عصر ایران؛ مهرداد خدیر- زمانبر شدن صدور مجوز کتاب شعر استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (نامهای به آسمان) ، سبب شد تا رسانهها موضوع را از مدیرکل کتاب و کتابخوانی وزارت ارشاد جویا شوند و محمد علی مرادیان هم پاسخ دهد: «نکتهای راجعبه کتاب نداریم، کتاب دارد خوانده میشود و به چند نفر از اهالی شعر نیز کتاب را دادهایم تا بخوانند و نظرشان را بگویند.»
آقای مدیر کل تصور میکرد پاسخی قانعکننده و محکم داده اما این پرسش درگرفت که این چند نفر اهالی شعر چگونه صلاحیت دارند درباره برجستهترین شخصیت فرهنگی درقید حیات ایران نظر دهند؟
از این رو سراغ مقام بالادستی رفتند که یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزارت ارشاد است و او روز سهشنبه گفت: «درباره این کتاب در جلسه شورای نظارت بر کتاب بزرگسالان تصمیمگیری شود...ما اصلاً درباره کیفیت کتابها نظر نمیدهیم و مجوز این کتاب هم مثل سایر کتابهای وارده، روند قانونیاش را طی میکند.» به بیان دیگر شفیعی کدکنی هم مثل دیگران!
بعد از آن مقام پاییندست با جسارت بیشتری درباره اعطای مجوز به اثر برجستهترین چهرۀ فرهنگی ایران و محبوبترین شخصیت دانشگاهی نزد دانشجویان نظر داد و گفت: «سالانه 120 هزار عنوان کتاب برای بررسی و صدور مجوز به اداره کتاب میآید و مجموعه شعر "نامهای به آسمان" یکی از همان 120 هزار عنوان است .»
این در حالی است که اتفاقا دکتر شفیعی کدکنی یکی از 120 هزار نفر نیست زیرا به تنهایی فرهنگ مجسم است و در این فقره یک با یک برابر نیست که اگر بود وقتی بزرگانی از این دست از دست می روند نمی گفتند ز شمار خرد هزاران بیش.
کماطلاعی جناب مدیرکل را خیلیها به حساب جوانی و نگاه ایدیولوژیک دولت ابراهیم رییسی به همه امور عالم از سیاست تا دیپلماسی، از اقتصاد تا مناقشه هسته ای، از فوتبال تا ادبیات و تمام هستی گذاشتند و وقتی رییس جمهور در این دو سال در سخنرانیهای متعدد خود تنها یک بار یک بیت شعر را در نطق خود به کار برده (ای مگس عرصه سیمرغ....) عجیب نبود که مقامات دیگر نیز چندان اهل شعر نباشند و ندانند شفیعی کدکنی چه جایگاهی دارد و یکی از 120 هزار نیست. در استادیوم فوتبال هم وقتی پیشکسوت برای تماشا میآید نمیگویند تو هم یکی از 100 هزار نفر!
آنچه بیشتر مایه نگرانی شد اما این بود که مدیر کل کتابخوانی وزارت ارشاد پیش از این از نظارت پسینی و لغو مجوز کتابهای دارای مجوز با گزارش مردم خبر داده بود و همین صحبت او حاشیههایی در رسانهها و بین ناشران و نویسندگان به وجود آورده و این تلقی را ایجاد کرده بود که به جز شورای جدید کسانی مجهولالهویه در بیرون میگویند فلان شعر ایراد دارد و طبیعی است که آدمی در اندازه و آوازه شفیعی کدکنی زیر بار توصیه به حذفها نرود درحالی که نه به عواید مادی چاپ کتاب در 84 سالگی چشم دارد و نه از امکانات دیگر محروم است و میتواند شعر را به نشریات بسپارد یا در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر کند.
به یاد آوریم در دهه 60 که از اینترنت خبری نبود و سانسور کتاب هم اعمال میشد شاعری چون احمد شاملو شعر تازه منتشر شده خود را به مجله آدینه میسپرد و در تیراژ چند ده هزار چاپ و منتشر میشد. با این نگاه چرا باید دکتر شفیعی کدکنی باید منتظر جوانانی در سن نوادگان خود بنشیند تا نظر بدهند کجای کتاب او که از نظر آنان فقط یکی از 120 هزار است میتواند یکی از ارکان عرش را بلرزاند و مخاطره آمیز است!
خوشبختانه هنگامی که این نوشته در حال تحریر است مدیر کل مطبوعات وزارت ارشاد توییت جدید معاون فرهنگی وزیر ارشاد را منتشر کرده که پایان شیرینی است بر این ماجرا: "استاد شفیعی کدکنی از مفاخر ایران است. هیچ محدودیتی برای انتشار آثار ایشان وجود ندارد".
بله، او شفیعی کدکنی است. یکی از 120 هزار نیست. خاصه در روزگاری که روح و روان مردم ازخبر تخصیص 3 میلیارد دلار ارز به واردات چای آزرده است خیلی توی ذوق میزند هم زمان دستگاهی در دولت چنین ارزی تخصیص داده که یک میلیارد دلار آن بابت ماشینآلاتی است که نمیتوان باور کرد این قدر بیرزند و دستگاه دیگر در همین دولت ذرهبین برداشته تا ببیند کدام مصراع آن هم از کتاب دکتر شفیعی کدکنی ایراد دارد و مردم حق دارند آرزو کنند این ذرهبینها را جای دیگر به کار میگرفتید و روی دلارهای چای میگذاشتید نه کلمات شاعر!
بارها نوشتهام و تکرار آن نباید ملالآور باشد. کلمه ارشاد در عنوان وزارت ارشاد و ادارات ارشاد برخی را دچار سوءتفاهم کرده. چون گویا پنداشتهاند وزارت ارشاد شعبهای از گشت ارشاد است منتها در حوزه فرهنگ و هنر و به جای کاویدن موی مردم کلمات را می کاوند! نه برادر. وزارت فرهنگ و هنر است و اگر نام آن در ابتدای انقلاب به "ارشاد ملی" و متعاقب آن به گارشاد اسلامی" تغییر کرد هیچ دخلی و ربطی به تلقی بعدی از این کلمه ندارد که مثل کثیری از مفاهیم دیگر لوث شد. مرحوم دکتر ناصر میناچی وزیر وفت از بانیان "حسینیه ارشاد" بود و میخواست نام و یاد دکتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد را در حوزه فرهنگ زنده نگاه دارد. همین. با این وصف کاش هر چه زودتر نام وزارتخانه به فرهنگ و هنر بازگردد تا تصور گشت ارشاد هم از ذهن مدیران زدوده شود. چون با معیار فرهنگ و هنر نمیتوان مدعی ارشاد هنرمندان بود و داخل متون گشت زد ولی ذیل ارشاد احساس گشت ارشاد به برخی دست میدهد!