ماهان شبکه ایرانیان

برهان نظم ۲

مقدمه: در برهان نظم آنچه که وجود خالق دانا را اثبات می کند، ارتباط نظم با علت غایی است. علت غایی نمی تواند ناشی از تصادف باشد ولی تصادفاتی که ما در عالم می بینیم با نظم عالم منافاتی ندارد.

مقدمه: در برهان نظم آنچه که وجود خالق دانا را اثبات می کند، ارتباط نظم با علت غایی است. علت غایی نمی تواند ناشی از تصادف باشد ولی تصادفاتی که ما در عالم می بینیم با نظم عالم منافاتی ندارد.

نظم ناشی از علت غایی صحبت ما در دلیل نظم بود.معنی نظمی را که در باب خداشناسی به کار برده و دلیل گرفته می شود عرض کردیم.گفتیم این نظم به اصطلاح فلسفی نظم ناشی از علت غایی است نه نظم ناشی از علت فاعلی.نظم ناشی از علت فاعلی جز این نیست که گفته می شود هر معلولی و هر اثری مؤثری و فاعلی لازم دارد، یک چیزی که قبل از آن زمانا یا رتبة وجود داشته است و آن به وجود آورنده این معلول است.قهرا اگر آن علت هم معلول علت دیگری باشد و آن علت هم باز معلول علت دیگری باشد و همین طور هر علتی معلول علت دیگر، باز معلول آخری را که در نظر بگیریم آن به نوبه خودش علت برای یک معلولی باشد، خواه نا خواه یک نظمی در میان اشیاء به وجود می آید، یک نظم زنجیری.خود این نظم به هیچ وجه دلیل بر وجود خدا نخواهد بود.ولی ما نظم دیگری داریم که آن نظم ناشی از علیت غایی است.آن نظم معنایش این است که وضعی در معلول وجود دارد که حکایت می کند که در ناحیه علت انتخاب وجود داشته است یعنی این علت که این معلول را به وجود آورده است در یک وضع و حالی قرار داشته است که می توانسته

صفحه : 87

است این معلول را به شکلی دیگر[به وجود آورد].در میان شکلهای مختلفی که امکان داشته این معلول وجود پیدا کند، یک شکل معین بالخصوص از ناحیه علت انتخاب شده است.چرا این شکل از میان شکلهای مختلف انتخاب شده است؟برای یک منظور بالخصوص.پس ناچار در ناحیه علت باید شعور، ادراک، اراده وجود داشته باشد که هدف را بشناسد، وسیله بودن این ساختمان و این وضع را برای آن هدف تمیز بدهد و این را که به وجود آورده است به عنوان وسیله برای آن هدف به وجود آورده باشد.اصل علیت غایی در جایی ممکن است واقع شود که یا خود آن علتی که این معلول را به وجود آورده است دارای شعور و ادراک و اراده باشد یا آنکه اگر فرضا خود فاعل دارای شعور و ادراک و اراده نیست، تحت تسخیر و تدبیر و اراده یک فاعل بالاتری باشد که آن فاعل بالاتر، او را تدبیر می کند، او را می برد، او را می کشاند، مثل این باشد که خود این فاعل حکم یک ابزاری را دارد در دست او و در اختیار او.آن نظمی که می گویند در عالم وجود دارد و دلیل بر وجود خداوند است - یا اگر بخواهیم بهتر تعبیر کنیم باید بگوییم دلیل بر وجود ماوراء الطبیعه است - این نظم به معنی دوم است.آنچه ما در جلسه گذشته از کتاب راه طی شده نقل کردیم - اگر باز هم آقایان مطالعه کرده باشند - این ایراد ما صد در صد بر آن وارد است، یعنی در آن کتاب میان این دو نوع نظم لا اقل تشخیص و تمیز داده نشده یا فرق گذاشته نشده است.آن نظمی که آنجا ذکر می کند که این دلیل بر توحید است و می گوید علوم دنیا جز این چیزی نگفته اند و اگر شما از علوم سؤال کنید، یک نظم قطعی را در کار جهان نشان می دهند، همان نظم ناشی از علت فاعلی است و آن به درد ما در اینجا نمی خورد، فایده ای ندارد و نقصهای خیلی زیادی در آنجا وجود دارد که در آن جلسه اشاره کردیم.و علت اصلی ای که آن کتاب اساسا از آن راه هم رفته است این است که این کتاب یک مبنا و اساسی را شروع کرده است که جز این راه را نمی توانسته طی کند، یعنی راهی که طی کرده جبرا و الزاما به این جور بیانی منتهی می شده است.راهی که آن کتاب طی کرده است ابتدای آن همان جمله ای بود که در آن جلسه عبارتش را نقل کردم، می خواهد این اساس را اساسا انکار کند که طبیعتی و ماوراء طبیعتی[وجود دارد].اگر ما این را انکار کنیم یا باید نظم غایی را - به همین تعبیری که عرض کردیم - اساسا قبول نکنیم یعنی این اتقانی که به اصطلاح در صنع وجود دارد، اینها را از نظر علت غایی ناشی از تصادف بدانیم یا چون فرض این است که طبیعت و ماوراء

صفحه : 88

طبیعتی نیست، باید قائل شویم که در متن طبیعت شعور و ادراک کافی وجود دارد.این هم یک مطلبی نیست که کسی بتواند به این زودیها قبول کند که در متن طبیعت، در خود طبیعت، [شعور و ادراک کافی وجود دارد]، همان طبیعت بی جان که به طبیعت جاندار منتهی می شود، همان چیزی که پس از آنکه علم، طبیعت را تحلیل می کند منتهی به آن می شود - اسمش را ماده می گذارد، انرژی می گذارد، آن چیزی که برای ایندو اصل و مبدا است - شاعر و مدرک است.این هم یک چیزی نیست که کسی بتواند به این زودیها بگوید.من در خلال آن جلسه و این جلسه یک کتاب دیگری از همین نویسنده محترم مطالعه کردم، چون شنیده بودم که آن کتاب با این کتاب اختلاف نظر دارد.

خوشبختانه این جور یافتم که تنها صحبت اختلاف نظر نیست بلکه بکلی مبانی این کتاب با مبانی کتاب اول مغایر است و خیلی از مطالبش که عین حقیقت است و بسیاری از مطالبش هم نزدیک[به حقیقت]است.کتابی است به نام ذره بی انتها، این کتاب ذره بی انتها عنوانش «رد بر راه طی شده » نیست اما حقیقتش رد بر راه طی شده است.راجع به خصوص توحید در این کتاب بحثی نشده ولی تمام اصولی که در باب مبدا و معاد در آن کتاب راه طی شده به اصطلاح طی شده است، در این کتاب خلاف آن است و روح و ریشه اش این است: راه طی شده خواسته است تمام عالم، تمام حوادث حتی مبدا و معاد را به تعبیر خود این کتاب ذره بی انتها روی دو عنصر ماده و انرژی توجیه کند.کتاب ذره بی انتها تازه می گوید این دو عنصر کافی نیست، ما حتما باید عنصر سومی در کار جهان دخالت بدهیم(این عنصر سوم همان چیزی است که راه طی شده اساسش بر انکار آن است)و چون عنصر سوم را دخالت داده است، هم نظرش درباره انسان با آنچه در راه طی شده آمده است تفاوت کرده یعنی روح را قبول کرده است در صورت انکار روح، و هم معاد را به شکل دیگری قبول کرده است غیر از آن شکل پر از اشکال و ایرادی که در راه طی شده و در چند کتاب دیگر به آن شکل وجود دارد.

به هر حال این نظمی که در اینجا قائل می شویم و می گوییم، این است و این نظم آن چیزی نیست که مبنای علوم بر آن است.این یک مساله ای است که از نظر اروپاییها همیشه دو مکتب مخالف یکدیگر وجود داشته است و آن این است که آیا اصل علیت غایی را باید در جهان قبول کنیم یا اینکه نباید قبول کنیم یعنی از نظر علم امروز این را دیگر ما نمی توانیم صد در صد امر مسلمی بدانیم، بلکه یک امر استدلالی

صفحه : 89

است که باید روی آن استدلال کنیم؟ تصادف و نظام علیت غایی اینجا یکی دو مطلب هست که من باید عرض کنم.یکی اینکه نقطه مقابل نظم فاعلی به مفهوم علت فاعلی، تصادف است، صدفه است، اتفاق است.آن صد در صد مردود است و آن این است که یک چیزی خود به خود و بدون علت به وجود بیاید.این یک امر قابل بحثی نیست، طرفدار هم ندارد.روی این هم بحث نمی کنیم.اما تصادفی که نقطه مقابل علت غایی است: آیا اصلا در عالم تصادف به این معنا وجود دارد یا وجود ندارد؟آیا کسانی که قائل به علیت غایی هستند می گویند تصادف وجود ندارد مطلقا یا می گویند تصادف هم در عالم وجود پیدا می کند اما این تشکیلاتی که ما در عالم می بینیم ناشی از تصادف نیست، تصادف در عالم وجود دارد اما به یک مفهوم نسبی نه به یک مفهوم مطلق؟ببینید، هر فاعلی، هر علتی و لو بی شعور بی شعور هم باشد به سوی یک هدف حرکت می کند.تصادفات این طور پیدا می شود: اگر ما دو رشته از علت داشته باشیم، یک رشته از علت داریم که به سوی یک هدفی سیر می کند، یک رشته دیگر از علت هم داریم، آن هم به سوی هدف خاصی سیر می کند ولی ایندو ممکن است در یک نقطه به همدیگر برسند و وقتی که به همدیگر برسند یک جریانی به وجود بیاید.این جریان را می گوییم تصادف.تصادف اتومبیلها را هم که می گویند، از همین جهت است.یک آدمی به سوی مقصدی دارد حرکت می کند، از عرض خیابان می رود، یک اتومبیل هم به سوی مقصدی دارد می رود، در طول خیابان حرکت می کند، ولی بدون اینکه آن به این توجه داشته باشد و این به آن توجه داشته باشد، در یک نقطه معین از خیابان که می رسند، در لحظه معین او از این طرف می رسد، او از آن طرف می رسد و تصادف رخ می دهد.به این می گویند تصادف.آیا در کار عالم تصادف به این معنا وجود دارد یا وجود ندارد؟مسلم این جور تصادفات در عالم همیشه وجود دارد. خوب، آیا هیچ ممکن است در خلقت اشیاء تصادف دخالت داشته باشد؟مانعی نیست تصادف به این معنا دخالت داشته باشد و این دخالت داشتن با اصل علیت غایی منافات ندارد.مثلا یک فرضیه ای امروز راجع به خلقت همین منظومه شمسی ما هست.این فرضیه هنوز هم مورد قبول است.بعضی اشخاص می گویند که این خودش

صفحه : 90

بهترین دلیل بر این است که اصل علیت غایی در عالم وجود ندارد.مثلا راجع به پیدایش زمین می گویند زمین چگونه پیدا شده؟فرضیه ای است که اینها را نمی شود به طور قطعی ثابت کرد، می گویند زمین یک قطعه و یک ذره ای است که از خورشید جدا شده، اول جزء خورشید بوده، خورشید در همان حال حرکت شدیدی که داشته است در اثر یک جریانهایی - همان طور که در مثال، آتش چرخان را انسان وقتی چرخ می دهد، یک جرقه هایی از آن جدا می شود - زمین به صورت یک جرقه ای از آن جدا شده است(خوب، این کاملا یک امر تصادفی است)، بعد در یک حد معینی که رسیده است تحت تاثیر قوه جاذبه از یک طرف و نیروی گریز از مرکز از طرف دیگر، دور خورشید چرخیده و چرخیده، سالها، قرنها، میلیونها، میلیاردها سال گذشته تا کم کم قشر زمین سرد شده است و برای زندگی مستعد گردیده و بعد زندگی پیدا شده است.

پس اساس این دنیا را تصادف به وجود آورده.من کار ندارم که این حرف درست است یا نادرست.ما فرض می کنیم چنین حرفی درست باشد، آیا این منافات دارد با اینکه این نظامی که الآن می گردد و می چرخد بر نظام علیت غایی است و طبیعت به سوی هدف حرکت می کند؟نه، این مثل این است که شما وقتی از کنار خیابان رد می شوید یک وقت می بینید مثلا یک گلی از بغل دیوار روییده است.با خودتان فکر می کنید که چطور شده این پیدا شده.می گویید حتما در وقتی که گل اینجا را درست می کردند تخم این گل تصادفا، اتفاقا در لابلای این گلها وجود داشته و بعد اینها هم متوجه نشده اند، بعد هم اتفاقا مصادف شده[با این]که از وسط آجر در آمده.ممکن است که این تخم گل تصادفا اینجا افتاده باشد به همین معنایی که عرض می کنیم، اما این منافات ندارد که خود طبیعت گل که این حرکت را انجام می دهد باز روی همان اصل توجه به هدف انجام بدهد، چون صحبت در این نیست که آیا این جور حرکات تصادفی در عالم واقع می شود یا واقع نمی شود، صحبت در خود طبیعت است، طبیعت اشیاء.آیا طبیعت گندم یک طبیعتی است که به سوی هدف حرکت می کند یا نه؟ طبیعت گندم به هر حال به سوی هدف حرکت می کند.در قدیم در حمامی که مردها می رفتند، پشت سر، زنها می رفتند. می گفتند ممکن است احیانا نطفه یک مردی هنوز زنده باشد و یک زنی بنشیند و جذب شود، بعد این زن آبستن شود.این یک امر تصادفی است، یعنی از نظر جذب شدن این نطفه در رحم زن یک امر تصادفی است اما بعد که جذب شد، این جنین حالت تکاملی که پیدا می کند، باز روی هدف پیدا می کند.

صفحه : 91

پس وقتی ما می گوییم نظام، نظام غایی است یعنی در طبیعت اشیاء حرکت به سوی هدف و غایت و انتخاب وجود دارد، طبیعت مسخر است.برای اینکه طبیعت در مسیر خودش قرار بگیرد، مقدمات و شرایطی از روی تصادف به وجود بیاید مانعی ندارد.اینها با این اصل که طبیعت یک مسیر غایی و[به سوی]هدفی را طی می کند منافات ندارد.تازه اینهایی هم که ما به آن می گوییم تصادف، این تصادفها هم نسبی است، از یک نظر اینها تصادف است، از یک نظر کلی تر و با یک دید کلی تر اگر ما نگاه کنیم هیچ چیزی تصادف نیست، همان تصادفها هم که ما خیال می کنیم تصادف است تصادف نیست.مثلا ببینید، ما تصادف اتومبیل را که تصادف می دانیم، از نظر فکر راننده اتومبیل، از نظر هدفی که راننده اتومبیل دارد و از نظر هدفی که آن عابر دارد تصادف است، یعنی وقوع این حادثه جزء هدف این نیست، جزء هدف آن هم نیست.

اما از نظر نظام کلی عالم اینها اساسا تصادف نیست.از نظر نظام کلی عالم که اگر یک فکر واردتر و دقیق تری باشد[می بیند]، آن هم جزء نقشه است، آن هم جزء هدف است.تصادف دانستن ناشی از جهل ماست.ما چیزی را وقتی نمی دانیم، [می گوییم] تصادف است.مثال این جور ذکر می کنند، می گویند یک وقت کسی می داند اینجا در زیر زمین آب وجود دارد یا می داند مثلا اینجا گنجی مدفون است، شروع می کند چاهی را کندن و کندن تا به آن گنج می رسد.اینجا می گویند آیا این حرف درست است که من چاه را کندم و تصادفا به گنجی رسیدم؟نه، من قبلا می دانستم که در این نقطه معین گنج وجود دارد یا می دانستم آب وجود دارد و برای استخراج گنج یا به دست آوردن آب این کار را کردم.این تصادف نیست، اما اگر همین کار را یک آدم جاهل بکند برای هدف دیگر[از نظر او تصادف است].او این چاه را می کند، می خواهد که یک چاه آبی، فاضلابی در خانه خودش داشته باشد، اتفاقا سر پنج متری به یک گنجی می رسد می گوید این را من کندم، تصادفا به گنجی رسیدم.از نظر آن کسی که این راه و این مسیر را می داند و تمام خصوصیات را می شناسد تصادف نیست، از نظر آن که نمی داند تصادف است.

از این جهت است که این تصادفها یک امر نسبی است، یعنی در عالم هر چیزی که در یک مسیری قرار می گیرد هدف دارد. اگر آن که این راه را طی می کند بداند که در این مسیر چه قرار گرفته است، این دیگر تصادف نیست.عالمی که ما امروز می بینیم و اینهمه تصادفات در این عالم(که از نظر علم و اطلاعات محدود خودمان

صفحه : 92

اینها را تصادف می دانیم)اگر عالم تحت تاثیر و تدبیر یک علم کلی و یک اراده کلی باشد که آن که سیر می دهد، تمام جزئیات این مسیرها را می داند، از نظر او هیچ چیز در عالم تصادفی نیست، هیچ چیز در عالم اتفاقی نیست.

پس مطلب دیگری که خواستیم بگوییم این است که کسی خیال نکند این تصادفاتی که در عالم رخ می دهد و بعد این تصادفات شرایطی را به وجود می آورد که ما در آن شرایط می بینیم طبیعت یک مسیر هدفداری را طی می کند، آن تصادفها با این هدفداری تناقض دارد، نه، این تصادفها، این امور اتفاقیه عالم با هدف داشتن طبیعت منافات ندارد.همین را ما به یک بیان دیگر می توانیم بیان کنیم.عالم را که ما می گوییم هدف دارد، یعنی عالم این هدفداری را روی یک قانون کلی و روی یک مسیر کلی انجام می دهد.قوانین هدفداری هم در عالم کلی است، جزئی و شخصی نیست که ما روی جزئی و شخصی بخواهیم بحث کنیم که چه جور هست، چه جور نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان