آمارهای اقتصادی مختلف حاکی از آن است که دوران طولانی رونق اقتصاد چین رو به پایان است و نشانههای رکود و مشکلات درازمدت را میتوان از گوشه و کنار اقتصاد اژدهای زرد دید. به گزارش والاستریت ژورنال، اقتصاددانان بر این باورند که چین در حال ورود به دوران رشد با سرعتی بسیار کمتر است که به دلیل وضعیت نامطلوب جمعیتی و افزایش شکاف با ایالات متحده و متحدانش، که سرمایهگذاری و تجارت خارجی را به خطر میاندازد، بدتر شده است. غول اقتصادی آسیا که زمانی روبهرشدترین اقتصاد جهان به شمار میرفت، اکنون در بدهی غرق شده و شاهد اتمام ظرفیتهای خالی برای ساختوساز است. جایجای چین مملو از پلها، جادهها و فرودگاههای کماستفاده شده است. میلیونها آپارتمان خالی از سکنه به چشم میخورد و بازده سرمایهگذاری بهشدت کاهش یافته است. با تضعیف سرمایهگذاری خصوصی و کاهش صادرات، مقامات میگویند که چارهای جز ادامه گرفتن وام و ساختوساز برای تحریک اقتصاد خود ندارند. در غیاب محرکهای تهاجمیتر از سوی پکن و تلاشهای معنادار برای احیای ریسکپذیری بخش خصوصی، برخی از اقتصاددانان معتقدند که کندی رشد چین وضعیتی مشابه دهه ازدسترفته اقتصاد ژاپن در سالهای 1990 به وجود میآورد.
پایان عصر رونق
اقتصاد چین یکی از مهمترین مثالهای معاصر در توسعه اقتصادی است. کشوری فقیر و مبتنی بر اقتصاد کشاورزی در دهه 1970 که با در پیش گرفتن برخی اصلاحات به جرگه کشورهای صنعتی پیوست و با ادغام در اقتصاد جهانی توانست طی چهل سال به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شود. برای دهههای متمادی، چین با سرمایهگذاری در کارخانهها، آسمانخراشها و جادهها، اقتصاد خود را تقویت کرد. اما با گذر زمان به نظر میرسد دوران رونق چهلساله اقتصاد چین رو به پایان است و دوران تازهای در اقتصاد این کشور رقم میخورد. اقتصاد چین در بدهی غرق شده و ظرفیتهای خالی برای ساختوساز رو به اتمام است.
باید توجه داشت که عمران بخش قابلتوجهی از چین را تشکیل میدهد. قسمتهایی از چین مملو از پلها و فرودگاههای کماستفاده یا بلااستفاده شده است. میلیونها آپارتمان خالی از سکنه در این کشور به چشم میخورد و بازده سرمایهگذاری بهشدت کاهش یافته است. اقتصاددانان اکنون بر این باورند که چین در حال ورود به دوران رشد بسیار پایینتری است که به دلیل وضعیت نامطلوب جمعیتی و افزایش شکاف با ایالات متحده و متحدانش، که سرمایهگذاری و تجارت خارجی را به خطر میاندازد، تشدید میشود. این اتفاقات به جای آنکه صرفا یک دوره موقت رکود اقتصادی تلقی شود، میتواند کندی رشد برای یک دوره طولانی باشد.
آینده چین چگونه است؟
صندوق بینالمللی پول رشد تولید ناخالص داخلی چین را در سالهای آینده کمتر از 4درصد میداند، عددی که کمتر از نیمی از نرخ رشد چین در بیشتر چهار دهه گذشته است. کپیتال اکونومیکس، یک شرکت تحقیقاتی مستقر در لندن، تخمین میزند که رشد روند چین از 5درصد در سال 2019 به 3درصد کاهش یافته است و در سال 2030 به حدود 2درصد کاهش خواهد یافت. با این نرخها، چین در رسیدن به هدف تعیینشده توسط رئیسجمهور شی جین پینگ در سال 2020، یعنی دو برابر کردن اندازه اقتصاد تا سال 2035، ناکام خواهد ماند و نمیتواند از ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان، پیشی بگیرد.
صنایع روبهرشد خودروهای الکتریکی و انرژیهای تجدیدپذیر چین یادآور ظرفیت این کشور برای تسلط بر بازارها هستند. تنش با ایالات متحده میتواند چین را برای سرعت بخشیدن به نوآوری در فناوریهایی مانند هوش مصنوعی و نیمههادیها تحریک کند و به آغاز راههای جدید رشد منجر شود. پکن همچنان اهرمهایی برای تحریک رشد، مانند افزایش مخارج، در اختیار دارد. بااینحال، اقتصاددانان بر این باورند که چین وارد دوره چالشبرانگیزی شده است که در آن روشهای قبلی افزایش رشد بازدهی کماثرتر است. برخی از این نشانههای رکود قبل از همهگیری کرونا آشکار بودند.
پکن توانست با استقراض بیشتر و تکیه بر بازار پررونق مسکن که در برخی سالها بیش از 25درصد از تولید ناخالص داخلی چین را تشکیل میداد، رشد خود را حفظ کند. موفقیت اولیه این کشور در مهار کووید-19 و افزایش مخارج مصرفکنندگان آمریکایی، مشکلات اقتصادی چین را بیشتر پوشانده است. از آن زمان حباب مسکن سرازیر شده، تقاضای غرب برای محصولات چینی کاهش یافته و وامگیری به سطوح ناپایدار رسیده است. چشمانداز در ماههای اخیر به میزان قابلتوجهی تیره شده است. فعالیتهای تولیدی و صادرات کاهش یافته و بیکاری جوانان به بالاترین حد خود رسیده است. یکی از بزرگترین توسعهدهندگان املاک کشور، کانتری گاردن هولدینگز، در آستانه یک نکول احتمالی است.
رکود ژاپنی، ورژن 2
کاهش رشد اقتصاد چین یادآور رکود دهه 1990 ژاپن است. اما به نظر میرسد تفاوتهای مهمی میان ژاپن دهه نود و چین امروز وجود دارد. برخلاف ژاپن، چین قبل از رسیدن به جایگاه جهانی یک کشور ثروتمند، با درآمد سرانه بسیار کمتر از اقتصادهای پیشرفتهتر، وارد چنین رکودی میشود. درآمد ملی به ازای هر چینی در سال گذشته به حدود 12850دلار رسید که کمتر از آستانه 13845دلاری است که بانک جهانی به عنوان حداقل درآمد سرانه لازم برای طبقهبندی یک کشور در دسته «پردرآمد» اعلام کرده است. این موضوع میتواند عواقب اجتماعی شدیدتری برای حاکمان چین به وجود بیاورد.
ریسک سیاسی چین رکودی
برخی از تحلیلگران آمریکایی نگران هستند که پکن بتواند با سرکوب شدیدتر در داخل و رفتار تهاجمیتر در خارج از کشور، به رشد کندتر واکنش نشان دهد و ریسک درگیریها، از جمله بر سر تایوان، را افزایش دهد. رئیسجمهور آمریکا در یک گردهمایی سیاسی در 10 اوت، مشکلات اقتصادی چین را «بمب ساعتی» خواند که میتواند رهبران این کشور را به انجام «کارهای بد» ترغیب کند. از آن سو پکن با تفسیر خبرگزاری رسمی شینهوا به این اظهارات بایدن پاسخ داد و اعلام کرد بایدن در نظر دارد لکهدار کردن چین را به عنوان بخشی از «استراتژی بزرگ» خود برای رفع مشکلات اقتصادی آمریکا در نظر بگیرد. همچنین این گزارش بهبود اقتصادی چین در سال جاری را بهرغم برخی چالشها قوی توصیف کرد.
چاهویل بدهی و قرن چینی
چین در چهار دهه از زمانی که دنگ شیائوپینگ دوره «اصلاحات و گشایش» را در سال 1978 آغاز کرد، به طور مداوم چرخههای اقتصادی را به چالش کشید و نیروهای بازار را در آغوش گرفت و از طریق تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی، دروازههای چین را به سوی غرب باز کرد. طبق گزارش بانک جهانی، در آن دوره، چین درآمد سرانه را 25 برابر کرد و بیش از 800میلیون چینی را از فقر نجات داد که بیش از 70درصد از کل کاهش فقر در جهان است. چین از یک کشور گرفتار قحطی به دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین رقیب آمریکا تبدیل شد. دانشگاهیان چنان مجذوب ظهور چین شده بودند که برخی قرن بیست و یکم را «قرن چینی» نامیدند. این کار مشابه «قرن آمریکایی» نامیدن قرن بیستم انجام شد. اما باید توجه داشت که رشد سریع و تامین مالی پروژههای بزرگ این کشور از طریق استقراض فراهم شده و با افت بازدهی سرمایهگذاری در اقتصاد چین، پروژههای چینی دیگر از پس بازپرداخت بدهیهای خود برنمیآیند. درحالحاضر اقتصاد چین مملو از جادهها، خطوط ریلی، خانهها و فرودگاههایی است که بدون مشتری ماندهاند و تقاضای آنها کفاف بازپرداخت هزینههایشان را نمیدهد.
بر اساس مطالعهای که توسط دانشگاه مالی و اقتصاد جنوب غربی چین انجام شده است، تخمین زده میشود که حدود یکپنجم آپارتمانها در شهرهای چین یا حداقل 130میلیون واحد در سال 2018 خالی از سکنه باشند. بنا به گزارش رسانههای چینی، ساخت یک ایستگاه راهآهن سریعالسیر در دانژو، شهری در استان جنوبی هاینان چین، 5/ 5میلیون دلار هزینه داشت، اما هرگز به بهرهبرداری نرسید، زیرا تقاضای مسافران بسیار کم بود. گوئیژو، یکی از فقیرترین استانهای کشور، با تولید ناخالص داخلی سرانه کمتر از 7200دلار در سال گذشته، دارای بیش از 1700 پل و 11 فرودگاه است که بیشتر از تعداد کل فرودگاههای چهار شهر برتر چین است. این استان در پایان سال 2022 حدود 388 میلیارد دلار بدهی معوق داشت و در ماه آوریل مجبور شد برای تامین مالی خود از دولت مرکزی درخواست کمک کند. این موارد آثار روشن کاهش بازده سرمایه است. چین اکنون باید حدود 9 دلار برای تولید هر دلار رشد تولید ناخالص داخلی سرمایهگذاری کند، درحالیکه یک دهه قبل این عدد کمتر از 5دلار و در دهه 1990 کمی بیش از 3دلار بود.
راهحل برای بسیاری از استانهای چین ادامه وام گرفتن و ساختوساز بوده است. براساس دادههای بانک تسویه بینالمللی، کل بدهی، از جمله بدهیهای سطوح مختلف دولت و شرکتهای دولتی، تا سال 2022 به نزدیک به 300درصد تولید ناخالص داخلی چین رسید و از ایالات متحده پیشی گرفت. بخش اعظمی از بدهیها را شهرها متحمل شدند. به گفته صندوق بینالمللی پول، با محدودیت پکن در توانایی خود برای استقراض مستقیم برای تامین مالی پروژهها، آنها به ابزارهای تامین مالی خارج از ترازنامه روی آوردند که انتظار میرود بدهی آنها در سال جاری به بیش از 9تریلیون دلار برسد.
راهحل چیست؟
اقتصاددانان میگویند بدیهیترین راهحل این است که چین به سمت تقویت مخارج مصرفکننده و صنایع خدماتی حرکت کند که به ایجاد یک اقتصاد متعادلتر که بیشتر شبیه اقتصاد ایالات متحده و اروپای غربی است، کمک میکند. طبق گزارش بانک جهانی، مصرف خانوارها تنها حدود 38درصد از تولید ناخالص داخلی در چین را تشکیل میدهد که در سالهای اخیر نسبتا بدون تغییر بوده است. این عدد در مقایسه با سهم 68درصدی مخارج خانوار از تولید ایالات متحده بسیار پایینتر است. تغییر این عدد مستلزم آن است که دولت چین اقداماتی را با هدف تشویق مردم به هزینه بیشتر و پسانداز کمتر انجام دهد. این میتواند شامل گسترش شبکه تامین اجتماعی نسبتا ناچیز چین با مزایای بیشتر سلامت و بیکاری باشد. اقتصاددانان میگویند درحالیکه کارشناسان خارجی شک ندارند چین میتواند در زمینه نیمهرساناها، خودروهای الکتریکی و هوش مصنوعی پیشرفت کند، اما این صنایع بهتنهایی برای ارتقای کل اقتصاد یا ایجاد شغل کافی برای میلیونها فارغالتحصیل دانشگاهی که به نیروی کار میپیوندند، کافی نیستند.