سلام در دنیا و آخرت‏

خداوند مهربان تحیت خود را در دنیا و آخرت نسبت به پیامبران و مؤمنان سلام قرار داده است.

سلام در دنیا و آخرت‏

خداوند مهربان تحیت خود را در دنیا و آخرت نسبت به پیامبران و مؤمنان سلام قرار داده است.

سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ «2»

سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ «3»

سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ «4»

سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ «5»

سلام بر اساس آیات قرآن تحیت فرشتگان خدا به اهل ایمان است.

 

وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ (23) سَلامٌ عَلَیْکُمْ (24)«6»

و فرشتگان از هر درى بر مؤمنان خردمند وارد میشوند و میگویند: سلام بر شما باد.

و نیز تحیت اهل بهشت به یکدیگر سلام است:

وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ:

و درود آنان در بهشت سلام است.

 

سلام به اهل قبور هم جایز است زیرا روح آنان سلام اهل دنیا را درک میکند و پاسخ میدهد، اگر روح در گذشتگان سلام را نمیشنید و پاسخ نمیداد، امر پیامبر به سلام به اموات حکیمانه نبود، در حالى که حضرت وقتى به قبرستان عبور میکردند به واردشدگان در برزخ سلام میکرد، و به امت هم دستور سلام به اهل قبور را داده است.

پیامبر چون به قبرستان میگذشت خطاب به اهل قبور میفرمود:

«و علیکم السلام اهل الدیار من المسلمین و المؤمنین رحم الله المستقدمین منکم و المستأخرین منا، انتم لنا سلف و نحن لکن تبع و انا انشاء الله بکم لا حقون نسئل الله لنا و لکم العافى:» «7»

اى اهل دیار از مسلمانان و مؤمنان بر شما سلام باد.

 

خداوند در گذشتگان از شما و باقیماندگان از ما را رحمت کند، شما درگذشتید و ما هم به شما ملحق میشویم از خداوند براى خود و شما درخواست عافیت داریم.

در حدیثى نقل شده:

«ما من عبد یمر بقبر رجل کان یعرفه فى الدنیا فیلم علیه الاعرفه و ردّ (ع):» «8»

انسان به قبر مردى که در دنیا او را میشناخته با سلام کردن به او نمیگذرد مگر این که روح میت او را میشناسد و سلام او را جواب میدهد.

 

رسول خدا میفرماید:

«ما من مسلم یسلّم على الاردّ الله على روحى حتى ارد (ع):» «9»

مسلمانى پس از انتقال من به عالم آخرت بر من سلام نمیکند.

مگر این که خداوند سلام او را به روح من میرساند و من سلامش را پاسخ میدهم.

 

امثال این روایات در رابطه با پیامبر و اهل ایمان در کتابهاى اهل سنت کم نیست که دلالت واضح دارد بر این که ارواح آرمیده در برزخ سلام اهل دنیا را میشنوند و آن را پاسخ میدهند، و این گونه روایات علاوه بر دلایل فلسفى قوى دلالت بر بقاء روح دارد، و این احادیث و دلایل عقلى مشت محکمى بر دهان یاوهگویان گروه انگلیسى ساخته وهابیت است که حرم پیامبر و حرم ائمه بقیع و اولیاء مدفون در آنجا را به اسارت گرفته و ظالمانه به مصادره آن مکانهاى شریف اقدام کرده و از زیارت شیعیان و پیروان دیگر مذاهب اهل سنت جلوگیرى میکنند و با وقاحت و بیشرمى پیامبر و اولیاء خدا را برخلاف آیات قرآن که میفرماید شهداى راه حق را مرده نپندارید بلکه آنان زندههائى هستند که نزد پروردگارشان روزى میخورند مرده میپندارند و میگویند اینان سلام و دعا و زیارات شما را نمیشنوند.

 

آرى از پیروان مذهبى که در وزارت خارجه انگستان ساخته شده، و عقایدى شیطانى، و باورهائى ضد قرآن و روایات دارند جز سوء رفتار، و بد خلقى و عصبانیت، و بیمهرى، و تهمت به پیامبر و مؤمنان توقعى نمیرود.

از آیه شریفه مورد بحث استفاده میشود که ملّت اسلام و جامعه مؤمن مکلّف هستد چنانچه جوامع دیگر خواهان مناسبات سالم هستند، و میخواهند در فضائى امن و حریمى با امنیت در کنار مسلمانان باشند از خواسته آنان استقبال کنند، و خواهان سلامت و امنیت آنان باشند.

 

سلام‌هاى نماز

قاضى سعید قمى در کتاب اسرار عبادات و حقیقت نماز مینویسد:

دانستى که تشهد مقام جلوس بر روى فرش انس با خداوند است، البته این مقام بعد از آن است که نمازگزار در نمازى که به عنوان معراج مؤمن به شمار رفته از مقام پائین و حضیض بندگى به آسمان عروج کند، و آسمان به آسمان بالا رود، سپس در مقام قرب به خدمت ایستد، آنگاه توسط رکوع به مقام پردهبردارى از حجابها و قرب صفات رسد. و سپس خود و همه ما سوى الله را ترک گوید، و خویشتن را در پرتو انوار جمال الهى فانى سازد، و در مقام سجده سر به خاک ساید، در این وقت است که حق تعالى خلعت بقاء را به اندام او میپوشاند، و با او روى فرش انس قرار میگیرد، و او با خدا به نحو دلخواه درباره آنچه به زبان او جارى میشود، و از ضمیر او میگذرد سخن میگوید، شهادتین میگوید، درود میفرستد، و خواهان شفاعت میشود.

 

به این معنا توجه داشته باش که مقامات معرجیهاى که براى نماز شمرده شده، اجمالا داراى حقایق بیشمار و دقایق فراوانى است که براى تکامل انسان در نظر گرفته شده، و از آغاز آفرینش آدم تا هر پیامبر وهر ولى حق را به تفاوت درجات و مقامات شامل است، یعنى هر مقام و درجهاى ویژه یک پیامبر است، زیرا درجات پیامبران یکنواخت نیست بلکه شدید و غیر شدید میباشد:

تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ: «10»

این پیامبراناند که برخى را بر برخى دیگر برترى دادیم.

 

بنابراین براى هر پیامبرى یک مقام تا بخشى از یک مقام است، و او اصل و حقیقت آن مقام به شمار میرود چنان که فرمود:

کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ: «11»

هرکس براساس ساختار بدنى و روحى خود عمل میکند.

و نیز فرمود:

وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا: «12»

و براى هر یک نسبت به آنچه انجام دادهاند مراتبى خواهد بود.

 

تا آن که درجات و مقامات نبوت به کمال و تمام رسید و منتهى به سید اولین و آخرین و وصى بلا فصل او شد.

خداوند به این معنا در این آیه شریفه تصریح دارد:

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً: «13»

امروز دینتان را براى شما کامل و نعمتم را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما به عنوان آئین رضایت دادم.

بر اساس این آیات حقیقت نماز به وجود پیامبر و امیر مؤمنان به تمامیت خود رسید، آن گونه که مقامات معراج به آن دو بزرگوار کامل گردید، پس آنان اصل نماز و هر عبادت و ریشه هر خیر و کمال میباشند.

 

چنان که فرمود: من نماز مؤمنان هستم، و آنگونه که پیامبر در شب معراج همه پیامبران را دیدار کرد نمازگزار عارف هم باید در نمازش همه پیامبران را با چشم دل ملاقات کند، چرا که هر مقام از مقامات نماز با یک یا چند نفر از پیامبران پیوند دارد. و آنان اصل و حقیقت آن مقام میباشند، چنان که در پرسش مفضل بن عمر از امام صادق بنا به نقل کتاب ارزشمند بصائر الدرجات آمده که پیامبر اکرم همه پیامبران را ملاقات کرد، بر این پایه او صاحب دایره کلید نبوت و خاتم پیامبران و تمامکننده شمار پیامبران الهى است.

بر این اساس هر گاه نمازگزار بخواهد از نمازى خارج شود، که اصل و حقیقت آن رسول خدا است و پیامبران بمنزله اجزاء نماز یعنى اجزاء پیامبرند، سنت الهى بر این جارى شده که سلام خروجى دهد، چنان که سنت الهى به سلام ورودى جارى گشته است.

 

بنابراین نمازگزار بخاطر برون رفت از ملأ اعلى که مقام پیامبران و فرشتگان است، نخست سلام به صاحب جمع یعنى رسول اسلام میدهد، آن حضرت را در سلام مخاطب ساخته میگوید:

«السلام علیک ایها النبى و رحم الله و برکاته»

زیرا او اصل نماز است، سپس سلام به گروهى میدهد که بمنزله اجزاء نماز و در حقیقت اجزاى پیامبراند لذا میگوید:

«السلام علینا و على عباد الله الصالحین»

و چون برون رفت نمازگزار از مقام نماز مساوى با ورود او به گروه مسلمان است میگوید:

«السلام علیکم و رحم الله و برکاته»

فیض کاشانى آن عالم عارف و محدّث توانا درباره سلامهاى نماز میگوید:

خود را به محضر حضرت سید المرسلین مشاهده کن و سلام ده، نه این که به صیغه خطاب «علیک، علیکم» سلام بگوئى و مخاطب نداشته باشى، بلکه حضرت ختمى مرتبت و همه انبیا مرسل و فرشتگان و مقربان را مخاطب خود بدان و بگو: درود بر شما راهنمایان راستین که دست خدا در آستین داشتید و چون منى بنده ضعیف را به پیشگاه خداوند گماشتید که به خلوت خانه حق روم و با پروردگار سخن گویم. «14»

 

سلام در روایات

از رسول خدا روایت شده است:

«السلام تحیته سملتنا، و امان لذمتنا:» «15»

سلام درود آئین و دین ما، و ایمنى و زنهار ماست.

«اذا تلاقیتم فتلاقوا بالتسلیم و التصافح، و اذا تفرقتم فتفرقوا بالاستغفار:» «16»

چون به هم رسیدید، با سلام دادن و مصافحه کردن برخورد کنید، و هر گاه از هم جدا شدید با آمرزش خواهى براى یکدیگر ازهم جدا گردید.

 

«ان من موجبات المغفره بذل السلام و حسن الکلام:» «17»

از موجبات آمرزش، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است.

«من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه:» «18»

هر کس پیش از سلام دادن آغاز به سخن کند پاسخش را ندهید.

«ان البخل الناس من بخل بالسلام:» «19»

بخیلترین مردم کسى است که در سلام کردن بخل ورزد.

 

«افشر السلام یکثر خیر بتیک:» «20»

به همه سلام کن تا خیر و برکت خانهات افزون شود.

«الا اخبرکم نجیر اخلاق اهل الدنیا و الآخر؟ قالوا بلى یا رسول الله فقال: اشاء السلام فى العالم:» «21»

آیا شما را از بهترین اخلاق مردم دنیا و آخرت خبر ندهم، گفتند: خبر ده فرمود: رواج دادن سلام در جهان.

این روایت بسیار مهم میگوید: پیامبر از همه امت میخواهد، آنان که در تمام جهان از شما خواهان امنیت و صلح و صفا هستند، به آنان امنیت دهید، و صلح و صفا را براى همگان در جاى جاى کره زمین فراهم آورید.

 

«ان السلام اسم من اسماء الله تعالى فافشوه بینکم:» «22»

سلام یکى از نامهاى خداوند متعال است، پس آن را در میان خود رواج دهید.

«ان اولى الناس بالله و رسوله من بدء بالسلام:» «23»

نزدیکترین مردم به خدا و رسولش کسى است که آغازکننده به سلام باشد.

امیر مؤمنان میفرماید:

«السلام سبعون حسن تسع و ستون للمتدى و واحد للرادّ:» «24»

براى سلام هفتاد حسنه است، شصت و نه حسنه براى سلامکننده و یکى براى پاسخدهنده است.

 

رسول حق میفرماید:

«یسلم الصغیر على الکبیر، و یسلم الواحد على الاثنین، و یسلم القلیل على الکثیر، و یسلم الراکب على الماشى و یسلم المار على القائم، و یسلم القائم على القاعد:» «25»

کوچک به بزرگ، یک نفر به دو نفر، عدّه کم به عده بیشتر، سواره به پیاده، رهگذر به ایستاده، و ایستاده به نشسته سلام کند.

حضرت باقر میفرماید:

نه به یهود سلام کنید نه به نصرانى، نه به مجوس و نه به بتپرست، نه به آنان که بر سر سفره شرابخوارن مینشینند و نه به شطرنجبازان.

و نزدبازان و نه به مردان خودفروش و نه به یاوهگوئى که به زنان پاکدامن تهمت میزند و نه به کسى که در حال نماز است، زیرا نمازگزار نمیتواند پاسخ سلام را بدهد، در حالى که سلام کردن براى مسلمانان مستحب است و پاسخ دادن به آن واجب، و نه به رباخوار و نه به کسى که در حال قضاى حاجت است و نه به کسى که در حمام است و نه به فاسقى که آشکارا به فسق و معصیت مشغول است. «26»

 

از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«کان رسول الله یسلم على النساء و یردون علیه و کان امیر المؤمنین یسلم على النساء و کان یکره ان یسلم على الشاب منهن و یقول: اتخوف ان یعجبنى صوتها فیدخل على اکثر مما طلبت من الاجر.» «27»

رسول خدا به زنان سلام میکرد و آنان جواب سلام حضرت را میدادند.

امیرمؤمنان نیز به زنان سلام میکرد، ولى از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت و میفرمود: میترسم صدایشان مرا خوش آید و در نهایت چیزى بر دلم بگذرد که به ثوابى که از سلام کردن توقع دارم نیرزد!!

راستى براى حفظ پاکدامنى و عفت، و دورى از علل تحریک شهوات چه دستورات مهم و با ارزشى به امت و بلکه به همه مردم جهان داده شده است!

 

-------------------------------------------------------------

(2)- صافات: 79.

(3)- صافات: 109.

(4)- صافات: 120.

(5)- یس: 58.

(6)- رعد: 24.

(7)- روح البیان ج 2 ص 308.

(8)- جامع الصغیر حدیث 8062.

(9)- مسند احمد حنبل حدیث 10434.

(10)- بقره: 253.

(11)- اسرى: 84.

(12)- انعام: 132.

(13)- مائده: 3.

(14)- اسرار عبادات قاضى سعید قمى 185.

(15)- میزان الحکم ج 5 ص 380.

(16)- میزان الحکم ج 5 ص 380.

(17)- میزان الحکم ج 5 ص 380.

(18)- میزان الحکم ج 5 ص 380.

(19)- میزان الحکم ج 5 ص 380.

(20) 3- میزان الحکم ج 5 ص 381.

(21)- میزان الحکم ج 5 ص 381.

(22)- میزان الحکم ج 5 ص 381.

(23)- بحار ج 76 ص 12.

(24)- بحار ج 76 ص 11.

(25)- کنز العمال 25321.

(26)- بحار ج 76 ص 9 ح 35.

(27)- کافى ج 5 ص 535.

 

برگرفته از کتاب تفسیر حکیم نوشته استاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان