مقاله‌ای از استاد حقوق کمبریج

شکاف دین و سکولاریسم در آمریکا چگونه پر می‌شود؟

هابی‌لابی شرکتی است که تجارتش را برمبنای باورهای مسیحیت کاتولیک و ارزش‌های محافظه‌کار آمریکایی بنا کرده و از بزرگ‌ترین حامیان مالیِ سازمان‌های مسیحی در آمریکا به شمار می‌رود و سهم عمده‌ای از درآمدش را وقف رهبران دینی کرده است

   عصر ایران؛ مترجم: لیلا احمدی - نقش جامعۀ مذهبی احتمالاً باید این باشد که بر دل‌ها و اذهان مردم پیروز شود نه‌این‌که مدام از پرونده‌ها و مناقشات حقوقی سردربیاورد. می‌دانیم که آمریکایی‌ها از آزادی قابل‌توجهی در اِعمال اعتقادات‌شان برخوردارند اما محکمه‌ها و قانون‌گذاران با این چالش اساسی دست به گریبان‌اند که چگونه می‌توان بین دعاوی حقوقیِ طرفین توازن ایجاد کرد.

  سیاست‌مداران و رسانه‌ها دایما جملاتی قصار ارائه می‌کنند که آبشخور جنگ‌های فرهنگی است و به دوگانگیِ کاذبی دامن می‌زنند که از سویی حراست از آزادی مذهبی قلمداد می‌شود و از سوی دیگر بر تضمین برابری و سایر حقوق بنیادین دلالت دارد.

  این مباحث پیامدهایی عملی بر زندگی روزانۀ میلیون‌ها نفر دارند که دامنۀ آن از انتخاب مدرسه و برنامه‌های سهمیه‌ایِ دینی گرفته تا مقررات مربوط به مراقبت‌های مذهبی و فرزندخواندگی، دستورات پیش‌گیری از بارداری و سقط‌جنین و تصمیمات تجاری نیز کشیده می‌شود جایگاه دین در زندگی عمومی بدون‌شک در انتخابات آینده نیز نقش مهمی دارد.

برخی مناقشات اساساً قابل حل نیستند و تقدیرشان این است که مثل مسائل جناحیِ راست و چپ لاینحل باقی بمانند. بااین‌حال حمایت از دین نباید در زمرۀ این مناقشات باشد چراکه در بندهای دوگانۀ مذهبی (متمم نخست قانون اساسی) ازسویی بر مخالفت با ضداجتماعی‌شدن و از سوی دیگر بر اعتقاد آزادانه به دین تصریح شده است.

  رهبران جامعۀ دینی برای عبور از تنش‌های کنونی باید این مباحث را دوباره طرح‌ریزی کنند و بکوشند تا از نو گفتگوی ملی به راه بیفتد. اگر آن‌ها چنین نقشی ندارند پس چه کسی باید برای رفع این تنش‌ها آستین بالا بزند؟ از منظر حقوقی با فرایندی دومرحله‌ای روبه‌رو هستیم که به همان اصول متممِ اول قانون اساسی و منشور حقوقی اشاره دارد. 

مارک گلدفدر: نویسندۀ مقاله

شکاف دین و سکولاریسم در آمریکا چگونه قابل ترمیم است؟

  نخست آن‌که جامعۀ دینی باید بر صحبت به زبانی تمرکز کند که همه بتوانند آن را بفهمند، حتی آن‌دسته سکولارهایی که موافقِ فرضیات دینی‌شان نیستند. به‌عنوان یک خاخام ارتدکس عمیقاً معتقدم که دین به‌خاطر نفس حیات دینی و ماهیت درونی‌اش مهم است اما فکر می‌کنم به‌جای تلاش برای توضیح این مطلب که چرا دین ماهیتی منحصربه‌فرد دارد و شاهکاری الهیاتی در دنیای پسامدرن است، باید مناسبات حقوقی و عمومی‌مان بر این موضوع متمرکز شوند که دین چگونه می‌تواند برای همگان ازجمله غیرمذهبی‌ها سودمند باشد. 

  اگر دین قرار است برای جامعه مفید باشد، رویکرد خیرخواهانه‌اش ایجاب می‌کند که همگان را به یک چشم ببیند و ارزش‌های دینی را برمبنایی بی‌طرفانه و بدون تبعیض ارائه کند. خوشبختانه پژوهش‌های صورت‌گرفته و بررسی‌های متعدد در این حوزه نشان می‌دهند که آمریکایی‌های مذهبی در قیاس با همتایان غیرمذهبی‌شان عموماً همسایگان نوع‌دوست‌تر و شهروندان وظیفه‌شناس‌تری هستند.

  همان‌طورکه رابرت‌پانتم جامعه‌شناس دانشگاه هاروارد (نهادی که درآغاز به‌عنوان حوزۀ علمیۀ مسیحی تأسیس شد) در شاهکار جامعه‌شناختی‌اش با عنوان برکتِ آمریکایی (براساس دو مورد از جامع‌ترین نظرسنجی‌های برگزارشده در آمریکا درباب رابطۀ دین و زندگی عمومی) شرح می‌دهد، مشارکت در سازمان‌ها و شبکه‌های مذهبی از نیرومندترین شاخصه‌های ایجاد سخاوت بشردوستانه، مشارکت‌مدنی و رهبری اجتماعی قلمداد می‌شوند. واضح است که دین می‌تواند کالاهایی ویژه، سکولار و سنجش‌پذیر برای طیف وسیع جامعۀ آمریکا مهیا سازد و به‌همین دلیل است که گاهی اوقات بدون نقض هنجارهای کلیِ نظام می‌تواند رفتارهای اجتماعیِ یگانه‌ای خلق کند.

  دوم آن‌که باید به نظام حقوقی موجود ایمان داشت و از آن بهره برد. نُه سال از صدور رأی دیوان عالی سیبلیوس درمورد پروندۀ شرکت هابی‌لابی می‌گذرد. ] هابی‌لابی شرکتی است که تجارتش را برمبنای باورهای مسیحیت کاتولیک و ارزش‌های محافظه‌کار آمریکایی بنا کرده و از بزرگ‌ترین حامیان مالیِ سازمان‌های مسیحی در آمریکا به شمار می‌رود و سهم عمده‌ای از درآمدش را وقف رهبران دینی کرده است.

  قابل‌توجه است که این شرکت در سال 2012، 500 میلیون دلار به کشیشان انجیلی اهدا کرد و و مؤسس محافظه‌کارش از مخالفان سرسختِ بیمه‌ی خدمات درمانی موسوم به اوباما کِر بود. [ این شرکت معتقد بود که شرکت‌های غیرانتفاعی می‌توانند از ارائۀ برخی خدمات پیش‌گیری از بارداری در برنامه‌های بهداشتیِ ارائه‌شده به کارکنان خودداری کنند، چرا که پیشگیری باورهای مسیحیِ سهام‌داران شرکت را نقض می‌کند

  اگر اکثر مقالات منتشرشده در ماه‌های منتهی به این تصمیم‌گیری را دنبال کنید، این حس را خواهید داشت که پیروزیِ هابی‌لابی در دادگاه  به گروه‌های مذهبی اجازه می‌دهد تا هرکاری که دلشان می‌خواهد انجام دهند و آمریکا را به حکومتی دین‌سالار مبدل سازند. سرانجام هابی‌لابی پیروز شد و دموکراسی آمریکایی هم خدشه‌دار نشد.

شکاف دین و سکولاریسم در آمریکا چگونه قابل ترمیم است؟

  علت آن است که چهارچوبی دقیق برای رسیدگی به دعاوی حقوقی رقیب درکار است و کاربرد محدود و خاص آن به نزاع فرهنگی منجر نمی‌شود. براساس قوانین فدرال، اگر باور مذهبیِ صادقانه‌ای در کار باشد و قانونی وجود داشته باشد که بتواند بار حقوقیِ قابل‌توجهی به آن باور بدهد، دادگاه می‌پرسد که آیا دولت منفعت قانع‌کننده‌ای در اجرای آن قانون برضد این باور دارد مثلاً در مورد پروندۀ هابی‌لابی آیا راه دیگری وجود دارد که همه منتفع شوند یا خیر؟ و در آن‌صورت مشکلی با دادن رأی مثبت به آن باور ندارد.

  اما پیروزی به چه قیمتی و آیا واقعاً در این پرونده عدالت برقرار شده است؟ اگر جامعۀ دینی تمایل دارد نه فقط در پرونده‌های حقوقی بلکه دربرابر افکار عمومی سربلند و پیروزِ میدان باشد، اگر می‌خواهد پس از هر چرخش در گرایش ایدئولوژیکش سر از دادگاه درنیاورد و ناچار به جدال اجتماعی نشود، باید تصریح کند که بین خودی و غیرخودی تفاوتی وجود ندارد.

  درواقع این چهارچوبِ حقوقیِ مبتنی بر دموکراسی به‌جای توجه به معنای واقعیِ هم‌زیستی و تکریمِ تنوع باورهای اجتماعی، با تعریف برنده و بازنده گسست بیشتری در جامعۀ منکسر آمریکایی ایجاد می‌کند. احترام به باورهای دینی می‌تواند و باید برقرار باشد اما این اتفاق باید به‌نحوی مؤثر صورت گیرد و با سایر حقوق اجتماعی در توازن باشد. انجام فرایض دینی حتی در جوامع سکولار نیز امری پسندیده است؛ نه فقط به‌خاطر جلب رضایت الهی بلکه با تأمین حقوق و رضایت دیگرانی که در کنار مذهبیون نفس می‌کشند.

 

منبع: فاکس‌نیوز

نویسنده: پروفسور مارک گلدفدر (استاد حقوق دانشگاه کمبریج)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان