی جهان اسلام پس از حضرت خدیجه(ع) و فاطمه زهرا(ع)،به شمار می آیند.

در مورد روز و ماه ولادت ایشان تفاوت نظرهایی وجود دارد. مورخان بزرگ شیعه پنجم جمادی الاول را مورد قبول قرار داده و با دلایلی از آن دفاع کرده اند (قائمی، 1376، ص24). دربارۀ نام گذاری حضرت زینب(ع) آمده است که در هنگام تولدشان پیامبر(ص) در سفر بودند. فاطمه زهرا(ع) به امیرالمؤمنین(ع) پیشنهاد کردند که نام او را تعیین کنند اما امام علی(ع) فرمودند: «من هرگز بر حبیبم رسول خدا(ص) سبقت نمی گیرم».

پیامبر اکرم(ص) از سفر آمد و از تولد نوزاد آگاه گردید و فرمود: فرزندان فاطمه(ع) فرزندان من هستند ولی نام آنان را خداوند تعیین می کند. در همین حال جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: خداوند به تو ای پیامبراکرم(ص) سلام می رساند و می فرماید: نام این دختر را زینب بگذار؛ چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم.

آن گاه رسول خدا(ص) حضرت زینب(ع) را گرفتند و بوسیدند و فرمودند: «توصیه می کنم که همه این دختر را احترام کنند که او مانند خدیجه کبری است» (محلاتی، 1349، ج3، ص 38).

حضرت علی(ع) در مورد شخصیت حضرت، می فرمایند: «فِیهِمْ کرائِمُ القرآن وَ هُمْ کنُوزُ الرَّحْمنِ»؛ آنان خزاین رحمانند (نهج البلاغه، خطبۀ 153).

القاب حضرت زینب(ع) عبارتند از: عقیلۀ وحی (بانوی خاندان وحی)، عقیلۀ النبوۀ (بانوی نبوت)، رضیعۀ الوحی (شیر خوردۀ وحی آسمانی)، ناموس رواق العظمۀ (ناموس آستانۀ کبریا و عظمت)، سلالۀ الولایۀ (چکیده و عصارۀ مقام ولایت) (جزایری، 1362، ص 55 و 56).

این القاب همگی به تربیت الهی و شکل گیری شخصیت قرآنی آن حضرت اشاره دارد و از آن ها می توان به مقام قرآنی حضرت زینب(ع) پی برد.

در تاریخ روز و سال وفات حضرت زینب(ع) اختلاف اقوال بسیار است. ولی از تتبع در روایات و مدارک می توان گفت ایشان در نیمۀ رجب سال 62 هـ. ق در 56 سالگی رحلت نموده اند (محمدی اشتهاردی، 1379، ص 283 و 284).

رسالت حضرت زینب(ع) بعد از واقعۀ عاشورا

رسالت راستین حضرت زینب(ع) پس از به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان در حادثۀ دردناک کربلا شروع شد. پس از آن، حضرت زینب(ع) مسئولیت سنگینی را عهده دار گردیدند. در حقیقت اندوه های دل خراش آن بانوی بزرگ، مانعی بر سر راه ایشان برای رویارویی با دشواری ها و ایفای رسالت بزرگشان ایجاد نکرد.

به بیان دیگر نهضت عاشورا با شهادت امام حسین(ع) به فرجام و هدف پایانی نرسید؛ بلکه هدایت و رهبری آن به وسیلۀ تبلیغات بر عهدۀ دختر حضرت علی(ع) بود. آن حضرت از جانب برادر این وظیفۀ مهم تبلیغی را به عهده گرفته بودند. امام حسین(ع) در وصایای خود این مسائل را به ایشان بیان فرمودند. عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب(ع) مشاهده کردند امام حسین(ع) روی زمین افتاده و دشمنان جنایتکار اطراف پیکر مطهر ایشان را گرفته اند، از خیمه بیرون آمده و پسر سعد را با لحنی سرزنش آمیز خطاب نموده و فرمودند:

«یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟» (مجلسی، 1403، ج 45، ص 55)؛ ای فرزند سعد! آیا ابوعبدالله کشته می شود و تو تماشا می کنی؟

مستندات قرآنی شیوۀ تبلیغی حضرت زینب(ع)

ماندگاری یک نهضت وابسته به این است که مبلغان و پیام رسانان شایسته ای داشته باشد. حضرت زینب(ع) علاوه بر این که مزین به فضایل الهی بودند، با عمق جان مصایب و ارزش های نهضت و قیام عاشورا را درک کردند. ایشان جهاد خود را با خوب تبلیغ کردن و خوب سخن گفتن و ابلاغ پیام شهیدان آغاز کردند و به این منظور تصمیم گرفتند در شهرها و سرزمین های مختلف، حقیقت وقایع عاشورا را بازگو کنند.

آنچه بعد از واقعۀ عاشورا سبب دگرگونی های مختلف در جهان اسلام شد ناشی از دو برنامۀ تبلیغی حضرت زینب(ع) بود: یکی ایراد خطبه ها در بین مردم (تبلیغات گفتاری) و دیگر پرداختن به تبلیغات عملی.

ایشان خطبه ها را متناسب با شرایط زمانی و مکانی بیان می کردند تا کسانی را که گرفتار تبلیغات سوء امویان شده اند، بیدار کنند.

پس از این حضرت زینب(ع) و کاروان ایشان، سازمان تبلیغی امام حسین(ع) هستند و سرنوشت نهضت عاشورا به دست آن ها قرارگرفته است (صادقی اردستانی، 1372، ص 227-228).

ویژگی های خطبه های حضرت

الف. شروع خطبه بدون بسم الله الرحمن الرحیم

خطبۀ حضرت زینب(ع) بدون «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ» شروع می شود. همان طوری که می دانیم شروع هر کاری با «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ» است و این حاکی از اهمیت این سخن است. هیچ چیز جز وجه کریم او بقا ندارد. در نتیجه هر چه با احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضای خدا انجام شود و به نام او درست شود، باقی می ماند، چون خود او باقی و فناناپذیر است.

در همین باره رسول خدا(ص) می فرمایند: «کلُّ امْرِ ذی بالٍ لایبْدَأُ فیه بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اقْطَعُ» (مجلسی، 1403، ج 16، باب 588)؛ هر کاری که اهمیت داشته باشد، اگر با نام خداوند آغاز نشود، ناقص و ابتر می ماند و به نتیجه نمی رسد. با این توصیف این سؤال پیش می آید که چرا حضرت زینب(ع) که عالم به این مطالب است، خطبۀ خود را بدون این جمله شروع می کند؟

پاسخ را باید در سورۀ توبه (برائت) جست. می دانیم که سورۀ توبه تنها سوره ای است که بدون «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ» شروع می شود. علت آن هم این است که این کلام رحمت خداوند را یادآوری می کند و اعلام بیزاری و برائت، با ذکر رحمت در کنار هم هماهنگ و مناسب نیست (جعفری، 1390، ج 1، ص 68). امام علی(ع) دراین باره می فرمایند: «در آغاز سورۀ توبه، «بِسْمِ الله» نیامده است. زیرا «بِسْمِ الله» پیام آور رحمت است در حالی که این سوره برای رفع امان و اعلام جنگ نازل گردیده است» (بحرانی، 1417، ج 2، ص 727).

بنابراین حضرت سخن خود را به پیروی از سورۀ توبه شروع می کنند. چرا که ایشان در میان قومی سخن می گویند که عهدها را شکسته و با کفار و منافقین عهد بسته اند و این بیانگر شدت انزجار حضرت از این قوم نابکار است: «بَرَاءَۀ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (توبه/1)؛ بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آن ها عهد بسته اید.

به این ترتیب حضرت در همان ابتدا از مشرکانی که در لباس اسلام بر کرسی جانشینی رسول خدا(ص) تکیه زده اند، بیزاری می جویند و کلام خود را بدون یاد رحمت خداوند آغاز می کنند؛ زیرا این قوم که با حجت خدا امام حسین(ع) آن رفتار را انجام دادند مستحق عذابی دردناک و جاویدانند.

ب. ابتدای خطبه با حمد و ثنای الهی

حضرت زینب(ع) بدون آنکه دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشند و با وجود خستگی ناشی از اسارت، برخاسته و با صدای بلند، خطاب کلام خود را با سپاس و ستایش خداوند یعنی «الحمدلله» آغاز کرد. می دانیم که در آیات مختلف، خداوند مورد سپاس و ستایش قرار گرفته است از جمله: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ «وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ»؛ «صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ» (ابن طاووس، 1414، ص 215).

سپس با شاهد مثال از قرآن کریم برای این قسمت از کلام خود، جایگاه و شأن خود را به مردم یادآور می شوند:

«الحمدلله رب العالمین» (حمد/2؛ انعام/45)؛ ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است، «الْحَمْدُ لِلهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْ لا أَنْ هَدانَا الله» (اعراف/43)؛ ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمت ها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به این ها) راه نمی یافتیم! مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند! و «دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. ..» (یونس/10)؛ گفتار (و دعای) آن ها در بهشت این است که: «خداوندا، منزهی تو!» و تحیت آن ها در آنجا سلام و آخرین سخنشان این است که حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است!

و آیات دیگر، همچنان که آیه ای از قرآن بر این نکته تأکید دارد: «قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ» (آل عمران/61)؛ بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را؛ و در کنار مصادیق قرآنی، امثال و تمثیل را هم مورد استفاده قرار داده و می فرماید: «إِنَّمَا مَثَلُکمْ کمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّۀ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیمانَکمْ...» (خطبه حضرت در کوفه)؛ مثل شما، مثل زنی است که رشته های خود را می بافد، سپس باز می کند. این قسمت از خطبۀ حضرت اقتباس از این آیه است که می فرماید: «لَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّۀ أَنْکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ...» (نحل/22)؛ و مانند آن [زنی ] که رشتۀ خود را پس از محکم بافتن، [یکی یکی] از هم می گسست نباشید که سوگندهای خود را میان خویش وسیلۀ [فریب و] تقلّب سازید. این آیه دربارۀ وفای به عهد است و زمانی نازل گردید که تعداد مسلمانان کم و تعداد دشمنان زیاد بود. بنابراین ممکن بود بعضی از مسلمانان سست عنصر پیمان خود را بشکنند؛ لذا خداوند در این آیه به آنان هشدار می دهد (طبرسی، 1372، ج 3، ص 383).

نکتۀ ظریف در دعوت و سیرۀ تبلیغی حضرت زینب(ع) و در خطبه ها و سخنان ایشان آن است که همواره محتوا و مضمون سخنانشان را اولاً به آیات کتاب خدا، سپس احادیث جدشان پیامبر اعظم(ص) و پدر بزرگوارشان امام علی(ع) و پس از آن به وقایع تاریخی مستند می کنند و در خطبه ها، خطاب به شاهان و سران دستگاه یزید به آیۀ قرآن استناد می نمایند.

ایشان از آیات قرآن کریم، به سنت های حتمی و قطعی خداوند در آفرینش و در نبرد حق و باطل به «پیروزی نهایی حق بر باطل» اشاره می کنند که چگونه علی رغم همۀ دسیسه ها و خدعه ها، حقیقت در نهایت پیروز و ماندگار خواهد شد (رک. محمدی ری شهری، 1379، ص1074؛ موسوی، 1381، ص 324).

ج. شناخت مخاطبین در تبلیغ

می دانیم که شناخت مخاطب یکی از روش های مؤثر در امر تبلیغ می باشد که حضرت زینب(ع) در امر رساندن پیام امام حسین(ع) به جهانیان از آن بهره گرفته اند.

ایشان وقتی با کوفیان سخن می گویند، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خویش تأکید می ورزند و از پیامبر(ص) با عنوان پدر یاد می کنند تا عواطف و احساسات مردم را در اختیار گرفته و آنان خودبه خود آمادۀ قیام و شورش شوند.

حضرت در فرازی از خطابۀ خود به بزرگ ترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و عهدشکنی شان اشاره می کنند و آنان را از این راه تحقیر می نمایند و می فرمایند: «وَ کَیْفَ یُرْتَجی مُراقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ اَکْبادَ الاْزْکِیاءِ، وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ» (قمی، 1385، ص 45)؛ و چگونه توقع و امید دلسوزی از آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید. و به آیۀ قرآن استناد می کنند که: «مگر قرآن نخواندی که خداوند می فرماید: «وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» (آل عمران/178)؛ گمان نکنند آن افرادی که کافر شده اند و ظلم روا می دارند که اگر آن ها را مهلت داده ایم خیر آن ها در آن است، جز این نیست که ما آن ها را مهلت دادیم تا به گناه خود بیفزایند و برای آنان عقاب خوارکننده ای خواهد بود.

د. فصاحت و بلاغت در امر تبلیغ

در فرازی دیگر از بیان خود می فرمایند: «وَ مَا اسْتِصْغَارِی قَدْرَکَ وَ لَا اسْتِعْظَامِی تَقْرِیعَک تَوَهُّماً لِانْتِجاع...» (خطبۀ حضرت زینب(ع) در کوفه)؛ و اگر مصایب روزگار با ما چنین کرد و ناچار شدم با تو سخن بگویم باز قدر تو را بسیار پست دانم و سرزنش های عظیم کنم و تو را نکوهش زیاد کنم» (سید بن طاووس، 1414، ص109).

بنابراین حضرت زینب(ع) تمامی افراد حاضر در مجلس را تحت تأثیر قرار دادند و غرور یزید و امویان را درهم شکستند.

ایشان پس از برشماری برخی از افعال ناشایست یزید، علت این گونه اعمال را با صراحت و قاطعیت چنین بیان کردند: «عُتُوًّا مِنْکَ عَلَی اللَّهِ وَ جُحُودًا لِرَسُولِ اللّهِ (ص) وَ دَفْعاً لِما جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ! وَ لَا غَرْوَ مِنْکَ وَ لَا عَجَبَ مِنْ فِعْلِکَ»؛ این ها همه از گستاخی تو بر خدا و انکار بر رسول خدا(ص) و رد بر قرآن است و تعجبی ندارد و از چون تویی این اعمال شگفت نیست» (طبرسی، 1403، ج 2، ص 308؛ مجلسی، 1403، ج 45، ص 158).

شاهد دیگر در صراحت و قاطعیت کلام حضرت زینب(ع) پاسخی بود که به یزید دادند هنگامی که مرد شامی و سرخ روی، فاطمه دختر گرامی امام حسین(ع) را به عنوان کنیز از یزید مطالبه کرد. ایشان به مرد شامی فرمودند: «کلاّ والله، ما جَعَلَ الله ذلک لک، إلاّ أن تَخرُجَ مِنْ مِلَّتِنا و تَدینَ بغیرِ دینِنا»؛ به خدا قسم که این گونه نیست! خداوند چنین حقّی بر تو قرار نداده است مگر آن که از دین ما خارج شوی و آیین دیگری به جز آن اختیار کنی (شیخ مفید، 1378، ص 246).

ه. تذکر عواقب فراموشی یاد خدا

سپس حضرت زینب(ع) فرمودند: «أَ ظَنَنْتَ یا یزِیدُ حَیثُ أَخَذْتَ عَلَینَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کمَا تُسَاقُ الْأُسَارَی»؛ ای یزید! تو [به خیال باطل خود] چنین می پنداری که چون اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی [و راه چاره را بر ما مسدود کردی] تا آنجا که ما را همانند [بردگان و] اسیران [کفار، دیار به دیار]، به هر سو کشاندی، ما خوار شدیم و تو عزیز شدی؟» (طباطبایی، 1417، ج 1، ص 349). حضرت با توجه به این حقیقت، این سنت الهی را به رخ یزید کشید و با استیضاح او، پیروزی خیالی اش را به سخره گرفت و به تمام ستمگران و مستکبران عالم فهمانید که لذت حیوانیِ غلبۀ اهل باطل بر لشکریانِ حق، موقتی است و بدون تردید، ستم و ستمگران، محکوم به فنا و نابودی هستند و طبق سنت تغییرناپذیر الهی، کیفر اعمال زشت خود را به زودی خواهند دید.

زینب کبری(ع)در ابتدای خطبه بعد از حمد و ثنای خداوند و سلام و درود بر پیامبر خدا(ص) فرمودند: «صدق الله سبحانه کذلک یقول: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَۀ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ»» (روم/10)؛ راست گفت خدای سبحان و منزه که فرمود: سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.

زینب کبری(ع)با استناد به این آیه یزید را مصداق بارز «الَّذِینَ أَسَاءُوا» و به معنی انسانی بدعمل و زشت کردار و تبهکار برشمردند.

معنای لغوی «سوء» در این آیه عبارت است از هر آنچه زشت و ناپسند است و مقابل حسن و نیکی می باشد (ابن طاووس، 1414، ص252). پس حضرت با این عبارت به یزید فهماندند که تو نه تنها بدی کردی، بلکه زشت ترین کارها و قبیح ترین اعمال نادرست و خلاف را انجام داده ای.

به تعبیر دیگر به او فهماندند که تو جنایتکارترین مردم هستی و این آیه بهترین استدلال بر کفر یزید بود (قیومی اصفهانی، 1380، ص 22).

حضرت زینب(ع) برای دومین بار به آیه ای کامل تمسک کرده و بدین وسیله شخصیت کاذب یزید را درهم می شکنند و می فرمایند: آیا گفتار خداوند عزیز و جلیل را در قرآن کریم فراموش کرده ای که می فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ» (آل عمران/178)؛ البته آنان که کافر شدند و طغیان ورزیدند گمان مبرند که اگر به آنان مهلت می دهیم به سود آنان است؛ ما به آنان مهلت می دهیم فقط برای این که بر گناهان خود بیفزایند و برای آن ها عذابی خوارکننده است. مهلت و امکاناتی که خداوند به افراد می دهد دلیل ارج و قرب آنان نیست؛ بلکه عمل خود افراد است که آنان را بها می دهد و یا مایه ی پست و خوار شدنشان می گردد. به تعبیر دیگر مهلت های الهی، نشانۀ محبوبیت نیست. نیز نعمت های الهی به شرطی سودمندند که در راه رشد و خیر قرار گیرند، نه شرّ و گناه (قرائتی، 1374، ج 2، ص 207).

حضرت زینب(ع) با ایراد این آیه یزید را اشتباه کاری همیشه در اشتباه معرفی کرده و پیش بینی می کنند که پایان کار و سرانجام زندگی ننگین او، عذاب خوارکنندۀ دردناک الهی است. یزید با اندیشۀ خام و ناصواب خود می پندارد که اگر خداوند چند صباحی به آنان مهلت داد، به نفعشان است و از این مهلت دادن الهی خوش حال و خرسند می گردند و در حالی که مهلت دادن به ضرر حتمی و زیان قطعی آنان تمام خواهد شد؛ زیرا خداوند به آن ها مجال و فرصت بیشتری می دهد تا برنامۀ زشت و نکبت بار خود را دنبال کنند و راه خود را ادامه دهند و بر گناهان خود بیفزایند که سرانجام، عذاب دردناک الهی آنان را فرامی گیرد (میرباقری، 1380، ص 236؛ طبرسی، 1386، ج 2، ص 308؛ ابن طیفور، 1387، ص 35؛ سید ابن طاووس، 1414، ص 181-182).

همچنین حضرت در نمونۀ دیگری فرمودند: مگر نشنیدی که خداوند می فرماید: «وَ لَا تحسَبنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ، فَرِحِینَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» (آل عمران/ 169)؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. پس «فلا یستفزنک الفرح بقتلهم» (خطبۀ حضرت زینب(ع) در کوفه)؛ خوش حالی به قتل آنان مغرورت نسازد.

مراد از موت باطل شدن شعور و فعل است. فلذا خداوند در توضیح کلمۀ «أحْیاءٌ» از هر دو، نمونه ای آورد و فرمود: «زنده اند و روزی می خورند و خوشحالند». روزی خوردن، نمونۀ فعل بوده و فرح، نمونه و اثری از شعور است زیرا خوشحال شدن، فرع برشعور است (طباطبایی، 1417، ج4، ص95).

معنای جمله این است که کشته شدگان در راه خدا هم از نظر رسیدن خودشان به فضل خدا و دیدن آن فضل، خوشحالی می کنند و هم در طلب این خبر خوش هستند که رفقای عقب مانده شان نیز به این فضل الهی رسیدند و آن ها نیز خوف و اندوهی ندارند.

حضرت زینب کبری(ع)با استناد این آیه به یزید فهماندند که شادی و ابتهاج تو در قتل سیدالشهدا(ع) و خویشان و یارانش، امری کاملاً جاهلانه است؛ زیرا تو مسروری از این که حسین نابود شده است ولی این قضاوت جاهلانۀ توست؛ زیرا در قضاوت خداوند بزرگ، آنان زنده اند (قمی، 1357، ج 1، ص 369).

حضرت در این جملۀ خود از تفسیر روایی هم استفاده کرده اند آن جاکه می فرمایند: «فَالْعَجَبُ کلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ الْأَتْقِیاءِ وَ أَسْبَاطِ الْأَنْبِیاءِ وَ سَلِیلِ الْأَوْصِیاءِ بِأَیدِی الطُّلَقَاءِ الْخَبِیثَۀ»؛ آگاه باش که جای شگفتی و باز هم جای تعجب است... پیامبران و اوصیاء به دست آزادشدگان و افراد خبیث و... کشته می شوند (ابن طاووس، 1414، ص 181).

و. بصیرت و آگاهی بخشی در تبلیغ

دانش و بینش حضرت زینب(ع) از ناحیۀ خداوند است؛ چرا که امام سجاد(ع) خطاب به ایشان فرمودند: «أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَۀ غَیرُ مُعَلَّمَۀ، فَهِمَۀ غَیرُ مُفهَّمَۀ»؛ ای عمه! تو بی آن که آموزگاری داشته باشی عالم و دانشمند هستی.

مهم ترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات حتی ملائکه دانش و بینش اوست: «وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاء کُلَّهَا» (بقره/31)؛ آموخت (یاد داد) به آدم همۀ نام ها را... (اصفهانی، بی تا، ج1، ص 60؛ قدیحی قطیفی، 1412، ج 1، ص 438؛ قمی، 1385، ج 3، ص 496؛ بحرانی، 1429، ص 370) و خداوند در ارزش علم می فرماید: «قُل هَل یستَوی الذَّینَ یعلَمُونَ و الذین لا یعلَمُون» (زمر/11)؛ بگو: آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟

حضرت زینب(ع) وارث خاندانی بود که سرسخت ترین دشمن آنان (یزید) درباره شان گفته است: «اِنَّ هولاءِ وَرِثُوا الْعِلْمَ وَ الْفَصاحَهَ وَ زَقُّوا الْعِلْمَ زَقّاً»؛ اینان خاندانی هستند که فصاحت و دانش را از پیامبر اکرم(ص) به ارث برده اند و آن را همراه شیرخوارگی از پستان مادر می مکند (قمی، 1254، ص 66).

ابن حجر در «الاصابه» می نویسد: «وَکَانَتْ زَیْنَبُ اِمْرَأَۀ عَاقِلَۀ لَبِیبَۀ جَزْلَۀ... وَهُوَ یَدُلُّ عَلَی عَقْلٍ وَقُوَّۀ جَنَانٍ»؛ زینب زنی بود عاقل و خردمند و با ذکاوت... و این [یعنی کلام حضرت در مجلس یزید] بر عقل و قوّت قلب او دلالت دارد؛ یعنی بانویی عاقله، خردمند و نیکورأی بود (ابن حجرعسقلانی، 1423، ص 45).

حذیم بن شریک اسدی می گوید: روزی زینب، دختر علی(ع) را دیدم که سخن می گفت. به خدا قسم هیچ زن پاک دامنی را سخنورتر از او ندیده ام. گویی که از زبان امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(ع) سخنانش را می گرفت. به مردم اشاره کرد، نفس ها حبس شد و صداها ساکت شد، سپس ایشان خطبه خواند... و خطبه را تا آخر نقل می کند (سید ابن طاووس، 1414، ج 1، ص 86؛ طبرسی، 1403، ج 2، ص 29؛ ری شهری، 1383، ج 8، ص 122). احمد بن ابی طاهر بن طیفور بغدادی (م 280 ه.ق) آن خطبه را به سه سند دیگر بیان می کند که دو سند آن، به حزام اسدی یا حذیم اسدی منتهی می شود. او می گوید: «وَ نَظَرْتُ الَی زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ یَوْمَئِذٍ وَ لَمْ ارَ خَفِرَۀ وَاللهِ انْطَقَ مِنْها کَانَّها تَفَرَّعُ مِنْ لِسانِ امیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ ابِی طالِب(ع)»؛ من در آن روز هیچ زنی را که سراپای وجودش شرم و حیا باشد، در سخنرانی ناطق تر و تواناتر و چیره دست تر از زینب ندیدم. گویا در سخنرانی، شاگرد مکتب پدر بزرگوارش علی(ع) بود (ابن طیفور، 1378، ج 1، ص 25).

حضرت زینب(ع) دانشی سرشار داشت. طبیعی است کسی که از محضر پیامبر(ع) (شهر علم) و حضرت علی(ع) (دروازۀ علم) کسب دانش نموده باشد، باید دریای علم باشد.

روزی حضرت زینب(ع) در کلاس تفسیر خود، برای بانوان کوفه سورۀ «کهیعص» را تفسیر می کرد. حضرت علی(ع) وارد کلاس حضرت زینب(ع) شد و او را از راز این حروف مقطّعه آگاه ساخت و فرمود: «نور دیده! این حروف رمزی است و در مصیبت وارد شده بر شما عترت پیامبر رسیده است (جزایری، 1379، ص 27).

شیوه های تبلیغ عملی حضرت زینب(ع)

حضرت زینب کبری(ع)در راستای ابلاغ پیام های عاشورا به مسلمانان، از ابزارهای مختلفی استفاده کردند که هر یک از این ابزارهای عملی تأثیری خاص بر جامعه و تاریخ داشته است. بررسی این ابزارها مسألۀ مهمی است که می تواند در شناخت سیرۀ زینب کبری(ع)در جریان نهضت عاشورا مؤثر واقع گردد.

الف. رعایت کامل حلال و حرام الهی

یکی از عوامل موفقیت حضرت زینب(ع) در رساندن پیام امام حسین(ع) به جهانیان، تبلیغات عملی آن حضرت بوده است. ایشان همواره تلاش می کردند که به وظیفۀ الهی خود عمل کنند و در رعایت حلال و حرام الهی هیچ گونه سهل انگاری نمی کردند و از هیچ وظیفۀ شرعی فروگذار نمی کردند.

زمانی که مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و اسیران نان و خرما می دادند، حضرت زینب(ع) فریاد می زدند: «یا أَهْلَ الْکُوفَۀ! اِنَّ الصَّدَقَۀ عَلَیْنا حَرامٌ»؛ ای کوفیان! صدقه بر ما حرام است (مجلسی، 1403، ج 4، ص 114) و آنان را از دست و دهان بچه ها می گرفتند.

امام زین العابدین(ع) می فرماید: «عمه ام، زینب در مدت اسارت، غذایی را که به عنوان سهمیه و جیره می دادند، بین کودکان تقسیم می کرد. ایشان سختی ها و تازیانه ها را به جان خود می خرید و نمی گذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند» (حسینی، 1381، ص 43).

حضرت زینب(ع) با عمل و رفتار خود به جهانیان فهماندند که امام حسین(ع) ویارانش برای احیای احکام الهی شهید شده اند و زنان و کودکانش به همین دلیل به اسارت می روند و بنی امیه و دستگاه حاکم یزید نسبت به احکام الهی نه تنها بی اعتنا هستند بلکه احکام الهی را واژگون کرده اند.

ب. شجاعت و ازخودگذشتگی

شجاعت آن است که انسان در برخورد با سختی ها و خطرها، دلی استوار داشته باشد.

یکی از ویژگی های عظیم بانوی کربلا، شجاعت است؛ شجاعتی بسان حضرت علی(ع) که در قیام کربلا سخت مورد نیاز بود. بدون شک اگر ذرّه ای ترس از حکومت استبدادی یزید در وجود حضرت زینب(ع) راه می یافت، نهضت کربلا چنین پیروزی به ارمغان نمی آورد (محمدی اشتهاردی، 1379، ص 81).

حضرت زینب(ع) از خدای قادر کمک خواست و همان طور که در کجاوه بود، مردانه نشست و سر خود را بیرون آورده و با دست، اشاره ای به شهر و مردم کوفه کرد. ایشان چون موسای کلیم معجزۀ ید بیضا نمود و صدای خود را بلند کرد و فرمود: «اسکتُوا یا اهلّ کوفه! اسکتُوا». به این فرمان و خطاب دختر علی(ع،چنان نفس ها در سینه ها حبس شد و همه بی حرکت در جای خود ساکت ماندند که نتوانستند دهان هایی را که برای خنده یا نعره باز کرده بودند به هم آورند. طوری که حتی صدای سم اسبان و زنگ شتران هم شنیده نمی شد. آن گاه صدای حضرت با کمال شجاعت و فصاحت بلند شد و فرمود: «یا أَهْلَ الْکوفَۀ یا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَۀ وَلَا هَدَأَتِ الزَّفْرَۀ...»؛ ای مردم کوفه و ای اهل مکر و فریب، آیا بر ما گریه می کنید؟ هرگز اشک چشم هایتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد! شما سوگندهایتان را وسیله ای برای فساد قرار دادید و پیمان بستید و با دشمنی آن را شکستید. بدانید این وزر و وبال و گناهی که بر دوش های خود حمل کرده اید، بسیار زشت بوده و غضب خدا بر شماست و جایگاه شما دوزخ است» (محدث نوری، 1407، ص107-110).

کسانی که در آن روز سخنان حضرت را می شنیدند، از نطق پر شکوه و جلال و شجاعت و فصاحت زنی پرده نشین و اسیر که تا پایان نطقش نفس از کسی بیرون نمی رفت، تعجب می کردند. گویی صدای علی مرتضی(ع) بود که از حنجرۀ زینب(ع) صادر می شد.

می دانیم که حضرت زینب(ع) در خانواده ای شجاع تربیت شده و از شجاعت حیدری بهره مند بودند. او به «لَبْوَۀ الْهاشِمیَّۀ» (رک. زیارت نامۀ حضرت زینب(ع))، شیر زن هاشمی لقب گرفته بودند و در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او با بی اعتنایی به سؤالاتش، تحقیرش کردند و او را «فاسق» و «فاجر» خوانده و فرمودند: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی اَکْرَمَنا بِنَبِیّهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَطَهَّرَنا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهیرا وَاِنَّما یَفْتَضِحُ الْفـاسِقُ وَیـَکْذِبُ الْفـاجِرُ وَهُوَ غَیْرُنا»؛ سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد(ص) گرامی داشت و از پلیدی ها پاک نمود. همانا فقط فاسق رسوا می شود و بدکار دروغ می گوید و او غیر ما می باشد» (مجلسی، 1403، ج 45، صص 154-115).

همچنین در مقابل یزید چنین می گویند: «لَئِن جَرَتْ عَلَیَّ الدَّواهی مُخاطِبَتَکَ اِنّی لاَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَاَسْتَعْظِمُ تَقْریعَکَ وَاَسْتَکْبِرُ تَوْبیخَکَ»؛ اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشـته، بـدان کـه من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تـو را بـزرگ می دانم...» (محلاتی، 1349، ج 3، ص 46؛ مجلسی، 1403، ج45، ص108-110)؛ «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ» (آل عمران/169)؛ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

نقش کلیدی شجاعت و دلاوری در موفقیت، از مسائل غیرقابل انکار محسوب می شود. بهترین شاهد این مسأله جریان جنگ احزاب است که قرآن کریم در تبیین و معرفی افراد حاضر در این جنگ آن ها را به دو گروه تقسیم کرده و رمز پیروزی را شجاعت و شهامت گروه دوم در میدان نبرد بیان می کند و می فرماید: «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً وَ تَسْلیماً» (احزاب/22)؛ [اما] مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفته اند و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.

آن ها در حقیقت افراد شجاع و نترسی بودند که مشاهدۀ لشکر ده هزارنفری دشمن در برابر سپاه خودی، در جنگ احزاب، هیچ گونه تأثیری بر عزم و ارادۀ آهنینشان نمی گذاشت که بدین وسیله موجبات پیروزی سپاه اسلام در مقابل لشکر کفر را فراهم نمودند.

ج. صبر

حضرت زینب(ع) سمبل زنی شجاع، مدبر و لایق رهبری گروهی مصیبت زده در اوضاع و شرایطی بسیار سخت و بحرانی بود. گرچه او نیز به ظاهر اسیر و بسته به زنجیر بود اما در همان حالت چنان اسرا را رهبری می کرد و چنان صبری سترگ و عظیم داشت که برای هیچ کدام از افراد بشر رسیدن به این حد صبر ممکن نیست مگر به فضل خداوند بلندمرتبه.

در زیارت نامۀ آن حضرت در این باره چنین می خوانیم: «لَقـَدْ عـَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکِ مَلائِکَۀ السَّماءِ» (زیارت نامه حضرت زینب(ع))؛ ملائکۀ آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.

قرآن کریم در آیات متعددی به صابران بشارت داده و استقامت در راه خدا را شایستۀ بشارت فرشتگان خدا دانسته و می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکۀ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّۀ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت/30)؛ آنان که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت کردند فرشتگان بر آنان نازل می شوند که نترسید و غمگین نباشید و بشارت باد بر شما آن بهشتی که به شما وعده داده شده است و یا: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاۀ...» (بقره/45)؛ از صبر و نماز یاری جویید....

بنابراین صبر پیشه کردن و استقامت ورزیدن عبادتی ارزشمند و موجب پیروزی انسان در ابتلائات و مصائب و امتحانات است.

حضرت زینب کبری(ع)نیز در زمرۀ بزرگ ترین صابران به شمار می روند که با بهره گیری از این فضیلت اخلاقی توانسته اند در آزمون های الهی پیروز و موفق باشند.

صبر در برابر مصیبت های واردشده بر امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا و پس از آن استقامت کردن در برابر ظلم و جور دشمن و تحمل اسارت و اتفاقاتی که در کوفه و شام رخ داد، از جمله ویژگی های بارز این بانوی نمونۀ خاندان عصمت و طهارت است. از همین روست که ایشان را شریک برادر در جمیع مصایب دانسته اند و از قول آن بانوی صابره گفته اند: «سأصبر حتی یعجز الصبّر عن صبری»؛ تا آنجا صبر می کنم که خود صبر نیز از نوع صبر من عاجز بماند (جزایری، 1379، ص246)؛ «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (بقره/155)؛ بشارت باد بر صابرین، و پاداش های فراوان آن ها را یادآوری نموده است. حضرت زینب(ع) از این جهت در اوج کمال قرار دارند. مخصوصاً در ماجرای کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان دادند که صبر از روی او خجل شد.

در مجلس ابن زیاد نیز آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم حضرت زینب(ع) می پاشد و برای آزردن او با تعریض می خواهد بگوید: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللّهِ بِاَخِیکِ وَاَهْلِ بَیْتِکِ»؛ که دیدی خدا چه بلایی به سرتان آورد؟ (سید بن طاووس، 1414، ص160؛ مجلسی، 1403، ج 45، ص115)، حضرت زینب(ع) در پاسخ درنگ نمی کنند و با آرامشی که از صبر و رضای قلبی ایشان حکایت دارد می فرمایند: «ما رَأَیتُ إِلاّ جَمیلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ کتَبَ اللهُ عَلَیهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلی مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیجْمَعُ اللهُ بَینَک وَ بَینَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یوْمَئِذ، ثَکلَتْک اُمُّک یابْنَ مَرْجانَۀ»؛ از خدای مهربان جز خیر و زیبایی ندیدم. اینان کسانی اند که خداوند لباس زیبای شهادت بر اندمشان پوشانید و با عزت به سرای باقی شتافتند و به زودی خداوند، شما و آن ها را در حضور خود جمع می کند و در محکمۀ عدل، داوری خواهد کرد. ای فرزند مرجانه! در آن روز چگونه می توانی به این گناه عظیم پاسخ دهی؟ مادرت به عزایت بنشیند! (سید بن طاووس، 1414، ص 160؛ طبری، 1408، ج 7، ص 372). این نهیب کوبندۀ حضرت زینب(ع) آن چنان در مجلس طنین انداز می شود که عبیدالله را در برابر سران کوفه سخت تحقیر می کند. در واقع حضرت اجازه ندادند عبیدالله جنایت خویش را به خداوند نسبت دهد و فرمودند: «لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کهْلی، وَ قَطَعْتَ فَرْعی، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلی، فَإنْ کانَ هذا شِفاؤَک فَقَدِ اشْتَفَیتَ»؛ ای پسر مرجانه به جانم سوگند! بزرگ مرا کشتی و شاخۀ عمرم را قطع کردی و ریشۀ مرا از جا درآوردی. اگر این کار مایۀ تشفّی قلب توست، به خواسته ات رسیدی...» (ابومخنف کوفی، 1417، ص 262؛ سید بن طاووس، 1414، ص 214-215).

ابن زیاد از پاسخ حضرت در شگفت می ماند و از این همه صبر و استقامت و تسلیم در مقابل مصیبت ها متعجب می شود و قدرت محاجه را از دست می دهد.

فلذا می بینیم که حضرت زینب(ع) در وادی صبر و استقامت، یکه تاز میدان است. نیز علاّمه مامقانی از علمای شیعه می گوید: «وَهِیَ فِی الصَّبْرِ وَالثُّبَاتِ وَحِیدَۀ»؛ او در صبر و پایداری یکتا و بی همتا بود (الهی، 1375، ص 110؛ مامقانی، 1352، ج 3، ص 79).

در بلندای مقام صبر و بردباری، آن گوهر عظیم الهی قرآن کریم می فرماید: «وَلِلَّهِ العِزَّۀ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ وَلکنَّ المُنافِقینَ لایعلَمونَ» (منافقون/8)؛ در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی دانند!

«وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیتُمُونا وَ عَلَی اللهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُتَوَکلُونَ» (ابراهیم/12)؛ و یقیناً بر اذیت و آزاری که بر ما روا می دارید صبر خواهیم نمود و توکل کنندگان باید تنها بر خدا توکل کنند.

«قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللهِ وَ اصْبِرُوا...» (اعراف/128)؛ موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بجویید و صبر نمایید، مسلّما زمین از آن خداست، (ایجادش، حفظش و اداره ساکنانش تحت اراده اوست.

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» (روم/60)؛ پس صبر کن، البته وعدۀ خداوند (به شکست و عذاب آن ها) حقّ است.

ابن اثیر می گوید: «وَکَانَتْ زَیْنَبُ اِمْرَاَۀ عَاقِلَۀ لَبِیبَۀ جَزْلَۀ... وَهُوَ یَدُلُّ عَلَی عَقْلٍ وَقُوَّۀ جَنَانٍ»؛ زینب زنی بود عاقل و خردمند و با ذکاوت... (ابن حجر عسقلانی، 1423، ج 8، ص 165) و این یعنی کلام حضرت در مجلس یزید بر عقل و قوّت قلب و پایداری او دلالت دارد.

این سخنان آن بانوی آزاده هنگامی که برادر عزیزش امام حسین(ع) و دیگر برادران و فرزندان خویش را از دست داده بود، حاکی از قوّت ایمان، ثبات اعتقاد، گذشتن از خود و فنا شدن ایشان در خداوند است.

د. دعا و عبادت

یکی دیگر از شیوه های عملی تبلیغ حضرت زینب(ع) دعا و عبادت بود. حضرت همواره می دانستند که دشمنان در انتظارند تا کوچک ترین واکنش یا کلامی را ببینند که نشانۀ ضعف خاندان پیامبر اکرم(ص) باشد. از این رو حضرت برای این که دشمنان را مأیوس کنند وقتی کنار جسد برادر آمدند با خلوص خاص متوجه خدا گردیده و فرمودند: «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ»؛ خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن (موسوی، 1381، ص 379). این تعبیر نشان دهندۀ نهایت فروتنی و سپاسگزاری حضرت در پیشگاه خداست و در عین حال تیری همچون شهاب بر قلب دشمن است که نپندارید ما خوار شده ایم؛ بلکه ما سرافراز هستیم، چرا که برای خدا قربانی داده ایم.

از دعایی که حضرت زینب(ع) نمودند می توان دریافت که با همۀ این مصایب و مشکلات باز هم در برابر توفان های کوبنده، ایستاده است و با خدای خود چنین می گوید:

«یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ، وَیا ذُخْرَ مَنْ لَاذُخْرَ لَهُ، وَیا سَنَدَ مَنْ لَاسَنَدَ لَهُ، وَیا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، وَیا غِیاثَ مَنْ لَاغِیاثَ لَهُ، وَیا کنْزَ مَنْ لَاکنْزَ لَهُ، وَیا عِزَّ مَنْ لَاعِزَّ لَهُ، یا کرِیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا عَوْنَ الضُّعَفاءِ، یا کنْزَ الْفُقَراءِ، یا عَظِیمَ الرَّجاءِ، یا مُنْقِذَ الْغَرْقی،یامُنْجِی الْهَلْکی، یامُحْسِن یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ؛ أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَک سَوادُ اللَّیلِ وَنُورُ النَّهارِ، وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ الشَّمْسِ، وَحَفِیفُ الشَّجَرِ وَدَوِی الْماءِ، یا اللّهُ یااللّهُ یااللّهُ، لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، یا رَبَّاهُ یا اللّهُ، صَلّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»؛ ای پناهگاه کسی که جز تو پناهی ندارد. ای تکیه گاه کسی که جز تو پشتوانه ای نمی شناسد. ای خدایی که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب برای تو سجده می کنند. ای خدا! ای خدا! ای خدا! (ابن بابویه، 1362، ج 2، ص 287).

نیز در خطبه ای که در مجلس یزید بیان کردند این گونه دعا کردند: «اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَک بِمَنْ سَفَک دِمَاءَنَاوَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَیتَ إِلَّا جِلْدَک وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَک وَ لَتَرِدَنَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْک دِمَاءِ»؛ خدایا حق ما را بازگیر و از آن کس که به ما ستم کرد انتقام بگیر و خشم خود را بر کسی که خون های ما را ریخت و عهد ما را شکست و یاران ما را کشت و از ما پرده دری کرد، فرود آر (مجلسی، 1403، ج 45، ص 135-133).

امام زین العابدین(ع) در این باره می فرماید: «عمّه ام حضرت زینب(ع) در طول سفر اسارت از کوفه تا شام، پیوسته نمازهای واجب و مستحب خود را انجام می داد و در بعضی منزلگاه ها می دیدم که ایشان در اثر ضعف و گرسنگی، نماز خود را نشسته می خواند؛ چرا که سهمیۀ غذای خود را میان کودکان تقسیم می کرد و دیگر توان ایستادن نداشت» (محلاتی، بی تا، ج 3، ص 62؛ رک. حسینی، 1383، ص 43).

بنابراین ارتباط حضرت زینب(ع) با خداوند آن گونه بود که حضرت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به ایشان فرمودند: «یا اُخْتاه! لاتَنْسِنی فی نافلۀ اللَّیل...»؛ خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن (النقدی، 1361، ص 2). در واقع حضرت زینب(ع) در اثر توجه و تربیت خمسۀ طیبه، چنان روح بزرگی یافته بودند که شهادت عزیزانشان را با صبر و ثباتی وصف ناپذیر تحمّل نمودند.

زینب کبری(ع)در مکتب عاشورا به تاریخ بشریت درس فداکاری، صبر، استقامت، شهامت، شجاعت و معرفت داد و محکم و استوار از آرمان های امام حسین(ع) که همان آرمان های پیامبر(ص) و اسلام بود، دفاع کردند و در این راه همۀ سختی ها را بر جان خریدند.

ولایت مداری از محورهای اصلی و کلی سیرۀ حضرت زینب(ع)

حضرت زینب(ع) از یاوران امام زمان خویش بوده و در تمام مدت عمرشان در آسایش و سختی کنار ایشان بودند و لحظه ای از هدفشان دور نشدند. این نقش حضرت در واقعۀ کربلا و در جریان اسارت کاروان امام حسین(ع) به کوفه و شام به خوبی نمایان است. حضرت در عاشورا و پس از آن در کاخ ابن زیاد و یزید در کوفه و شام خطبه هایی ایراد کردند و توانستند درخت اسلام را آبیاری کرده و افکار باطل را از بین برده و چشم مردم زمان را بر روی جنایات اموی بگشایند و زمینه را برای گسترش عقاید و افکار اصیل اسلامی توسط امامان شیعه فراهم سازند.

حضرت زینب(ع) در کوفه و شام به حمایت از امام زمانشان یعنی امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) پرداختند که در منابع و مقاتل به خوبی به آن اشاره شده است. این حمایت حضرت به قدری اهمیت داشته که از زبان امام سجاد(ع) چنین نقل شده: «در شب عاشورا مرض بر من مستولی شد و عمه ام زینب(ع) به پرستاری ام مشغول بود» (طبرسی، 1417، ج1، ص456؛ مجلسی، 1389، ص78). این حمایت حضرت از امام زمانش تنها در شب عاشورا نمود عینی نیافت. بلکه در کاخ ابن زیاد نیز نمود عینی خود را یافت (رک. ابومخنف کوفی، 1417، ص263؛ ابن حیون، 1409، ج3، ص158؛ مفید، 1413، ج2، ص116؛ مجلسی، 1493، ج45، ص117).

همچنین شجاعت و فصاحت زبانی این بانوی بزرگ چنان بود که در کوفه و شام با ایراد خطبه های غرا توانست به خوبی از فرزندان اهل البیت(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) دفاع کرده و آرمان های امام را برای همگان تشریع نماید و بدین گونه حمایت جانی و زبانی خود را نشان دهد که این امر همانا نشان ولایت مداری ایشان می باشد.

نتیجه

حضرت زینب(ع) در تمام طول مسیر اسارت، وظیفۀ سنگین رسالت و تبلیغ دین و نمایاندن پیام حقیقی کربلا را بر دوش کشیده و ارشاد و افشاگری را بر عهده داشتند.

حضرت یک مبلغۀ بصیر و آگاه و متکی به ذات اقدس الهی بوده و با تهدیدهای دیگران از انجام وظیفه، دست بر نداشتند و از کسی نهراسیدند و با قدرت ایمان از دین اسلام و قیام برادرشان دفاع کردند.

همچنان که خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکۀ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّۀ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت/30)؛ در حقیقت کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند که: مترسید و اندوهگین مباشید و به بهشتی که وعده داده شدید، شادباشید.

حضرت به آیات قرآن کریم استدلال کرده و قبایح اعمال دشمنان را تذکر داده و پیامدهای ظلم و بیدادشان را بازگو کرده و آیندۀ تاریکشان را مشخص نمودند. خداوند دربارۀ حضرت ابراهیم(ع) می فرماید: «إِنَ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّۀ...» (نحل/120)؛ ابراهیم به تنهایی خود امتی بود. اما به راستی که حضرت زینب(ع) هم خود امتی بود که احیاکنندۀ دین اسلام شد.

منابع

* قرآن کریم، ترجمۀ فولادوند، محمد محمدی، تهران، دارالقرآن الکریم، 1415.

** نهج البلاغه، ترجمۀ دشتی، قم، الهادی، چاپ بیست و نهم، 1385.

1. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)؛ الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1362.

2. ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بی جا، مکتب المطبوعات، 1423.

3. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی؛ شرح الاخبار فی مناقب الائمه الاطهار(ع)، تحقیق: محمد حسین حسینی جلالی، قم، جامعه مدرس، 1409.

4. ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر (مشهور به ابن طیفور)؛ بلاغات النساء، قم، مکتبه الحیدریه، 1378.

5. ابو الفرج اصفهانی، علی بن الحسین؛ مقاتل الطالبیین، ج 1، بی جا، بی نا، بی تا.

6. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعۀ الطف، تحقیق محمد هادی یوسفی غروی، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417.

7. الهی، حسن؛ زینب کبری، تهران، مؤسسه فرهنگی آفرینه، 1375.

8. بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله؛ عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، قم، مؤسسه الامام المهدی(عج)، 1429.

9. بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بعثت، 1334.

10. جزائری، سید نورالدین؛ خصایص زینبیه، قم، حضرت مهدی(عج)، چاپ سوم، 1362.

11.. .................................؛ خصائص الزینبیه، ترجمۀ باقر ناصری، قم، جمکران، چاپ دوم، 1379.

12. شبّر، جواد؛ ادب الطف أو شعراء الحسین(ع)،ج 1، بیروت، دار المرتضی، 1409.

13. حسینی صدر، سید علی؛ العقاید الحقه دراسه علمیه جامعه فی اصول الدین الاسلامی علی ضوء الکتاب و السنه و العقل، قم، دار الامام الرضا(ع)، 1380.

14. سید بن طاووس، رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی؛ اللهوف فی قتلی الطفوف، تهران، دارالاسوء، 1414.

15. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن؛ تاریخ الخلفاء، قم، شریف رضی، 1411.

16. شیخ مفید، محمد بن محمد نعمان؛ الارشاد، ترجمۀ هاشم محلاتی، تهران، فرهنگ اسلامی، 1378.

17. صادقی اردستانی، احمد؛ زینب قهرمان، دختر علی، تهران، مطهر، 1372.

18. طباطبایی، سید محمد علی؛ تجلی قرآن در کلام حضرت زینب(ع)،قم، ادیان، 1390.

19. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین قم، 1417.

20. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، 1372.

21. طبری؛ تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408.

22. فشارکی، ملا محمد باقر؛ عنوان الکلام، تهران، کتابفروشی اسلامی، 1314.

23. قایمی، علی؛ زندگانی حضرت زینب(ع) (رسالتی از خون و پیام)، تهران، امیری، چاپ سوم، 1376.

24. قدیحی قطیفی، احمدبن صالح؛ وفاه الامام علی الرضا(ع) وفیات الایمه، من علماء البحرین و القطیف، بیروت، دارالبلاغه، 1412.

25. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، تهران، بی نا، 1374.

26.. ....................؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، چاپ یازدهم، 1383.

27. قمی، شیخ عباس؛ سفینه البحار، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1416.

28.. ........................؛ نفس المهوم، ترجمۀ محمد باقر کمره ای، قم، مسجد جمکران، 1385.

29. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، نجف، چاپ طیب موسوی جزائری، چاپ افست قم، 1387.

30. قیومی اصفهانی، جواد؛ صحیفه الحسین، قم، اسلامی، 1380.

31. مامقانی؛ تنقیح المقال فی علما الرجال، فصل النساء، نجف اشرف، مطبعه المرتضویه، 1352.

32. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی؛ بحارالانوار، به تحقیق و تصحیح جمعی از محققان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403.

33. محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه در ترجمۀ دانشمندان بانوان شیعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1349.

34. محمدی اشتهاردی، محمد؛ حضرت زینب فروغ تابان کوثر، تهران، برهان، چاپ سوم، 1379.

35. محمدی ری شهری، محمد؛ مناظره و گفتگو در اسلام، قم، دارالحدیث، 1383.

36.. .......................................؛ الصحیح من مقتل سیدالشهداء و اصحابه، با همکاری محمد طباطبایی نژاد و روح الله سید طبایی، قم، دارالحدیث، 1390.

37. موسوی خرم آبادی، سید مصطفی؛ سیره و اندیشه حضرت زینب(ع)،قم، دانشگاه قم، چاپ دوم، 1386.

38. موسوی، سید عبدالرزاق؛ مقتل مقرم، ترجمۀ عزیز الهی کرمانی، قم، نوید، 1381.

39. میر باقری، سید محسن؛ ظاهر قرآن، باطن قرآن، تهران، رایزن، 1380.

40. محمدبن محمد؛ الارشاد فی معرفه الله حجج العباد، تحقیق: مؤسسه آل البیت(ع)، قم، کنگره شیخ مفید، 1414.

41. النقدی، جعفر؛ زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبه الحیدریه، 1361.

42. نمازی، علی؛ مستدرک سفینه البحار، قم، جامعه مدرسین، 1385.

مقالات

43. حسینی، سید جواد؛ فضائل و مناقب حضرت زینب(ع)،ماهنامه مبلّغان، ش 33، 1381

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان