ماهان شبکه ایرانیان

کلّیاتى درباره مقتل و مقتل‏‌نگارى‏

براى بررسى متون منثور واقعه عاشورا ناگزیر از مطالعه آثار مکتوبى هستیم که تمام و یا قسمتى از آنها به گزارش گونه اى از وقایع قیام کربلا اختصاص یافته و رخدادهاى روز عاشورا را صحنه به صحنه و یا با مرورى کلّى و گذرا روایت کرده اند و گاه نیز به بررسى تحلیلى اهداف این قیام ماندگار و آثارى پرداخته اند که بر آن مترتّب بوده و هست و انگیزه الهى نهضت حسینى را ...

براى بررسى متون منثور واقعه عاشورا ناگزیر از مطالعه آثار مکتوبى هستیم که تمام و یا قسمتى از آنها به گزارش گونه ‏اى از وقایع قیام کربلا اختصاص یافته و رخدادهاى روز عاشورا را صحنه به صحنه و یا با مرورى کلّى و گذرا روایت کرده‏ اند و گاه نیز به بررسى تحلیلى اهداف این قیام ماندگار و آثارى پرداخته‏ اند که بر آن مترتّب بوده و هست و انگیزه الهى نهضت حسینى را مورد کند و کاو قرار داده ‏اند.
کلّیاتى درباره مقتل و مقتل‏‌نگارى‏

 

براى بررسى متون منثور واقعه عاشورا ناگزیر از مطالعه آثار مکتوبى هستیم که تمام و یا قسمتى از آنها به گزارش گونه اى از وقایع قیام کربلا اختصاص یافته و رخدادهاى روز عاشورا را صحنه به صحنه و یا با مرورى کلّى و گذرا روایت کرده اند و گاه نیز به بررسى تحلیلى اهداف این قیام ماندگار و آثارى پرداخته اند که بر آن مترتّب بوده و هست و انگیزه الهى نهضت حسینى را مورد کند و کاو قرار داده اند.
کتب مقاتل از رایج ترین و مهم ترین منابعى به شمار مى روند که هر پژوهشگرى براى بررسى این حادثه خون نگار ناگزیر از مطالعه و بررسى آنها است و از همین رو با طرح کلّیاتى درباره مقتل و مقتل نگارى مى خواهیم محدوده این قلمرو تاریخى و ماتمى را مشخّص کنیم و سپس در بخشى از این قلمرو وسیع به بررسى متونى بپردازیم که به واقعه عاشورا و شهداى کربلا اختصاص دارند. بدیهى است نتیجه حرکت در چنین قلمرو کران ناپیدایى مى تواند در یک گزارش منقّح چندین هزار صفحه اى به شیفتگان مکتب عاشورا ارائه شود، ولى از عنوان این اثر مى توان دریافت که اوّلًا بخش عظیمى از این قلمرو که اختصاص به آثار منظوم عاشورایى دارد از محدوده این پژوهش فراتر است و ما پیش از این در «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسى» «1» تفصیلًا به آن پرداخته ایم.

ثانیاً به خاطر حوصله تنگ این مقال ناگزیریم در بررسى تنون منثور نیز به سراغ آثارى برویم که مشخّصاً تفکّر و برداشت خاصّى از این رویداد ماندگار را بیان مى کنند و به تعبیر دیگر، نماینده قرائت خاصّى از فرهنگ عاشورا به شمار مى روند.

1. معانى لغوى مقتل
در کتب لغت، معانى مختلفى را براى «مقتل» ذکر کرده اند:
الف: محلّ قتل، جاى کشتن، کشتارگاه، قتلگاه.
ب: جایى از بدن انسان یا حیوان که هرگاه ضربتى بدان وارد شود، شخص کشته گردد، مانند شقیقه.
ج: کتابى که درباره وقعه کربلا تألیف شده. «1»
درباره معناى سومى که مرحوم دکتر محمّد معین در فرهنگ فارسى از اصطلاح «مقتل» به دست داده اند، ذکر این مطلب ضرورى است که موضوع برخى از مقاتل ربطى به حادثه عاشورا ندارد و این امر نشان مى دهد که در عرف مقتل نگارى به هر گزارش مکتوبى که حاوى مطالبى پیرامون قتل و یا شهادت یکى از شخصیّت هاى مطرح در تاریخ اسلام باشد، مقتل مى توان گفت.
علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در «الذّریعه» از چهارده مقتل نام مى برد که داراى عنوان مشترک «مقتل امیرالمؤمنین» (ع) اند که به قلم علماى بزرگ اسلامى نگارش یافته و چگونگى شهادت امیر مؤمنان على (ع) را مورد بررسى قرار داده اند. «2» نیز به اسامى کتبى برمى خوریم که از عناوین آنها مى توان به موضوعى که مورد عنایت نویسندگان آنها بوده، پى برد، براى نمونه:
«مقتل اولاد مسلم» از شیخ حسین عصفورى؛ «مقتل حجر بن عدى» از ابى مخنف و دو مقتل دیگر با همین عنوان از نصر بن مزاحم کوفى و هشام کلبى؛ «مقتل الحسن بن على» (ع) از ابى مخنف؛ «مقتل رشید و میثم و جویریّة بن مسهّر» از هشام کلبى و «مقتل زید الشّهید و تواریخه» از محمّد على هبة الدّین شهرستانى؛ که به زبان عربى اند و «مقتل سادات» از ابى القلم المولوى صغیر حسن ملقّب به شمس الهندى در دو جزء به زبان اردو، و «مقتل نامه» از نصیرالدّین به زبان فارسى که چند و چون آن براى ما مشخّص نیست و مؤلّف الذّریعة نام این اثر را از فهرست بنگال استخراج کرده است، «3» ولى در ادب فارسى معنایى که از مقتل به ذهن  متبادر مى گردد ارتباط تامّ و تمام با وقایع عاشورا دارد و نظر مرحوم دکتر معین در معناى سوم مقتل در میان پارسى زبانان از دیرباز مورد عنایت بوده است.
2. پیشینه مقتل نگارى در زبان عربى و فارسى
1- 2. مقتلِ ابوالقاسم اصبغ بن نباته مجاشعى تمیمى حنظلى:
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى، از این صحابه خاص امیر مؤمنان على (ع) به عنوان اوّلین مقتل نگار یاد مى کند و درباره او مى نویسد: «اقول والظّاهر انّه اوّل من کتب مقتل الحسین و کتابه اسبق کتب المقاتل»، «1» و برخى از محقّقان از ابومخنف لوط بن یحیى ازدى غامدى به عنوان نخستین مقتل نگار عاشورا یاد کرده اند که هم عصر با امام جعفر صادق (ع) بوده است «2» که قدمت زمانى اصبغ بن نباته بر او نیازى به توضیح ندارد.
بسیارى از محقّقان از جمله مؤلّف «روضات الجنّات» روضة الشّهداى ملّاحسین واعظ کاشفى (متوفاى 910 ه. ق) را به عنوان اوّلین مقتل پارسى معرّفى کرده اند «3» ولى بطلان این نظر بر اهل تحقیق پوشیده نیست؛ زیرا در قدمت زمانى برخى از متون منثورى که به نقل و بررسى وقایع عاشورا پرداخته اند، تردیدى وجود ندارد و در پیشینه نثر فارسى مى توان عناوین این آثار و موضوعاتى را که درباره حادثه کربلا نگاشته اند، به روشنى نشان داد و ما از آنها در اینجا به خاطر اهمیّتى که دارند به صورت گذرا یاد مى کنیم: 2- 2. ترجمه تاریخ طبرى:
مرحوم ملک الشعراى بهار از چهار کتاب زیر به عنوان قدیم ترین نثر فارسى یاد کرده اند که سومین آنها مورد استفاده ماست و ما به خاطر اهمیّت موضوع آنها را نقل مى کنیم:
الف- مقدمه شاهنامه ابومنصورى
ب- ترجمه تفسیر طبرى
ج- ترجمه تاریخ طبرى، که در سنه 356 هجرى به امر امیر ابوصالح منصور بن نوح سامانى که بر زبان ابى الحسن الفایق الخاصّة پیغام فرستاد سوى ابو على محمّد بن محمد البلعمى الوزیر، و وى آن را به پارسى درى برگردانید. این کتاب هم در غایت فصاحت و سادگى است.
د- حدود العالم من المشرق الى المغرب. «1»
3- 2. ترجمه «الفتوح» ابن اعثم (م 314 ه):
از محمد بن احمد مستوفى هروى، محقق سده ششم هجرى که از آن به نام هاى: فتوحات الشّام و تاریخ فتوح نیز یاد کرده اند. «2»
4- 2. مقتل الشّهداء:
تألیف شاعرى با تخلّص «عاصى» به زبان فارسى با تاریخ کتابت 887 ه. ق مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى ضمن معرّفى این مقتل فارسى مى نویسد: فیظهر انّه مقدّم على «روضة الشهداء» للکاشفى المتوفّى سنة 910 ه. ق. «3»
5- 2. مقتل الشّهداء:
تألیف ابو المفاخر رازى به زبان فارسى که بارها مورد استفاده ملّاحسین واعظ کاشفى قرار گرفته و در روضة الشهداء از آن یاد کرده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره این مقتل مى نویسند: ینقل عنه فى روضة الشّهداء کثیراً لا سیّما من منظوماته منها نظم رجز قاسم بن الحسن (ع) و منها نظم قول اهل الکوفة فى کتبهم الى الحسین (ع). «4»
6- 2. مقتل نور الائمّة:
تألیف ابو المؤیّد خوارزمى که ملّاحسین واعظ کاشفى در تألیف روضة الشّهداء از مطالب آن سود جسته است ولى تاریخ تألیف آن براى نگارنده این سطور مشخّص نشد. «5»
بر این اساس در قدمت زمانى این پنج اثر منثور پارسى- که کلًاّ و یا بخش هایى از آنها به روایت حادثه کربلا اختصاص دارد- بر «روضة الشّهداء» تردیدى وجود ندارد.
3. منابع مورد استفاده مقتل نگاران
بررسى منابع اوّلیّه اى که مورد استفاده مقتل نگاران سده هاى آغازین هجرى قرار گرفته، مى تواند در شمار اولویّت هاى موضوعى عاشورا نظر پژوهشگران را در روشن کردن صحّت و سقم متون کتب مقاتل به خود جلب کند، چرا که بدون ریشه یابى این گونه منابع نمى توان در نهایت به متن منقّح و قابل اعتمادى در زمینه رخدادهاى عاشورا دست یافت. پس از انجام این مهم، کار بررسى متون سایر مقاتل چندان دشوار نیست و مى توان با تکیه به مسلّمات تاریخ عاشورا و با عنایت به موارد اختلافى و تحریفى به پیرایش متون منثور عاشورایى پرداخت و نقاط قوّت و ضعف هر کدام از آنها را به روشنى نشان داد.
منابع اوّلیّه اى که مقتل نگاران سده هاى آغازین هجرى به آن عنایت داشته و مقتل نگاران سده هاى بعد از حاصل زحمات آنان در نگارش آثار خود سود جسته اند عبارت اند از:
1- 3. اخبار غیبى عاشورا:
که مبتنى بر احادیثى است که پیش از وقوع حادثه خون نگار عاشورا از رسول گرامى اسلام (ص)، امیرمؤمنان على (ع)، سلمان فارسى و دیگران روایت کرده اند و ابعاد این فاجعه را به تصویر کشیده اند، و ما براى نمونه به نقل شش مورد بسنده مى کنیم:
1) رسول گرامى اسلام (ص) حسین (ع) را که در آغوش مادرش بود برگرفت و فرمود:
خدا کشنده تو را، غارتگر تو را، و کسانى را که (در صف) زیان رسانندگان به تو قرار دارند لعنت کند، و خداوند در میان من و آنان که در مخالفت با تو (به دیگران) کمک مى کنند داورى خواهد کرد. فاطمه زهرا (س) پرسید که اى پدر! چه مى گویى؟! فرمود: دخترم! یاد آور آزار و ستم و مکر و تجاوزى شدم که پس از من و تو در حقّ او روا مى دارند، و در آن روز، او در میانِ جوانمردانى است که (در درخشندگى) همانند ستارگان آسمان اند و براى جان دادن و کشته شدن (در راه او) بر یکدیگر پیشى مى گیرند، انگار لشکرگاه و بار و بنه آنان و تربت شان را مى بینم. «1»
2) رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: انگار من او را مى بینم که به حرم من و آرامگاه من پناهنده مى شود، ولى پناهندگى او را برنخواهند تافت، و پس از آن به طرف قتلگاه و آرامگاه  خود- سرزمین کربلا، زمینى که با درد و ابتلا درآمیخته است- کوچ خواهد کرد و در آنجا گروهى از مسلمانان غیرتمند و فداکار به یارى او برمى خیزند، همان کسانى که بزرگان شهداى امّت من در روز رستاخیزند. «1»
3- هرثمة بن ابى مسلم مى گوید: در جنگ صفّین در رکاب على (ع) مى جنگیدیم و به هنگام بازگشت در سرزمین کربلا فرود آمدیم. على (ع) نماز صبح را در آنجا خواند و سپس کفى از خاک کربلا را برداشت و بویید و گفت: وه شگفتا از تو اى خاک! که در روز قیامت گروه گروه از تو برمى خیزند و بى حساب وارد بهشت مى شوند. «2»
4) از امام محمّد باقر (ع) روایت شده است هنگامى که على (ع) با دو تن از اصحاب خود از کربلا عبور مى کرد، چشمانش را قطرات اشک فرا گرفت و فرمود: اینجا خوابگاه سواران آنها است، اینجا بارانداز آنان است، و در همین جا خون آنان (بر زمین) ریخته مى شود؛ خوشا بر تو اى خاک که خون احبّا در تو خواهد ریخت! «3»
5) از امام جعفر صادق (ع) مروى است که على (ع) به هنگام عبور از سرزمین کربلا فرمود:
(اینجا) خوابگاه سواران و قتلگاه شهیدانى است که گذشتگان بر آنان پیشى نگیرند و آیندگان در زمره آنان قرار نمى گیرند. «4»
6) مسیّب بن نجبه فِزارى- که از سرآمدان «توّابین» بوده در «عینُ الورده» به هنگام رویارویى با سپاه عبیداللّه زیاد به همراه خونخواهان شیعه به شهادت رسیده است، اوّلین خطیب پرآوازه توّابین است که با خطبه هاى پرشور خود به بیدارى مردم پرداخت و پس از واقعه عاشورا از پاى ننشست و با یارى سلیمان بن صرد به خونخواهى شهداى کربلا برخاست و سرانجام جان خود را در این راه فدا کرد- او مى گوید: هنگامى که سلمان فارسى به دیار ما (عراق) رهسپار شد، من هم در شمار استقبال کنندگان از او بودم، سلمان (پس از ورود به عراق) به طرف کربلا رهسپار شد و در آنجا این سخنان را بر زبان راند: اینجا قتلگاه برادران من است، اینجا مکان بر زمین نهادن بار و بنه آنهاست، و در اینجا مرکب هاى خود را مى خوابانند، و اینجا محلّ ریختن خون آنهاست، در این سرزمین فرزند بهترین پیامبران و بهترین بازماندگان (امّت نبوى) کشته خواهد شد. «1»
این اخبار غیبى که پیش از وقوع حادثه کربلا عنوان شده است، غالباً مورد استناد مقتل نگاران اسلامى از سده هاى آغازین هجرى تا عصر حاضر قرار گرفته است.
2- 3. مجموعه نامه ها، سخنان و خطبه هاى امام حسین (ع) از آغاز حرکت تا شهادت:
مهم ترین منبعى که مى تواند اهداف نهضت شگرف کربلا و ابعاد ارزشى آن را مشخّص سازد، مجموعه نامه ها، سخنان و خطبه هاى امام حسین (ع) از آغاز شکل گیرى این رخداد بى نظیر تاریخى تا لحظه شهادت آن حضرت است. براى دستیابى به یک چنین منبع ارزشمندى نیاز تامّ و تمام به مطالعه متونى داریم که اوّلًا از نظر قدمت زمانى بر سایر متون تاریخى و روایى پیشى گیرد و ثانیاً مورد اعتماد اهل تحقیق باشد. با در نظر گرفتن این دو شاخصه مى توان به تدوین مجموعه مستندى پرداخت که معمار انقلاب کربلا سمت و سوى قیام خود را با اهدافى که بر آن مترتّب بوده است، به روشنى مشخّص مى کند و با همین شیوه منطقى است که مى توان این باغ همیشه بهار را از وجود خار و خس پرداخت و علف هاى هرزه و مزاحم را- که در تحریف این متن همیشه سرسبز دخیل بوده اند- شناخت و آنها را پیراست.
در اینجا به عنوان تیمّن و تبرّک به نامه ها و سخنان کوتاهى از امام حسین (ع) استناد مى کنیم که انتساب آن به امام (ع) مشهور است و حاوى خطوط اصلى و اساسى قیام ماندگار حسینى است، و ما در بررسى کتب تاریخى و مقاتل فارسى تفصیلًا به تبیین این دیدگاه ها خواهیم پرداخت و به هنگام ارزیابى قرائت هاى مختلفى که از فرهنگ عاشورا صورت گرفته است از نامه ها، سخنان، خطبه ها و رجزهاى عاشورایى بانى انقلاب شگرف کربلا سود خواهیم جست.
به درستى که من مرگ (در راه خدا) را جز سعادت و زندگانى با ستمگران را جز هلاکت و نابودى نمى دانم. «1»
آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده (: عبیداللّه بن زیاد) مرا در میان (انتخاب) مرگ و تسلیم (ذلّت بار) مخیّر ساخته ولى ذلّت از ما (خاندان پیامبر) فاصله دارد، ذلّتى که خداوند، ما و پیامبر خود و مؤمنان را (از پذیرش آن) باز داشته و به دور نگاه داشته است. امکان ندارد که مردان آزاده و غیرتمند تسلیم شدن در برابر ستمگران را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهند. «2»
امام حسین (ع) در نامه اى که براى مردم بصره نوشته اند، بر دو اصل مبنایى تکیه کرده اند:
(من در تشکیل حکومت اسلامى) شما را به کتاب خدا و سنّت رسول او فرا مى خوانم. «3»
امام حسین (ع) در نامه دیگرى که براى مردم کوفه مى نویسند، چهار شرط اساسى زمامدارى مسلمین را یادآور مى شوند:
به جان خودم سوگند فقط کسى شایسته امامت و زمامدارى (مسلمانان) است که به قرآن عمل کند، و عدالت را مبنا و اساس کار (خود) قرار دهد، و حق را گسترش دهد، و خود را وقف (خدمت در راه) خدا سازد. «4»
امام حسین (ع) پس از شهادت اصحاب و یاران وفادار خود، سپاه دشمن را به پیکار طلبید و هر کس را که در برابر او قرار مى گرفت از دم شمشیر مى گذرانید تا جایى که تعداد

بى شمارى از سپاهیان دشمن را از میان برداشت، و در گرماگرم کارزار این رجز حماسى را زمزمه مى کرد:
کشته شدن (در راه خدا) بهتر است از زیر بار ننگ و مذلّت رفتن، و ننگ و مذلّت (ظاهرى) بهتر است از ورود در آتش جهنّم. «1»
یکى از شعارهاى کوبنده امام حسین (ع) که متضمّن فلسفه قیام کربلا و اهداف این نهضت شگرف تاریخى است، این شعار است:
(اى مردم مسلمان!) مگر نمى بینید که به حق عمل نمى شود و کسى از باطل رویگردان نیست؟ (در چنین شرایطى جا دارد که) انسان مؤمن لقاى پروردگار خویش را بر چنین زندگى (نکبت بار) ترجیح دهد! «2»
امام حسین (ع) در وصیّت نامه خود با خطاب به برادرش- محمّد بن حنفیّه- مهم ترین عوامل زیربنایى حرکت الهى خود را توضیح مى دهد:
من براى استقرار صلاح و رستگارى در امت جدّم قیام کرده ام، و برآنم تا امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدّم- رسول خدا- و پدرم علىّ بن ابى طالب (ص) رفتار نمایم. «3»
امام حسین (ع) به هنگام رویارویى با سپاهیان حرّ بن زیاد ریاحى براى اتمام حجّت با آنها، ضمن تمسّک جستن به سخن رسول گرامى اسلام (ص)، علل دیگر قیام الهى خود را بیان مى کند:
اى مردم! پیامبر گرامى اسلام فرمود: هرگاه کسى سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال مى کند؛ پیمان خدا را مى شکند؛ بیت المال (مسلمین) را پاس نمى دارد؛ به حدود الهى تجاوز مى کند؛ و در قول و فعل، با او مخالفتى نکند، سزاوار آن است که خداوند در جایگاه همان سلطان ستمگرش قرار دهد؛ آگاه باشید که این قوم (: کارگزاران حکومت اموى) همین  رفتار ناشایست را دارند چرا که حرام ها را حلال و حلال ها را حرام کرده اند و با برهم زدن حدود الهى، مال خدا را براى خود برگرفته اند. «1»
اگر امام حسین (ع) در جاىْ جاى سخنان خود بر دو اصل «قرآن» و «عترت» تکیه مى کند، به خاطر آن است که جز این دو منبع عظیم و گرانسنگ نمى تواند پاسخگوى نیاز جامعه اسلامى باشد و کسانى که با شعار «حسبنا کتاب اللّه» در برابر خاندان عترت و طهارت قد علم کردند ناگزیر از تفسیر به رأى شدند که تدریجاً موجبات برداشت هاى نادرست و انحراف آمیز از کتاب آسمانى قرآن را فراهم آوردند.
خوشبختانه امروز، حقّانیّت کلام نورانى امام بر دانشمندان فِرقَ اسلامى آن چنان روشن و آشکار شده است که در تألیفات خود بر این دو اصل اصیل و مبنایى پاى مى فشارند:
امّت اسلامى در این امر اتّفاق نظر دارند که فرمانبرى از امراء و سلاطین هنگامى واجب است که با دلیل (عقلى و مبانى علمى) راه حق و صواب را تشخیص دهند، و این دلیل باید مبتنى بر «کتاب» و «سنّت» باشد. «2»
بنابر این شرط اساسى اولى الامرى اشراف داشتن به دقایق کلامى قرآن کریم و سنّت سنیّه رسول گرامى اسلام (ص) و عمل به آنها است، و از همین روى در روایات منقول از حضرات معصومین (ص) بر عدم اطاعت از دستوراتى که معصیت برانگیز باشد توصیه شده و بزرگ ترین جهاد را سخنى دانسته اند که متضمّن مفهوم عدالت در مقابل حکومت فرمانروایان ستمکار باشد «3» و این درست مخالف آن چیزى است که بانى سلسله اموى- معاویة بن ابى سفیان- مى اندیشید و بر زبان مى آورد و حکومت اموى را به جاى دین و دستورات دینى به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر معرّفى مى کرد:
«مردم در انجام هر کارى آزادند ولى به شرط آن که براى حکومت مشکل آفرین نباشد.» «1» چرا که این تفکّر غلط بر این اساس شکل گرفته بود که مردم دوست ندارند «نبوّت» و «خلافت» در خاندان پیامبر جمع شود! «2» و چه اندازه تفاوت است میان این گونه سخنان و کلام امیرمؤمنان على (ع):
هرگز ندیده اید که شما را به چیزى فرمان دهم مگر آن که خود قبلًا به آن عمل کرده ام و من هرگز شما را از چیزى پرهیز نداده ام جز آن که قبلًا آن را ترک کرده باشم. «3»
3- 3. سخنان و رجزهاى عاشورایى اصحاب و یاران فداکار امام حسین (ع):
از منابع مهمّى که مقتل نگاران در تجزیه و تحلیل وقایع عاشورا از آن سود جسته اند، گنجینه گرانسنگ سخنان رسا و رجزهاى بلند عاشورایى شهداى کربلا است.
از این سخنان و رجزهاى عاشورایى مى توان در تبیین اهداف قیام شگرف کربلا و مبانى زیر بنایى و شناخت مفاهیم ارزشى آن استفاده کرد و جمال جمیلى از صحنهْ صحنه عاشورا و مراتب جانبازى عاشوراییان به تصویر کشید که کار شیفتگان مکتب حسینى را در این آینه تمام نماى خداوندى به حیرت بکشاند؛ حیرتى که ریشه در عظمت وجودى و ابعاد ناشناخته شخصیّتى این عزیزان داشته باشد.
در بررسى کتب مقاتل فارسى، به مناسبت از این سخنان و رجزهاى ماندگار سخن به میان خواهد آمد، از این روى در اینجا به عنوان تیمّن و تبرّک فقط از رجز حماسى و شورآفرینى یاد مى کنیم که در حنجره علمدار کربلا به هنگام رویارویى با سپاهیان دشمن به گُل نشست و باورهاى ژرف او را به زیبایى تصویر کرد:
وَ اللَّهِ انْ قَطَعْتُموُا یَمینى انّى احامى ابداً عَن دینى «4»

4- 3. سخنان و خطبه هاى امام زین العابدین و حضرت زینب و اهل بیت امام حسین- علیهم السلام- در جریان سفر به کوفه و شام و مدینه:
در این خطبه ها و سخنان توفنده که همانند رگبار بى امان بر سر دشمنان آل اللّه و کارگزاران حکومت اموى باریده است، رگه هاى بسیار روشنى از حماسه و ایثار را مى توان به تماشا نشست و علل شکل گیرى قیام دوم کربلا را- که مکمّل قیام حسینى است- به رهبرى امام سجاد و حضرت زینب کبرى- علیهما السلام- مورد کنکاش دقیق قرار داد.
براى آشنایى بیشتر با ابعاد این خطبه هاى تاریخى و ماندگار ناگزیر از نقل آنها هستیم، خطبه هایى که مسلّماً در شکل گیرى نهضت توّابین نقش اساسى داشته اند و براى بررسى متن خونبار عاشورا باید از این منابع متقن سود جست.
پس از ورود کاروان اسیران به شهر کوفه، حضرت زینب کبرى (س) براى آشنایى اهالى آن شهر با مظالمى که بر آل اللّه رفته بود، ناگزیر از ایراد خطبه شد، خطبه اى توفنده و شورآفرین که موجبات تداوم انقلاب حسینى را فراهم ساخت.
بشیر بن خُزیم اسدى مى گوید به هنگام ایراد خطبه، به جانب زینب کبرى نگریستم؛ به خدا سوگند زنى را سخنورتر از او ندیدم؛ گویا کلمات على (ع) از زبان او فرو مى ریخت؛ و هنگامى که فرمان ساکت باش داد، نه تنها نفس هاى مردم در سینه هاى آنان زندانى شد بلکه زنگ هاى شتران نیز از صدا افتاد! سپس به ایراد خطبه پرداخت:
به نام خداوند بخشنده و مهربان، خدا را ستایش مى کنم و بر جدّم رسول خدا (ص) و خاندان پاک او درود مى فرستم. اى مردم کوفه! اى اهل مکر و نیرنگ! آیا براى ما گریه مى کنید؟! اشک چشمانتان از چکیدن باز نماند و ناله هاى شما نیز به خاموشى نگراید! مَثَل شما (مردم کوفه) مَثَل زنى است که رشته هاى خود را پس از بافتن از هم باز کند! شما (مردم) ایمانتان را وسیله مکر و خیانت در میانه خود قرار دادید و رشته ایمانتان را پس از بستن گشودید! در میان شما جز خودفروشى و خودستایى و تباهى و فساد، و سینه هایى پر از کینه و تملّق- تملّقى- همانند تملّق کنیزان و غمّازى با دشمنان، خصلتى وجود ندارد. شما همانند گیاهانى هستید که در مزبله ها مى رویند که در خورِ خوردن نیستند؛ و به گچى مى مانید که زینت فزاى قبورند و استفاده دیگر از آنها نمى شود! چه توشه زشتى براى عالم آخرت ذخیره کرده اید که خشم خدا
را برانگیخته و عذاب همیشگى را براى شما آماده کرده است. آیا پس از کشتن (بهترین افراد خاندان و یاران) ما، بر حال ما گریه مى کنید و خود را مورد سرزنش قرار مى دهید؟! آرى به خدا سوگند (شما سزاوار آنید که) بسیار گریه کنید و کمتر بخندید، چرا که شما (کسانى هستید که با دستان خود) لکّه ننگ زمانه را بر دامان خود افکندید (لکّه اى) که آن را با هیچ آبى نمى توان شست؛ چگونه مى توان شست (خونى را که با) کشتن پسر رسول خدا (ص) و سیّد جوانان اهل بهشت (بر دامانتان نشسته است)؛ خون همان کسى که در کارزارها و گرفتارى ها پناه شما و به هنگام احتجاج با دشمنان رهنماى شما بوده است و شما در سختى ها و ناگوارى ها به او پناه مى بردید و (آداب) دین و شریعت را از او مى آموختید؟! آگاه باشید که وزر و وبال بزرگى را مرتکب شدید، از رحمت خدا دور باشید و هلاکت بر شما باد! این است و جز این نیست که کوشش شما (سرانجام) به ناامیدى و حرمان منتهى شد و دستان شما (از رحمت خداوندى) کوتاه گردید و سوداى شما موجب زیان و خسران شما شد و خشم خدا را بر جان خود خریدید و ذلّت و بیچارگى شما را فرا گرفت.
اى اهل کوفه! واى بر شما آیا مى دانید چه جگرى را از رسول خدا شکافتید (و سوزاندید) و چه گوهر (مستورى) از او را از پرده برون آوردید و چه خونى از او بر زمین ریختید و چه (پرده) حرمتى را از او دریدید؟! (شما اى مردم کوفه!) کار ناشایستى انجام داده اید و به جنایت بزرگى دست و یازیده اید و ستم عظیمى را به بزرگى زمین و آسمان (در حقّ ما خاندان پیامبر) روا داشته اید؛ آیا تعجب خواهید کرد که آسمان (از این همه ستم و ناسپاسى بر حال ما) خون گریه کند؟ و تردیدى نیست که عذاب آخرت (براى شما) دشوارتر و خوارکننده تر است و در آن روز هیچ کس به یارى شما برنخواهد خاست! پس به خاطر این مهلت (کوتاه و زود گذر) خداوند، احساس سبکبارى نکنید (و جنایاتى که مرتکب شده اید فراموشتان نشود) و از حدّ خود پاى فراتر ننهید، چرا که خداوند در امر انتقام، شتاب روا نمى دارد و از این که (فرصت) انتقام از دست رود، هراسى ندارد (زیرا فرصت ها را همو مى آفریند) (بدانید که) پروردگار شما در کمین و در انتظار شما است.
راوى مى گوید به خدا سوگند که در آن روز مردم (کوفه) را حیران و سرگردان مى دیدم در حالى که مى گریستند و دستان خود را (از سر شرمندگى) به دندان مى گزیدند. پیرمردى را مشاهده کردم که در کنار من ایستاده بود در حالى که محاسن (سپید) او از اشک چشمش تر شده بود و با خود زمزمه مى کرد: «پدر و مادرم به فداى شما باد! پیران شما بهترین پیران؛ جوانان شما بهترین جوانان؛ و زنان شما بهترین زنان؛ و خاندان شما بهترین خاندان ها هستند که هرگز خوار نمى گردند و شکست نمى خورند.» «1»
خطابه فاطمه بنت الحسین- علیهما السلام- به هنگام ورود به شهر کوفه على رغم ایجازى که دارد، داراى نکاتى آموزنده و راهگشا است که قسمت هاى کوتاهى از آن را براى نقل در این اوراق برگزیده ایم:
... اى اهل کوفه! اى اهل مکر و خدعه! خداوند ما را به شما مبتلا ساخت و شما را به وسیله ما امتحان کرد و ما را به این آزمون ستود، ماییم گنجینه علم و فهم و حکمت او و حجّت خدا براى همه سرزمین ها بر روى زمین .... شما ما را تکذیب و تکفیر کردید و ریختن خون ما را مباح دانستید و جنگیدن با ما را حلال و چپاول اموال ما را روا داشتید. گویا ما از اسیران ترکستان و کابل بودیم! ... اى اهل کوفه! شیطان شما را فریفت و از راه راست منحرف ساخت و چنان پرده جهل در مقابل چشمان شما کشید که شما دیگر هدایت نخواهید شد ...»»

نوشته اند هنگامى که خطابه آتشین فاطمه بنت الحسین به اینجا رسید، مردم کوفه با صداى بلند گریستند و گفتند: «اى دختر پاکان! دل ها و سینه هاى ما را- با این خطابه- آتش زدى و جگرهاى ما را در آتش اندوه سوزاندى. دیگر بس کن» «3» و فاطمه ساکت شد.
خطابه امّ کلثوم (س) دختر امیر مؤمنان على (ع) از حنجره اى بغض آلود و با چشمانى گریان در آن روز فراموش ناشدنى، ابعاد دیگرى از قیام ماندگار حسینى را آشکار ساخت و ستم کوفیان را در حقّ شهداى کربلا به تصویر کشید به گونه اى که کوفیان را در حسرتى دامنه دار فرو برد و دلهاى سنگى آنان را به بیقرارى واداشت. «4»
خطابه کوبنده امام زین العابدین پیش از ورود به دارالاماره کوفه، مکمّل خطابه هاى آتشین زینب کبرى، فاطمه بنت الحسین و امّ کلثوم- علیهم السلام- و نمایانگر ابعاد دیگرى از فاجعه اى بود که به همدستى کوفیان در سرزمین کربلا شکل گرفت.
امام سجّاد (ع) در ابتداى خطبه تاریخى خود به نصیحت کوفیان پرداخت و هنگامى که آنها به ظاهر همدلى نشان دادند و اظهار اطاعت کردند فرمود:
هیهات! هیهات! اى مردم غدّار حیله باز که جز نیرنگ خصلتى در میان شما نیست! آیا مى خواهید آن چه را که بر سر پدران من آوردید در حقّ من نیز روا دارید؟! به خدا سوگند که چنین امرى امکان پذیر نیست، چرا که هنوز جراحات دل من بهبود نیافته و مصیبت جدّم رسول خدا و پدر و برادرانم را فراموش نکرده ام و تلخى آن از کام من بیرون نرفته و- مرور آن فاجعه- گلوى مرا مى فشارد و اندوه آن در سینه من هنوز جریان دارد .... «1»
5- 3. روایات منقول از امامان معصوم علیهم السلام درباره شهادت امام حسین (ع):
روایات بسیارى از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده است که مورد استفاده مورّخان اسلامى و مقتل نگاران عاشورا قرار گرفته و از منابع عمده مقتل نگارى در زبان فارسى به شمار مى رود و ما براى تیمّن و تبرّک به نقل معدودى از آنها بسنده مى کنیم:
1) امام محمّد باقر (ع) فرموده اند:
ما بَکَتِ السَّماءُ عَلى احَدٍ بَعْدَ یَحیى بن زکریّا الّا علَى الحسین بن على- علیهما السلام- فَانَّها بَکَتْ عَلَیه اربعینَ یوماً. «2»

بعد از- شهادت- یحیى بن زکریّا (ص) آسمان در شهادت کسى نگریست مگر در شهادت امام حسین (ع)، که به مدّت چهل روز براى مصیبت او گریه کرد!
2) امام صادق (ع) گریه و بیتابى کردن در رخدادهاى تلخ را براى بندگان خدا امرى مکروه دانسته اند مگر در مصیبت امام حسین (ع) که امرى پسندیده است و پاداش خداوندى را در پى دارد:
انَّ البُکاءَ وَ الجَزَعَ مَکروهٌ لِلْعَبدِ فى کُلِّ ما جَزَعَ، ما خَلَا البُکاءَ وَ الجَزَعَ عَلَى الحسین بن على- علیهما السلام- فَانَّهُ فیهِ مأجور. «3»

3) از امام علىّ بن موسى الرّضا- علیهما السلام- نقل شده است همین که ماه محّرم آغاز مى شد دیگر آثار سرور در چهره پدرم دیده نمى شد و نشانه هاى اندوه سیماى او را فرا مى گرفت و این حالت تا روز عاشورا ادامه پیدا مى کرد که آن روز، روز حزن و گریه او بود و مى فرمود در چنین روزى امام حسین (ع) کشته شد:
کانَ ابى- اذا دَخَلَ شَهْرُ المحَّرم- لا یُرى ضاحکاً، وکانَت الکآبَةُ تَغْلِبُ عَلَیه، حتَّى یَمْضى مِنْه عَشرةُ ایّامٍ، فاذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلِکَ الیَوْمُ یَوْمَ مَصیبَتِهِ و حُزْنِهِ و بُکائِهِ، و یَقول: هُوَ الْیَوْمُ الّذى قُتِلَ فیهِ الحسین (ع). «1»

4) از امام علىّ بن موسى الرّضا (ع) نقل شده است که مصیبت امام حسین (ع) چشمان ما را در اثر ریزش اشک خسته و مجروح کرده است، و عزیزان ما در دیار کربلا به خوارى در آمدند.
مصایب آن روز- عاشورا- آن چنان عمیق و ریشه دار است که ما را براى همیشه غمگین و داغدار کرده است:
... انَّ یَوْمَ الحسین اقْرَحَ جُفونَنا و أسْبَلَ دُموعَنا و أذَّلَ عزیزنا بِارضِ کَرْبٍ وَ بَلا و اورَثْتَنا الکَرْبَ وَ البَلاء الى یَوْمِ الانْقِضاء. «2»

5) از امام محمّد تقى (ع) نقل شده است که اگر کسى در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان امام حسین (ع) را زیارت کند بیست و چهار هزار فرشته و پیامبر مرسل با او مصافحه مى کنند و اینان همان گروهى هستند که از پیشگاه خداوند متعال براى زیارت حسین (ع) در چنین شبى رخصت مى طلبند، شبى که امید است همان شب قدرى باشد که تمامى امور بر اساس حکمت الهى سامان مى یابد:
مَن زارَ الحسین (ع) لَیلَةَ ثلاث و عشرین مِنْ شهرِ رَمضانَ- وَ هى اللَّیْلَةُ الَّتى یُرجى ان تَکونَ لَیْلَةَ القَدْرِ، و فیها یُفْرَقُ کُلُّ امرٍ حکیمٍ- صافَحَهُ اربَعةٌ وَ عِشرونَ الْفَ مَلَکٍ وَ نَبِىٍّ کُلُّهُم یَسْتَاْذِن اللّهَ فى زیارةِ الحسین (ع) فى تِلکَ اللَّیلَةِ. «3»

6) از امام هادى (ع) در فضیلت زیارت امام حسین (ع) روایتى نقل شده که حاکى از پاداش معنوى بى شمارى است که براى زایران تربت حسینى وجود دارد:

مَن خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یُریدُ زیارةَ الحسین بن على (ع) فَصارَ الىَ الفُراتِ فَاغْتَسَلَ مِنه، کَتَبَهُ اللّه مِنْ المُفلِحینَ، فاذا سَلَّمَ على ابى عبداللّه (ع) کُتِبَ مِنَ الفائِزینَ، فَاذا فَرَغَ مِنْ صَلوتِهِ اتاهُ مَلَکٌ فقال:
انَّ رسول اللّه (ص) یَقْرَؤُکَ السَّلامُ وَ یَقولُ لَکَ: امّا ذُنوبُکَ فَقَد غُفِرَلَکَ، فَاسْتَأنِف العَمَل. «1»

7) از امام حسن عسکرى (ع) روایتى منقول است که ناظر بر عظمت و حرمت مقام حسین بن على (ع) در پیشگاه خداوندى است، و نیز از وعده شهادت او و نیز گریه اهل آسمان و زمین در شهادت آن بزرگوار پیش از تولّدش خبر مى دهد، و ضمن آنکه پیروزى آن وجود نازنین را در ایام رجعت بازگو مى کند، ادامه امامت و شفاى تربت او را به عنوان پاداشى قلمداد مى کند که خداوند در زمره پاداش هاى جانبازى و شهادت آن امام بزرگوار در نظر گرفته است:
اللَّهُمَّ انّى اسئَلُکَ بِحَقِّ المَولودِ فى هذا الیَومْ، المَوْعود بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهلاله وَ وِلادَتِه، بَکَتْهُ السَّماءُ وَ مَن فیها و الارضُ وَ مَنْ عَلَیها، وَ لَمّا یَطا لا بَتَیْها، قتیلِ العَبَرَةِ وَ سَیِّدِ الاسرَةِ، المَمدودِ بِالنُّصرَةِ یَومَ الکَرّةِ، المُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ انَّ الأئمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ، وَ الشِّفاءَ فى تُربَتِهِ .... «2»

8) پایان بخش این قسمت، جملات حزن انگیز و حسرت آلودى است که به ابا صالح المهدى حجّة بن الحسن العسکرى- عجّل الله تعالى فرجه- منسوب است:
فَلَئِنْ اخَّرَتْنى الدُّهورُ وَ عاقَنى عَنْ نَصْرِکَ المَقدورُ، وَ لَم اکُنْ لِمَنْ حارَبَکَ مُحارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لکَ العِداوَةَ مُناصِباً، فَلَأُنْدِبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً، وَ لَابْکینَّ لَکَ بَدلَ الدُّموعِ دَماً .... «3»

اگر- گردش- زمانه به تأخیرم انداخت و مقدّرات- خداوندى- از یارى تو بازم داشت، و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بستیزم، ولى- در عوض- از صبح تا شب براى تو مى نالم و به جاى اشک خون مى بارم.
6- 3. مطالب منقول از همراهان امام که به فیض شهادت نایل نیامده اند:
تعدادى از اصحاب امام حسین (ع) در چند مرحله از مراحل شکل گیرى قیام حسینى حضور داشته اند و حتى برخى در روز عاشورا مجروح شده امّا از دست دشمنان جان به در برده اند. اینان مشاهدات خود را براى دیگران بازگو کرده اند که اینک در شمار منابع مقتل نگاران قرار دارد. از این گزارش هاى تاریخى مى توان بسیارى از نقاط مبهم قیام کربلا و رخداد عاشورا را روشن کرد.

حسن بن حسن بن علىّ بن ابى طالب علیهم السلام در جریان روز عاشورا زخم هاى بى شمارى برداشته، امّا به وسیله بستگان خود از معرکه جنگ رهایى یافته است. «1» وى معروف به حسن مثنّى است که در صداقت و وثاقت او تردید نکرده اند. افرادى مانند ضحّاک بن عبداللّه بن قیس مشرقى «2» و عقبة بن سمعان «3» از شخصیت هایى هستند که در مراحل شکل گیرى قیام ماندگار حسینى سهیم بوده اند ولى به فیض شهادت نرسیده اند و گزارشى که آنان از وقایع کربلا به دست داده اند مورد عنایت اهل تحقیق قرار داشته و دارد.
7- 3. مطالب منقول از مخالفان امام حسین (ع):
بعد از حادثه خونبار عاشورا، بسیارى از مخالفان امام حسین (ع) از کرده خود پشیمان شدند و برخى از آنان به صف «توّابین» پیوستند.
اینان مشاهدات خود را براى دیگران نقل کرده اند که مورد استناد مقتل نگاران قرار گرفته است.
8- 3. مشاهدات افراد بیطرف:
در میان راویان رخداد شگرف کربلا به اسامى افرادى برمى خوریم که نه در شمار سپاهیان امام حسین (ع) بوده اند و نه در شمار سپاه یزید. اینان مشاهدات خود را براى دیگران بازگو کرده اند که مورد استفاده مقتل نگاران قرار گرفته است.
عبیدالله بن الحر الجعفى «4» را مى توان به عنوان نمونه از این گروه نام برد.

منبع: پژوهشی در مقتل های فارسی، محمد علی مجاهدی.


منبع : پرتال مجمع جهانی اهل بیت علیه السلام
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان