عصر ایران- امروز 20 مهر به عنوان روز بزرگ داشت حافظ شاعر آسمانی و جهانی ایرانیان و پارسی زبانان و شاعرترین شاعر همه دوران ها نام گذاری شده است.
یکی از رموز محبوبیت حافظ این است که هر که با هر نگاه و باوری می تواند با او ارتباط برقرار کند و از این رو تفسیرهای مختلف از غزلیات او صورت پذیرفته ولی همه حول این محور اتفاق نظر دارند که روح میتراییسم و آیین مهر در شعر او جاری است.
در نوشته حاضر آقای محمد نصیری کلیان بر آن است نشان دهد «خرابات» در شعر او در واقع «خورآباد» است و برای شرح و توضیح این یافته خود دلایلی آورده که فارغ از آن که بپذیریم یا نه از دقت و جست و جوی ایشان حکایت میکند و باب تازه ای میگشاید.
------------------------------------------
محمد نصیری کلیان
آبادی خُور در نزدیکی زنجان است و روستاهای زیادی در کشورمان به همین نام موجود است. کمی مانده به خُور، شهر سهرورد زنجان زادگاه شهاب الدین یحییبن حبشبنامیرک سهروردی است. فیلسوف اشراقییی که میگفت: جهان جز نور نیست. نور مُعرب خُور (به معنی روشنایی و خورشید) است.
این که حافظ چرا در خرابات نور خدا دیده بود، پرسشی مهمی است که در این مختصر سعی در بررسی آن داریم، آنجا که گفت:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم
اهمیت پرسش از این رو است که سوره مبارکه شمس را چندی است در خدمت یکی از استادان و حافظان کل قرآن (آقای علی رجبی) به تدبّر و چنبرهِ نشستهام.
دکتر حسین وحیدی پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایرانی نیز در جایی میگوید: حافظ گفته است خورآباد؛ نه خرابات.
ملکالشعرای بهار نیز ریشهٔ این کلمه را اینگونه مییابد: خرابات / خرآباد / خورآباد = خورشید آباد (این کیمیای هستی،ج3ص162)
شاید برخی تصور کنند وجه منفی خرابات (میخانه) باعث شده ارباب ذوق بخواهند حافظ را تطهیر کنند اما این گونه نیست چرا که «خورآباد» اشاره به پرستش گاه مهریان دارد که خورشید در آن جا ستایش میشده . ستایش ایزد مهر و خدای خورشید ریشه در آیین کهن میترا دارد. حافظ هم از آیین مهر تاثیر پذیرفته است:
بر دلم گرد ستم هاست خدا را مپسند
که مکدّر شود آیینه مهرآیینم
با نگاه قرآنی «فطرت» آیینه تمام نمای نور الهی است که بنابر آیه 8 سوره شمس خداوند فسق، فجور و تقوی را بدان الهام کرده و فهمانده است. آنچه این «آیینۀ پاک» را مکدر می سازد گرد و غبارِ دلبستگی ها به دنیا ( آنچه غیر از خدا) و دسیسههای پیدرپی شیطان است که انباشت آن «آینه الهی» را روز به روز تیرهتر میکند.
اینکه منبع نور را خورشید بدانیم ظاهر موضوع است و کیست که نداند هر ظاهری، باطنی هم دارد. خانه حقیقت درون ماست همان که حجت باطنی و پیامبر درونی خوانده شده است و خداوند فراخوانده که آن را ببینیم«وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُون»[زاریات/21] ؛همان گونه که به «نفس» قسم هم خورده است. [شمس/7]
هنر حافظ از ظاهر به باطن رفتن است، اگر اشعارش در حد محسوس باقی میماند ناقص بود، و به گفته دکتر دینانی: « اگر سخن در حد عالی باقی بماند و از حد حس پایین نیاید، حتماً ناقص است و اگر در حد حس باقی بماند و بالاتر نرود، باز هم ناقص است. کلام بالضروره باید تمام مراتب عالم را طی کند، چون کمال سخن در طی مراتب است. از همین روست که قرآن کریم هم معقول، هم محسوس است و هیچ چیزی از این دو مرتبه را فاقد نیست و کم ندارد». [قرآن عقلالله، ص151]
اینکه قرآن، انسان را از ظواهر و امور طبیعی و محسوس (خورشید، ماه، شب و روز، زمین و آسمان) که آیات قسم خورده خداست[شمس/1تا6] به وجود معقول (عقل و فطرت) این گوهر پاکِ قسم خورده متوجه میکند، برای آن است که از «دسّ نفس»(پوشاند نور عقل و فطرت با گناه) دوری کنیم و در عالم محسوس نمانیم و برایش شریک نسازیم. [انعام/78]
حال با این توضیحات مختصر، جزء این است که حافظ از «خرابات» تا «خورآباد» یا «نورآباد»، اندیشه را از محسوس تا معقول و پله پله تا ملاقات نور خدا برده است. او که خود گفته بود":هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم."