نقش کودتای ۲۸ مرداد بر سیاست خارجی ایران در قبال ابرقدرت های انگلیس و آمریکا

از منظر واقع گرایی در طول دوران حکومت های قاجاریه و پهلوی و به مدت دو قرن دکترین سیاست خارجی مستقل و مبتنی بر منافع ملی و مصالح عمومی در دستگاه حکومت وجود نداشت و بجز دوره های کوتاه مدتی عمدتاً چارچوب و شناخت روشنی از دیپلماسی و سیاست خارجی با نگرش حفظ اعتبار، منافع و اقتدار ایران در روابط با دول خارجی وجود نداشت و همین خلأهای بزرگ در کنار ضعف های ...

نقش کودتای 28 مرداد بر سیاست خارجی ایران در قبال ابرقدرت های انگلیس و آمریکا

1- مقدمه

از منظر واقع گرایی در طول دوران حکومت های قاجاریه و پهلوی و به مدت دو قرن دکترین سیاست خارجی مستقل و مبتنی بر منافع ملی و مصالح عمومی در دستگاه حکومت وجود نداشت و بجز دوره های کوتاه مدتی عمدتاً چارچوب و شناخت روشنی از دیپلماسی و سیاست خارجی با نگرش حفظ اعتبار، منافع و اقتدار ایران در روابط با دول خارجی وجود نداشت و همین خلأهای بزرگ در کنار ضعف های ساختاری و عدم اعتماد به نفس و وابستگی پادشاهان راه را برای دخالت استعمارگران در امور داخلی کشور فراهم ساخته بود.

در نوع نگاه پادشاهان ایران در حوزه سیاست خارجی هدفمند و با فاکتور حفظ منافع ملی قطعاً بایستی تفاوت هایی قائل بود، به طور مثال پادشاهی چون رضاشاه با وجود اینکه انگلیسی ها در روی کار آمدنش نقش بسیاری داشتند ولی در عرصه ی داخلی به کمک ارتش و با روحیه نظامی گری که داشت، امنیت و نظمی فراگیر ایجاد کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که بایستی به دنبال قدرت سومی همچون آلمان نازی در روابط خارجی بود تا کشور از زیر بار نفوذ و سلطه ی روس و انگلیس خارج شود، که همین امر موجب حمله متفقین به کشور و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و کناره گیری وی از قدرت گردید. دوران ٢٨ ماهه زمامداری دکتر مصدق را بایستی دوران تلاش برای احیای استقلال کشور از هر حیث و طرح تز «موازنه ی منفی» بر اساس گفتمان «ناسیونالیسم بیگانه ستیز» دانست که کودتای ٢٨ مرداد مجالی برای تحقق اهداف ناسیونالیستی و ملی گرایانه به دکتر مصدق و دولت ملی وی نداد.

بدون تردید و به طور قطع و یقین ابرقدرت های انگلیس و آمریکا به عنوان طراحان کودتای سیاه ٢٨ مرداد نقش مهم و بارزی در سرنگونی دولت دکتر مصدق داشتند و دربار محمدرضا پهلوی که در ٢٥ مرداد به عراق و سپس رم گریخته بود بازگشت خود به قدرت را مدیون این دو ابرقدرت و حامیان داخلی اش می دانست و همین امر باعث تغییرات بنیادین در سیاست خارجی ایران پس از کودتا گردید که تفاوت های بسیاری با سیاست های ضد استعماری دولت دکتر مصدق داشت.

پس از کودتا، سیاست خارجی ایران متأثر از یکسری شاخصه ها و مؤلفه ها در همان فضای سیاسی دچار اتخاذ رویکردهای جدید و به تبع تغییرات جدیدی گردید که باید ضمن ارزیابی و تحلیل و بازتعریف متغیرهای مهم، میزان تأثیرات سیاست خارجی جدید در سپهر سیاست داخلی مشخص شود و در پایان به این پرسش پاسخ داده شود که سیاست خارجی ایران با لحاظ نمودن نقش ابرقدرت ها چه تأثیری در سقوط این رژیم و پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟

2- چهارچوب نظری

برای بررسی و تحلیل موضوع مقاله حاضر "تأثیرات کودتای ٢٨ مرداد برسیاست خارجی ایران در قبال ابرقدرت های انگلیس و آمریکا" می توان از دو دسته نظریات استفاده نمود. اما به دلیل آنکه بایستی به زمینه ها و اهداف و طرح کلی موضوع نیز توجه نمود، قدری برکاربرد چارچوب نظری و راهبرد اصلی مسئله تأثیر خواهد گذاشت و این نکته سبب اتخاذ نگاهی متفاوت به حوزه ی روابط بین الملل در این مورد خواهد گردید. چرا که موضوع حاضر از یک منظر موضوعی تاریخی، سیاسی و اجتماعی قلمداد می گردد و از منظر دیگر در چارچوب قواعد، اصول روابط بین الملل قابل تحلیل و بررسی و قالب گذاری می باشد و نتیجتاً این عنوان هم ویژگی قابلیت طرح از منظر روابط بین الملل را خواهد داشت و از سوی دیگر در قالب بررسی شکل گیری انقلاب ها و سقوط برخی از رژیم ها قابل طرح می باشد.

اگر از زاویه روابط بین الملل بخواهیم به مسئله بپردازیم می توان سیاست خارجی ایران در دوره ی ٢٥ ساله ی پایانی رژیم پهلوی را در چارچوب نظریه وابستگی ارزیابی کرد. این دیدگاه معتقد است که تنظیم روابط اقتصاد بین المللی از سوی کشورهای مرکز موجب مشروط شدن اقتصاد کشورهای حاشیه ای نسبت به تحولات کشورهای مرکزی می شود به طور کلی کشورهای جهان در یک طبقه وابستگی به هم پیوند می خورند و دو نوع کشور مذکور را به وجود می آورند.

آنچه این دو کشور را به هم پیوند می دهد، وابستگی است (سیف زاده، ١٣٨٩: ١٠٣). وابستگی خود انواع گوناگونی دارد که نظریه وابستگی به شکل محض ابتدا توسط آندره گوندرفرانک مطرح گردید که در نهایت برای کشورهای حاشیه ای چون ایران مفهوم توسعه نیافتگی استنباط می گردد و اما در مقابل افرادی چون سمیر امین، فرناندو کاردوز و هنریک فالتو با تعدیل این نظریه معتقدند که برغم مناسبات نابرابر کشورهای توسعه نیافته به عناصر و صورت هایی از توسعه سرمایه دارانه دست می یابند که می تواند در جهت دستیابی آنان به مراحل مستقل تری از توسعه اقتصادی مفید واقع شود. بدین لحاظ آنان مفهوم "توسعه ی وابسته " را ارائه می دهند (همان؛ ١٠٦) که مفهوم اخیر را می توان به عنوان روشی برای ارزیابی سیاست خارجی ایران عصر پهلوی پس از کودتای ٢٨ مرداد مورد بهره برداری قرار داد.

اما در کنار تحلیل بر اساس گفتمان های مربوط به نظریه وابستگی، می توان ترجیحاً از روش و نظریه "تحول انقلابی " چالمرز جانسون نیز استفاده نمود که اساساً نظریه کارکردگرا- ساختاری[1] است که یکی از مشهورترین نظریه های جامعه شناختی انقلاب است.

جانسون می گوید: انقلاب درصحنه نظام اجتماعی نامتعادل رخ می دهد و تا زمانی که ارزش های یک جامعه و واقعیت های محیطی آن با هم سازگار باشند، نظام حالت تعادلی خود را حفظ می کند (ملکوتیان، ٣٩١ : ٥٠). برخی از منابع تغییر داخلی و خارجی می توانند این حالت تعادلی را از بین ببرند و در نهایت در کنار عوامل شتاب زا و قهر انقلابی مردم انقلاب رخ می دهد.

یکی از مفروضات اصلی این مقاله این است که نوع سیاست خارجی جهان غرب و دخالت بیگانگان (آمریکا و انگلیس) در کودتای ٢٨ مرداد از منابع تغییر تعادل نظام سیاسی - اجتماعی و ایجاد تحول انقلابی در ایران بوده است. نمای کلی سیاست خارجی ایران در دوره محمدرضا شاه متأثر ازتحولات بین المللی و حوادث و رخدادهای داخلی فراز و فرودهای بسیاری داشته است اگر بخواهیم تقسیم بندی جامعی از این دوران ٣٧ ساله داشته باشیم، بایستی ابتدا به تحولات مهمی اشاره کنیم که تعیین کننده استراتژی ها و تاکتیک های سیاست خارجی ایران بوده اند.

1- اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ١٣٢٠.

2- پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان آمریکا و شوروی.

3- روی کارآمدن دولت ملی دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت و سیاست موازنه ی منفی (١٣٣٢ -١٣٣٠).

4- کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و آغاز وابستگی به بلوک غرب.

5- سال های تنش زدایی در سیاست خارجی پس از قیام ١٥ خرداد (٥١ - ١٣٤٢).

6- خروج انگلیسی ها از خلیج فارس و حضور ایران به عنوان ژاندارم منطقه ( ٥٧-1351).

دو مورد نخست به دهه ی بیست خورشیدی قرن چهاردهم مربوط می شود، در همین دوره آمریکا به عنوان ابرقدرتی تازه نفس و نوظهور وارد عرصه نظام جهانی می شود که یکی از کشورهای هدف ایالات متحده برای بسط هژمونی و حوزه ی نفوذ و مقابله با کمونیسم در طول دوران جنگ سرد با کمونیسم (اتحاد جماهیر شوروی) ایران می باشد که بدلیل دارا بودن منابع سرشار نفتی مطمع نظر این ابرقدرت نوظهور می باشد.

جامعه ایرانی در ابتدا ذهنیت بسیار مثبتی نسبت به آمریکا داشت و حتی برخی از نخبگان سیاسی قدرت یافتن ایالات متحده را راه نجاتی برای خلاصی از زیر سلطه ی استعمارگران سنتی (انگلیس و شوروی) می دانستند که تصور می کردند ایران با گرایش به سوی این کشور بزرگ می تواند در مقابل ابرقدرت های سنتی جهان بایستد و بعنوان کشوری بزرگ استقلال واقعی خود را بدست بیاورد.

3- سیاست موازنه ی منفی دکتر مصدق

مصدق طی ٢٧ ماه زمامداری خود اجرای دقیق سیاست موازنه منفی را نصب العین قرار داد:

اولاً در ٢٩ خرداد ١٣٣٠ از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید کرد و اداره صنایع نفت را به شرکت ملی نفت ایران سپرد. درثانی در ٩ بهمن ١٣٣١ شیلات دریای خزر را که همچنان در دست شوروی ها بود ملی کرد و بدین سان آخرین حلقه های زنجیر استعمار دوران های گذشته را از دست و پای ملت ایران گشود و پس از یکصد و پنجاه سال ملت استعمارزده ایران را در میان ملل جهان آزاد و سربلند ساخت. (مهدوی، ١٣٨٩: ١٦٤)

برداشت آشکار و مستقیم از اقدامات دکتر مصدق این است که وی بر خلاف آنچه در گذشته بر سر ایرانیان رفته و هیئت حاکمه ی ایران برای راضی نگه داشتن ابرقدرت ها به سیاست "موازنه - ی مثبت " روی آورده بودند کاملاً رویگردان بود و با طرح سیاست "موازنه ی منفی " تلاش خود را برای حفظ استقلال واقعی و آزادی ایران آغاز کرد.

بدین معنا که کشور نباید به هیچکدام از ابرقدرت ها امتیازی بدهد بلکه بایستی نسبت به ایران به عنوان کشوری مستقل و با تاریخی کهن احترامی در خور شأن ملل آزاد گذاشته شود. مصدق برای جلوگیری از تکرار تاریخ از بی طرفی مطلق پشتیبانی می کرد و باور داشت که قدرت های بزرگ زمانی دست از کشور بر خواهند داشت که مطمئن شوند هیچ گونه امتیاز خاصی به آنها داده نخواهد شد این سیاست را "موازنه ی منفی " یا به تعبیر ایرانی بی طرفی و عدم تعهد نامید. (آبراهامیان، ١٣٩٦: ٧٢).

طرح دکتر مصدق و همفکرانش در جبهه ی ملی دقیقاً نقطه مقابل سیاست استعمارپذیر موازنه - ی مثبت قرار داشت که در آن پادشاهان ایرانی در ١٥٠ سال قبل از ملی شدن صنعت نفت، برای راضی شدن ابرقدرت های روس و انگلیس به هرکدام امتیازات خاصی می دادند تا حمایت این دو قدرت را در حفظ تاج و تخت توأمان کسب کنند. علاوه بر اعطای امتیازات تجاری و حق اکتشافات و بهره برداری از منابع کشور در طول این دوران شبه استعماری در ایران (روس های تزاری و انگلیس ها) در عزل و نصب وزرا و مقامات و حتی گاهی انتخاب پادشاهان و دیگر امور داخلی کشور در ولایات مختلف مداخله می کردند. حاصل این سیاست شوم که عملا راه را برای دخالتهای بی حد و حصر ابرقدرت ها در کشور فراهم آورده بود عقب ماندگی، وابستگی، ضعف سیاسی در اعمال حاکمیت، به یغما رفتن منابع و ثروتهای کشور، جدا شدن بخش های زیادی از کشور، انفعال دربار ایران نسبت به قراردادهای ننگین ١٩٠٧ و ١٩١٩ و اشغال کشور در دو مقطع حساس جنگ های جهانی اول و دوم بود و البته باید به صراحت هم گفت که پهلوی اول تلاش - هایی برای ممانعت از دخالت های روس و انگلیس در امور داخلی کشور انجام داد اما به دلیل تمدید قرارداد نفت در سال ١٩٣٣ به مدت ٦٠ سال ذهنیت منفی ایرانیان به وی به عنوان عامل انگلیسی ها همواره وجود داشته است .

سیاست موازنه ی منفی دکتر مصدق باعث حفظ استقلال کشور، قطع رابطه با انگلیس، ملی شدن صنعت نفت، پیروزی ایران در دادگاه بین المللی لاهه و احیاء روح هویت و اتحاد ملی ایرانیان گردید که متأسفانه کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ همه این دستاوردهای بزرگ را که با جانفشانی های ملت ایران در سایه روحیه ملی گرایی و استبداد و استعمارستیزی دکتر مصدق به دست آمده بود را ناکام و بی نتیجه گذاشت.

4- تحول در سیاست خارجی ایران پس از کودتای ٢٨ مرداد

از پیامدهای مهم کودتای ٢٨ مرداد، آزادی عمل شاه در همه ی امور و به ویژه سیاست خارجی بود به طوری که خود مستقیماً تعیین کننده ی سیاست های کلان کشور در روابط خارجی به شمار می رفت و حتی وزرای امور خارجه را خود شخصاً انتخاب می کرد و برخی از سفرای ایران در خارج از کشور با نظر مستقیم وی تعیین می شدند.

عرصه سیاست خارجی یکی از جلوه های اقتدارطلبی شاه از حیث تعیین خط مشی ها و دکترین سیاست خارجی کشور به شمار می رفت. به طور کلی شاه شخصاً تمام وزیران مقامات نظامی و سفیران را منصوب می کرد. البته هیچ یک از افرادی که به این مناصب برگزیده می شدند پیش از انتخاب خود طرف مشورت قرار نمی گرفتند و از انتخاب خود بی خبر بودند (کامروا، ١٣٩٨: ٣٣). شاه از همان ابتدای سلطنت خود کاملاً به غرب و به ویژه آمریکا برای بازسازی یک دولت ایرانی قوی پشت گرم بود. به دنبال جنگ , کمک نظامی آمریکا برای بازسازی ارتش ایران ضروری و اساسی می نمود و با شکست نهضت ملی در کودتای آمریکایی ١٩٥٣ منافع آمریکا در ایران و در نهاد سلطنت ابعاد جدیدی به خود گرفت . نفت ایران در میان کشورهای غربی عمده از جمله آمریکا تقسیم شد و کنسرسیومی بین المللی از شرکت های نفتی غربی کنترل تولید قیمت گذاری و بازاریابی نفت را از شرکت نفت انگلیس - ایران تحویل گرفت. علاوه بر این در دهه ی ١٩٥٠ کمک اقتصادی و مالی آمریکا به ایران گسترش یافت . در ١٩٥٧ آمریکا در تاسیس پلیس امنیت (ساواک) ارتش کمک کرد و در ١٩٥٩ شاه موفق به انعقاد پیمان نظامی دوجانبه ای با آمریکا شد که آمریکا را مستقیماً متعهد به دفاع از ایران می ساخت. بنابراین تا اواخر دهه ی ١٩٥٠ ایران کاملاً در نظام سیاسی و نظامی غرب ادغام شد و این امر موقعیت شاه را کاملاً تحکیم بخشید(بشیریه، ١٣٩٧: ٤ ٤١)

صرف نظر از اینکه آمریکاییها و انگلیسی ها علت طراحی کودتا را تمایل دکتر مصدق به حزب توده و کمونیست ها و به بهانه ی نجات مردم ایران از غلتیدن در دامن کمونیسم شوروی در خلال جنگ سرد عنوان کرده اند، بایستی گفت که درست است رقابت بین المللی دو ابرقدرت آمریکا و شوروی تحت عنوان جنگ سرد بر سر هژمونی خود در مناطق مختلف دنیا قابل ارزیابی است اما بر خلاف ادعای آنها مدرکی دال بر گرایش دکتر مصدق به اردوگاه شرق و نمایندگان آنها در ایران (حزب توده) و دیگر کمونیست ها ارائه نکرده اند بلکه در واقع به خطر افتادن منافع اقتصادی شأن در ایران و ترس از الگو قرار گرفتن ملی شدن صنعت نفت ایران در دیگر نقاط خاورمیانه و مناطق نفت خیز جهان انگیزه ی اصلی آنان برای طراحی کودتای ٢٨ مرداد بوده است .

از این رو تأثیرات مستقیم و عینی کودتای ٢٨ مرداد از منظر روابط بین الملل و سیاست

خارجی ایران را باید چنین عنوان کرد:

١. حل مسئله نفت و انعقاد قرارداد با کنسرسیوم بین المللی نفت .

٢. جایگزینی آمریکا با دیگر ابرقدرت ها و تبدیل شدن این کشور به عنوان متحد طراز اول شاه در ابعاد مختلف.

٣. تجدید مناسبات با انگلیس.

٤.انعقاد قراردادهای نظامی دوجانبه و چندجانبه و تبدیل ایران به ژاندارم منطقه

١-٤- حل مسئله نفت و انعقاد قرارداد با کنسرسیوم بین المللی نفت

پروفسور آبراهامیان اولین میراث کودتا را ملی زدایی از صنعت نفت (آبراهامیان، ١٣٩٦: ٢٨٥) می داند که به واقع تعبیر بسیار درستی می باشد که بیانگر عمق فاجعه ی کودتا و حراج نفت ایران توسط کنسرسیوم بین المللی نفت می باشد که کاپیتالیسم غربی را نمایندگی می کردند و در تقویت روز افزون امپریالیسم آمریکا و تداوم حضور بریتانیا در ایران کمک می کردند.

در اوت ١٩٥٤ (شهریور ١٣٣٣) کنسرسیوم مزبور با دولت ایران به توافق رسید. این توافقنامه با مخالفت کمی از تصویب مجلس نیز گذشت و در اکتبر همان سال به اجرا درآمد. بر مبنای این توافقنامه، منافع حاصل از عملیات نفتی به صورت ٥٠ - ٥٠ بین طرفین تقسیم می شد، این روشی بود که آن روزها در منطقه خاورمیانه رایج بود و ملی شدن نفت را نیز فقط به صورت تئوری باقی می گذاشت. (کدی، ١٣٨٥: ٢٥٩)

ترکیب اعضای کنسرسیوم و میزان سهام آنها به این صورت بود که شرکت نفت بریتانیا ٤٠%، پنج شرکت آمریکایی شامل استاندارد نیوجرسی، گلف، نفت تگزاس، استاندارد کالیفرنیا و سوکونی واکیوم هر یک ٨ درصد سهام جمعاً ٤٠ درصد، شرکت نفت فرانسه ٦% درصد و شرکت هلندی رویال داچ شل ١٤ درصد، و چون شرکت نفت انگلیس و ایران (شرکت سابق نفت جنوب) دو پنجم از سهام شرکت رویال داچ شل را دارا بود لذا آن شرکت روی هم رفته مالک

٤٥/٦ درصد سهام کنسرسیوم شد. ضمناً با توجه به اینکه انگلیسی ها در شرکت نفت آمریکایی گلف اوایل نیز سهیم بودند و با شرکت فرانسه هم که ٢٣ /٥ درصد شرکت عراق پترولیوم را داشت مشارکت و هماهنگی داشتند. بنابراین شرکت نفت انگلیس و ایران بزرگترین سهامدار کنسرسیوم گردید. (مقصودی و سلطانلو، ١٣٩١: ١٦١).

بدین ترتیب بود که مجاهدت های ملی گرایانه ی مردم ایران نه تنها ابتر و بی سرانجام ماند بلکه موجی از یأس و نفرت توأمان با خفقان در ذهنیت ایرانیان و به ویژه نخبگان سیاسی مبارزه با استبداد و استعمار پدید آورد که گاه خود را نمایان می ساخت و گاه ناگزیر بود در لایه های پنهان سیاسی - اجتماعی به تداوم خود بیندیشد. علاوه بر زنده شدن منافع نفتی بریتانیا در ایران، آمریکا نیز از خوان گسترده و مهیا شده ی نفت ایران در قرارداد مزبور سهم ٤٠ درصدی به دست آورد که مزد طراحی، همراهی و اجرای کودتا و بازگرداندن شاه به قدرت را به دست آورد.

قرارداد نفتی کنسرسیوم با قانون ملی شدن صنایع نفت مصوب ١٩٥١ کاملا مغایرت داشت.

طبق قانون ملی شدن صنعت نفت مقرر شده بود که خود ایران باید از نفت ایران بهره برداری کند و حال آنکه طبق شرایط موافقت نامه میان ایران و کنسرسیوم، اکتشاف استخراج و حمل و نقل نفت جنوب ایران به کنسرسیوم واگذار شده بود. (جمعی از نویسندگان، ١٣٨٤: ٥٧٢).

٢-٤- تبدیل شدن آمریکا به متحد طراز اول ایران

ایالات متحده کشوری بود که با ورود به جنگ جهانی دوم و با پیوستن به جبهه ی متفقین خود را به عنوان ابرقدرتی با انگیزه و تازه نفس مطرح ساخت. این ابرقدرت بیشترین دستاورد سیاسی، نظامی و اقتصادی را از پیروزی در جنگ جهانی دوم کسب کرد. بر خلاف انگلستان و شوروی که در خلال جنگ با آلمان ها بیشترین خسارات و تلفات را متحمل شدند، آمریکا با در اختیار داشتن بمب اتمی و آزمایش جنون آمیز در ژاپن (هیروشیما و ناکازاکی) در پی برتری جویی و هژمونی در سراسر جهان بود. آمریکاییها در جریان خروج ارتش سرخ شوروی از آذربایجان ایران و با اهتمام و با اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور این کشور به استالین وجهه ی خوبی نزد ایرانیان کسب کردند و رژیم ایران در معنای عام برای خلاصی از سلطه ی تاریخی انگلیس و شوروی، آمریکا را کشوری حامی ملل ضعیف می پنداشتند.

در ابتدا با روی کارآمدن دولت دکتر مصدق همچون سال های گذشته از در دوستی وارد شدند. با بالا گرفتن دعوای بین المللی ایران و انگلیس، ابتدا نقش میانجی ایفا کردند و سپس با روی کار آمدن جمهوری خواهان در آمریکا (دیوید آیزنهاور) و وینستون چرچیل در بریتانیا همسویی دو کشور در برخورد با دولت دکتر محمد مصدق شکل گرفت . آمریکاییها مدعی بودند که مماشات در مقابل مصدق در نهایت به پیروزی حزب توده و فرو افتادن ایران در دامان اتحاد شوروی خواهد انجامید. در نتیجه آمریکا از ایده ی سرنگونی مصدق و بازگشت شاه حمایت کرد.

یعنی به طور خلاصه رویکرد امریکا در قبال ایران نوعی دگردیسی امپریالیستی داشت که به سه شکل خود را نشان داد: همراهی با ایران، میانجیگری و همراهی با بریتانیا.

پس از کودتا آمریکا در دهه ی ١٩٥٠ میلادی (١٣٣٣) با تشکیل کنسرسیوم نفت با انگلستان شریک شد. واشینگتن پرداخت وام ٤٥ میلیون دلاری به ایران را تصویب کرد و ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از تهران دیدار کرد. این سفر با سفر شاه از واشینگتن جواب داده شد. در سال ١٣٣٦ قرارداد مودت میان ایران و امریکا به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

با ورود جان اف کندی به کاخ سفید فشار آمریکا بر شاه برای در پیش گرفتن اصلاحات افزایش یافت، شاه در اواخر سال ١٣٤١ از آمریکا دیدن کرد و توانست حمایت کندی را جلب کند. در مراجعت از آمریکا شاه انقلاب سفید به همراه اصول ششگانه شاه و ملت را به رفراندوم گذاشت.

بعد از کودتا نقش آمریکا به عنوان قدرت جدید در صحنه ی سیاسی ایران نمود بیشتری پیدا کرد و با توجه به اینکه محمدرضا شاه به یاری آمریکا و از طریق کودتای آمریکایی مجددًا به سلطنت بازگشت از این تاریخ بر میزان وابستگی او به این قدرت استعماری افزوده شد(نجفی و فقیه حقانی، ١٣٨٤: ٤٩٧).

مادامیکه هری ترومن رئیس جمهور آمریکا بود ضمن آنکه با انگلیسی ها به گفت وگو با دولت مصدق در خصوص قضیه نفت تشویق می کرد، با اشغال نظامی جنوب جنوب ایران توسط انگلیسی ها مخالفت کرد. ولی درست پس از روی کار آمدن آیزنهاور جمهوری خواه بین وی و چرچیل برای سقوط دکتر مصدق، نخست وزیری زاهدی و حمایت از شاه توافق شکل گرفت که پیامد آن عملیات سری آژاکس و اجرای کودتای ٢٨ مرداد بود.

گرچه اولویت همه ی روسای جمهوری آمریکا از هر دو جناح دموکرات و جمهوری خواه حمایت از شاه بود، ولی تفاوت هایی در سیاست خارجی این دو جناح وجود داشت که طبعاً در دکترین سیاست خارجی و روابط بین الملل ایالات متحده نمود پیدا می کرد. نباید از سیاستمداری و هوشمندی شاه در سازگار کردن خود با شرایط و مقتضیات متفاوت سیاست خارجی آمریکا غافل بود. بجز دو مورد که بار اول در سال ١٣٣٢ از سقوط نجات پیدا کرد ولی در نوبت دوم در دوره ی یک رئیس جمهوری دموکرات سلطنتش فروپاشید.

در مبارزه ی سه شاخه ای که میان قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم بر سر ایران صوت می گرفت، که ابتدا اتحاد شوروی به دنبال شکست جنبش های جدایی خواهانه ١٩٤٦ م / ١٣٢٥ ش از صحنه کنار زده شد. بعد بریتانیا بود که در صحنه ی شطرنج سال های ١٩٥١- ١٩٥٢ م / ١٣٣٠ - ١٣٣١ ش و ملی شدن نفت و قطع روابط مات شد و چون دید به تنهایی از پس ایران بر نمی آید به ایالات متحده متوسل شد و او را نیز درگیر ماجرا کرد. دو دولت طرح مشترک کودتا را ریختند، اما سرانجام بریتانیا موقعیت برتر خود در ایران را در برابر ایالات متحده آمریکا و پول های نفتی از دست داد (فوران، ١٣٨٩: ٤٤٥).

٣-٤- تجدید مناسبات با انگلیس

دولت سرلشکر زاهدی که به دولت کودتا معروف شده بود چندین هدف را دنبال می کرد که بایستی در کوتاهترین زمان آنها را انجام دهد. به موازات مذاکرات ایران و کنسرسیوم بین المللی نفت دو اتفاق هم در حال انجام بود. یکی اینکه دولت زاهدی از ایالات متحده درخواست کمک کرده بود و دیگری اینکه پس از پرداخت مبالغی به عنوان وام و کمک بلاعوض از طرف آیزنهاور فشارها از طرف ایالات متحده بر دولت ایران برای حل اختلافات و مشکلات با انگلیس افزایش یافت. از نظر ایران مذاکرات نفت در اولویت بود و از نظر انگلستان تجدید مناسبات تهران - لندن از اهمیت ویژه برخوردار بود. در نهایت زور انگلیس در میان موجی از نفرت ایرانیان چربید و پیش از آن که نتیجه مذاکرات را مشخص نمایند دو کشور در پایان سال ١٣٣٢ اقدام به مبادله سفیر نمودند. هر دو اقدام از سوی مردم با مخالفت شدید مواجه گردید.

در مجموع روابط ایران و انگلستان پس از کودتای ٢٨ مرداد هیچگاه به سطح روابط این دو کشور به قبل از کودتا بازنگشت و علت آن افزایش نفوذ ایالات متحده نه تنها در ایران بلکه در همه جهان بود. پس از جنگ جهانی دوم بریتانیا از سطح یک کشور ابرقدرت به تدریج افول کرد و هر جا که دامنه نفوذش محدود شد این آمریکاییها بودند که خلأ انگلیسی ها را پر کردند.

به هر روی به هیچ وجه انگلیس آن نفوذ پرطمطراق خود در عهد قاجار و سال های بین دو جنگ جهانی را نداشت ضمن آنکه نزدیکی شاه به آمریکا هم یک ضرورت بین المللی بود. و هم اینکه یک انتخاب آگاهانه محسوب می گشت. برخی معتقدند که انگلیس می خواست از شاه به خاطر نزدیک شدنش به امریکا (از مرداد ١٣٣٢ به بعد) انتقام بگیرد (زیباکلام، ١٣٩٠: ٥٧).

البته این نظر زاییدی ذهنیت ایرانیانی است که به تئوری "توهم توطئه " اولویت می دهند و بیشتر سلطنت طلبان در بررسی علل سقوط پهلوی چنین نظری را مطرح می نمایند.

پارادوکس پهلوی ها این بود که هردو با انگلیسی ها ضمن حفظ نفرت و بدبینی هم کار می کردند و هم با آنها مشورت می نمودند (سریع القلم، ١٣٩٧: ١٥٥).

پس از کودتای ٢٨ مرداد به نوعی انگلیسی ها از صحنه ی سیاسی ایران محو شدند و به جز در روابط اقتصادی و موضوع نفت کمتر به تاثیرگذاری انگلیسی ها در تحولات داخلی ایران بر می خوریم که در سال های ٥٠ - ١٣٤٧ دو موضوع و مناقشه ی بین المللی مهم برای ایران پیش آمد که یکی خروج انگلیسی ها از بحرین در سال ١٣٤٧ بود و دیگری خروج انگلیسی ها از جزایر سه گانه (تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی) ایران در سال ١٣٥٠ بودند که شرایط نسبتا خوبی برای الحاق مجدد بحرین به ایران پیش آمد که شاه در این زمینه بسیار منفعلانه عمل کرد

و یکی از انتقادات همیشگی به رژیم پهلوی به رسمیت شناختن بحرین در سال ١٣٤٩ و چشم - پوشی از این سرزمین استراتژیک در خلیج فارس بوده و می باشد و ابتکار عمل لازم به کار گرفته نشد و به جای مراجعه عمومی و برگزاری همه پرسی در بحرین با مخالفت شدید شیخ بحرین موجب گردید که تنها به مشورت با طبقات مختلف و اصناف بحرین اکتفا گردد. (مهدوی، ١٣٨٩: 365)

اما مسئله ی جزایر سه گانه با موافقت انگلیسی ها مبنی بر حضور نیروهای نظامی ایران در این جزایر قبل از خروج آنها به سود ایران تمام شد و حاکمیت ایران در این سه جزیره تثبیت گردید اما باز پس گرفتن جزایر سه گانه به این آسانی صورت نگرفت. از طرح این مسئله در جلسه شورای امنیت تا اعتراضات کشورهای عربی و. .. همگی حاکی از آن می باشد که یکی از معدود دفعاتی که پس از دو قرن ایران به بخش کوچکی از خاک به یغما رفته ی خود می رسد و نقش دو قدرت آمریکا و انگلیس در این رابطه هم مهم بود. اصل پنجم توافق بین ایالات متحده و بریتانیا در بحبوحه ی خروج انگلیسی ها از خلیج فارس زمینه ای برای تبدیل شدن ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس و بازپس گرفتن جزایر سه گانه بود:

" برتری نظامی و دیپلماتیک ایران به عنوان ضامن اصلی و اساسی ثبات منطقه همچنان ادامه خواهد داشت ". (همان منبع، ٣٧٠)

٤-٤- تغییر در سیاست های منطقه ای ایران در خاورمیانه الف : پیمان بغداد و تاثیرات آن در سیاست خارجی ایران

یکی از تلاش ها در عرصه ی بین المللی و برای حفظ هژمونی امپریالیسم غربی در منطقه ی خاورمیانه و جنوب غرب آسیا، انعقاد پیمان بغداد میان پنج کشور عراق، ترکیه، پاکستان، ایران و انگلستان بود که مبتکر آن هم انگلیسی ها بودند. آمریکا هم به دلیل مخالفت اعراب با این پیمان و برای این که دشمنی این کشورها و به ویژه مصر را متوجه خود نسازد، تنها به عنوان ناظر و با عضویت در کمیته های پیمان بغداد مشارکت داشت، هرچند که در باطن از این پیمان خرسند بود.

این پیمان ابتدا با مشارکت عراق و ترکیه و تحت عنوان پیمان همکاری مشترک بین عراق و ترکیه در ٢٤ فوریه ١٩٥٥ (٥ اسفند ١٣٣٣) در بغداد به امضای مقامات دو کشور رسید.

دولت انگلیس در ١٤ فروردین ١٣٣٤ دولت پاکستان در ٣١ شهریور و سرانجام دولت ایران در ٣٠ مهرماه آن سال به پیمان بغداد پیوستند. سرپرستی پیمان بغداد به انگلستان واگذار شده بود و آمریکا تا آخر به عنوان ناظر در این پیمان حضور داشت، هرچند در تمام کمیته های اصلی آن شرکت می گردد. (مهدوی، ١٣٨٩ : ٢٣٧)

این پیمان ضمن آنکه یک لایه و کمربند دفاعی در جنوب اتحاد جماهیر شوروی و سدی در برابر نفوذ این ابرقدرت کمونیستی ایجاد می کرد، در واقع به زعم انگلیسی ها به گونه ای حفظ کشورهای تحت نفوذ انگلیس از خطرات احتمالی و به ویژه حفظ منافع نفتی این کشور استعمارگر بود.

انگلیسی ها پس از کودتای ٢٨ مرداد تا حدودی به بازیابی قدرت خود امیدوار بودند و پیمان بغداد را برای تکمیل پازل احیای قدرت استعماری خود که به طرز عجیبی پس از جنگ جهانی دوم در همه جهان رو به افول بود، ایجاد کردند. آمریکائی ها به دلایل سیاسی و از جمله اشتراک منافعی که با انگلیسی ها داشتند و البته کمی محتاطانه از این پیمان حمایت کردند.

واکنش های اعتراض آمیز اتحاد جماهیر شوروی و هند و کشورهای عربی و برخی کشورهای بلوک شرق وابسته به شوروی نسبت به پیمان بغداد سودی نبخشید و این پیمان کار خود را در فضائی بین المللی و منطقه ای که مخالفت های چندی به دنبال داشت، آغاز کرد.

دولت اتحاد جماهیر شوروی در حقیقت چندان واهمه ای از پیمان بغداد نداشت. زیرا اولاً ایالات متحده رسماً در آن شرکت نکرده بود. در ثانی پس از برگزاری کنفرانس سران چهار کشور بزرگ در ژنو در تابستان ١٩٥٥ دیگر محیط سیاسی جهان اجازه ی ماجراجویی نظامی را به کسی نمی داد. به همین جهت دولت شوروی در راستای سیاست هم زیستی مسالمت آمیز همچنان به تلاش های خود برای بهبود مناسباتش با ایران ادامه می داد. (همان منبع، ٢٤٢-٢٤١).

در هر صورت پیمان بغداد برای چهار کشور عضو آن (ایران، پاکستان، ترکیه و عراق) و سران آنها و از جمله محمدرضا شاه، هم یک اعتماد به نفس سیاسی از نقطه نظر تأثیرگذاری این کشورها ایجاد کرده بود و هم از نظر امنیتی و گسترش روابط سیاسی، اقتصادی و. .. یک دستاورد محسوب می گشت که عملاً داخل شدن این کشورها را در زمره کشورهای در حال توسعه ی وابسته و پیرامونی ابرقدرت های مرکز (بلوک غرب به سرکردگی آمریکا) قرار می داد.

به بیان دیگر می توان گفت پیمان بغداد در مقیاسی کوچکتر و ضعیف تر، ناتوی خاورمیانه محسوب می گردید. لازم به توضیح است که پیمان بغداد پس از کودتای ١٣٣٧ در عراق و خروج آن کشور از پیمان، «سازمان پیمان مرکزی» سنتو نامیده شد.

جریان کمک و مستشاران نظامی آمریکا به گسترش و بازسازی ارتش ایران انجامید. این تحول هم دولت شاه را در برابر عوامل مخالفان داخلی آن تقویت کرد و هم خط دفاع اولی در برابر اتحاد شوروی، در صورت در گرفتن جنگی محلی یا جهانی، فراهم آورد. (کاتوزیان ١٣٩٥، 281-280).

همانطور که در بحث مربوط به روابط ایران و آمریکا پس از کودتای ٢٨ مرداد اشاره شد با وجود فراز و فرودها و نوسان هایی در روابط ایران و آمریکا که عمدتاً به تغییر دولت ها از جمهوری خواه و دموکرات یا بالعکس در آمریکا بازمی گشت، ایران به دلایل امتیازات و مولفه های مهمی که برای آمریکا در جنوب غرب آسیا و در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی داشت در خلال جنگ سرد اهمیت فزاینده ای برای آمریکا داشت و به جز این که تلاش هایی چون ایجاد پیمان بغداد، سد محکمی در برابر نفوذ کمونیسم محسوب می شد، با دارا بودن منابع نفتی از اولویت ویژه ای برای آمریکا و انگلیس برخوردار بود در جهت حفظ امنیت و ثبات در خاورمیانه و به ویژه حفظ موجودیت رژیم تازه تاسیس اسرائیل در متن کشورهای مسلمان، ضرورت ایجاب می کرد که آمریکاییها در چارچوب سلطه جوییهای خود در جهان، ایران را به عنوان کشوری کلیدی و شاهراه انتقال نفت مورد نیاز غرب در پازل منافع هژمونیک خود با رویکرد ویژه ای بگنجانند.

ورود ایران به پیمان بغداد را هم بایستی در همین چارچوب تعریف کرد. آغاز این فرایند ٢٥ ساله از انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفتی و پیمان بغداد و دریافت کمک های مالی و اقتصادی و نظامی و جلب حمایت های سیاسی برای پهلوی دوم آغاز گشت و در دهه ی ٥٠ به اوج خود رسید که ایران پس از خروج انگلیس از خلیج فارس به عنوان ژاندارم منطقه نقش مهمی برای غربی ها ایفا نمود، ضمن آنکه از نظر شاه این مسئله گاهی مهم و افتخارآمیز در جهت قدرت طلبی وی در منطقه ی خاورمیانه قلمداد گردید.

در دهه ٣٠ خورشیدی باور مخالفان رژیم و برخی تحلیلگران مسائل ایران بر این بود که شاه در مسیر خواسته های آمریکا سعی در ایجاد توسعه ای برای کشور دارد که ایران را در زمره ی کشورهائی قرار می دهد که در مسیر «توسعه ی وابسته» به غرب گام برمی دارد.

در این دوران ( ١٣٣٩-١٣٣٣) شاه به عنوان فردی شناخته می شود که در جهت حفظ منافع جهانی و منطقه ای آمریکا چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی گام برمی دارد. شاه در هماهنگی با غرب سرمایه داری و علی الخصوص آمریکا، پروژه هایی را در جهت تحقق توسعه به سبک سرمایه داری مطرح ساخته و به اجرا می گذارد. (میرسپاسی، ١٣٩٣: ٣٢٤).

ب: روابط ایران و اسرائیل

ایران در سال ١٣٢٦ در بین ١٣ کشور جهان بود که با طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین مخالفت کرد. دو سال بعد نیز ایران به پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحد رای منفی داد. با این وجود، ایران پس از ترکیه، دومین کشور با اکثریت مسلمان بود که اسرائیل را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت . اما با روی کار آمدن دکتر مصدق، دولت ایران در پانزدهم تیر ١٣٣ سر کنسولی خود را در بیت المقدس منحل کرد. مهذب الدوله ی کاظمی وزیر امور خارجه ایران با اعلام این تصمیم در مجلس شورای ملی گفت: «دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکند و نماینده ای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد».

بدین ترتیب، دولت ایران رسماً شناسایی دو فاکتور را پس گرفت و نه تایید کرد.

اما پس از کودتای ٢٨ مرداد، روابط دو کشور به طور قابل توجهی بهبود یافت. ولی به دستور شاه به منظور تحریک نکردن روحانیون و مردم علیه دولت، روابط با اسرائیل حتی امکان محرمانه نگه داشته شد. شاه بیم از آن داشت که همکاری آشکارش با اسرائیل مانع از آن شود که عربستان سعودی و اردن و شیوخ خلیج فارس با او متحد شوند. با این همه شاه در این دوره ی حساس نیز حاضر نشد روابط خود را با اسرائیل بکلی قطع کند چون معتقد بود اسرائیل می تواند آمریکائیان را وادار به دادن اسلحه به او بکند. (مهدوی، ١٣٨٩:٢٩٠).

دلایل هر دو کشور برای برقراری ارتباط دارای وجوه مشترکی بوده است. اسرائیلی ها از نظر شاه دارای قدرت نفوذ بالایی در ایالات متحده بودند و شاه از طریق آنها می خواست خواسته های خود را از آمریکائیان به آنها منتقل سازد و امیدوار به نتیجه بخش بودن واسطه گری اسرائیل بود.

ضمن آنکه بر خلاف دوره ی دکتر مصدق که شخص وی و نهضت ملی ایران مورد قبول و الهام گرفتن کشورهای عربی و اسلامی و از جمله مصر و جمال عبدالناصر بود، ولی پس از کودتا همان عبدالناصر و مصر به عنوان دشمن طراز اول شاه در منطقه آشکارا در مقابل حکومت پهلوی قد علم می کرد و از این رو مصر و بیشتر دول عربی که متاثر از تفکر پان عربیسم عربی جمال عبدالناصر بودند دشمن مشترک ایران و اسرائیل محسوب می شدند و اسرائیلی ها در تلاش برای ایجاد اتحادی چهارگانه میان خود با ایران و ترکیه و اتیوپی بودند که هر چهار کشور غیرعربی بودند تا از این طریق بتوانند ضریب امنیتی خود را در مقابل عراق بر سر مسئله پرتنش فلسطین افزایش دهند و با این کار توازن قدرت در منطقه ایجاد کنند.

گرچه برخی تحولات در میان عراق منجر به بروز اختلافاتی گردید که رویای جمهوری متحده ی عربی جمال عبدالناصر را ناکام گذاشت و شکست های اعراب در جنگ با اسرائیل به ویژه جنگ شش روزه موجب تضعیف و انحلال ارتش مشترک عربی شد و پس از آن تا امروز اعراب هیچ گاه به موضعی واحد و قدرتمند در قبال اسرائیل دست نیافتند.

از دیگر اشتراکات منافع سیاسی ایران عصر پهلوی دوم و اسرائیل این بود که هر دو در زمره ی متحدین آمریکا و اردوگاه غرب در مقابل کمونیسم شوروی قرار داشتند. مضاف برآن که روحیه ی باستان گرایی و ناسیونالیسم مثبت شاه امتیازی مثبت برای اسرائیلی ها محسوب می گشت تا با طرح موضوع تاریخی نجات یهودیان از زندان بخت النصر پادشاه بابل توسط کوروش بزرگ شاهنشاه هخامنشی علاقمندی شاه به تقویت روابط با اسرائیل را تحکیم بخشند و در این راه نیز موفق شدند.

ذکر این نکته نیز ضروری می باشد که ایران در عصر پهلوی همواره سعی می کرد به دلایل گوناگون از جمله مخالفت های مذهبی این رابطه با اسرائیل و عدم تحریک دشمنی اعراب با ایران، روابط خود را با اسرائیل به صورت محرمانه نگه دارد و حتی به رسمیت شناختن اسرائیل را نیز به صورت دو فاکتور اعلام نماید. و این عوامل بازدارنده سبب شد تا علی الظاهر شاه در روابط خود با اسرائیل با احتیاط عمل کند. در این میان نقش محوری و اساسی را به عنوان مهمترین عامل بازدارنده، حضرت امام خمینی (ره) ایفا نمودند. ایشان در اوج قدرت رژیم شاه همواره افشاگر روابط پنهان شاه و اسرائیل بودند و همین امر، سبب شد هر چند تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی روابط ایران و اسرائیل قطع نگردد اما، حداقل از آشکارسازی و رسمی شدن آن جلوگیری به عمل آید. (جمعی از نویسندگان، ١٣٨٤: ٤٩١)

از منظر رهبری انقلابیون و عموم مذهبیون یکی از انتقادات اساسی به رژیم شاه برقراری روابط با اسرائیل به شمار می رفت که غاصب فلسطین و بیت المقدس قبله ی اول مسلمین بود و حمایت شاه از اسرائیل عملی خائنانه تلقی می گردید که به این رژیم مشروعیت بخشی می داد.

در هر صورت رابطه با اسرائیل مسئله ای بود که مورد تایید و تشویق و حمایت غربی ها به ویژه ایالات متحده آمریکا بود. هم ایران دوره ی محمدرضا شاه و هم اسرائیل متحدین درجه یک آمریکا بودند. شاه ضمن اینکه اسرائیل را آمریکائی کوچک در خاورمیانه می پنداشت، روی تاثیرگذاری یهودیان آمریکا بر هیئت حاکمه ی کاخ سفید حساب جداگانه ای باز کرد بود و به منظور مهار دشمنی مصر و دیگر دول عربی پس از کودتای ٢٨ مرداد، روابط با اسرائیل را در شرایط محتاطانه ای سودمند ارزیابی کرده بود.

نتیجه گیری

کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ گونی دولت ملی دکتر مصدق و بازگشت شاه به اریکه قدرت توسط آمریکاییها و انگلیسی ها چرخشی بزرگ در سیاست خارجی ایران پدید آورد، سیاست موازنه ی منفی بر مبنای ناسیونالیسم بیگانه ستیز به کلی به فراموشی سپرده شد و تحولات بنیادین که در حوزه ی سیاست خارجی ایران پدید آمد حاکی از آن است که همچنان عواید حاصل از فروش نفت مطابق با اراده و خواست ملی ایرانیان نصیب کشور نشد و با تشکیل کنسرسیوم بین المللی نفت و استقلال اقتصادی منافع ملی مجددًا نادیده گرفته شد بلکه این بار آمریکاییها بودند که با افول انگلیس پس از جنگ جهانی دوم نه تنها در ایران بلکه در دیگر مناطق دنیا هژمونی خود را گسترش دادند و در ایران جای انگلیسی ها را گرفتند و محمدرضاشاه بازگشت خود به قدرت و حفظ سلطنت را همواره مدیون آنها بود تأثیرات متحد بود و ایران به عنوان کشوری پیرامونی در اردوگاه امپریالیسم و غرب قرار گرفته و رویکردهای پهلوی دوم در روابط خارجی که در واقع خود سکانداری آن را پس از کودتا بر عهده گرفت در چارچوب سیاست های جهانی آمریکا و به موازات آن تعبیر می شد. توسعه تکنولوژیکی و اقتصادی و برخی اصلاحات اجتماعی و نه سیاسی نیز در همین راستا قابلیت تحلیل و تعمیم را دارا می باشد و از آن به توسعه وابسته در یک معنا و توسعه نامتوازن در شکل دیگر تعبیر می گردد. بطورکلی سیاست خارجی ایران در این دوره متأثر از دکترین رؤسای جمهور آمریکا از هر دو حزب حزب دموکرات و جمهوری خواه خودنمایی می کرد و در واقع مستقل و آینده نگرانه و مبتنی بر منافع ملی نبود و ثبات و تعادل مشخصی نداشت. شاه همواره سعی در جلب رضایت و حمایت آنان بود به طوری که پیمان بغداد و بعدها سنتو و روابط اسرائیل و ژاندارم خلیج فارس، موضوع بحرین و جزایر سه گانه، روابط با کشورهای عرب و همچنین اتحاد جماهیر شوروی، عضویت در سازمان کشورهای جنبش عدم تعهد بیانگر این موضوع می باشد که سیاست خارجی ایران پس از کودتا همچون توسعه وابسته به رویکرد آمریکا در روابط بین الملل بستگی داشت ضمن آنکه نقش سازمان سیا و موساد در پایه گذاری ساواک بر اقتدارگرایی و استبداد شاه به ویژه پس از قیام ١٥ خرداد ١٣٤٢ افزود اگر قیام ١٥ خرداد را واکنش توأمان مذهبیون و ملی گرایان به کودتای ٢٨ مرداد و فضای خفقان آلود پس از آن مرتبط بدانیم، آشتی ناپذیری مخالفان پهلوی با این رژیم غربگرا که آمریکاییها نقش محوری در آن ایفا می کردند را باید پاسخ براندازانه جریان های چپ، ملی گرا و مذهبی به استبداد محمدرضا شاه و ایالات متحده به عنوان حامی طراز اول آن بدانیم که در انقلاب ١٣٥٧ خود را نشان داد. پیوند میان شاه و آمریکا و وابستگی سیاسی، نظامی، تکنولوژیکی ایران به واشنگتن، آنچنان محکم و عمیق بود که انقلاب ١٣٥٧ هم نهاد سلطنت و ستون های آن (ارتش و دربار و الیگارشی پیرامون دربار) را نشانه گرفت و هم آمریکاییها را به چالش طلبید یعنی انقلاب اسلامی ١٣٥٧ حوزه نفوذ آمریکا در ایران را که در سال ١٣٣٢ به دست آورده بود به یکباره از این کشور سلب کرد.

منابع

[1] آبراهامیان، یرواند، (١٣٩٦)، کودتا، تهران: نشر نی.

[2] بشیریه، حسین، (١٣٩٧)، زمینه های اجتماعی انقلاب ایران، ترجمه علی اردستانی، تهران: نشر نگاه معاصر.

[3] جمعی از نویسندگان، (١٣٨٤)، سقوط، مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران : موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

[4] زیباکلام، صادق، (١٣٩٠)، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات روزنه.

[5] سریع القلم، محمود، (١٣٩٧)، اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، تهران: نشر گاندی.

[6] سیف زاده، سیدحسین، (١٣٨٩)، نظریه پردازی در روابط بین الملل، تهران: انتشارات سمت ١٣٩٦

[7] فوران، جان، (١٣٨٩)، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.

[8] فوران، جان، (١٣٩٦)، یک قرن انقلاب در ایران، ترجمه حسن اسدی، تهران: انتشارات مولی.

[9] کاتوزیان، همایون، (١٣٩٥)، ایرانیان دوران باستان تا دوره ی معاصر، ترجمه ی حسین شهیدی، تهران: نشر مرکز.

[10 ] کامروا، مهران، (١٣٩٨)، انقلاب ایران نشانه های ناآرامی و شورش، تهران: نصر کرگدن.

[11] کدی، نیکی، (١٣٨٥)، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر علم.

[12] مقصودی، مجتبی، و جمعی از نویسندگان، (١٣٩١)، تحولات سیاسی اجتماعی ایران ١٣٢٠-١٣٥٧، تهران: انتشارات روزنه.

[13] ملکوتیان، مصطفی، (١٣٩١)، پدیده انقلاب. تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران.

[14] مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، (١٣٨٩)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ١٣٠٠ -١٣٥٧، تهران: نشر پیکان.

[15] میرسپاسی، علی. (١٣٩٣). تأملی در مدرنیته ی ایرانی، ترجمه ی جلال توکلیان، تهران انتشارات ثالث.

[16] نجفی، موسی و فقیه حقانی، موسی، (١٣٨٤)، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران.

پی نوشت:

[1] functional-structural theory

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان