بازتاب حماسه عاشورا در شعر بعضی از شعرای عرب زبان (۱)

ادبیات در قلمرو شعر و شاعری در میان شیعیان از آغاز، مرتبتی بلند داشته است

بازتاب حماسه عاشورا در شعر بعضی از شعرای عرب زبان (1)

چکیده

ادبیات در قلمرو شعر و شاعری در میان شیعیان از آغاز، مرتبتی بلند داشته است. شاید مهارت و توانمندی امامان شیعه در سرودن شعر و همچنین تشویق و تکریم آنها نسبت به شاعران متعهد و با اخلاص، انگیزه ای شد تا ابیات و سوگ سروده ها، برای کسب منافع مادی نباشد، بل برای رضایت خدا و دفاع از آل الله بر زبان آید؛ از سوی دیگر، جدال های سیاسی و شورشگری های انقلابی شیعیان در عصر اموی و عباسی، در گسترش و توسعه ادب شیعه مخصوصاً در حوزه شعر و شاعری، نقش مهمی ایفا کرده است؛ به ویژه پس از حادثه عاشورا در کربلا و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و شماری از خاندان پیامبر(ص) روح حماسی شیعه در قالب نثر و نظم پرشور تجلی یافت، افزون بر آنکه مسئله غدیر نیز در این میان جایگاه بلندی در ادب شیعه دارد و غدیریه های فراوانی در قرون اولیه اسلامی سروده شده است. در این مقاله، به نام چند تن از مرثیه سرایان پیشتاز و نمونه ای از شعرشان بسنده می شود.
کلید واژه ها: عاشورا، شیعه، شاعران عرب زبان، اهل بیت: منقبت و مرثیت.

مقدمه

شعر و ادبیات هر قوم با هر مکتب و آیین، آیینه افکار و باورها و گرایش های آن است. «شعر شیعی» نیز که نماد تفکر و اعتقادات و فرهنگ مکتبی شیعه می باشد - در آیینه ادبیات آیینی شاعران ولایی شیعی متجلی است. از آنجا که «غدیر و عاشورا» از نمادهای تشیع است، چندان هم گزافه نیست اگر «شعر غدیر و عاشورا» را با «شعر شیعی» هم خانواده و همسو به شمار آوریم.
اگرچه غدیر خم و ولایت علوی سرچشمه جوشش شعر شیعی و پدیدآمدن غدیریه های ماندگار است، اما در نگاهی وسیع تر، آنچه به مقوله هایی همچون: اهل بیت، ولایت ائمه، محبت ذوی القربی، امامت علی بن ابی طالب علیه السلام، فضایل و مناقب، خاندان عصمت و مدایح و مراثی عترت پیامبر(ص) مرتبط باشد، به نوعی شعر شیعی محسوب می شود و این درون مایه ها به گستردگی در ادبیات شیعه مطرح است.
از آنجا که امامت امیرالمومنین علیه السلام نشان کمال دین و ارائه الگوی شایسته برای هدایت جامعه است، شاعران شیعی نیز همین جوهره ناب را در سروده های آیینی خویش بر محور ولایت مطرح کرده، فرهنگ غنی شعر شیعی را بنیاد نهاده اند. شعر شیعی هم مدیحه دارد هم مرثیه و حماسه؛ ولی بارزترین شاخصه ی شعر شیعی پرداختن به مسئله امامت اهل بیت علیهم السلام و هدایتگری خاندان عصمت و احیای یاد و نام و فضایل آنان و بازگو کردن مظلومیت های خاندان رسالت و افشای جنایات ظالمان نسبت به دودمان پاک حضرت رسول(ص) است، از این رو درآیینه شعر شیعی و در رواق ادبیات ولایی وآیینی تصویری از پاکی ها و فضیلت ها و مبارزات حق طلبانه و مظلومیت عترت و جلوه های حماسه عاشورا و فرهنگ غدیر دیده می شود (ر.ک.به: محدثی، 1386، ص 1-3).

ریشه ها و رویش ها

شعر شیعی نشأت گرفته از باورهای ناب معتقدان به ولایت علوی است و آبراهه ی زلال و پایان ناپذیر آن غدیرخم است؛ با پیشیینه ها ی درخشان و پیشکسوتانی نامور و محتوایی سرشار و غنی و متأثر از آیات کلام الله و معارف اهل بیت علیهم السلام و اشارات قرآنی و حدیثی به مناقب صاحب ولایت و ثقل اصغر.
از زمان حسان بن ثابت که «در روز غدیرخم به اذن پیامبر خدا(ص) برخاست و واقعه غدیر را سرود» (طوسی، 1381 ق، ص 289) تا زمان حاضر، اشعار فراوانی با محتوای یاد شده و جوهره ی غدیری در باره ی امامت حضرت علی (ع) سروده شده و شاعران عرب و فارس درباره آن ادای حق کرده اند. هر شیعه ی متعهد و ولایی احساس وظیفه می کرده که برای جاودانه ساختن حقیقت متجلی در غدیر و مرام و مذهب اهل بیت عصمت، از قدرت و طبع شعری خود بهره گیرد و رنگ ولایت به سروده های خویش بزند، تا به سبب برخورداری از این «صبغه الله» رنگ جاودانه یابد و همین، سبب پیدایش حجم عظیمی از مدایح علوی شده است.

عاشورا، اسطوره شعر شیعی

جایگاه «شعر عاشورا» در میان شعر شیعی همچون نگینی درخشان در حلقه ادبیات مکتبی است. ورود حماسه کربلا به حیطه شعر و ادب، یکی از عوامل ماندگاری و پایایی آن نهضت است؛ چرا که قالب تأثیرگذار و نافذ شعر و مرثیه میان دل ها و عاطفه ها از یک سو، و حادثه عاشورا از سوی دیگر پیوند زده و احساس های شیفتگان را به آن ماجرای خونین و حماسی وصل کرده است.
ادبیات عاشورایی، از غنی ترین ذخیره های فکری و احساسی شیعه است؛ از سوی دیگر حماسه کربلا هم، در زبان شعری شاعران تأثیر نهاده و ادبیات رثایی و سوگ سرود های مذهبی را غنا و اعتلایی ویژه بخشیده است. برخی از شاعران نیز ماندگاری نام خویش را مدیون پرداختن به توصیف و ترسیم قیام کربلایند و گاهی با یک شعر عاشورایی، شهره و جاوید گشته اند؛ همچون محتشم کاشانی و ترکیب بند ماندگار او با این بیت آغازین: باز این چه شورش است که در خلق عالم است... (حجازی، 1380، ص 22-150).
حضرت رضا (ع) به شاعر بزرگ شیعه، دعبل خزاعی می فرماید: «ای دعبل! برای حسین بن علی مرثیه بگو، چرا که تو تا زنده ای یاور ما و ستایشگر مایی، پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی مکن» (بروجردی، 1371، ج12، ص 567). این اشاره، گویای آن است که «شعر عاشورا» به نوعی در مسیر و خط نصرت اهل بیت پیامبر (ص) و ترویج افکار و مکتب این خاندان به شمار می آید. بی جهت نیست که شاعران شیعه و مرثیه سرایان عاشورایی، پیوسته در معرض خطر جانی و تهدید جدی از سوی احکام جور بوده اند، چرا که شعر عاشورا، اغلب انتقال دهنده فرهنگ شهادت و خط حمایت از خاندان مظلوم پیامبر(ص) بوده است؛ با این حساب، سزاوار است شاعران عاشورایی، در پدیدآوردن آثار عاشورایی به نکاتی همچون: محتوای عالی و معتبر وآرمان گرا، قوت ادبی و استواری زبان ادبی، پرهیز از زبون نمایی عاشوراییان، اجتناب از نشر خرافات به نام مذهب و عاشورا، شناختن و شناساندن چهره های تابان و الهام بخش قهرمانان کربلا و انتقال «پیام های عاشورا» به نسل امروز و فرداییان تاریخ، توجه داشته باشند (محدثی، 1386، ص 4).

نیم نگاهی به مرثیه سرایان عاشورایی عرب تا عصر حاضر

از جمله حرکت های دلاورانه که از شجاعت و بی باکی شاعران در قرون اولیه پس از عاشورا حکایت می کند، بیان مصائب امام حسین علیه السلام و حمایت از قیام حضرت در شعر و ادب است؛ امری که موجب تضییق، تهدید و آزار شاعر و خانواده او می شد.
قدرت های حاکم با وجود سیاست های متفاوت - چه در عصر اموی و چه در عصر عباسی و پس از آن - به خوبی به خطر اینگونه اشعار واقف بودند؛ زیرا تأثیری که این اشعار در تحکیم ارتباط دین و مبارزه و آمیختگی عاطفه و جهاد داشت، بر کسی پوشیده نبود؛ این امتزاج به ناچار مشروعیت حاکمان سلطه طلب را زیر سوال می برد (شمس الدین، 1417ق، ص 140). از همین روست که مرثیه های حسینی در خفا و منزل به منزل راه رشد و انتشار خود را می یابد.
تاریخ نام کسانی که درباره فاجعه عاشورا بعد از اهل بیت 4 مرثیه سروده اند را ثبت کرده است. ابن شهرآشوب (م 588 ق) می نویسد: نخستین شعر که در رثای حسین علیه السلام سروده شد از عقبه بن عمرو السهمی از بنی سهم بن عوف بن غالب از شعرای سده اول هجری است که می گوید:

مررت علی قبر الحسین بکربلاء
ففاض علیه من دموعی غزیرها

و ما زلت ابکیه و ارثی لشجوه
و یسعد عینی دمعها و زفیرها

و بکیت من بعدالحسین عصائباً
اطافت به من جانبیه قبورها

(این شهر آشوب، [بی تا]، ص 123).
ترجمه شعر فوق اینگونه است: در کربلا بر قبر حسین علیه السلام گذشتم و اشک فراوانی از دیدگانم بر تربت مزارش فرو ریخت. بی درنگ لب به رثای او گشودم و برغمش گریستم. اشک ها و آه های من چشمانم را در این سوگواری یار بودند. برحسین علیه السلام گریستم و پس از حسین برقومی گریستم که قبر او را با قبور خود احاطه کرده بودند.
ولی ظاهراً پیش از این شاعر نیز مرثیه سرایی رواج داشته و نمونه آن شعر عبیدالله بن حر جعفی (م. 68 ق) است. ابن عبیدالله کسی است که در سفر عراق، امام حسین علیه السلام بدو برخورد و از او یاری طلبید، ولی او نپذیرفت و خواست اسب خود را به امام علیه السلام دهد و حضرتش روی از او برگرداند.
مولف ناسح التواریخ می گوید: عبیدالله بن حر پس از شهادت امام حسین علیه السلام او را به اشعاری رثا گفت (سپهر، 1336، ص 76):

فیالک حسره مادمت حیاً
تردد بین حلقی التراق

حسین حین یطلب بدل نصری
علی اهل الضلاله و النفاق

(ابن سعد، 1375، ص 124/ شبر، 1422ق، ج1، ص 96-97)
ترجمه ی شعر چنین است: تا زنده ام حسرت و نامرادی بر من باد؛ حسرتی که فضای سینه ام را پر کرده است؛ وحیت حسین علیه السلام از من در برابر دشمنان و نامردان یاری خواست.
شاعران عرب در قرون اولیه پس از عاشورا با بیان مصائب حسین علیه السلام و حمایت از قیام حضرت در شعر و ادب، دلاورانه وارد عرصه شدند. کمیت اسدی، سید اسماعیل حمیری، دعبل خزاعی، منصور نمری، عبدی کوفی و ده ها تن شاعر دیگر کوشیدند این مشعل را فروزان تر کنند و مظلومیت آل علی علیه السلام و ستم آل ابوسفیان را هرچه بیشتر نشان دهند و با اینکه سرودن چنان اشعاری درآن روزگار بیم جان در پی داشت نه امیدنان، شاعران شیعی برای رضای خدا از مرگ نهراسیدند. طلایه دار آنان کمیت بن زیاد اسدی (م 126ق) است که بهترین آثار رثایی عصر اموی، هاشمیات این شاعر است:

قتیل بجنب الطف من آل هاشم
فیالک لحماً لیس عنه مذبب

و منعفر الخدین من آل هاشم
الاحبذا ذاک الجبین المترب

(شبر، 1422 ق، ج 1، ص 181).
ترجمه ی شعر اینگونه است: از بنی هاشم شهیدی در کربلا کشته شد که مدافع و حمایتگری نداشت. گونه های او به خاک غلتیده شد و به دست دشمن از پای درآمد، در حالی که پیشانی او نیز خاک آلود بود ( رمزی از بریده شدن سرامام حسین علیه السلام از قفا).
مقابله و فشار حکومت ها، نه تنها از رشد و انتشار شعر حسینی نکاست که بر حرارت و سوز آن افزود؛ به گونه ای که شعرای شیعی با از جان گذشتگی و اخلاص به این فن روی آوردند. با توجه بدین نکته که این دسته از شاعران همیشه در مخاطره بودند و شعر را برای تبلیغ عقیده خود می سرودند، نه برای سروسامان دادن دنیای خویش، شمار این بیت ها از جهت کمیت در خور توجه است همچنین در مقابل منع و تهدید حاکمان، نقش ائمه اهل بیت علیهم السلام در شکوفایی ادب حسینی قابل توجه است؛ چه اینکه تشویق های امامان معصوم علیهم السلام در این زمینه، رنگ دینی و خلوص آن را دو چندان نمود.
پس از واقعه عاشورا، شعرای نادم و تواب، اشعار جانسوزی در افسوس و پشیمانی خویش به جای نهاده اند. این ندامت در اشعار توابین به اوج می رسد.
عرف ازدی یکی از این توابین است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ندامت در اشعارش به چشم می خورد تا آنجا که به دعوت برای اقدامی چاره ساز و جبران کننده منتهی می گردد و به همراه سلیمان بن صرد خزاعی دست به قیام می زند و در این راه به شهادت می رسد.

فیا لیتنی اذ ذاک کنت شهدته
فضاربت عنه الشانئین الاعادیا

(همان، ص 130).
ترجمه: ای کاش من هنگامی که او را درک کرده بودم با او علیه دشمنان کینه توزش نبرد می کردم.
با وجودی که با اشعار حسینی حتی در قالب رثا از سوی بنی امیه به شدت برخورد می شد، شاعران این عصر به انتقام خون حسین علیه السلام مرثیه می سرودند و خاندان بنی امیه را هجو می کردند. این سبک با پایان گرفتن عصر اموی خاتمه نمی یابد. ورود به عصر عباسی با وجود اشعار انتقام جویی از قاتلان حسین علیه السلام و به کیفر رسیدن بنی امیه از غم حادثه نمی کاهد، بلکه با تعدی در عصر عباسی دنبال می شود؛ همان شدتی که منصور نمری (م 190 ق) را به خروش می آورد و موجب تعقیب او از جانب حکومت می شود. وی حکومت عباسیان را استمرار حاکمیت بنی امیه می شمارد، زیرا موضع گیری هر دو حکومت در برابر خاندان پیامبر(ص) یکسان است.

جفوتم عتره النبی و ما الجافی
لال النبی کالواصل

(همان، ص 208).
ترجمه: شما به عترت پیامبر(ص) جفا کردید و این جفا کردن ها ادامه دارد؛ همان طور که بنی امیه جفا کردند.
مرائی سید حمیری (م. 179ق) برای شهیدان «طف» پیوسته منبع الهام شاعران بوده است و قصیده عینیه اش شور و احساس حماسی در دل و جان انسان ها می افکند:

اُمرر علی جدث الحسین
فقل لاعظمه الزکیه

یا أعظما لازلت من
وطفاء ساکبه رویه

(همان، ص 198).
بر قبر حسین علیه السلام بگذر و به استخوان های پاک او بگو: ای استخوان هایی که هنوز تر و تازه وشاداب هستید، پیوسته باران رحمت برشما روان و ریزان باد.
دیک الجن (م. 235 ق) شاعر مشهور شیعی در عزای امام حسین علیه السلام اینگونه می سراید:

جاووا برأسک یابن بنت محمد
مترملاً بدمائه ترمیلا

و کأنما بک یابن بنت محمد
قتلوا جهاراً عامدین رسولاً

قتلوک عطشاناً ولما یرقبوا
فی قتلک التنزیل والتأویلا

و یکبرون بأن قتلت وانما
قتلوا بک التکبیر و التهلیلا

(همان، ص 288).
ای پسر دختر پیامبر(ص) سرت را غرق در خون آوردند، گویی با کشتن تو، آنان آشکارا پیامبرت را کشته اند. تو را تشنه کشتند و در قتل تو پروایی از قرآن و از تنزیل وتأویل نداشتند. آنان که تو را کشته اند برای کشتنت تکیبر می گویند حقیقت این است که با قتل تو تکبیر (الله اکبر) و تهلیل (لااله الا الله) را کشته اند.
دعبل خزاعی (م. 246ق) شاعر آستان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام است. وی هرگز کسی را بدین خلوص در اشعار خویش یاد نکرده است او قصیده تائیه ای دارد که به «مدارس الآیات» مشهور است و بلندترین شعر اوست. دعبل این شعر را در مدینه سروده است و سوز درونی شاعر از تک تک ابیات آن شعله می کشد. دعبل آن را در مرو خدمت امام رضا علیه السلام خواند. وی با این قصیده به جاودانگی و آوازه عالمگیر رسید. این قصیده که حماسه ی تاریخ بنی هاشم و منقبت نامه آل علی علیه السلام است بسیار مورد توجه امام رضا علیه السلام قرار گرفت و او را گریاند. این قصیده از شاهکارهای شعر عرب به شمار می رود و هنر و حماسه و عشق و ایمان و اخلاص و اندیشه و تعهد و عاطفه در آن موج می زند. بعضی محققان تعداد ابیات آن را تا 123 بیت نوشته اند. آنچه دعبل در اشعارش از خاندان پیامبر(ص) در عصر بنی عباس توصیف می کند. فضایی لبریز از قتل و کشتار، اسارت، آتش زدن و غارت کردن است، کاری که تنها با کفار و مشرکان انجام می گرفت.
دعبل در مرثبه خود از یک یک شهدای اهل بیت علیهم السلام با ذکر مدفن آنها یاد می کند و فاطمه علیه السلام را به ندبه و زاری بر آنان دعوت می کند:

افاطم لوخلت الحسین مجدلاً
و قدمات عطشاناً بشط فرات

اذا للطمت الخد فاطم عنده
و اجریت دمع العین فی الوجنات

(خزاعی، 1409 ق، ص 35).
ترجمه: ای فاطمه اگر گمان می کردی که روزی حسین تو در کنار شط جاری فرات، لب تشنه جان خواهد داد، بی دریغ بر چهره می کوفتی و سیل اشک از دیده جاری می کردی!

أری فیئهم فی غیرهم متقسماً
و أیدیهم من فیئهم صفرات

حق ایشان را در دست های خیانکار دیگران می بینم که به غارت می رود و در میان بیگانگان غاصب تقسیم می شود؛ در حالی که دست این مظلومان از حق خویش تهی و خالی مانده است.

 

نویسنده: دکتر سید علی رضا حجازی/ مرضیه محمدزاده
**استادیار دانشگاه قم/ دانشجوی دکترای مردم شناسی


منبع : شیعه شناسی- 23
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان