یادگار امام، پژواک امام

اگر درباره آرا و اندیشه ها وبیاناتی که یادگار امام با دقت و وسواس و نکته سنجی فرموده اند، تأمل کافی شود، در می یابیم که مرحوم حاج سید احمد خمینی، هم به عصر و روزگار خود توجه داشته اند و هم برای آینده راه حل دارند:

یادگار امام، پژواک امام

اگر درباره آرا و اندیشه ها وبیاناتی که یادگار امام با دقت و وسواس و نکته سنجی فرموده اند، تأمل کافی شود، در می یابیم که مرحوم حاج سید احمد خمینی، هم به عصر و روزگار خود توجه داشته اند و هم برای آینده راه حل دارند:

«بزرگداشت امام خمینی(س) از اصلی ترین وظایف دستگاههای فرهنگی و تبلیغاتی کشور است. ما باید این فرصت را در جهت انتقال پیام انقلاب، امام و مواضع رهبری هدایت کنیم. در شرایطی که دنیای استکباری، دشمنی کینه توزانه خود را در اشکال گوناگون،علیه ارزشها و دستاوردهای انقلاب قوت بخشیده و در رأس ارزشهای انقلاب اسلامی، افکار امام خمینی (س) را مورد تهاجم قرار داده است، باید مراسم سالگرد رحلت حضرت امام(س) را موقعیت مناسبی برای انعکاس ارزشهای اسلامی و انقلابی و معرفی ابعاد ناشناخته افکار امام خمینی (س) بدانیم. در شرایط متلاطم جهان کنونی و آینده، افکار و اندیشه های امام راحل، ذخیره و پشتوانه همیشگی نظام و انقلاب باقی خواهد ماند و همه آحاد مردم موظفند تلاش کنند که با گذشت زمان، افکار و جهت گیری های ایشان ناشناخته و مجهول نماند. در وضعیت حال و آینده که دشمنان از همه ابزارهای نابودی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی استفاده می کنند، یگانه سلاح ما، افکار امام خمینی (س) است. اگر ما چهره واقعی امام و انقلاب اسلامی را به دیگران معرفی کنیم یقینا پیام انقلاب، قلب انسانهای آزاده را تسخیر خواهدکرد. پیام انقلاب اسلامی پیروی از حق است.» اینک که پس از حدود یک دهه، این سخنان را مرور می کنیم، در می یابیم که یادگار امام، گویا وضع فعلی را پیش بینی کرده و یا این حرفها را خطاب به نسل فعلی گفته بود.

علاوه بر تناسب این سخنان با شرایط فعلی، ایشان حتی برای آینده هم معتقدندکه، «یگانه سلاح ما افکار امام خمینی است » آن هم در شرایطی که «دشمنان از همه ابزارها برای نابودی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی استفاده می کنند.» چه بسا آیندگان، ما را به جرم عدم ترویج اندیشه ها و آرا و افکار امام، مورد بازخواست قرار دهند. اینک که تا حدی آبها از آسیاب افتاده است، باید به گذشته برگشت و برخی از کارها را در بوتۀ نقد گذاشت و به برخی ازکوتاهی ها اقرار کرد. ما مثل مسافرانی هستیم که راههای بسیار طولانی را با تمام سختی و فشار طی می کنند و وقتی به مقصد می رسند، تصورشان این است که کار به پایان رسیده است و دیگر، سفری در پیش ندارند و حتی مسافری به دنبال آنها نخواهد آمد.

وقتی انقلاب پیروز شد و امام عزیز، باشکوه و شوکت به وطن باز گشتند، حال آن مسافر را به خود گرفتیم و به فکر نسل دوم وسوم نبودیم. البته باید انصاف دادکه دفاع مقدس هم بسیاری را با خود همراه کرد و تصور نمی کردیم پس از پایان جنگ، خواست و نگاه و آرمانهای نسل سوم این گونه باشد. باید اقرار کنیم که همه اندکی غفلت کردیم. فکر کردیم امام عزیز همواره با ما خواهد بود. شاید هم سنگینی و تلخی و تصور فقدان امام به ما اجازه نمی داد که به روزگاری پس از ایشان بیندیشیم.

اینک آرای امام با رویکردی خاص، مورد توجه همۀ مسئولین مملکت قرار گرفته است و این ویژگی آرا واندیشه های مردان الهی است که هم با مردم و نسل همراه خویش حرف می زنند و هم برای آیندگان راهگشایند. گویا نیرویی، ده سال قبل از رحلتش، به یادگار عزیز امام هشدار می داد که وضع، همیشه بدین صورت نمی ماند. دنیای متلاطم و شرایط جدید جهانی، وضع جدیدی را بر ما تحمیل می کند و نوع نفوذ وتهاجم استکبار جهانی عوض می شود. اگر استکبار، روزگاری با حضور مستقیم خود یا عوامل داخلی، در کشور و سرنوشت مردم دخالت می کرد، امروز ابزار و شیوه ها و روشهای نفوذ خود در کشور ها را عوض کرده است. البته نفوذ جدید برای استکبار هم، پیچیده تر، سخت تر و حتی کم اثر تر خواهد بود، اما به هر حال او دست از کار نمی کشد.

یکی از ساده ترین تهاجمها یا خواسته های استکبار این است که خط و اندیشه و جهت گیری های امام را کمرنگ یا فرعی کند و یا آنها را به حاشیه براند و یا حتی آن را آن قدر مقدس کند که دست نیافتنی تلقی شوند و این، برای آنها، پیروزی است. از این روست که خرد ورزان و نکته سنجان کشور و انقلاب دریافته اند که باید رنسانس و رویکرد جدید را برای تضمین استمرار انقلاب و شعارهای آن در چهارچوب آرای امام فراهم کرد. آرای امام را نباید به گونه ای جدید مطرح کرد، بلکه باید به سرچشه، به امام و رهنمودهای ایشان بازگشت، باید از کانون نور کسب معرفت کرد، باید همیشه در همسایگی دریا زندگی کرد، بایداز غفلت پرهیز کرد، باید در اثر خودسازی، در درون خویش نیرویی را فراهم آوریم که به ما تلنگر بزند.

یادگار امام که به واقع باید پاسدار اندیشه های ناب و محمدی امام عزیز است، در برابر تهاجم دشمنان علیه انقلاب اسلامی در همه دورانها، تقویت روحیۀ مقاومت و ایستادگی و قاطعیت را همراه با روحیه آزادگی و آزادیخواهی و استقلال خواهی لازم و ضروری می داند. نکته ای که متأسفانه معدودی در دوره ای هر چند کوتاه و گذرا از آن غافل شدند، احساس ضعف کردند و کرنش نشان دادند و یا در برابر استکبار جهانی احساس شرم و ندامت کردند و حداقل به زبان دیپلماسی و با ادبیات سیاسی، به ابرقدرتها یا کشورهای قدرتمند و ثروتمند چراغ سبز نشان دادند. البته این کارها ناشی از خوش خیالی و ساده انگاری افرادی است که تصور می کنند ماهیت استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جهانخوار عوض شده است و برخی از آنان، حتی به ایجاد رابطۀ شفاف و علنی با آمریکا می اندیشند. مرحوم حاج احمد آقا پیوسته، به صراحت از خطر آمریکا سخن می گفت به اعتقاد ونظر امام رسیده بود که، «رابطه آمریکا با ما مثل رابطه گرگ ومیش است.»

انتقاد پذیری

یادگار امام در روزهایی که برخی، تحمل کوچک ترین انتقاد، حتی از نوع سازنده اش رانداشتند، انتقاد سازنده از مسئولین و عملکرد افراد را به استناد نظرات حضرت امام، از برکات الهی می دانست و معتقد بود این تصور غلطی است که برخی فکر می کنند از هیچ مسئول و مدیری نباید انتقاد کرد. او خطر این حاشیۀ امن را در این می دانست که هر مسئولی، عملکرد خود را عین اسلام و حرف خود را حکم اسلام می داند.وی برای رسانه ها رسالتی را تعریف می کند و آن هم اینکه از رسوب این روحیه ها در جمع خود جلوگیری کنند. یادگار عزیز امام با توجه به شناخت دقیق و ملموسی که از روحیات امام کسب کرده بود، اعتقاد داشت که خطر ترویج و روحیه انتقاد ناپذیری، به دیکتاتوری منجر می شود. هشدار می دادکه مبادا در اثر تسامح و بی دقتی یا خدای ناکرده، به شکلی آگاهانه، زمینه بازگشت برخی از روحیات دوران ستمشاهی فراهم آید. بار دیگر کلام روشنگرانه یادگار امام را مرور می کنیم. وی در قسمتهایی از سخنان خود به روحیات امام اشاره دارد و می گوید، «متأسفانه بعضی ها به غلط معقتدند اگر از سیاستی ویا عملکرد مسئولی در یک گوشه ای از کشور انتقاد شود، نظام تضعیف شده است. این تفکر غلط به تدریج، کار را به جایی می رساند که هر مسئولی در هر منطقه ای از کشور، عمل خود را عین اسلام و حرف خود را حکم اسلامی، می داند و باورش می شود که اسلام و انقلاب همان است که من مسئول فکر می کنم. اینها باورهای غلطی هستند. اگر رسانه های گروهی و خبرگزاری ما خوب عمل کنند، این روحیه ها ترویج نمی شوند. حضرت امام (ره) با چنین روحیه هایی شدیدا مخالف بودند و امروز هم ما نباید اجازه بدهیم که دوباره، روحیه دیکتاتوری دوران ستمشاهی به جامعه اسلامی و انقلابی ما بازگردد. اینگونه روحیات و نفوذ آن به جامعه، مقدمه دیکتاتوری است و رسالت رسانه های خبری و خبرگزاری جمهوری اسلامی این است که با آن مقابله کنند.»

حضور مردم

همیشه در ذهن و زبان و فلسفۀ نهضت امام خمینی، مردم به عنوان یکی از ارکان مهم و کارساز مطرح بوده اند و امام به واقع، جایگاه رفیعی را برای مردم قائل بودند. امام و پس از ایشان، مرحوم حاج احمد آقا، مردم را برای حضور پرشکوه وشرکت فعال تر در انتخابات مختلف تشویق می کردند. آنها می دانستند که یکی از راههای بیمه کردن انقلاب و نهضت در برابر طمع دشمنان، خود مردمند. اگر استکبار با ترفندهای و توطئه های خود بتواند مردم را از صحنه خارج کند، به حاشیه براند و خنثی و بی طرف کند، به اهداف بلندی نائل آمده است.

حضور مردم در آغاز نهضت و بی تردید در ادامه حیات انقلاب از هزاران انبار مهمات و نمایش تجهیزات مهم و کارآمد جنگی موثرتر بود. قطعا حضور فراگیر مردم برای بیگانگان مهم است. آنها در مواردی مستقیما وارد تبلیغات منفی و مأیوس کننده می شوند و حتی صریح و روشن و از طریق رسانه های عمومی خود، مردم را به خانه نشینی و عدم شرکت در راهپیمایی یا مراسم خاصی تشویق می کنند. امام دقیقا از همان جائی که آنها ضربه می زنند، درصدد زدن پاتک و ضد حمله بر می آیند.

تجربه نشان می دهد هر وقت مردم، حضوری چشمگیر داشته اند، تا مدتها پس از آن، از فشار شیطنت آمیز و ضدیت استکبار کاسته می شود، هر چند رسانه های استکباری در بیان گزارش واقعی راهپیمایی ها و جلوه ها و صحنه های حضور باشکوه مردم هم آگاهانه توطئه می کنند و آمارها را به شدت تقلیل می دهند، اما واقعیت مناسبتها و مراسم ملی ایران، به هر طریق ممکن به گوش جهانیان و علاقمندان واقعی می رسد. توصیه یادگار امام را بار دیگر مرور می کنیم و آویزۀ گوشمان قرار می دهیم:

«شرکت در انتخابات از نصایح حضرت امام و بر همۀ ما واجب است. باید با شناخت شرایط حساس کنونی، به دنیا ثابت کنیم که در صحنه های سیاسی، اجتماعی حاضریم. شرکت پرشور و شوق در انتخابات، نشان دهنده توجه مردم انقلابی ایران به سرنوشت اسلام و مبارزۀ جدی با تبلیغات سوء استکبار جهانی است، زیرا شیاطین کوردل، با تبلیغات کینه توزانه خود تلاش می کنند شور انقلابی مردم مارا در انتخابات ریاست جمهوری کمرنگ جلوه دهند.»

خودسازی و جهاد با نفس

از جمله توصیه های دیگر یادگار امام، اهمیت دادن به مبارزه درونی است. همان گونه که در برخی از مواقع، جنگیدن با عوامل استکبار و دفع تجاوز بیگانگان و متجاوزان از وطن، ضرورت دارد، مبارزه بسیار مهم دیگری نیز فراروی ماست که آن را باید مبارزه بزرگ یا جهاداکبر نامید و آن جهاد با نفس است. امروز هم برخی از خطرات و رخنه ها و نفوذها و چشم امید که عوامل بیگانه و استکبار جهانی به کشور دوخته اند، از این ناحیه است.وقتی ما اسیرهواهای نفسانی می شویم، دشمن واقعی و شیطان بزرگ و اقمارش را از یاد می بریم، از بیرون غافل و به خود مشغول می شویم و در اثر بی دقتی تا آنجا پیش می رویم که یاران دیروز و همسنگران قدیمی را در هر جناح و خط موضعی که باشند، دشمن اصلی فرض می کنیم و این، آغاز شکست ماست. در چنین شرایطی ضرورت ندارد بیگانگان به ما حمله کنند، زیرا خود مانند خوره از درون، خود را می خوریم و چه بسا در کوتاه ترین زمان فرو بریزیم. سخنان و تذکارهای یادگار امام که به رهنمودهای امام شباهت تام دارند، در این زمینه نیز بسیار راهگشا هستند: «امروز، فرزندان انقلابی امام، به خاطر تهدیدات دشمنان اسلام در داخل و خارج از کشور، باید خود را برای مبارزه ای سخت تر آماده کنند. برای تداوم آرمانهای امام و انقلاب،تنها شعارهای تند کافی نیستند. زیرا خط امام در مبارزه استکبار و دشمنان ظاهری خلاصه نمی شود. باید برای جنگی سخت تر، یعنی (جهاد با نفس) مهیا شویم. رمز نفوذ امام در قلوب مسلمانان و آزادیخواهان این بود که واقعا مسئله اساسیشان را در این زمینه حل کرده بودند. امروز، نظام و انقلاب مقدس اسلامی از همه سو مورد هجوم بی رحمانۀ دشمنان قرار گرفته است. برای مقابلۀ جدی آنان، قبل از هر کاری، باید خودمان را از قید هواهای نفسانی آزاد کنیم.»

شاید در دوران پیروزی و حتی سالهایی که کشور درگیر دفاع مقدس بود و همۀ نگاهها و اراده ها واندیشه ها و نیروها به نوعی به فکر آزادی مناطق اشغال شده از دست دشمن متجاوز بودند، بحث خطر و مقابله و وابستگی فکری وفرهنگی یا آنچه که تهاجم فرهنگی نامیده می شود، اولویت نداشت.چون هنوز آثار آن در جامعه به صورت یک معضل اصلی درنیامده بود. البته بدون تعصب بایدگفت که دشمن حتی در دوران دفاع مقدس و در کنار تهاجم نظامی هم از مسئله فرهنگی غافل نبود. اینک که به گذشته بر می گردیم و تقویم تاریخ را ورق می زنیم، به خوبی در می یابیم که چرا برخی از رزمندگان دوست نداشتند که حتی ایام مرخصی کوتاه و یا فرصتهای بین دو عملیات را در پشت جبهه و در شهرهای غیر جنگی، به خصوص تهران سپری کنند. آنها در دوران جنگ هم در بعضی از مناطق این کلان شهر با ظواهر و نمودها و رفتارها وقیافه ها و افرادی روبه رو می شدند که دلشان می گرفت. گلایه های آن روز رزمندگانی که به جناح خاصی از گروههای سیاسی هم تعلق نداشتند و شکوه هایشان فرصت بروز نداشت، بی مورد نبود. شاید برخی هم این را هنر مدیریت کلان شهر می دانستند که نمی خواستند در تمام جلوه ها و رفتار و حرکات مردم، فرهنگ جنگی حاکم وجاری باشد. اما امروز که حدود پانزده سال از جنگ می گذرد، با گسست نسلها و با مشکل عدم همسویی نسل سوم انقلاب با آرمان های بلند و آسمانی امام روبروییم. نسل سوم، هم آنچه را که می خواهند، نمی بینند و هم ما آنچه را که می بینیم، نمی خواهیم. این واقعیت دردناک را نباید به بهانه تلخی با توجیه خطر، نادیده گرفت که حتی فرزندان بسیاری از آدمهای ریشه دار و نسل اولی هم چندان مایه امید و رضایت نیستند، چه رسد به نسلهایی که نه مبارزه را تجربه کرده اند، نه اختناق را دیده اند، نه با آرمانهای معنوی امام و فلسفۀ نهضت واهداف الهی آن آشنایند و نه شبی را در سنگر مبارزه به صبح رسانده اند.

استقلال خواهی

یادگار عزیز امام در تقویت روحیه استقلال خواهی و خودباوری و خودشناسی نیروهای خودی، معتقد به محاسبه است. او معقتد بود که باید کلاهمان را قاضی کنیم و نقاط قوت و ضعف خودمان را دقیقا بشناسیم. در عین حال او باور داشت که ما هیچ چیزی از غریبها کم نداریم و تاکید می کرد که باید با پیروی از امام عظیم الشان، قناعت و تحمل مشکلات را بر وابستگی ترجیح دهیم. ناگفته نماندکه این، توصیه مرحوم حاج احمد آقا خطاب به فرماندهان و مسئولان وکارکنان وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح است. باید با دقت و وسواس دریافت که چرا به این مخاطبان چنین فرموده اند. احمدآقا به عنوان امین و رابط امام با شورای عالی دفاع و فرماندهان جنگ، به خوبی از کمبودها، تحریمها و مشکلاتی که نیروهای مسلح به خصوص در دوران جنگ در تأمین وتجهیز ابراز نظامی و جنگی داشتند، با خبر بود. او می دانست که بالاخره تحریم همه جانبۀ استکبار واقمار او چه فشار سنگین و شکننده شرایط سخت و طاقت فرسائی را به نیروهای مسلح وارد کرد، به خصوص که سیستم ارتش از هر جهت وابستگی شدید و عمیقی به آمریکا داشت. از سوی دیگر، وی از تبلیغات شدید بیگانگان برای تضعیف روحیه رزمندگان هم کاملا مطلع بود. اتفاقا در ادامه این سفارشها و تاکیدات است که پیام اصلی را بازگو می کند. در واقع توصیه های مذکور را برای جلوگیری از فاجعه ای بزرگ تر می گوید که همان وابستگی فکری و فرهنگی است. این نکته قابل تعمق است که وی بیش از ده سال قبل از اینکه گرفتار مسخ نسل جوان شویم، از خطر وابستگی فرهنگی و تهی شدن نسل جوان خبر می دهد و این حاکی از آینده نگری و تیزبینی اوست که حقیقتا تربیت شدۀ مستقیم امام و بهره مند از نفس مسیحایی ایشان بود. یادگار امام می گوید: «تحقق استقلال همه جانبه نظام جمهوری اسلامی ایران در سایۀ خودباوری و خودشناسی نیروهای متخصص علمی میسر است. باید نقاط قوت و ضعف خودمان را دقیقا بشناسیم. ما از لحاظ استعدادها، قابلیتها وامکانات بالقوه چیزی از غربیها کم نداریم و باید به پیروی از امام عظیم الشأنمان، قناعت و تحمل مشکلات را بر وابستگی ترجیح دهیم. همۀ شئون نظام زیر فشارهای سخت دوران انقلاب بوده اند و هستند. امروز اوضاع اقتصادی کشور به خاطر اجرای طرحهای زیربنایی، بیشترین فشار را به طبقۀ ضعیف جامعه وارد می کند، اما همین طبقۀ ضعیف است که حقیقتا آرمانهای انقلاب وامام را ادامه می دهد و این، بزرگ ترین دلگرمی مسئولان نظام و انقلاب است. بزرگ ترین فاجعه و عامل تهدید کننده اصول انقلاب اسلامی، وابستگی فکری و فرهنگی است. امروز دشمنان، از همۀ ابزارهای فکری و فرهنگی خود برای مسخ نسل جوان و کارآمد ما بهره می جویند، لذا بر همۀ شیفتگان و دوستداران اسلام و انقلاب واجب است که برای مقابله با دشمنان قهار، مهیا شوند. حرکت به سوی استقلال همیشگی کشورمان منجر شود.همۀ ما کوشش کنیم که ایران اسلامی وابسته نباشد.»

روابط بین الملل

با مرور اندیشه ها و آرای یادگار امام دریافتم که ایشان در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی تا چه میزان آگاهی و در بررسی و بیان اصول حاکم وروابط بین الملل چقدر امعان نظر داشته است. اصولا بیان و بررسی اصولی که باید ترسیم شوند و سیاست خارجی کشور را بر مبنای آن پیش ببریم، بسیار مشکل و پیچیده هستند. اساسی ترین اصولی که روانشاد حاج احمدآقا از مجموعه و منظومۀ فکری امام برگرفته و بیان کرده است، بی تردید می تواند برای حوزۀ وزرات خارجه مفید و راهگشا باشد، البته اگر خدای ناکرده دچار رعب وابهت قدرتها و کشورهای سیاسی و ترفندهای پیچیده وسیاست بازیهای مارخوردگان افعی شدۀ غرب و اروپا نشده باشیم. مهم ترین اصول مورد نظر وی را می توان بدین قرار برشمرد:

احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر

حاج احمدآقا در سمینار بین المللی بررسی سیرۀ عملی و نظری حضرت امام خمینی گفته است:

«حضرت امام (س) در عرصه سیاست خارجی، ارتباط با سایر کشورها را مبتنی بر احترام متقابل و عدم دخالت درامور داخلی یکدیگر می دانستند.»

یادگارامام این اصل را که شاید همۀ کشورها و حتی سازمانهای بین المللی حقوق بشر و حتی متجاوزترین کشورها، در قوانین خود ازآن دم می زنند، ولی درعمل بدان پایبند نیستند، اندکی می شکافد، تفسیر می کند و نفی هر گونه سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی را برآیند این اصول می داند. جالب است که امام در تحلیل و قرائت اصول حاکم بر روابط بین الملل هم ایدئولوژی رااصل می دانند. آنگونه که یادگار امام تفسیر می کند، امام سلطه پذیری و سلطه گری را از جانب هر کشوری که باشد، نفی می کنند، اما برای ایدئولوژی اسلام قائل به مرز نیستند. ایشان معتقد بودندکه در عین پایبندی به اصل اول، به هیچ عنوان نباید نسبت به سرنوشت ایدئولوژی اسلامی و سیار مسلمانان بی طرف بود. انتقال پیام اسلام را دخالت در امور داخلی کشورها نمی دانستند، زیرا بارها به اصل «انترناسیونالیسم اسلامی» اشاره می کنند. امام صدور انقلاب را به معنای دخالت در سایر کشورها نمی دانند. یادگار امام در تحلیل آرای امام به اختلاف ایشان با ملی گرایان داخلی هم اشاره دارد.آنچه ما از آن به عنوان صدور انقلاب نام می بریم و از نظر امام یکی از اصول استراتژیک نظام و انقلاب است، یاری رساندن به سایر ملل جهان در راستای دستیابی به آزادی است، ولی ملی گرایان با این تلقی و تقسیر و قرائت موافق نیستند. مذهبیون لیبرال معتقدند باید از این اصل فقط در محدوده و چهارچوب مرزهای ایران(داخل ایران) دفاع کرد. نکته اساسی و محل اختلاف امام با آنها دقیقا در شکست چهارچوب داخلی است. امام به اصل جهانشمول مسلمین قائل بودند، ولی آنها فقط مسلمانان ایران را مخاطب این اصل می دانند.

امام به خوبی می دانستند که نمی توان ندای یک میلیارد مسلمان روی زمین نادیده گرفته و فقط به داخل ایران محدود شد. امام به جهان وطنی اسلام معتقد بودند وآنها به ایران وطنی محض. ای کاش آنها در همۀ زمینه ها به اصول داخلی پایبند بودند، در حالی که وقتی بحث دموکراسی می شود، به سازمانهای بین المللی و حقوق بشر و حتی به آمریکا نیم نگاهی دارند، ولی وقتی بحث دخالت، تحریم، تحریک و ترفندهای بیگانگان علیه ما مطرح می شود، آنها موضع شفاف نمی گیرند. یادگار امام برای تبیین مواضع امام نمونه ای از پاسخ مسلمانان ایران به ندای هل من ناصر مسلمانان انقلابی فلسطین را متذکر می شود و اعلام می کند که این دفاع ما با هماهنگی و رضایت حضرت امام صورت گرفته است.

نمونۀ دیگر را باید موضعگیری تاریخی، انقلابی و صریح حضرت امام در برابر سلمان رشدی مرتد دانست. اینک که متأسفانه امام عزیز و یادگارشان از میان ما رخت بربسته اندو لیبرالها و ملی گراها از رونق ورمق افتاده اند، به عنوان شخص ثالث، می توانیم موضع و نظر هر دو طرف را مرور وعوارض و پیامد هر نظر و اندیشه را در ذهن خویش ترسیم کنیم و بپرسیم کدام مسلمان واقعی می تواند نسبت به اهانتها و مسخره گرفتن شأن و مقام پیامبر رحمت و مکرمت حضرت رسول (ص) از سوی مرتدی چون سلمان رشدی بی طرف باشد؟! واقعا اگر امام در برابر او و جریانی که این عروسک خیمه شب بازی را کوک می کرد، سکوت می کردند، آنها سر جایشان می نشستند وسایر ارکان و اصول مقدسات مسلمانان را به سخره نمی گرفتند؟ آیا آنها واقعا عقب نشینی می کردند؟ ساده انگاری است اگر تصور کنیم سکوت ما یعنی رعایت احترام به مقدسات. ساده لوحی است اگر حتی آنان را که عرق اسلامی ندارند، باور کنند که حرکت امام در برابر سلمان رشدی و حامیان و مروجان و مدافعان اندیشه ها و آرای شیطانی او، حرکتی تند و غیر اصولی بوده است. ناگفته پیداست که استکبار وعوامل گوناگون آن، در هر جا که مقاومت وپایمردی دیده اند، عقب نشینی کرده اند و هر جا با تساهل و تسامح روبرو شده اند، به تجاوز پیشروی خود ادامه داده اند. اگر چه متأسفانه مسلمانان جهان نتوانستند به خواست الهی امام عزیز در نابودی سلمان رشدی جامۀ عمل بپوشانند و زمین خدا را از لوث وجود ناپاکی چون او پاک کنند، اما همان ترس و خوف و اضطراب تا پایان عمر برای او و حامیانشان کافی است که هر لحظه احساس کنند در تیررسی یک انقلابی مسلمان قرار خواهند گرفت، تا آنجا که حتی از سایۀ خود هم بترسند. او باید تا پایان عمر در پناه مخافظین ویژه رفت و آمد کند یا با تغییر چهره و نام و مشخصات شناسنامه ای، سفر وزندگی کند. حقیقتا باید به روح امام (ره) درود فرستاد که وقتی احساس تکلیف می کرد، رضای خدا و حمایت از دین خدا را بر همه چیز ترجیح می دادند. مردی که حتی سالهای پس از ارتحال هنوز حکم و فتوایش، سایه ترس را بر سر کفار و مرتدان انداخته است. بی تردید برای فردای امام ثواب این فتوا اگر بیشتر از انقلاب نباشد، کمتر نیست. چه بسا علت اینکه برخی نتوانستند در ادامۀ راه با امام همراهی کنند، عدم شناخت موضع و قدرت و رسالت و تعهدی بود که امام نسبت به دین خدا داشتند.

امام حتی عصاره و فلسفۀ نهضت اسلامی خود را در ایران انجام تکلیف می دانستند. همانگونه که در تحلیل نهضت و حرکت حضرت امام حسین درکربلا هم امر به معروف و نهی از منکر و انجام به تکلیف الهی را بیان می فرمودند و تعبیری قریب به این دارندکه ما موظف به انجام وظیفه و تکلیفیم، چه کشته شویم و چه بکشیم. در جنگ هم به کرات بر این اصل تأکید می فرمودند. امام به واقع در راستای همان مأموریت الهی عمل می کردند که جغرافیای سیاسی متداول ایران وحتی منطقه را به هم زد. از آنجا که امام فقط برای امت ایران، امام نبودند، اکثرا مخاطب خود را مسلمانان جهان می گرفتند. اگر مأموریت امام سقوط رژیم پهلوی و برکناری شاه بود، باید 22 بهمن 1357 را پایان مأموریت خود تلقی می کردند. اتفاقا امام وقتی می دیدند که اهداف و معنویات و آینده نهضت، همواره از سوی آنان که در ایران منافعی داشتند تهدید می شود، چهارچوب داخلی را می شکستند.

امروز دفاع امام از صدور انقلاب کاملا قابل لمس است. برخی از نیروهای مبارز، اما محدودنگر، در همان آغاز نهضت هم از طرح اصل صدور انقلاب، چندان خشنود نبودند. متأسفانه نسل دوم انقلاب از ترفند های مختلف بیگانگان با خبر نیستند و تعریف و بازگوئی آرای امام برای آنها، در ذهن و دلشان به باور و یقین تبدیل نمی شوند. آنان وضعیت خفت بار قبل از انقلاب را هم ندیده اند و طعم تلخ و گزندۀ تحقیر ملت ایران را نچشیده اند و لذا نمی توانند برخی از موضعگیری های فعلی کشور را تحلیل کنند. بپذیرند. البته ما پس از جنگ، در مجموع برنامۀ مناسب و مشخصی برای نسل دوم نداشتیم. از دیگر سو دشمن هم با تمام توان و امکانان سعی کرد از شرایط خاص پس از جنگ نهایت استفاده را ببرد. نوع استدلال یادگار امام در دفاع از مسلمانان جهان، قابل تعمق است. وی از موضع حضرت امام در این باره چنین برداشتی دارد: «اگر مسلمانی در فرانسه مورد ظلم واقع شد، مثل این است که بیخ گوشمان در ایران به یک نفر مسلمان ظلم شده باشد.»

یادگار امام با توجه به سخنان امام در بیان روابط دوستانه با سایر کشورها چنین می گوید:

«ما با حفظ استقلال خود، با تمام کشورها روابط دوستانه خواهیم داشت. ملاک، ما هستیم، ملاک، آنها نیستند، ما با همۀ ملتها روابط دوستانه داریم. ما با هیچ ملتی دعوا نداریم. دعوائی اگر هست، بر سر دولتهاست. دولتها هم اگر با ما احترام آمیز رفتار کنند، احترام مقابل خواهند دید. ما با تمام دولتها در صورتی که در امور داخلی ما دخالت نکنند و برای ما احترام قائل باشند، با احترام رفتار می کنیم. حکومت ما، حکومتی مستقلی است و در صورتی که کشورها دخالتی در امور داخلی ما نکنند، با آنها روابط دوستانه داریم.»

دفاع از مظلوم، دشمنی با ظالم

بر اساس تفسیر و تحلیل یادگار امام از آرای ایشان، دفاع از مظلومیت و دشمنی با ظالمین، یکی دیگر از اصول ما در روابط بین الملل است. در تاریخ پر فراز ونشیب اسلام، این اصل بارها مطرح شده است. شاید بتوان یکی از بارزترین جلوه های این اصل را در فلسفۀ وجودی نهضت عاشورا دید. برخی، اجرای اصل مهم امر به معروف و نهی از منکر، برخی ایستادگی امام حسین در برابر ظلم و عدم بیعت با باطل و یا پایمردی و پافشاری حضرتشان بر حق و عدالت را فلسفۀ بنیادین نهضت عاشورا دانسته اند. بایدگفت این اصول در هم تنیده و به هم بافته اند.

شبهه افکنان در مورد به اجرا در آوردن اصل دوم، یعنی دفاع از مظلوم ودشمنی با ظالم هم همان شبهۀ اصل اول را مطرح کنند و معتقدند که این مأموریت فقط باید در داخل ایران صورت پذیرد. در دفاع از این اصل، باز هم مرحوم حاج احمد آقا به سخنان و بیانات حضرت امام استناد می کند که فصل الخطاب و کلام آخر است:

«ما در روابطمان با سایر کشورها و دولتها، همچنان که ظلم را نمی پذیریم، به کسی هم ظلم نمی کنیم. ما با هر کشوری که بخواهد ظلم کند، مخالفیم. حال این کشور چه درغرب باشد،چه در شرق،رابطه با کشورهای خارجی که نمی خواهد ما را ببلعند، باید باشد. با آنها که می خواهند از طریق روابط، ما را وابسته کنند، هیچ لزومی ندارد و باید با احتیاط با آنها برخورد شود. ما طرفدار مظلوم هستیم. هر کسی در هر قطبی و در هر کشوری که مظلوم باشد، ما طرفدار او هستیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم.

مبارزه تا رفع فتنه در عالم

امام در ادامه این رهنمودهای تاریخی و مهم، حکم می کنند که ما مرزی برای انجام این مأموریت و پیاده کردن این اصل قائل نیستیم. این دیدگاه با اصول حاکم بر سیاستهای استکباری در تعارض آشکار است. به اعتقاد مخالفان این نظریه، شاید در قیاس ملی بتوان پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین بود. اما در فراسوی مرزها چنین کاری بسیار مشکل است. امام(ره) صراحتامی فرمایند، «ما در مسیر دفاع از مظلومین، مرز را قبول نداریم. مسلمانان وظیفه دارند در هر جای دنیا پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشند.» در مقابل، دنیای استکباری می گوید، «شما پشتیبان مسلمانان باشید، اما برای نجات آنها وارد عمل نشوید.» امام می فرمایند، «ما به حرف و پشتیبانی معنوی بسنده نمی کنیم. ما نمی توانیم در خانه هایمان بنشینیم و در قبال ظلمی که به مسلمانان مظلوم در اقصی نقاط عالم، یک تکلیف اسلامی می دانند. هر مسلمانی موظف است ظلم را ریشه کن کند. اگر ما چنین کردیم، در مقابلش باید تبعات آن را چگونه جواب بدهیم؟ بالاخره نظام اقتصادی دنیا به هم وابسته است و آنها ما را تحریم خواهند کرد. امام می فرمایند، «ما با هر نوع معامله ای که به مصالح مسلمین آسیب برساند، مخالفیم. یعنی فقر و گرسنگی با عزت بر رفاه با ذلت مقدم است. دفاع از اسلام و حزب الله، اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. حزب الله کسانی نیستند که فقط در میادین سیاسی حاضرند. بلکه افرادی هستند که برای مبارزۀ علمی با ظلم و استکبار جهانی اسلحه به دست می گیرند و تا رفع فتنه در عالم و تحقق حکومت عدل، لحظه ای دست از مبارزه نمی کشند.»

امام به جهان اسلام نگاه امت واحده دارند. به واقع باید گفت آنان که برای مبارزه، گرفتار و مقید به مرز و تعاریف و رسم جغرافیاییند، با امام در مبانی تفاوت دارند. یادگار امام از محتوای کلام امام برداشت دقیق و نابی دارد. امام عبارتی دارندکه بسیار معروف و مشهور است:

«اهتمام به امور مسلمین از فرایض مهمۀ اسلام است.» و یا،«اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است.»

گروهی، از این عبارت عمیق و نجات بخش، برداشتی سطحی دارند و معتقدند وظایف مسلمین به عبارت جاری و نماز و روزه ختم و محدود می شوند. یادگار امام به هیچ عنوان نمی پذیرفت که هدف امام از طرح این مسئله، این معنا بوده باشد. به این قسمت از سخنان یادگار امام(برگرفته از سخنان و با تأسی به امام) توجه کنید: «ما در کنار حزب الله عزیز در مقابل دنیای استکباری می جنگیم و هرگز حساب خودمان را از سایر مسلمانان جدا نمی دانیم، زیرا همۀ ما ملت واحد اسلامی را تشکیل می دهیم. در این شرایط، استراتژی مبارزاتی حضرت امام پرررنگ تر و آشکارتر می شود:

«اهتمام به امور مسلمین از اوجب واجبات است. مبارزه واجب تر از نماز است. اهتمام به امور مسلمین از فرایض مهمۀ اسلام است. ما امید واثق داریم که ملل اسلامی در آتیۀ نزدیکی بر استعمار چیره می شوند، ما در موقع خود از هیچگونه فداکاری دریغ نمی کنیم.» به امام (ره) هشدار می دهند که استکبار جهانی، ما را از حکومت ساقط می کند و شما را تحت فشار حصر اقتصادی قرار می دهد، کارخانه ها تعطیل می شوند، کارهای عمرانی و زیربنایی متوقف خواهند شد، چون شما ابزار، تکنولوژی، تخصص و دانش لازم را ندارید. اگر بخواهید یک قطعه از هواپیما را تهیه کنید، باید از طریق قدرتهای خارجی وارد کنید. امام (ره) این گونه پاسخ می دهند، «وقتی ما خدمتگزار شدیم به ملت و ملت هم پشتیبان شد، طمع خارجی ها دیگر به کلی قطع می شود.»

شاید برای آنان که تحرک و پویایی و مبارزه و قتال را از دین و احکام خدا کنار گذاشته اند و در عمرشان سراغ آیات جهاد نمی روند، این نوع نگاه و قرائت، بسیار سنگین و دیر هضم باشد. امام دقیقا می دانستند که مردم در ادامه مبارزه و مقابله با استکبار، ممکن است خسته شوند یا تحریمهای استکبار جهانی، روحیه ملت را تضعیف کند، ولی می دانستندکه اگر به مردم صادقانه خدمت کنیم، آنان قدر می دانند و تا آخر پشتیبان نظام و حکومت خواهند بود.

اتکا به خدای بزرگ

اصولا رهبرانی الهی چون امام که نگاه توحیدی دارند، در همه امور به نیروی لایزال الهی و عنایت خاص به حضرت حق سبحانه و تعالی متکی هستند و او را عنوان اصلی ترین اساسی ترین مبنای نگاه و تلقی و حرکت و حتی کلام و سخن خویش می دانند. این نکته نیز از اصلی ترین اختلافها در تعریف و عمل به شئون حکومتی و روابط بین المللی و حتی اقتصاد و سیاست است.

امام به خوبی می دانستند که ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در میان دو قدرت بزرگ روزگار خود (شرق و غرب) گرفتار بوده است. در عین حال که غرب در ایران جایگاه و نفوذ داشت، رعایت حال شرق راهم می کرد غرب، ایران را به عنوان پایگاه مقاومت و تجاوز به شرق تجهیز نکرده بود، ولی از آن به عنوان محوری برای کنترل کشورهای منطقه استفاده می کرد و ایران را به سلاح و تجهیزات پیشرفته نظامی مسلح کرده بود. اگر چه در مواردی به عراق به عنوان وابسته به ابر قدرت شرق آن روز، گاهی چنگ و دندان نشان می داد و سران حکومت پهلوی حتی مخالفان و مبارزان مسلمان را هم به عنوان مارکسیست وکمونیست معرفی می کردند و برخی را از خطر نفوذ شوروی می ترساندند و تهدید می کردند که نباید اجازه داده شود کشور در دست ابر قدرت شرق بیفتد، اما در همان حال سهم شوروی را از منابع گاز ایران کنار گذاشته بودند و اگر حق السکوت هم تلقی شود، بالاخره شوروی هم از خان نعمت ایران بی بهره نبود. بعد از پیروزی هم امام، می دانستند که در میان دو ابر قدرت واقع شدن ایران، از جهتی برکت است. دیدیم که در ادامه به گونه ای حرکت کردیم که در میانه ماندیم و استقلال کشور هم حفظ شد. امام رمز پیروزی را دو چیز می دانستند: یکی اتکا به قدرت الهی و دیگری نیروی مردم. من معتقدم تواضع امام در حدی بوده است که نقش مهم و اساسی و الهی رهبری خود را نادیده می گرفتند، زیرا از طرح آن بوی حب فس یا خودخواهی احساس می کردند، ولی ما باید بر آن تأکید خاص بورزیم. در بسیاری از کشورهای جهان حتی جمعیت مسلمانان بیش از ماست، اعتقاد به خداوند هم که خاص ایران و ایرانیان نیست، اما چرا در آن کشورهای انقلاب و نهضت رخ نمی دهد؟ اینجانب معتقدم رکن اساسی و مهمی که این امکان و فرصت و عطیه را در جهت احیای دین خدا به ثمر می رساند، رهبری آگاه به دین و اصول آن است که مردم را عمیقا بشناسند و بتواند با کمک مردم و اتکای به خدا، زمینۀ نهضت را فراهم آورد. اتفاقا رمز پیروزی در همین سه رکن است و استکبار و اقمار آن چون قادر به درک این رمز نیستند، همیشه در تحلیل ها و برداشتها و حتی برنامه هایشان با جمهوری اسلامی، دچار مشکل می شوند.

«اتکای به خدای بزرگ و نیروی شکست ناپذیر ملت همان قدرت معجزه آسایی است که چهارده سال پس از رحلت حضرت امام، هنوز هم قدرتهای بزرگ را درمانده کرده است. استیصال آنان ناشی از تفکر غنی، نو و مترقی امام و وفاداری امت امام به راه ایشان است. امام همواره متکی به قادر متعال و نیروهای مردمی بودند. رمز اصلی پیروزی های امام که تاکنون برای جهان غرب و شرق ناشناخته مانده، در همین نکته نهفته است.»

امام در تحلیل اصول سیاست خارجی و روابط بین الملل، همان سخن تاریخی و تمثیل گونه و پرمحتوا را بیان فرمودند که، «ما رابطه با آمریکا رامی خواهیم چه کنیم؟ رابطه آمریکا با مثل رابطۀ گرگ و میش است.»

پیام تمثیل گرگ و میش همان اصل عدم سلطه پذیری و عدم سلطه گری است که در اصل اول اندکی بدان پرداختیم. اگر کشوری خواهان سلطه بر کشور دیگر باشد، گرگی است که از آن باید پرهیز کرد. از کسانی که شاید چندان از این شعار چندان خوششان نیامده است، بایدپرسید، «مگر گرگ، ماهیت گرگی خود را از دست داده است که برخی از سر ساده لوحی، برای برقراری رابطه با آمریکا لحظه شماری می کنند؟ »عجبا از این زمانه! با اینکه در برابر چشمانمان و در بغل گوشمان، عملکرد آمریکا را در دو کشور همسایه افغانستان و عراق به شکلی محسوس و به عینه مشاهده می کنیم، باز هم تصورمان این است که آمریکا فرشتۀ نجات شده است!

امام خمینی بنا به تحلیل یادگارشان، اتکا به نیروی خدا را همراه با نیروی مردمی، بسیار کارآمد می دانستند. اندکی دقت و ظرافت لازم است که مبادا توکل و اتکا به نیروی الهی را با قبول نیروهای مردمی و تأکید و تکیه بر آنها، یکی بگیریم و خدای ناکرده با این تساوی و تعامل، به وادی شرک نزدیک شویم. امام معتقد بودند باید به مردم، توان بالا و نیروی متراکم بسیج مردمی و حضور آنان در صحنه های گوناگون انقلاب بها داد. تمام مأموریتها، سختی ها و مشکلاتی که انبیا واولیای خدا، در طول تاریخ، به جان خریده اند، برای کسب رضایت خداوند بوده است. اگر امتی نباشد، شریعتی بر آنان مقدر نمی شود. اگر امتی نباشد، اعزام رسول سئوال برانگیز می شود. امام به خوبی می دانستند که بدون مردم، نهضت، انقلاب و حتی تشکیل حکومت معنا ندارد ولذا در بررسی اصول حاکم بر روابط بین الملل هم روی مردم و به رسمیت شناختن آنان تأکید خاص داشتند.

دشمن شناسی

آخرین اصل که در این مقاله بر آن تأکید می شود، اصل «دشمن شناسی» است. کسانی که برخی از مواضع امام را تند می دانستند و یا از مقابله و تهاجم با آمریکا خوف داشتند، حتی امام را نصیحت می کردند که بهتر است برای حفظ منافع کلی نظام، اندکی عقب نشینی کنیم یا در برابر توطئه سلمان رشدی، راه سکوت را در پیش بگیریم و از کنار قضیه با بی توجهی بگذریم. در جریان هم برخی این زمزمه را سر دادند که اینک که جنگ تمام شده، بهتر است در قبال قدرتهای بزرگ تندی نکنیم.امام گویا از سالها قبل از رحلت، پیش بینی کردند که ممکن است بعد از جنگ، برخی در مورد قضیه سلمان رشدی بگویند بهتر است در اصول دیپلماسی و سیاست خود تجدید نظر کنیم و افرادی خام و گرم و سرد روزگار نچشیده، دست دوستی به سوی استکبار دراز کنند تا به تصور خود احتمال خطر را از سر کشور دور سازند و حتی عملکرد و موضعگیری های مدیران را در شرایط جنگ زیر سؤال ببرند و تصمیم گیری های دوران جنگ و سیاستهای شرایط جنگی را هضم نکنند. امام پیشاپیش تکلیف آنها را روشن کردند و به صراحت رهنمودهایی روشنگر و مشکل گشا دادند.

پایان بخش این مقاله را سخنان و تحلیل های یادگار امام درباره مباحث فوق الذکر قرار می دهیم، باشد که تکرار وبازخوانی آنها، ما را از خواب غفلت و فراموشی بیدار کند.

«هر کسی در هر مقامی که خیال سازش با شرق و غرب را داشت، بی محابا و بدون هیچ ملاحظه ای، او را از صفحۀ روزگار براندازیم.» اصلا شوخی در کار نیست. امام (ره) می گفتند، «یکی از مراجع با بالاترین مدارج علمی آمده بود، اما بعد معلوم شد عامل استکبار است. خلاصه کلام اینکه، اگر فرد یا افرادی خواستند منافع مسلمین را در قبال منافع کوتاه مدت (مثل به راه انداختن کارخانه ها و مسائلی از این قبیل) به استعمارگران بفروشند، اینگونه افراد در میان مردم و انقلاب جایگاهی ندارند. بعد از جنگ تحمیلی، عده ای آمدند و مطرح کردندکه به مناسبت گرایشهای اسلامی و یا برخورد با دشمنان اسلام، ما در قبال قدرتهای بزرگ تندی نکنیم و از طریق مسالمت آمیز، اهدافمان را تأمین کنیم. بعد از مدتی خواست خدا بود که مسئله سلمان رشدی به وجود آمد و همۀ مسلمانان دنیا از حکم امام پشتیبانی کردند و استعمارگران وادار به تعدیل مواضع کفر آمیزشان شدند. امام فرمودند،«آیا در قضیۀ سلمان رشدی، این ما بودیم که با آنها بدرفتاری کردیم و مواضع پرخاشگرانه داشتیم؟! این قضیه نشان داد که دنیای ظلم و استکبار با اسلام دعوا دارد. چرا آنها ترجیح می دهند از سلمان رشدی هتاک و مرتد در برابر احساسات مذهبی بیش از یک میلیارد مسلمان دفاع کنند واعتقادات یک میلیارد مسلمان دنیا را نادیده انگارند؟»

دعوی استکبار اساسا با اسلام، پایان ناپذیر است. همان گونه که سازش بین حق و باطل غیر ممکن است و تا پیروزی نهایی اسلام بر جبهۀ باطل، مبارزۀ مسلمانان ادامه خواهد داشت. امروز، ایران اسلامی ام القرای جهان اسلام و مصداق آرمانهای والای اسلامی است. همانگونه که استکبار در بوسنی و هرزگوین، ارزشهای اسلامی را در مورد تهاجم بی رحمانۀ خود قرار داده است، لحظه ای نمی تواند شعار نورانی حقیقت اسلام را در هیچ جای عالم تحمل کند.

عرایضم را با کلامی دیگر از پیر و مرشدمان امام عظیم الشأن به عنوان حسن ختام، پایان می دهم:

«آنان که بر این باورند که باید در سیاست و اصول دیپلماسی، تجدید نظر کنیم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ، سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما ونهایتا انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما متقابلا برخورد انسانی می کنند و به ملت ما و اسلام و مسلمین احترام می گذارند، این (قضیه سلمان رشدی) یک نمونه است که خدا خواست پس از انتشار کتاب کفر آمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن واستکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار، پشت سر او قرار بگیرند. روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانوده های محترم شهدا، حواسشان را جمع کنند که با این تحلیل ها وافکار نادرست، خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروزه، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق و اصول و قوانین دیپلماسی بوده یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا، آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم. خلاصۀ کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم، والا مادامی که فقه در کتابها وسینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخوران نیست.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان