به گزارش مبلغ بسیار گفته شده است که خوارج در زمان حکومت امام علی(ع) تا وقتی که دست به شمشیر نبرده بودند آزادی بیان کامل داشتند. برخی از افراد برای توجیه محدود کردن مخالفان، به این استدلال متوسل میشوند که سخن خوارج سخنی اعتقادی و ناشی از خطای خود آنان بود و نه متأثر از القائات دشمنان. و این شرایط برای خیلی از مخالفان در حال حاضر صدق نمیکند! نشست علمی «حق آزادی بیان از منظر قرآن و سنّت» 25 اسفندماه 1402 در مرکز تحقیات اسلامی مشهد مقدس، برگزار شد. استاد کاظم قاضی زاده مدرس حوزه علمیه قم و مدیر مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم، سیدحسن وحدتی شبیری مدرس حوزه علمیه مشهد و مدیر مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ع) در این نشست سخنرانی کرده اند و سعی کرده اند این موضوع را بکاوند که آیا حق آزادی بیان یک حق ذاتی بشر است و یا یک حق اعتباری و حکومتهای میتوانند به فراخود مصالح خود آن را از افراد سلب کنند؟ گزارش این نشست را در ادامه میخوانید:
در ابتدای نشست استاد کاظم قاضی زاده به مفهوم شناسی پرداخت و گفت: یکی از مفاهیمی که در دنیای جدید وجود دارد واژه آزادی بیان است که دستاورد و رهاورد مفهومی دنیای جدید است و این مسئله فراتر از واژه آزادی مطرح است؛ مثلاً انتخابات و دموکراسی واژگانی است که در دنیای جدید مطرح است و میخواهیم نسبت آن را با آموزههای وحیانی و قرآن و سنت بدانیم.
به طور خلاصه سه دیدگاه در این موضوع وجود دارد؛ یک دیدگاه این است که عناوین جدید هیچ نسبتی با مفاهیم قرآن و سنت و مفاهیم کهن دینی ما ندارند و تلاش در جهت بهرهبرداری از نصوص کتاب و سنت در این مورد ناروا است و اینکه دنیای جدید به آموزههای وحیانی متصل شود اشتباه است. دیدگاه دوم میگوید گذشت زمان تفاوتی در استفاده از نصوص ایجاد نمیکند و به طور مستقیم میتوان از نصوص دینی و سیره اولیای دین استفاده کنیم و حکومت را بر اساس آن اداره کنیم و توجهی به اینکه دنیای جدید با قدیم تفاوت دارد نکرده است و سعی میکند همه چیز را ساده کند، بر اساس این دیدگاه همان برداشتی که از سیره امیرالمومنین علیه السلام داشتهایم را پیاده میکنیم. برداشت سوم این است که باید مفاهیم جدید را به دقت بشناسیم و به صرف مشابهت لفظی اکتفا نکنیم و برای اینکه بتوانیم از نصوص دینی مفاهیم جدید را استنباط کنیم و تحلیل کنیم باید دقت کنیم و نسبت این مفاهیم و مفاهیم قدیم را بررسی کنیم.
وی تصریح کرد: به نظر میرسد این روش سوم درست است؛ نه قرآن و سنت بیگانه از دنیای جدید است و نه کاملاً منطبق بر حوادثی است که در دنیای جدید پدید آمده است بلکه حالت میانهای دارد که نیازمند تحلیل است. آزادی بیان نیز از این نوع سوم است و در فرهنگ اسلامی با این تعبیری که امروزه هست مطرح نشده است و این سبب میشود که تبیین مسئله کنیم و به این مسئله بپردازیم که آزادی در دنیای جدید چه ارتباطی با آزادی در مفهوم دینی دارد؟!
وی گفت: در لغت آزادی خلاف بندگی و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبار معنا شده است، اینکه کسی قدرت بر عمل و ترک عمل را دارد و قدرت انتخاب دارد و همچنین در منابع قدیمی، معنای عربی آزادی که واژه حر است، حر و عبد در برابر هم دانسته شده و در مفردات نیز دو معنا برای حریت ذکر کرده است؛ کسی که حکم دیگری بر او بار نمیشود یعنی شخص آزاد در برابر بنده و کسی که انسان اخلاقی است و بنده نفس نمیشود. لذا مفهوم لغوی آزادی یا حریت در برابر رقیت است یا به معنای تنزه از دنیا است.
وی اشاره کرد: به گمان من در مبنای اسلامی 4 معنا میتوان برای آزادی متمایز کرد. اولین معنا، آزادی در مقابل بردگی است که به آن آزادی حقوقی میگویند و این واژه آزادی پر بسامدترین در فرهنگ اسلامی است. معنای دوم استفاده واژه آزادی به معنای فلسفی و کلامی یعنی آزادی به مثابه اختیار است. مختار در برابر اجبار است نه در مقابل رقیت و بردگی لذا معادل عربی آزادی واژه اختیار است و در معنای سوم آزادی عرفانی و اخلاقی مد نظر است کسانی که از هوای نفس آزادند یک نوع مفهوم بینیازی و استغنا از خلق در این معنا وجود دارد.
ایشان ادامه اداد: اما آنچه که میخواهیم از آزادی بیان بحث کنیم تحت عنوان آزادی سیاسی و جامعه شناختی است، آزادی در دنیای جدید است که به معنای آزادی عملکردهای فردی، تعرض ناپذیری مکاتبات، آزادی رفت و آمد، آزادی آموزش و پرورش، آزادی اخبار و اطلاعات، آزادی احزاب، گردهمایی، تجمعات و آزادیهای اقتصادی و همچنین آزادی بیان است که در این مجموعه میگنجد. این آزادی را یکی از متفکرین غربی به دو بخش آزادی منفی و مثبت تقسیم میکند. این دو را را باید از هم جدا کنیم و ببینیم چه مقدار میتوانیم مستقل عمل کنیم و به خاطر عقیده و بیان از مواهب عمومی محروم نشویم یا مورد تعقیب و مجازات قرار نگیریم به این نوع آزادی؛ آزادی منفی میگویند، بخش دوم که چه کسی تصمیم میگیرد که دامنه و گستره اراده و اقدام تا کجا باشد و من چقدر حق مشارکت در اداره جامعه دارم را آزادی مثبت میگویند. آزادی منفی به معنای تحمل نکردن مانع و محدودیت از طرف دیگران است و آزادی مثبت به معنای تعقیب و رسیدن به هدف است به معنای استقلال شخصی در کشور، خودفرمانی در مقابل دیگران و به معنای حق مشارکت در قدرت عمومی است. با توجه به این مطالب مسئله باید برای ما روشن شود که مراد از آزادی چه نوع آزادی است؟!
قرآن، ناقل سخنان مخالفینش بوده است!
درادامه نشست استاد سید حسن وحدتی شبیری گفت: آزادی مفاهیم مختلفی دارد و آزادی بیان در حوزه عقیده در کنار آزادی سیاسی اهمیت دارد؛ سیره اهل بیت و پیامبر اینگونه بود که اشخاص با عقاید مختلف در مسجد پیامبر سخنان خود را بیان میکردند و قرآن نیز نه تنها آزادی عقیده داده است خودش هم ناقل سخن مخالفین شده است.
وی گفت: سوالی که مطرح میشود این است که در باب آزادی بیان اصل نخستین در مباحث حکم شناسی چیست؟! آیا اصل، آزادی بیان در هر زمینهای است یا اصل، عدم جواز است؟
به گفته وی دو مکتب فکری در میان غربیان راجع به حقوق بشر وجود دارد؛ برخی طبیعت گرا هستند و حقوق بشر را ذاتی افراد و انسانها میدانند و دسته دیگر معتقدند چیزی به نام حقوق طبیعی نداریم و باید دولت اعتبار کند که به این دسته اثبات گرایان میگویند و این اعتقاد از جهتی مفید است چون اگر گفته شود ذاتی بشر است قابل سلب نیست و چه بسا بر این اساس اصل را بر آزادی بگذارند و اگر گفتیم اعطای دولت و حاکمیت است باید جعل قانونگذار باشد و آزادی جزو مفاهیم اعتباری میشود و باید از میزان این اعطا بحث شود و اینکه آیا این آزادی بدون محدودیت است یا اصل بر محدودیت است و دلیل میخواهیم برای اثبات این که آزادی، اعطا شده است. ممکن است برخی بر اساس قرآن اصل را گستره وسیع برای آزادی بگویند مگر آنجا که استثنا ثابت شده باشد و استدلال میکنند به آیاتی از جمله آیه شریفه علمه البیان در سوره الرحمن که خداوند به آدم بیان داده و قید و شرطی برای آن نیست و همچنین به آیه نون والقلم و ما یسطرون که خداوند به قلم و نویسندگی سوگند میخورد، پس حق بیان بدون قید و شرط باید باشد.
سیره امیرالمونین، آزادی بیان را ثابت میکند!
شبیری گفت: به گمان من اینها استحسانات است و اگر بنا باشد به آیه استدلال کرد به آیه شریفه ولقد کرمنا بنی آدم متمسک میشویم؛ یعنی ما به بنی آدم کرامت بخشیدیم و اگر بتوان ثابت کرد ممنوعیت بیان، مخالف کرامت انسانی است میتوان به این آیه استدلال کرد. و همچنین دلالت واضحتر از آیات قرآن، روایات و سیره معصومین است، به عنوان مثال سیره امیرالمومنین(ع) به لحاظ اینکه حاکم بودند آزادی بیان را اثبات میکند از جمله رفتار امیرالمومنین با خوارج که آنها هیچ محدودیتی در بیان مقاصد و ایده خود نداشتند.
در نامه 53 نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) میفرمایند: وَاجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْماً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ، وَتَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً، فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکَ، وَتُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَشُرَطِکَ، حَتَّی یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِع، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِن: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع». ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِیَّ، وَ نَحِّ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَالاَْنَفَ یَبْسُطِ اللهُ عَلَیْکَ بِذَلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَیُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ؛ یعنی برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان پردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان در آن حاضر توانند شد و، برای خدایی که آفریدگار توست، در برابرشان فروتنی نمایی و بفرمای تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یک سو شوند، تا سخنگویشان بی هراس و بی لکنت زبان سخن خویش بگوید. که من از رسول الله (صلی الله علیه و آله) بارها شنیدم که می گفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیردست نتواند بدون لکنت زبان حق خود را از قوی دست بستاند. پس تحمل نمای، درشتگویی یا عجز آنها را در سخن گفتن. و تنگ حوصلگی و خودپسندی را از خود دور ساز تا خداوند درهای رحمتش را به روی تو بگشاید و ثواب طاعتش را به تو عنایت فرماید.
لذا سخن پیشوایان دین ما و معصومین(ع) این است که حاکم باید در مقابل مردم و رعیت آزادی بیان ایجاد کند و آزادی بیان شامل آزادی بعد از بیان هم میشود که بعد از آن نیز محدودیتی برای او به وجود نیاوردند.
در ادامه اقای کاظم قاضیزاده گفت: بنابر اصالت الحلیة اصل اولی در آزادی بیان حلیت است. امیرالمومنین(ع) در مورد آزادی فرمود، کسی که حرف مخالف بزند محروم نمیشود و محرومیت در مقابل حرف مخالف ولو باطل باشد، خلاف سیره امیرالمومنین است. همانطور که زمانی که یکی از خوارج گفت، لا حکم الا لله، حضرت فرمودند: سه اصل را در مورد شما رعایت میکنیم در عین اینکه شما خوارج هستید مسجد را از شما نمیگیریم ولو سخنانتان باطل است، دوم اینکه بهره شما را قطع نمیکنیم تا وقتی کلیت ساختار نظام را قبول دارید و همچنین برخورد مسلحانه هم با شما نمیکنیم تا وقتی که شما دست به شمشیر نبرید. در خطبه دیگر نیز حضرت فرمودند: مرا مانند حاکم در نظر نگیرید حرف حق را بگویید من هم گوش میدهم و عمل میکنم یعنی آزادی به گونهای باشد کسی که حرف میزند حرفش به کرسی بنشیند و اثر داشته باشد.
حق آزادی بیان، یک حق ذاتی است
آقای شبیری هم در ادامه گفت: اگر ما حق آزادی بیان را امر اعتباری دانستیم و قانونگذار باید به آن ارزش بدهد، اینجا اصل عدم در ناحیه امر اعتباری جاری میشود و در مورد آزادی بیان در فقه سیاسی بهتر است از اصالت الحلیه استفاده کنیم و بگوییم اصل بر آزادی بیان در حوزه فقه سیاسی است و اگر امر به معروف و دعوت به خیر و خیرخواهی ائمه مسلمین در آیات آمده است لازمه اش آزادی بیان است.