مبانی تمدن اسلامی (۳) رابطه فرد و اجتماع

این معنا در سراپای عالم صنع به چشم می خورد که نخست اجزائی ابتدائی خلق می کند که آن اجزا هر یک برای خود آثار و خواص خود را دارد و سپس چند جزء از آن اجزارا با هم ترکیب نموده(با همه تفاوت ها و جدائی ها که در آنها هست هماهنگ و هم آغوششان

رابطه ای که اسلام بین فرد و اجتماع قائل است در هیچ دینی و ملتی سابقه ندارد.

این معنا در سراپای عالم صنع به چشم می خورد که نخست اجزائی ابتدائی خلق می کند که آن اجزا هر یک برای خود آثار و خواص خود را دارد و سپس چند جزء از آن اجزارا با هم ترکیب نموده(با همه تفاوت ها و جدائی ها که در آنها هست هماهنگ و هم آغوششان

می سازد و از آن هم آغوش شده فوائدی نو اضافه بر فوائدی که در تک تک اجزا بود به دست می آورد.

مثلا انسان که یکی از موجودات عالم است اجزائی و اجزایش ابعاضی دارد و اعضائی و اعضایش قوائی دارد که برای هر یک از آنها فوائدی مادی و روحی جداگانه است که اگرهمه دست به دست هم دهند قوی و عظیم می شوند، همانطور که تک تک آنها وزن کمتری ورویهمشان وزن بیشتری دارد، آثار و فوائد تک تک و مجموعشان نیز همین اختلاف را داردوقتی دست به دست هم دهند، در این سو و آن سو شدن و از این سو بدان سو برگشتن و در سایرفوائد قوی تر می شوند و اگر هماهنگی نداشته باشند، هر یک تنها کار خودش را می کند، گوش می شنود و چشم می بیند و ذائقه می چشد و اراده عضوی را که بخواهد بکار می اندازد و به حرکت در می آورد، ولی رویهم آنها از جهت وحدتی که در ترکیب پیدا می کنند، تحت فرمان و سیطره یک حاکم در می آیند که همان انسان است و در این هنگام است که فوائدی ازآن اعضا و قوا بدست می آید که از تک تک آنها و از اجزای یک یک آنها بدست نمی آمد، فوائدبسیار زیادی که یا از قبیل افعالند و یا از مقوله انفعالها(در موجودات خارج اثر می گذارند و یا ازآن موجودات متاثر می شوند)فوائد بسیاری که یا روحی هستند و یا مادی و یکی از آن فوائد این است که در اثر هماهنگی اعضاء یک فایده، چند فایده می شود، برای اینکه ماده انسانیت مثلانطفه ای که بعدها انسان می شود وقتی انسانی کامل شد می تواند مقداری از ماده خودش را ازخود جدا کند و آنرا با تربیت انسان تمام عیاری مانند خود بسازد، انسانی که مانند پدرش عمل کند، هر چه از افعال مادی و روحی که از پدرش سر می زند از او هم سر بزند.

پس افراد انسان با همه کثرتی که دارد یک انسان هستند و افعال آنها با همه کثرتی که از نظر عدد دارد از نظر نوع یک عمل است که به اعمالی متعدد تقسیم می شود، نظیر آب دریا که یک آب است ولی وقتی در ظرف های بسیاری ریخته می شود چند آب می شود، پس این آب ها که از نظر عدد بسیارند از نظر نوع یک آبند و در عین اینکه یک نوعند، آثار و خواص بسیار دارند و این آثار بسیار، وقتی آبها یکجا جمع می شوند قوت و عظمت پیدا می کنند.

اسلام هم افراد نوع بشر را در تربیت و در هدایتش بسوی سعادت حقیقی اش این معنای حقیقی را در نظر گرفته، معنائی که چاره ای از اعتبارش نیست، و در این باره فرموده: "و هو الذی خلق من الماء بشرا، فجعله نسبا و صهرا" (1).

............................................ (1)خدای عز و جل آن کسی است که از آب یک بشر آفرید و همان یک بشر را بسیار و به هم وابسته ساخت."سوره فرقان آیه: 54".

صفحه : 152

و نیز فرموده"یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی" (1).

و نیز فرموده: "بعضکم من بعض" (2).

و این رابطه حقیقی که بین فرد و جامعه وجود دارد، خواه نا خواه به وجود و کینونتی دیگر منجر می شود، کینونتی در مجتمع و مطابق قوت و ضعف و وسعت و ضیقی که افراد دروجودشان و قوایشان در خواصشان و آثارشان دارند، و در نتیجه غیر از وجود تک تک افراد که فرضا ده میلیون نفرند یک وجودی دیگر پیدا می شود بنام مجتمع و غیر از آثار و خواصی که تک تک افراد دارند خواص و آثاری دیگر و از همه قوی تر پیدا می شود، بنام آثار اجتماع.

(صد هزاران خیط یکتا را نباشد قوتی ثچون به هم برتافتی اسفند یارش نگسلد - مترجم)هویت و شخصیت مستقل برای اجتماع در اسلام و به همین جهت قرآن کریم غیر از آنچه که برای افراد هست وجودی و عمری و کتابی و حتی شعوری و فهمی و عملی و اطاعتی و معصیتی برای اجتماع قائل است، مثلا در باره عمرو اجل امت ها می فرماید: "و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون" (3).

و در باره کتاب خاص بهر امتی می فرماید: "کل امة تدعی الی کتابها" (4).

و در باره درک و شعور هر امتی می فرماید: "زینا لکل امة عملهم" (5).

و در باره عمل بعضی از امتها فرموده: "منهم امة، مقتصدة" (6).

و در باره طاعت امت فرموده: "امة قائمة یتلون آیات الله" (7).

و در باره معصیت امتها فرموده: "و همت کل امة برسولهم، لیاخذوه و جادلوا بالباطل لید حضوا به الحق فاخذتهم فکیف کان عقاب" (8) ، یعنی هر امتی در صدد بر آمد تا رسول خود رادستگیر کنند و با باطل علیه حق مجادله کردند تا شاید به وسیله آن، حق را از بین ببرند، در

............................................ (1)هان ای مردم ما همه شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم."سوره حجرات آیه: 13". (2)شما نوع بشر بعضی از بعضی دیگرید."سوره آل عمران آیه: 95". (3)برای هر امتی اجلی است که رسیدنش را نه می توانند جلو بیندازند و نه عقب."سوره اعراف آیه: 34". (4)و هر امتی به سوی کتابش خوانده می شود."سوره جاثیه آیه: 28". (5)عمل هر امتی را برای آن امت زینت قرار دادیم در نتیجه زشت را زیبا و زیبا را زشت می یابند.

"سوره انعام آیه: 108". (6)بعضی از امت ها دارای درکی صحیح اند."سوره مائده آیه: 66". (7)امتی است قائم و شب زنده دار که آیات خدا را تلاوت می کنند."سوره آل عمران آیه: 113". (8)"سوره غافر آیه: 5"

صفحه : 153

نتیجه من آنها را به عذاب خود گرفتم و چه عقابی بود که بر سرشان آوردم.

و نیز در باره خلاف کاری امت فرموده: "و لکل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط" (1).

و از همین جا است که می بینم قرآن همان عنایتی را که به داستان اشخاص دارد، به داستان و تاریخ امتها نیز دارد بلکه اعتنایش به تواریخ امتها بیشتر است، برای اینکه در عصرنزول قرآن آنچه از تاریخ بر سر زبانها بود تنها احوال پادشاهان و رؤسای امتها بود و ناقلین تاریخ هیچ در صدد ضبط احوال امتها و تواریخ جوامع نبودند، شرح حال جوامع تنها بعد از نزول قرآن باب شد، آن هم بعضی از مورخین مانند مسعودی و ابن خلدون متعرض آن شدند، تا آنکه تحول فکری اخیر در تاریخ نگاری پدیدار شد، و به جای پرداختن به شرح حال اشخاص، به شرح حال امتها پرداختند، و بطوری که می گویند اولین کسی که این روش را باب کرد"اگوست کنت فرانسوی"متوفی در سال 1857 میلادی بوده است.

و خلاصه اینکه لازمه آنچه در این باره اشاره کردیم این است که هر جا قوا و خواص اجتماعی با قوا و خواص فردی معارضه کند، قوا و خواص اجتماعی به خاطر اینکه نیرومندتراست، بر قوا و خواص فردی غلبه کند، و همینطور هم هست، چون لازمه قوی تر بودن یکی از دونیروی متضاد این است که بر آن دیگری غلبه کند، علاوه بر اینکه حس و تجربه هم همین رااثبات می کند و بر این معنا(یعنی غلبه قوه او خواص فاعله جامعه و قوا و خواص منفعله آن، بر قواو خواص فاعله و منفعله فرد)شهادت می دهد، مثلا وقتی جامعه بر امری همت بگمارد و تحقق آن را اراده کند، و قوا و خواص فاعله خود را به کار بگیرد، یک فرد نمی تواند با نیروی خودش به تنهائی علیه جامعه قیام کند، مثلا در جنگها و هجومهای دسته جمعی اراده یک فرد نمی تواند بااراده جمعیت معارضه نماید، بلکه فرد چاره ای جز این ندارد که تابع جمع شود تا هر چه بر سرکل آمد بر سر آن جزء هم بیاید، حتی می توان گفت اراده جامعه آن قدر قوی است که از فردسلب اراده و شعور و فکر می کند.

و همچنین آنجا که قوا و خواص منفعله جامعه به کار می افتد مثلا خطری عمومی ازقبیل شکست در جنگ یا شروع زلزله و یا وجود قحطی و وبا او را وادار به فرار می سازد، و یارسوم متعارفه باعث می شود که از ترک عملی شرم کند و یا عادتی قومی، جامعه را وادارمی سازد به اینکه فرم مخصوصی از لباس بپوشد، در همه این انفعالهای عمومی یک فرد

............................................ (1)برای هر امتی رسولی است، پس همینکه رسولشان آمد، در بینشان به قسط داوری شد."سوره یونس آیه: 47".

صفحه : 154

نمی تواند منفعل نشود بلکه خود را ناچار می بیند به این که از جامعه پیروی کند، حتی در این دوحال که گفته شد فعل و انفعال اجتماع شعور و فکر را از افراد و اجزا خود سلب می کند.

و همین معنا ملاک اهتمام اسلام به شان اجتماع است، اهتمامی که تاکنون ندیده وابدا نیز نخواهیم دید که نظیرش در یکی از ادیان و در یکی از سنن ملت های متمدن یافت شود(هر چند که ممکن است خواننده محترم این دعوی ما را نپذیرد) .

علت این شدت اهتمام هم روشن است، برای اینکه وقتی تربیت و رشد اخلاق و غرائزدر یک فرد انسان که ریشه و مبدا تشکیل اجتماع است مؤثر واقع می شود که جو جامعه با آن تربیت معارضه نکند و گرنه از آنجائی که گفتیم قدرت نیروی جامعه، فرد را در خود مستهلک می کند، اگر اخلاق و غرائز جامعه با این تربیت ضدیت کند یا تربیت ما اصلا مؤثر واقع نمی شود و یا آن قدر نا چیز است که قابل قیاس و اندازه گیری نیست(و مثل این می ماند که مابخواهیم یک ماهی قزل آلا را در آب شور تربیت کنیم که اگر در همان روزهای اول ماهی کوچولوی ما از بین نرود، تربیت ما آنطور که باید و آنطور که به زحمات، ما بیارزد مؤثر واقع نمی شود"مترجم").

به همین جهت است که اسلام مهم ترین احکام و شرایع خود از قبیل حج و جهاد و نمازو انفاق را و خلاصه تقوای دینی را بر اساس اجتماع قرار داد و علاوه بر اینکه قوای حکومت اسلامی را حافظ و مراقب تمامی شعائر دینی و حدود آن کرده و علاوه بر اینکه فریضه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از تمامی منکرات را بر عموم واجب نموده، برای حفظ وحدت اجتماعی هدف مشترکی برای جامعه اعلام نموده، و معلوم است که کل جامعه هیچوقت بی نیاز از هدف مشترک نیست، و آن هدف مشترک عبارت است از سعادت حقیقی، (نه خیالی)و رسیدن به قرب و منزلت نزد خدا، و این خود یک پلیس و مراقب باطنی است که همه نیت هاو اسرار باطنی انسان را کنترل می کند تا چه رسد به اعمال ظاهریش، پس در حکومت اسلامی اگر مامورین حکومتی که گفتیم موظف به دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکرنداطلاعی از باطن افراد نداشته باشند، باطن ها بی پلیس و بدون مراقب نمانده اند، و به همین جهت گفتیم اهتمام به امر اجتماع در حکومت و نظام اسلامی بیش از هر نظام دیگر است.

رابطه فرد و اجتماع

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان