جایگاه اهل بیت(ع) در آیه مباهله از نگاه منابع اهل سنت

«مباهله» را مصدر باب مفاعله، از ریشه «بَهْل» یا «بُهْل» دانسته و برای آن، دو معنی گفته اند؛ یکی به معنای رها شده از بند است که بر مبنای آن به کسی که عبدش را از قید بندگی رها می کند، می گویند «بَاهَلَ عَبْدَه» و چنانچه والی و حاکم، رعیت را به حال خود رها کند، می گویند «أبْهَلَ الوَالی الرّعیة&ra ...

جایگاه اهل بیت(ع) در آیه مباهله از نگاه منابع اهل سنت

مفهوم مباهله

«مباهله» را مصدر باب مفاعله، از ریشه «بَهْل» یا «بُهْل» دانسته و برای آن، دو معنی گفته اند؛ یکی به معنای رها شده از بند است که بر مبنای آن به کسی که عبدش را از قید بندگی رها می کند، می گویند «بَاهَلَ عَبْدَه» و چنانچه والی و حاکم، رعیت را به حال خود رها کند، می گویند «أبْهَلَ الوَالی الرّعیة». معنای دیگر این ریشه «لعن» است و بر این مبنا، «عَلَیْهِ بَهْلَةُ اللَّه » یعنی «لعنت خدا بر او» و «بَاهَلَه» از باب مفاعله، یعنی دو طرف یکدیگر را لعن کردند.[1]

راغب اصفهانی اصل در معنای «بُهْل» را رهائی و یا رها شدن دانسته و می گوید: «"بهل" رها بودن چیزی بدون نگهبان و سرپرست است».[2] برخی این معنا را بسیار دقیق و علمی دانسته و بر همین اساس، «مباهله» را به نفرین طرفین برای خارج شدنِ طرف مقابل از سرپرستی خداوند تعریف کرده اند که مسلماً بالاترین نفرینی است که می توان در حق کسی روا داشت؛ زیرا وجود مخلوقات، وابسته به افاضه و عنایت خدای سبحان است و تداوم موجودیت آن ها، محتاج توجه لحظه به لحظه اوست و بیرون رفتن از سرپرستی خداوند، به معنای نیستی محض است.[3]

زمینه شکل گیری مباهله

پس از فتح مکه به دست مسلمانان و فراگیر شدن اسلام در حجاز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادگانی را به سوی ملل مختلف از جمله ایرانیان و رومیان و مسیحیان نجران،[4] گسیل داشت تا آنان را به یکتاپرستی فراخوانَد. پیامبر صلی الله علیه و آله در نامه خود به ابوحارثه اسقف نجران، مسیحیان را میان پذیرش اسلام یا پرداخت جزیه مخیر دانست و در صورت نپذیرفتن هیچ یک از این دو راه، به جنگ وعده داد. متن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به اسقف نجران چنین است:

بِسْمِ اِلهِ اِبْراهِیمَ وَ اِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ. مَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولَ اللهِ اِلَی اُسْقُفِّ نَجْرَان وَ اَهْلِ نَجْرَان اِنْ اَسْلَمْتُم فَاِنِّی اَحْمَدُ اِلَیکُمُ اللهَ اِلهِ اِبْرَاهِیمَ وَ اِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ اَما بعْدُ فَاِنی اَدْعُوکُم اِلَی عِبَادَه اللهِ مِنْ عِبَادَه العِبَادِ وَ اَدْعُوکُمْ اِلَی وِلَایَهِ اللهِ منْ وِلَایهِ العِبَادَ فَإنْ أَبَیْتُمْ فَالْجِزْیَه فَإنْ اَبَیْتُم فَقَدْ آذَنْتُکُم بِحَرْبٍ وَ السَّلَام: به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران و اهل نجران. اگر اسلام بیاورید، پس من ستایش می کنم با شما، خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را. اما بعد! پس همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خدا دعوت می کنم؛ اگر نپذیرفتید، پس جزیه دهید و اگر باز نپذیرفتید، شما را به جنگ فرامی خوانم.

اسقف نجران محتوای نامه را به اطلاع نجرانیان رساند و قرار شد در جلسه ای با حضور بزرگان خود، به شور نشسته و درباره جنگ یا سازش با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصمیم بگیرند. در این جلسه، برخی مصرّانه خواهان جنگ بودند و برخی مانند «حارثة بن اثال» با توجه به بشارت حضرت عیسی علیه السلام مبنی بر بعثت پیامبر خاتم  در فاران و مقام ابراهیم علیه السلام  به حقانیّت آن -حضرت شهادت دادند. دلایل محکم و براهین روشن حارثه موجب اضطراب منکران نبوت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شد و آن ها را از ورود به جنگ با آن حضرت بازداشت، اما با پافشاری تعدادی از آنان، مقرر شد یک گروه شصت نفره از فرهیختگان و بزرگان نجران به مدینه بروند تا درستی یا نادرستی ادعای پیامبر اسلام را بررسی کرده و راه حلی برای این مشکل بیابند.[5]

گفته شده که آن ها خود را با جامه ها و رداهای ابریشمی و صلیب های مرصع، آراسته کرده و با هلهله فراوان وارد مدینه  یا بنا به نقلی مسجدالنبی  شدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با آنکه از این کار تفاخرآمیز ناخرسند شد، اما اصحاب را به خویشتنداری دعوت کرد و خود، تا سه روز آنان را به حضور نپذیرفت. هیئت نجران در این سه روز به سمت مشرق عبادت کردند و از اینکه پیامبر آنان را نمی پذیرفت، متعجب بودند. امام علی علیه السلام دلیل این امر را به آن ها فرمود و پیشنهاد کرد که لباس هایی ساده بپوشند. بدین ترتیب، رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را به حضور پذیرفت[6] و با آن ها درباره مسائلی همچون ولادت و الوهیت عیسی علیه السلام به گفتگو پرداخت.

چگونگی مناظره مسیحیان با پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ابتدا با قرائت آیاتی از قرآن کریم، آنان را به اسلام و پرستش خدای یگانه دعوت کرد. اسقف اعظم نجران در پاسخ آن حضرت اظهار کرد که ما پیش از این نیز به خدا ایمان داشته و به احکام او عمل می کردیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله با یادآوری خطاهای اعتقادی و رفتاری مسیحیان، از قبیل پرستش صلیب، خوردن گوشت خوک، فرزند خدا پنداشتن مسیح علیه السلام و اعتقاد به الوهیت او، آن ها را خطا کار دانست. مسیحیان استدلال کردند که حضرت عیسی علیه السلام را باید فرزند خدا دانست؛ زیرا پدری از نوع بشر نداشته است و بدین ترتیب به مانند پدرش، یعنی خداوند، مقام الوهیت هم دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با استناد به قرآن کریم، ولادت عیسی علیه السلام را همچون ولادت آدم علیه السلام دانست که بدون داشتن پدر و از خاک آفریده شد و همان طور که نمی توان آدم را فرزند خدا خواند، درباره عیسی نیز نباید چنین پنداشت؛ «إن مثَلَ عیسَی عِنْدَ اللهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ ترَابٍ ثمَّ قالَ لَه کنْ فیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ:[7] مَثَلِ عیسی نزد خدا، همچون مَثَلِ آدم است [که] او را از خاک آفرید. سپس بدو گفت: باش! پس وجود یافت. حق از سوی پروردگار تو است؛ پس، از تردیدکنندگان نباش ». مسیحیان که از سویی در برابر برهان قاطع پیامبر صلی الله علیه و آله دفاعی نداشتند و از سوی دیگر نمی خواستند نبوت آن حضرت را بپذیرند، با لجاجت بر عقیده خود اصرار کردند[8] تا آنکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمان مباهله را آورد؛

فَمَنْ حَاجَّک فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فقُلْ تعالَوْا ندْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکاذِبین:[9] پس کسانی که درباره عیسی  بعد از آنکه آگاهی برای تو حاصل شد  با تو محاجّه کنند [و بر الوهیت او اصرار ورزند]، به آنان بگو: بیایید ما پسران مان را فراخوانیم و شما پسران تان را و ما زنان مان را و شما زنان تان را و ما خودمان را و شما خودتان را؛ آنگاه دعا کنیم و لعنت خدا را بر آن گروهی که در دعوت خود دروغگویند، قرار دهیم.

ماجرای مباهله

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان مباهله را به نجرانیان رسانید و محلی میان دو درخت را برای این کار تعیین کرد. روز بعد دستور داد عبای سیاه نازکی را روی شاخه های درخت بگسترانند و با بالا آمدن آفتاب، در حالی که دست علی علیه السلام را گرفته بود و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام در پیش روی آنان و فاطمه علیها السلام در پشت سر آنان حرکت می کردند، به سوی محل مباهله[10] حرکت کرد و همگی زیر عبایی که بر شاخه های درخت گسترده شده بود قرار گرفتند. سپس دست به دعا برداشت و عرض کرد: «اللَّهُمَ! هَؤُلَاءِ أَهْلِی: خداوندا! اینان اهل بیت من هستند». آنگاه پیکی را به سوی نجرانیان فرستاد و آنان را به مباهله فراخواند. نجرانیان وقتی دیدند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عزیزترین کسان خود را برای مباهله آورده، به هراس افتادند و از مباهله کنار کشیدند و پرداخت جزیه را به گردن گرفتند. پس از انصراف نجرانیان از مباهله، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برای تعیین مقدار جزیه به میان آنان فرستاد. آن حضرت در ازای دریافت هزار حُلّه و هزار دینار در هر سال، با آنان مصالحه و شرط کرد بخشی از آن را در ماه محرم و بخش دیگر را در ماه رجب بپردازند و سپس آنان را به محضر رسول خدا برد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن آن ها فرمود: «بدانید که اگر با من و کسانی که زیر عبا بودند مباهله می کردید، خداوند این وادی را از آتش، شعله ور می ساخت و در کمتر از چشم بر هم زدنی، آتش را به سوی کسانی که پشت سر شما هستند (فرزندان تان و کسانی که در نجران بودند) روانه می کرد و همه شما را در آتشی سوزان، هلاک می کرد».[11]

بررسی اجمالی سند و محتوای روایت

اصل ماجرای مباهله به دلیل آمدن در قرآن، مورد اتفاق دانشمندان شیعه و سنی است. علمای شیعه با استناد به روایات اهل بیت علیهم السلام[12] اتفاق نظر دارند که تنها پنج نفر (پیامبر اکرم، علی، فاطمه، حسن و حسین) برای مباهله با نجرانیان، زیر عبای معروف[13] قرار گفتند و بنابراین، در آیه شریفه مراد از «اَبْنَائَنا» حسنین علیه السلام، مراد از «نِسَائَنا» فاطمه زهرا علیها السلام و مراد از «اَنْفُسَنا» پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام هستند.[14] در میان اهل سنت نیز بسیاری از مورخان[15] و مفسران[16] به حضور همین افراد در مباهله اذعان کرده اند[17] و برخی حتی حدیث را متواتر و مورد اتفاق سیره نویسان و تاریخ نگاران[18] دانسته و معترف اند که اخبار صحیح و روایات غیر قابل انکاری بر این واقعیت دلالت دارند که پیامبر صلی الله علیه و آله برای مباهله با نصارای نجران، کسی جز علی، فاطمه، حسن و حسین را همراه خود نبرده است.[19] از همین روست که اهل حدیث، این روایات را در باب «فضایل» پنج تن اصحاب کساء (پنج تن آل-عبا) ذکر می کنند.

فهرست منابع

قرآن کریم

1. ابن اثیر، علی بن محمّد؛ أسد الغابة فی معرفة الصحابة؛ بیروت: دارالکتب العربی، [بی تا].

2. ؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت: دار صادر، 1386ش.

3. ؛ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر؛ به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمّد طناجی؛ قم: مؤسسه اسماعیلیان، 1364ش.

4. ابن بابویه، محمد بن علی؛ الخصال؛ به کوشش غفاری؛ قم: نشر اسلامی، 1416ق.

5. ابن بابویه، علی بن محمد؛ عیون اخبار الرضا؛ بیروت: اعلمی، 1404ق.

6. ابن شعبه الحرانی، حسن؛ تحف العقول؛ به کوشش غفاری؛ قم: نشر اسلامی، 1404ق.

7. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر؛ البدایه و النهایة؛ بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408 ق.

8. ؛ تفسیر القرآن العظیم؛ لبنان: دارالمعرفة، 1412ق.

9. بیضاوی، عبدالله بن عمر؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل؛ بیروت: دارالفکر، [بی تا].

10. جرجانی، علی بن محمّد؛ شرح المواقف؛ مصر: مطبعه السعادة، 1325ق.

11. حاکم نیشابوری، محمّد بن عبدالله؛ معرفة علوم الحدیث؛ به کوشش سید معظم حسین؛ بیروت: دارالأفاق الحدیث، 1400ق.

12. حسینی میلانی، سید علی؛ تشیید المراجعات وتفنید المکابرات؛ قم: الحقائق، 1427ق.

13. حلبی، علی بن ابراهیم؛ السیره الحلبیه؛ به کوشش محمد الخلیلی؛ بیروت: دارالکتب العلمیة ، 1427 ق.

14. ذهبی، شمس الدین؛ تاریخ اسلام؛ به کوشش عمر عبدالسلام؛ بیروت: دارالکتاب العربی، 1410ق.

15. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن؛ محقق: داوودی، صفوان عدنان؛ چاپ اول، بیروت: دار الشامیة، 1412ق.

16. زمخشری، محمود بن عمر؛ الکشاف عن حقائق التنزیل؛ به کوشش عبدالرزاق مهدی؛ بیروت: دارإحیاء التراث العربی، [بی تا].

17. سبحانی، جعفر؛ فروغ ابدیت؛ قم: بوستان کتاب، 1385ش.

18. سمرقندی، نصر بن محمد؛ البحرالعلوم؛ به کوشش علی معوّض و دیگران؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1413ق.

19. سیوطی، جلالالدین؛ الدرالمنثور؛ بیروت: دارالمعرفه، 1365ق.

138 طبرسی، احمد بن علی؛ الإحتجاج؛ تحقیق سیّد محمّدباقر خرسان؛ [بی جا]: دارالنعمان، 1386ق.

21. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان؛ بیروت: دارالمعرفه، 1406ق.

22. طبری، محمّد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: دارالفکر، 1415ق.

23. طبری آملی کبیر، محمد بن جریر؛ المسترشد؛ به کوشش محمودی؛ تهران: کوشانپور، 1415ق.

24. عسکری، سید مرتضی؛ «احادیث و مصادر حدیث الکساء»؛ نشریه الهدی، سال پنجم، ش 4، [بی تا].

25. العیاشی، محمد بن مسعود؛ تفسیر العیاشی؛ به کوشش رسولی محلاتی؛ تهران: المکتبة العلمیة الاسلامیه، 1380ش.

26. الغرناطی، محمد ابن جزی؛ التسهیل لعلوم التنزیل؛ به کوشش خالدی؛ بیروت: دارالارقم، 1416ق.

27. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین؛ قم: هجرت، 1410ق.

28. فیومی، احمد بن محمّد؛ المصباح المنیر؛ بیروت: دارالفکر، [بی تا].

29. کوفی، فرات بن ابراهیم؛ تفسیر فرات الکوفی؛ به کوشش محمد کاظم؛ تهران: وزارت ارشاد، 1374ش.

30. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403ق.

31. المقریزی، احمد بن علی؛ إمتاع الاسماع؛ به کوشش محمد عبدالحمید؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420ق.

32. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1374ش.

33. میلانی، علی و غلامی، اصغر؛ امامت پژوهی: «دلالت آیه مباهله بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین»؛ [بی جا] [بی نا] [بی تا].

34. واحدی نیشابوری، علی بن احمد؛ اسباب النزول؛ قاهره: الحلبی و شرکاه، 1388ق.

پی نوشت ها:

[1] احمد فیومی؛ مصباح المنیر؛ ص 64. ابن اثیر؛ النهایة؛ ج 1، ص 167. خلیل فراهیدی؛ العین؛ ج 4، ص 55.

[2] حسین بن محمد راغب اصفهانی؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص 149.

[3] ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج 2 ص 678. علی میلانی و اصغر غلامی؛ امامت پژوهی: دلالت آیه مباهله بر خلافت بلافصل امیرالمؤمنین؛ ص 43.

[4] نجران با هفتاد دهکده تابع ،خود در منطقه مرزی حجاز و یمن واقع شده است و در دوران طلوع اسلام، تنها بخش مسیحی نشین حجاز بود که ساکنانش بنا به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیحیت گرویده بودند برخی مفسران آنان را باقی مانده اصحاب اخدود دانسته اند رک احمد بن على طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 10، ص 707.

[5] ابن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 2 ص 42. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار؛ ج 21، ص 318-288.

[6] علی بن ابراهیم حلبی؛ سیره الحلبیة؛ ج 3، ص 239. نیز نک جعفر سبحانی؛ فروغ ابدیت؛ ج 2، ص 814.

[7] آل عمران: 59 و 60.

[8] احمد بن علی طبرسی؛ مجمع البیان، ج 2، ص 309. جلال الدین سیوطی؛ الدر المنثور، ج 2، ص 38.

[9] آل عمران: 61.

[10] در محل مباهله مسجدی ساخته شد که به مسجد مباهله معروف بود نام این مسجد که تقریباً در 500 متری مسجد النبی واقع شده در سالهای اخیر به مسجد الاجابه تغییر یافته است.

[11] على بن احمد واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول؛ ص 90. محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 169.

[12] نک: علی بن محمد ابن بابویه (صدوق)؛ عیون اخبار الرضا؛ ج 1، ص 231. ابن شعبه حرانی؛ تحف العقول، ص 429. احمد بن على طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج 2، ص 392.

[13] حدیث کساء حدیثی مشهور است که دانشمندان شیعه و سنی نقلهای مختلفی از آن بیان کرده اند؛ از جمله حدیثی است که در ارتباط با داستان مباهله آمده است (نک شمس الدین ذهبی؛ تاریخ اسلام، ج 3، 627). البته در معروفترین آنها آمده است که ماجرای کساء در خانه ام المؤمنین، «ام سلمه» اتفاق افتاده است. علامه سیدمرتضی عسکری نقلهای گوناگون آن را از منابع اهل سنت آورده است (نک: سید مرتضی عسکری؛ «احادیث و مصادر حدیث الکساء»؛ نشریه الهدی؛ س 5، ش 4. ص 118-141).

این حدیث بر اساس نقل حاکم نیشابوری چنین است لما نظر رسول الله إلى الرحمة هابطة، قال: ادعوا لی ادعوا لی. فقالت صفیة: من یا رسول الله؟ قال: أهل بیتی علیا وفاطمة والحسن والحسین فجیئ بهم فألقى علیهم النبی کساءه ثم رفع یدیه ثم قال: اللهم هؤلاء آلی، فصل على محمد وعلى آل محمد. وأنزل الله عـز وجل؛ إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا رسول خدا به چون دید باران می بارد، فرمود: فرا بخوانید فرا بخوانید. صفیه عرضه داشت چه کسانی را یا رسول الله؟ آن حضرت فرمود: اهل بیت من، علی فاطمه حسن و حسین را فراخوانید چون آنان آمدند، آن حضرت عبـای مخصوص خیبری را بر آنان پوشانید آنگاه عرض کرد بارالها ،اینان اهل بیت من هستند. در این هنگام آیه 33 سوره احزاب درباره آنان نازل شد؛ همانا خداوند اراده کرده تا پلیدی را از شما اهل بیت بزداید.

[14] فرات کوفی؛ تفسیر فرات کوفی؛ ص 89-86. محمد بن مسعود عیاشی؛ تفسیر عیاشی؛ ج 1، ص 177. محمد بن جریر طبری آملی کبیر؛ المسترشد؛ ص 581. علی بن محمد ابن بابویه (صدوق)؛ الخصال، ج 2، ص 576.

[15] ابن اثیر، اسدالغابه؛ ج 3، ص 602. ابن اثیر (همو)؛ الکامل؛ ج 7، ص 359. شمس الدین ذهبی؛ تاریخ اسلام؛ ج 2، ص 695.  احمد بن علی مقریزی؛ إمتاع الاسماع؛ ج2، ص 59. على بن ابراهیم حلبی، پیشین؛ ج 3، ص 299. ابن کثیر، البدایه و النهایه ؛ ج 7، ص 339.

البته گویا ابن کثیر در جلد یکم (ص267) البدایه والنهایه - به عمد یا به سهو ـ نام علی را از میان کسانی که پیامبر اکرم را برای مباهله همراهی کرده اند حذف کرده اما در جلد هفتم (ص 339) در باب فضایل علی به ناچار روایت سعد بن ابی وقاص را آورده که گفته است این آیه در حق علی(ع) نازل شده است.

[16] کمتر کسی از مفسران اهل سنت را میتوان یافت که در تفسیر آیه از علی و فاطمه و دو فرزندشان یاد نکرده باشد برای نمونه نک: محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 3، ص 213-212. ابن کثیر؛ تفسیر ابن کثیر؛ ج 2، ص 47. محمد ابن جزى الغرناطی؛ التسهیل لعلوم التنزیل؛ ج 1، ص 155. عبدالله بن عمر بیضاوی؛ انوار التنزیل؛ ج 2، ص 20. ابن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم؛ ج 2، ص 668-667. نصر بن محمد سمر قندی؛ البحر العلوم؛ ج 1، ص 220.

[17] آیت الله میلانی در کتاب تشیید المراجعات " نام بیست و چهار نفر از صحابه پیامبر به و پنجاه و دو نفر از دانشمندان سنی که این روایت را نقل کرده اند به ترتیب تاریخ از سال 227 تا سال 1270 هجری آورده است. نک: سیدعلی حسینی میلانی؛ تشیید المراجعات؛ ج 1، ص 344-348)

[18] محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری؛ معرف علوم الحدیث؛ ص 50 ابوبکر جصاص؛ احکام القرآن؛ ج 2، ص 295.

[19] على بن محمد جرجانی؛ شرح المواقف؛ ج 8 ص 367.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان