ذکر خدا یعنى بیدارى دل نسبت به حضرت او در همه امور، توجه قلبى در رابطه با وجود مقدس حق در همه احوال.
ذکر بدون تردید عبارت از خالى بودن باطن از غفلت و نسیان است و مراد از ذکر حقیقى یافتن حضرت محبوب در درون و در بیرون و حاضر بودن در محضر او به قلب است، به صورتى که جائى را در درون و در بیرون از نور او و جلوه او خالى ندید، و آنچنان این وجود خاکى در حرارت نور ذکر فانى گردد، که چیزى در میانه جز وحدت ذکر و ذاکر و مذکور باقى نماند، و این نهایت و منتهاى ذکر است.
بزرگان از اهل الله و سالکان راه حضرت محبوب در معناى ذکر گفتهاند: اظهار حقیقت به زبان یا به قلب یا به جوارح ذکر است.
از آیاتى که ذکر به زبان را مىگوید این آیه شریفه است:
هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی: «1»
این اعلام وحدانیت خدا «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»* و نفى مطلق شرک از او با صداى بلند ذکر همراهان واقعى من، و ذکر موحدان پیش از من است.
از آیاتى که ذکر به قلب را مىگوید این آیه شریفه است:
فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً: «2»
پس خدا را آن گونه که پدرانتان را یاد مىکنید یا بهتر و بیشتر از آن یاد کنید.
و از آیاتى که ذکر به جوارح را مىگوید این آیه شریفه است.
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی: «3»
و نماز را به خاطر یاد من برپا دار.
ذکر لفظى که البته باید با توجه باطن به حضرت محبوب بر زبان جارى شود تسبیح و تحمید و تهلیل و شکر نعمتهاى اوست، و ذکر عملى عبادت و طاعت و کوششهاى مورد رضاى اوست، مانند عیادت بیمار مؤمن، و تشییع پیکر او، و دنبال قضاى حاجت برادران دینى رفتن.
و ذکر قلبى توجه و خلوص و تقرب به جناب اوست.
و هر گاه عبادت با حال، و حرکات خالصانه، و انجام هر خیرى براى پروردگار انجام گیرد و رو به اضافه شدن برود، مقام توجه به حضرت او بیشتر مىگردد، چنان که از نبى اعظم اسلام روایت شده:
«لى مع الله حالات لا یسعنى فیها ملک مقرب و لا نبى مرسل:» «4»
براى من با خداوند حالاتى است که ملک مقرب و نبى مرسل طاقت و توان آن را ندارد.
قرآن مجید درباره ذکر مىگوید:
وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ: «5»
پروردگارت را در درونت از روى زارى و بیم بدون فریاد یاد کن.
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ: «6»
اهل تقوا هر گاه وسوسههائى از شیطان به آنان رسد خدا را یاد کنند، پس بىدرنگ بینا گردند و از دام وسوسههاى شیطان نجات یابند.
به این نکته بسیار مهم نیز باید توجه کرد، که بنا به قول قرآن مجید هر کس پیامبر را در همه شئون زندگى سرمشق و الگو قرار دهد، و با همه وجود به آنان انسان بىنظیر ملکوتى اقتدا نماید غرق در یاد خدا شده و به ذکر کثیر متصل شده است.
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً: «7»
یقیناً براى شما در روش و رفتار پیامبر خدا سرمشق نیکوئى است براى کسى که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و مىخواهد بسیار به یاد خدا باشد.
کشفالاسرار در جلد اول ص 414 مىگوید:
حقیقت ذکر طاعتدارى است و حسن کردار، نه آراستن سخن و مجرد گفتار.
فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ:
مرا یاد کنید در سراى محنت به زبان فاقت از سر ذلت به صدق و ارادت بر بساط مجاهدت، تا من شما را یاد کنم در سراى قربت به زبان عنایت از سر رعایت به صدق هدایت بر بساط مکاشفت.
مرا یاد کنید بر بساط خدمت، در ایام غربت در مشاهده منت بر ترک عادت، میان شرم و حرمت تا من شما را یاد کنم بر بساط زلفت، در ایام مشاهدت، میان انبساط و رؤیت/ «فاذکرونى بالطاعات اذکرکم بالمعافات، فاذکرونى بالموافقات اذکرکم بالکرامات، فاذکرونى بالدعاء اذکرکم بالعطاء، فاذکرونى فى النعمة و الرخاء اذکرکم فى الشدة و البلاء، فاذکرونى بقطع العلائق، اذکرکم بنعت الحقائق، فاذکرونى من حیث انتم، اذکرکم من حیث انا:»
مرا به طاعات یاد کنید تا شما را به بخششها یاد کنم، مرا به انجام اعمال هماهنگ با خواستههاى من یاد کنید تا شما را به کرامات یاد کنم، مرا به دعا یاد کنید، تا شما را به عطا یاد کنم، مرا در نعمت و راحتى یاد کنید تا شما را در سختى و بلا یاد کنم، مرا به قطع علایق نامعقول یاد کنید تا شما را به بیان حقایق، یاد کنم، مرا از جائى که هستید یاد کنید تا شما را از مقامى که هستم یاد کنم.
از رسول خدا پرسیدند از کارها کدام بهتر و از کردارها کدام نیکوتر؟ فرمود این که هنگام مردن زبانت به ذکر خدا باز باشد.
غزالى در کتاب احیاء مىگوید: ذکر گاهى به زبان است، و مرحلهاى با قلب، و گاهى با جوارح.
ذکر خدا به زبان تسبیح و تمحید و تمجید و قرائت کتاب او و آیات هدایتگر قرآن عظیم است.
ذکر به قلب بر سه مرتبه است: اول این که در دلائلى که بر ذات و صفاتش دلالت مىکند اندیشه شود، و عبد در شبهههاى عارض بر این عرصه به تفکر برخیزد.
دوم این که در دلائلى که دلالت بر کیفیت تکالیف و احکام حق و اوامر و نواهى حضرت او و وعده و وعیدش مىنماید اندیشه کند، زیرا زمانى که کیفیت تکلیف را شناخت و کار موجب پاداش و عمل موجب عذاب را درک کرد، کوشیدن در راه خدا و اجتناب از گناه بر او آسان مىشود.
سوم این که در اسرار مخلوقات چنان اندیشه کند که هر ذرهاى از ذرات مخلوقات در برابر چشم سر و چشم عقلش چون آئینه جلوه کند، آئینهاى که محاذى عالم قدس است، که با نگاه در آن آئینه شعاع نگاهش به عالم جلال منعکس گردد و این مقام والائى است که حدى براى آن نیست.
و ذکر به جوارح به این است که چشم و گوش و زبان و دست و شکم و شهوت غرق در امورى باشد که خدا از انسان خواسته، و خالى از اعمالى باشد که از آنها نهى شده است و روى این حساب است که از نماز به ذکر خدا تعبیر شده:
فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ. «8»
به سوى ذکر خدا بشتابید.
در هر صورت از زوایاى کلمات فقها و عارفان و مفسران و اخلاقیون استفاده مىشود هر کار مثبتى چه در جهت عبادت حق که نسبت به آن فرمانى از خدا و رسول و امام معصوم رسیده و چه در جهت خدمت به خلق ذکر خداست.
ابوالفتوح رازى در جلد اول تفسیرش در ضمن توضیح و تفسیر آیه شریفه فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ مىگوید:
از عبدالله بن عباس نقل است که گفته:
«اذکرونى بطاعتى اذکرکم بمعونتى»
مرا به طاعتم یاد کنید تا شما را به یارى و نصرتم یاد کنم سعید بن جبیر گفته:
«اذکرونى بطاعتى اذکرکم بثوابى:»
مرا به طاعتم یاد آرید تا شما را به پاداشم یاد آرم.
از رسول خدا روایت شده:
«من اطاع الله فقد ذکرالله و ان قلت صلاته و صیامه و تلاوته القرآن، و من عصى الله فقد نسى الله و ان کثرت صلاته و صیامه و تلاوته القرآن:» «9»
کسى که خدا را اطاعت کرد به ذکر خدا برخاسته، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش اندک باشد، و آن که خدا را عصیان کرده، محققاً خدا را فراموش نموده گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش فراوان و زیاد باشد.
از بعضى روایت شده:
«اذکرونى بالتوحید و الایمان اذکرکم بالدرجات و الجنان مرا با توحید و ایمان یاد کنید تا شما را به درجات و بهشت یاد کنم.»
ابن کیسان گفته:
«اذکرونى بالشکر اذکرکم بالزیادة:»
مرا با شکر یاد کنید تا من شما را با افزودن نعمت یاد کنم.
اصمعى مىگوید: اعرابى دیدم در عرفات ایستاده مىگفت:
«الهى عجت الاصوات بضروب الغات، یسئلونک الحاجات و حاجتى ان تذکرنى على طول البلاء اذا نسینى اهل الدنیا:»
خدایا صداها به سوى تو به زبانهاى گوناگون بلند است و از تو درخواستها دارند، درخواست من این است که چون مرا در آن منزل وحدت و وحشت فرود آرند و همه فراموشم کنند تو از من یاد کنى.
و گفته شده
«اذکرونى فىالخلاء اذکرکم فىالملاء.»
مرا در پنهان یاد کنید، تا شما را در آشکار یاد نمایم.
روایت شده در بعضى از کتب آسمانى این قطعه نازل شده است:
«انا عند ظن عبدى فلیظن بى ما شاء و انا مع عبدى اذا ذکرنى فمن ذکرنى فى نفسه ذکرته فى نفسى و من ذکرنى فى ملاء ذکرته فى ملاء خیر منه و من تقرب الى شبرا تقربت الیه ذراعاً و من تقرب الى ذراعاً تقربت الیه باعا و من اتانى مشیا اتیته هرولة و من اتانى بقراب الارض خطیئة اتیته بمثلها مغفرة ما لم یشرک بى شیئاً:»
من نزد گمان بندهام به من است، هر چه خواهد به من گمان برد، من با بندهام هستم چون مرا یاد کند، پس کسى که در باطنش مرا یاد کند من هم در باطنم از او یاد مىکنم، و اگر مرا در جمعى یاد کند او را در جمعى بهتر از آن یاد کنم، کسى که یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع به او نزدیک مىشوم و هر کس یک ذراع به من نزدیک شود من چند زراع به او نزدیک مىگردم، و هر که با قدم به سوى من آید من با تاختن به سویش آیم، و هر که با کثرت گناهى که در همه روى زمین نگنجد به سویم آید با مغفرتى مانند آن به سویش آیم مادامى که به من شرک نیاورده باشد.
موسى بن عمران گفت: یا رب تو با بندگانت نزدیکى تا با تو بسیار آهسته سخن گویند، یا دورى تا تو را به آواى بلند بخوانند حق تعالى گفت:
«یا موسى انا جلیس من ذکرنى»
اى موسى من همنشین با کسى هستم که مرا یاد مىکند
موسى گفت: خدایا من گاهى بر حالاتى چون جنابت و قضاى حاجت هستم که نمىخواهم در آن حال ذکر تو داشته باشم خطاب رسید:
«اذکرنى على کل حال»
در همه حالات مرا یاد کن.
به موسى وحى شد چون یاد من کنى باید اندامهایت از خوف من لرزان، و دلت از عقابم ترسان و به معرفتم ساکن مطمئن باشد، چون مرا خوانى باید دلت پیشرو زبان و زبانت وراى دل قرار گیرد، چون نزدم بایستى ایستادنت باید ایستادن ذلیلان و حقیران و اسیران باشد آنگاه به مذمت و ملامت خویش آئى که تو به ملامت شایستهترى و چون با من مناجات نمائى و زبان به ذکرم بگردانى با دلى حزین و زبانى صادقانه مناجات کن.
روایات اهل بیت در باب ذکر
از پیامبر عزیز اسلام روایت شده:
«لیس عمل احب الى الله و لا انجى لعبد من کل سیئة فى الدنیا و الآخرة من ذکر الله قیل: و لا القتال فى سبیل الله؟ قال لو لا ذکر الله لم یؤمر بالقتال:» «10»
عملى نزد خدا محبوبتر و براى عبد نجات بخشتر از هر رنج دنیا و آخرت چون ذکر خدا نیست، گفتند حتى قتال در راه خدا؟ فرمود اگر یاد خدا نبود به قتال فرمان داده نمىشد.
و نیز حضرت فرمود:
«الله اخبرکم بخیر اعمالکم و ازکاها عند ملیککم و ارفعها فى درجاتکم و خیر لکم من الدینار و الدرهم و خیر لکم من ان تلقوا عدوکم فتقتلونه و یقتلونکم؟ قالوا بلى یا رسول الله، قال ذکر الله عزوجل کثیراً:» «11»
شما را به بهترین اعمالتان، و پاکیزهترینشان نزد خدا و با رفعتترینشان در درجاتتان و براى شما بهتر از دینار و درهم، و بهتر از این که با دشمنانتان روبرو شده با آنان بجنگید و آنان با شما بجنگند خبر دهم، گفتند آرى اى رسول خدا فرمود پیوسته یاد خدا بودن.
در غررالحکم از امیرمؤمنان روایت دشده:
«ذکر الله جلاء الصدور و طمأنینة القلوب.»
ذکر خدا صیقل سینهها و آرامش دلهاست.
ذکر الله سجیة کل مؤمن
ذکر خدا سرشت و خلق و خوى هر مؤمن است.
«الذکر مجالسة المحبوب»
ذکر همنشینى با محبوب است.
در حدیث قدسى آمده:
«ایما عبدا طلعت على قلبه فرأیت الغالب علیه التمسک بذکرى تولیت سیاسته و کنت جلیته و محادثه و انیسه:» «12»
بر قلب هر بندهاى نظر کنم و چیره بر قلبش را تمسک به ذکرم ببینم، عهدهدار امور زندگىاش مىگردم و همنشین و همگفتار و انیس او مىشوم.
امیرمؤمنان به نقل غررالحکم مىفرماید:
«من عمر قلبه بدوام الذکر حسنت افعاله فى السر و الجهر:»
کسى که قلبش را با ذکر دائم آباد کند، کردارش در پنهان و آشکار نیکو مىشود.
«مداومة الذکر قوت الارواح و مفتاح الصلاح»
ذکر پیوسته غذاى ارواح و کلید صلاح است.
«علیک بذکر الله فانه نور القلوب»
بر تو باد به یاد خدا، که یاد خدا روشنى دلهاست.
«ذکر الله دعامة الایمان و عصمة من الشیطان»
ذکر خدا ستون ایمان و حافظ و نگهدارنده از شیطان است.
«قیل للنبى من اکرم الخلق على الله؟ قال: اکثرهم ذکراً لله و اعملهم بطاعة:» «13»
به پیامبر گفتند: گرامىترین انسان نزد خدا کیست؟ فرمود: آن که ذکرش براى خدا بیشتر و عملش در جهت طاعت خدا فراوانتر است.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«ما من شیئ الا و له حد ینتهى الیه الا الذکر فلیس له حد ینتهى الیه، فرض الله عزوجل الفرائض فمن اداهن فهو حدهن الا الذکر فان الله عزوجل لم یرضى منه بالقلیل و لم یجعل له حدا ینتهى الیه ثم تلا هذه الآیه: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً.» «14»
چیزى نیست مگر آن که براى آن حدى است که به آن پایان مىپذیرد مگر ذکر که براى آن حدى که به آن پایان پذیرد وجود ندارد، خداى عزوجل فرائض را بر بندگان واجب کرد، پایانش همان انجام دادن آن است جز ذکر که خدا به اندک آن رضایت نداده و براى آن پایانى که به آن برسد مقرر نفرموده سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد:
اى اهل ایمان پیوسته و دائم خدا را یاد کنید.
رسول خدا فرمود خدا فرموده:
«اذا علمت ان الغالب على عبدى الاشتغال بى ثقلت شهوته فى مسألتى و مناجاتى فاذا کان عبدى کذلک فاراد ان یسهو حلت بینه و بین ان یسهو اولئک اولیائى حقا:» «15»
زمانى که مشاهده کنم توجه و اشتغال به من بر بندهام غلبه دارد، میلش را به درخواست از خودم و مناجات با من انتقال مىدهم، هرگاه عبدم این گونه باشد و بخواهد به فراموشى از من بنشیند میان او و فراموشیش حایل مىشوم به حقیقت اینان اولیاى من هستند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- انبیا 24.
(2)- بقره 200.
(3)- طه 14.
(4)- مواهب الرحمان ج 2، ص 169.
(5)- اعراف 205.
(6)- اعراف 201.
(7)- احزاب 21.
(8)- جمعه 9.
(9)- بحار ج 77.
(10)- تفسیر معین 252.
(11)- بحار ج 93 ص 157.
(12)- بحار ج 93 ص 162.
(13)- بحار ج 93، ص 164.
(14)- کافى ج 2 ص 498.
(15)- بحار ج 93 ص 162.
برگرفته شده از:
کتاب : تفسیر حکیم جلد چهارم
نوشته : استاد حسین انصاریان