بهطور مثال در دهه 1980 تلاشهایی برای عملیاتی کردن نسخه نئولیبرالیسم فریدمن صورت گرفت، اما در بازخوانیهای جدید نکتهای که به آن اشاره میشود این است که اگر سیاست مشت آهنین توسط خانم تاچر یا آقای ریگان اعمال نمیشد، هیچگاه نئولیبرالیسم به حوزه عملیاتی نمیرسید. بنابراین امروز در فضایی صحبت میکنیم که میتوان گفت در جامعه کنونی هر امر سیاسی، اقتصادی و هر امر اقتصادی، سیاسی است. بهویژه در کشورهای نفتی و حوزه خلیجفارس، نقش متغیرهای سیاسی و دولتی اهمیت زیادی دارد. وی افزود: سیاسی بودن امور در کشورهای منطقه خلیجفارس در وهله اول به دامنه و گستردگی مداخله دولت (state) در حوزه اقتصاد بازمیگردد. درواقع عدمتوازن میان قدرت دولت و جامعه باعث مداخله گسترده دولت شده است. در این مناطق، دولت قوی در برابر جامعه ضعیف قرار گرفته و این مورد از مهمترین دلایل کمجانی بخش خصوصی در ایران است. در وهله بعدی در کشورهای نفتی، بخش عمده تولید ناخالص داخلی به درآمدهای نفتی وابسته است که این درآمدها نیز تحتتاثیر مناسبات سیاسی در نظام سرمایهداری است. در کنار موارد ذکرشده، ایران با شرایط ویژه تحریم طولانیمدت 40ساله نیز مواجه است. این تحریم درواقع نظام تنبیه و مجازات بینالمللی است که ظرف چهاردهه بر اقتصاد ایران تحمیل شده و البته از سال 2009 به بعد با آغاز تحریمهای ثانویه شکل جدیدی به خود گرفته است. خسروشاهین در ادامه گفت: مجموع موارد یادشده، تنها مقدمهای بود تا ذیل آن بر ضرورت تاثیر سیاست بر اقتصاد در دنیا و بهخصوص در کشورهای منطقه خلیجفارس تاکید کنیم.
این پژوهشگر مسائل بینالملل، در ادامه با ترسیم شرایط موجود در حوزه هستهای و الزاماتی که چنین شرایطی تحمیل میکند، به مختصات برنامه هستهای پرداخت و گفت: امروز میزان ذخایر سوخت هستهای کشور به 4700کیلوگرم اورانیوم رسیده است. طبق برجام ایران مجوز ذخیره 200 تا 300کیلوگرم سوخت هستهای 67/ 3درصدی را داشت. امروز 114کیلوگرم از کل اورانیوم غنیشده با غنای 60درصد و حدود 470کیلوگرم مربوط به اورانیوم با غنای 20درصد است. تعداد سانتریفیوژها نیز به 13هزار مورد رسیده که 5670مورد ستانتریفیوژ نسل جدید هستند. درحالی میزان پیشرفت کمی و کیفی هستهای به نقطه کنونی رسیده است که مطابق برجام از اول ژانویه 2016 به بعد، ایران اجازه داشت حداکثر 300کیلوگرم اورانیوم 67/ 3درصدی ذخیره کند؛ تعداد سانتریفیوژها نباید از 6هزار مورد فراتر میرفت و صرفا باید از سانتریفیوژهای نسل اول استفاده میشد و سانتریفیوژهای نسل جدید باید صرفا در بخش تحقیق و توسعه و به میزان محدود مورد استفاده قرار میگرفتند. بنابراین برنامه هستهای ایران به لحاظ کمی و کیفی پیشرفتهای قابلتوجهی داشته است.
خسروشاهین در ادامه به گزارش گروه بینالمللی بحران در واشنگتن اشاره کرد و گفت: ریسک بحران در منطقه خاورمیانه بهشدت افزایش یافته است. این موسسه برای دومین بار پس از سال 2017 فهرست محرکهای بروز بحران را شناسایی کرده است و این فهرست کمک میکند تا تصاعد بحران مدیریت شده و از شعلهورشدن بحران جلوگیری شود. براساس گزارش گروه بینالمللی بحران، در بلندیهای جولان در لبنان، در دره رود فرات میانی در سوریه، در تنگه هرمز و در بغداد، امکان بروز تنش به سطح بحرانی، وخیم یا قابلتوجه و اساسی افزایش یافته است. ادامه تخاصم میان تهران و واشنگتن و افزایش درگیری میان ایران و اسرائیل، احتمال بروز بحران در مناطق ذکرشده را تشدید میکند.
وی افزود: مجموع موارد ذکرشده باعث شده است تا ایالاتمتحده ظرف ماههای اخیر برای کنترل تصاعد بحران در این مناطق به سراغ برنامه و طرحریزی جدید در چارچوب سازمانی جدید برود. پرونده هستهای ایران، پیش از این در اختیار رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران بود. در چارچوب جدید، نقشآفرینی شورای امنیت ملی آمریکا افزایش یافته است. نوع برنامه و چارچوب کاری برای پیشبرد برنامه نیز تغییر کرده است.
خسروشاهین تغییر برنامه آمریکا در خصوص توافق با ایران را به علت توسعه کمی و کیفی برنامه هستهای ایران، تحولات ژئوپلیتیک در دنیا پس از جنگ اوکراین و از هم پاشیدن سازوکار 1+5 مورد تحلیل قرار داد. به گفته وی، به این ترتیب ایالاتمتحده لازم دید که به دور از سازوکار 1+5، به صورت مستقل، مذاکرات غیرمستقیم در دوحه و مسقط را عملیاتی کند. این پژوهشگر مسائل بینالملل با بیان اینکه در شرایط کنونی اولویت آمریکاییها توافق موقت است، تاکید کرد: از این توافق تحت عنوان آرامش در مقابل آرامش هم یاد میشود. درواقع با توجه به دامنه بحران لازم است که تصاعد بحران کنترل شود. در این شرایط جمهوری اسلامی ایران نیز انگیزه کافی برای مدیریت بحران دارد تا از بروز تنش بیشتر و تصاعد بحران ممانعت به عمل آورد.
خسروشاهین با بیان اینکه توافق آرامش در مقابل آرامش به نوعی برجام را دور میزند، افزود: البته به نظر میرسد بازگشت به برجام حداقل براساس تعهدات هستهای ایران در سال 2015 دیگر قابل اجرا نباشد.
هادی خسروشاهین پس از اشاره به غیرقابل احیا بودن برجام به بیان دلایل تمایل ایران و آمریکا برای برقراری توافقی جایگزین و سریع پرداخت و گفت: اگرچه در جلوگیری از افزایش بحران در منطقه خاورمیانه ایران و آمریکا احتمالا از منافع مشترکی برخوردارند، اما موانعی نیز در این مسیر وجود دارد. از اواسط سپتامبر سال گذشته مصادف با پاییز 1401، با بروز اتفاقات سیاسی داخلی در ایران، مذاکره با دولت ایران برای سیاستگذاران غربی هزینهزا شد. درواقع توافق با دولت ایران در شرایط کنونی میتواند واکنشهایی را در کشورهای غربی درپی داشته باشد. در عین حال در میانه جنگ روسیه و اوکراین، ایران و روسیه درصدد تعمیق رابطه نظامی برآمدند و این موضوع نیز رسیدن به توافق میان دو کشور را دشوار میکند. وی ادامه داد: در کنار موانع حصول توافق موقت، نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری در نوامبر 2024 و تمرکز آمریکا بر چین و روسیه باعث میشود تا آمریکاییها برای حصول توافق با ایران بیشتر تشویق شوند؛ چرا که میخواهند تا نوامبر 2024 ماههای آرامی را پشت سر بگذارند.
خسروشاهین گفت: ایران و آمریکا به دلایل مختلف برای رسیدن به توافق مشتاق هستند. در شرایط کنونی سوال در مورد نوع توافق است. آیا قرار است که توافق کمتر در مقابل کمتر رقم بخورد یا میتوان به نوع دیگری از توافق امیدوار بود. در توافق کمتر در برابر کمتر، ایران از معافیت فروش نفت برخوردار شده و در قبال آن، غنیسازی 60درصد را تعلیق میکند. واقعیت آن است که در شرایط کنونی ایرانی و آمریکا نیازی به چنین توافقی ندارند. در 20 ژانویه 2021 دولت بایدن و وزارت خزانهداری برای اعتمادسازی با تهران و رفع بدبینی ناشی از خروج یکجانبه آمریکا از برجام از صادرات نفت ایران چشمپوشی کردند. بنابراین صادرات نفت ایران از 300هزار بشکه نفت در روز به یکمیلیون تا یکمیلیون و 200هزار بشکه در روز رسید. بنابراین توافق کمتر در مقابل کمتر مدنظر طرفین نیست. امروز باید به سراغ نسخههای جدید از توافق موقت رفت که هزینه کمتری برای واشنگتن داشته باشد.
وی افزود: آمریکاییها سعی میکنند نسخههای جدیدی از توافق موقت با ایران را تنظیم کنند که نیاز به مجوز کنگره نداشته باشد؛ چرا که توافق بلندمدت یا توافق موقت رسمی و حتی احیای برجام نیاز به دریافت مجوز از کنگره خواهد داشت.
وی در ادامه به تشریح دومدل جدید توافق موقت میان ایران و آمریکا یعنی توافق فیگور در مقابل فیگور و توافق فریز در مقابل فریز پرداخت و گفت: در توافق فیگور در مقابل فیگور ایران همکاریهای موردی اما مستمری را با آژانش بینالمللی هستهای دارد و در عوض امتیازاتی نظیر آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران را دریافت میکند. در توافق فریز در مقابل فریز ایران غنیسازی را از 60درصد بیشتر نکرده و در عوض آمریکا نیز تحریم جدیدی علیه ایران وضع نمیکند. با توجه به زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در نوامبر 2024 احتمالا این نوع توافقها ادامهدار شود. اما ادامه این روند کاملا وابسته به نتیجه انتخابات خواهد بود.
خسروشاهین در ادامه گفت: ارائه هرگونه پیشبینی در خصوص انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دشوار است؛ در شرایط کنونی حتی نامزدهای قطعی این انتخابات نیز قابل پیشبینی نیستند، وضعیت سلامت جو بایدن به نحوی است که نمیتوان درخصوص حضور او در دور بعدی انتخابات با اطمینان کامل سخن گفت؛ اگرچه وی کمپین انتخاباتی خود را از تابستان آغاز میکند.
ترامپ پیشتاز نظرسنجیها در حزب جمهوریخواه است، اما این امکان وجود دارد که وی در دادگاه محکوم به شورش علیه آمریکا شده و براساس بند سوم متمم 14 قانون اساسی آمریکا دیگر صلاحیت حضور در انتخابات را نداشته باشد. این کارشناس سیاسی در ادامه گفت: به هر ترتیب برآورد میشود که تا زمان انتخابات آمریکا، توافق موقت میان آمریکا و ایران ادامه یابد و در ادامه بسته به پیروزی حزب جمهوریخواه یا دموکرات میتوان آینده متفاوتی را در خصوص توافق متصور شد. با این حال با نزدیک شدن به بند غروب اکتبر 2025 و تاریخ انقضای اسنپبک احتمالا دوباره شاهد اوجگیری تنشها خواهیم بود و شاید از لابهلای چنین تنشهایی طرفین ترجیح دهند به سمت توافق بیشتر در برابر بیشتر بروند.