بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
*ما الان مدعی نیستیم که یک حکومت اسلامی استاندارد و تمام عیار چه از حیث
سیاسی و چه از حیث قضائی و چه از حیث اقتصادی هستیم. نه، فاصله داریم و
مردم ما از خیلی از اتفاقات ناراضی و ناراحتاند اما این هم کم لطفی و بی
انصافی است که جوری بیان و صحبت کنیم که گویی همه چیز سیاه است و گویى
عقبگرد داشتهایم و پیش نرفتیم.
*البته شرایط ما با مطلوب خیلی
فاصله دارد ولی دنیا هم با مطلوب خیلی فاصله دارد. ما هم از حیث اقتصادی و
هم از حیث سیاسی و هم از حیث اجتماعی فریاد برمی آوریم که طلاق زیاد است.
19 درصد از ازدواجهای ما به طلاق میانجامد. خیلی خب، خیلی بد است که در
جمهوری اسلامی که ما ادعای معنویت و خانواده داریم، 19 درصد ازدواجها به
طلاق میانجامد اما آیا آن کسی که میگوید 19 درصد ازدواجها در ایران به
طلاق منتهی میشود در فرانسه که امالقرای مطلوب غرب محسوب میشود، ببیند
میزان طلاق چند درصد است؟ آیا 60 درصد آمار طلاق در اروپا را دیده است؟
البته این 19 درصد ما هم خیلی بد و فاجعه است و باید جلوی آن گرفته و برایش
فکری شود که حتما در این میان مشکلات اقتصادی و فرهنگی هم دخیل است.
تغییرات مختلف اجتماعی حتما هست اما آیا ما باید همین طور بگوییم که وضعیت
ما خیلی بد است و 19 درصد طلاق داریم اما 60 درصد اروپا را نبینیم و بعد
فکر کنیم که ما در جهنم هفتم و آنها در بهشت هفتم هستند! این از کجا نشات
میگیرد؟ اینکه همه داریم گوی سبقت را در سیاهنمایی و خراب کردن اقدامات
جمهوری اسلامی از هم میرباییم. جمهوری اسلامی به کلیتش چه در دوره زعامت
امام و چه در دوره زعامت مقام معظم رهبری به پیش رفته اما این به این معنا
نیست که ما مشکل نداریم. مردم ما امروز مشکل، مصیبت، فقر، بدهی و مشکلات
خانوادگی دارند. کارگران ما امروز مشکل دارند و اینها هست ولی امید را از
مردم نگیریم. بگوییم که ما داریم رو به جلو حرکت و پیشرفت میکنیم و
انشاءا... اینها هم حل میشود.
*من خودم از قبل از سه هزار میلیارد هرجا که سخنرانی داشتم یکی از تاکیداتم
بر همین مساله فساد بود. اما الان دیگر جواب مردم، پوزخند است. بالاخره
شما یک حکومت هستید. 5 سال یک فاجعه را به عنوان ساختارهای فسادزا شناسایی
کرده اید. بالاخره یکبار، دوبار فریاد میزنید و مردم میگویند احسنت و
پشتتان هستند. ولی وقتی 10 سال قرار است همینطور از فساد بگویید و هیچ کاری
نمیکنید این دیگر نشان از ناتوانی شماست. ...ما شعارزده شده ایم و متاسفانه موضوعات را که مطرح میکنیم،
شروع به بزرگنمایی و شعاردادن میکنیم و دیگر از شعار خسته میشویم و مردم
هم خسته میشوند و دیگر کنارش میگذاریم و فاسدان هم کار خودشان را انجام
میدهند. لذا در کل باید از شعار کم کرده و به عمل بیفزاییم.
*روحانیت یک عمر در منابر براى مردم خوانده است که امیرالمومنین فرمان داد
که قلمها را نازک کنید. (چون قلم را در دوات میزدند و مینوشتند)، گفت که
قلمها را نازک کنید، فاصله خطها را کم کنید. این حکومتی است که ما خبرش
را دادیم و بعد ما در زندگی امام میدیدیم. امام نوشتههای خود را کنار
روزنامه مینوشتند و به دفترشان میدادند. بالاخره اینها مشکلاتی است که با
آن روبه رو هستیم و مردم دیگر از اینکه بخواهم بگویم فساد اینطور و آنطور
است، خسته شده اند. دیگر اگر مردم عمل نبینند حق دارند که عصبانی و معترض
شوند و به بی کفایتی مسئولان شان حکم کنند.
*ما تناقضاتی داریم. از اول باید تکلیفمان را روشن کنیم. اگر قرار است به
زن پُست ندهیم و کار نکند و شغل نداشته باشد و در خانه باشد از اول نگذاریم
که از 18 سالگی به دانشگاه برود و رشته مهندسی و فنی درس بخواند که در
ازدواجش هم 4، 5 سال تاخیر بیفتد و آخر سر هم هرجا برود بگویند که به زن
کار نمیدهیم و برو خانه بچه داری ات را بکن! آنوقت از هر دوتایش
میمانیم. اگر قرار است به زنان کار ندهیم خب از اول نگذاریم به دانشگاه
برود. ولی اگر قرار است کار بدهیم و بگوییم خوب است به دانشگاه برود. باید
بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی فکری به حالش بکنیم. اما از همه جهات با
مشکل روبه رو هستیم. این هم شایسته نیست که زنان و دخترانمان را در یک فضای
فاسد بفرستیم.
*بالاخره اسلام، حدودی را میان زن و مرد قرار داده. ما معتقد هستیم که زنان
در انقلاب بودند، هستند و خواهند بود. در تمام کشور باید از آنها استفاده
شود اما نه با نگاه لاابالی غربی...
ببینید!
در زمان امام والده ما به دانشگاه رفتند و درس خواندند. امام یک مرجع
تقلید بود. یک انسانی که کسی در تدین او هیچ شبههای ندارد. کسی در غیرتش
هیچ شبههای ندارد. امام خیلی غیرت دینی داشت. دختر امام خانم مصطفوی،
جمعیت زنان جمهوری اسلامی را به عنوان حزب تاسیس میکنند. کاملا فعالیت
میکند، گروه تشکیل میدهد، آدم جمع میکند، سخنرانی میگذارند و جلسه
برگزار میکنند. والده من به دانشگاه میروند و درس میخوانند و بقیه
دختران خانواده امام هم میرفتند و درس میخواندند اما با همه این حرفها
امام میگفتند پسری که بالغ شده در جلسهای که دختران پیش من نشستهاند،
وارد نشود. یعنی مرز هم بود. بچهها که بالغ میشدند میگفت دختران که
میآیند شما دیگر نیایید چون اینها میخواهند راحت باشند. اما از آن طرف
همین دختران همه آزاد بودند که به دانشگاه بروند و فعالیت کنند و در
خیابانها بروند. قبل از انقلاب، تظاهرات میکردند.
*اصل قصه دیوارکشی به
والده ما برمی گردد که به امام گفتند در کلاس ما حدفاصلی گذاشتهاند و
دیواری کشیدهاند. امام میگویند که بیخود این کار را کردند. والده ما
میگوید که صورت بدی دارد که اینطوری خط کشی کنند. امام پدر ما را
میخواهد. به پدرم میگوید که بررسی کنید و جلویش را بگیرید. بعد از آن
آیتا... خامنهاى در نماز جمعه به این مطلب اشاره میکنند که ما مخالف
دیوار کشیدن هستیم. ما نمیخواهیم در دانشگاهها دیوار بکشیم. مساله این
است که وقتی امام را مدنظر قرار دهیم، امام در غایت عمل به وظایف شرعی بود.
یعنی امام سر مساله شرعی با کسی کوتاه نمیآمد. این در خانواده بود، در
بیرون از خانه بود، در نوشتههایشان هم هست... .»
45302