آرزوى مرگ بحصول سلامت عقاید و درستى اعمال و اخلاق

براساس محتویات تورات که بخشى از آن در قرآن مجید آمده، و بر مبناى آیات قرآن و معارف حقه، و با توجه به فرمایشات پیامبران که در کتاب‌هاى حدیث نقل شده، اشتیاق به مرگ و انتقال از دنیا به آخرت نسیمى ملکوتى و حالتى معنوى است که از عمق ایمان به خدا و یقین به آخرت و اعمال صالحه و اخلاق حسنه و پاکى و طهارت درون بر میآید، و در سرزمین دل و گلستان قلب‌ میوزد، ...

براساس محتویات تورات که بخشى از آن در قرآن مجید آمده، و بر مبناى آیات قرآن و معارف حقه، و با توجه به فرمایشات پیامبران که در کتاب‏هاى حدیث نقل شده، اشتیاق به مرگ و انتقال از دنیا به آخرت نسیمى ملکوتى و حالتى معنوى است که از عمق ایمان به خدا و یقین به آخرت و اعمال صالحه و اخلاق حسنه و پاکى و طهارت درون بر میآید، و در سرزمین دل و گلستان قلب‏ میوزد، و صاحب آن بدون این که دغدغهاى بخاطر راه دهد، و ترسى او را فرا گیرد به تمناى مرگ و به انتظار حرکت از دنیا به آخرت، و آسوده شدن از این مضیقه‏ها و محدودیت
آرزوى مرگ بحصول سلامت عقاید و درستى اعمال و اخلاق

 

براساس محتویات تورات که بخشى از آن در قرآن مجید آمده، و بر مبناى آیات قرآن و معارف حقه، و با توجه به فرمایشات پیامبران که در کتاب‌هاى حدیث نقل شده، اشتیاق به مرگ و انتقال از دنیا به آخرت نسیمى ملکوتى و حالتى معنوى است که از عمق ایمان به خدا و یقین به آخرت و اعمال صالحه و اخلاق حسنه و پاکى و طهارت درون بر میآید، و در سرزمین دل و گلستان قلب‌ میوزد، و صاحب آن بدون این که دغدغهاى بخاطر راه دهد، و ترسى او را فرا گیرد به تمناى مرگ و به انتظار حرکت از دنیا به آخرت، و آسوده شدن از این مضیقه‌ها و محدودیت‌ها و آلام و مصائب بر میآید و در درونش مترصد استقبال از پیک مهربان خدا که به مؤمنان عجیب مهربان و بامحبت است میشود و با رو به رو شدن با ملک الموت با خوشى و سلامت و بشارت یافتن به بهشت و روح و رحمت آماده رفتن به جهان آخرت و دست یافتن به نعمت‌هاى ابدى بهشت میگردد، بهشتى که بر پایه معارف مستدل الهى جز محصول ایمان و عقاید حقه و اعمال شایسته و اخلاق حسنه نیست.

روایات اهل بیت به دنبال آیات قرآن و مطالب دیگر کتاب‌هاى آسمانى چنین انسانى را مستعد و آماده موت شمرده اند، انسانى که وسایل مرگ راحت و رسیدن به آخرت آباد را براى خود بفرمان حق فراهم آورده و از انتقال به عالم بعد با عبور از پل مرگ ترس و حزنى براى او نیست.

فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‌ «1»

نهایتاً کسانى که از هدایت من و آئین و دینم و حلال و حرامم پیروى کنند در هیچ حالى به ویژه بهنگام مرگ براى آنان هیچ بیمى نیست و اندوهگین نمیشوند.

آرى سعادت و خوشبختى انسان و سلامت دنیا و آخرتش و امنیت باطنش و اشتیاقش به مرگ که نقطه حرکت به سوى لقا و قرب الهى است محصول هدایت و عمل به دین خداست، و هدایت جلوه وحى و میوه شیرین نبوت و امامت است، که هر کس در این وادى وارد شود و ثابت قدم بماند اهل بهشت است و بهشت محصول قبولى اعمال و رضایت و خوشنودى حق از عبد است.

چنین انسان‌هائى بخاطر گره خوردن وجودشان به ایمان به خدا و آخرت و متخلق شدنشان به اخلاق الهى، و حرکات مثبت و شایسته و صالحشان گرچه چون شمع بسوزند براى دیگران زداینده ظلمت و روشنکننده فضاى حیات و زندگى هستند.

آنان به زبان پیامبر به زمین تشبیه شده‌اند یا از باب فروتنى و تواضعشان که به آسانى قدم در دایره تکالیف و مسئولیت‌ها میگذارند، چون زمین که متواضعانه همه خواسته‌هاى حق را از طریق خورشید و هوا و آب و باد و باران میپذیرد و مسئولیتش را براى تغذیه موجودات زنده انجام میدهد.

با از باب این که قدم حق را در سرزمین وجودشان با همه شرایط و قیود میپذیرند، چونان که زمین قدم موجودات زنده را بر سر خود پذیرفته، یا از باب این که مانند زمین که دور خورشید میچرخد دور حق میچرخند و از فیوضات الهیه بهره مند میشوند، یا از باب این که مانند زمین که منبع رزق و روزى براى موجودات زنده است منبع خیرات و برکات براى دیگران اند.

اما اهل شقاوت و تیره بختى و اهل ظلم و گناه و اهل خطا و معصیت که از مصادیق اکملشان یهودى‌هاى نژادپرست، و حس گرا، و مادى صفت هستند، شقاوت و تیره بختى شان محصول ضلالت و گمراهى و ضلالتشان نتیجه غرور و کبر و تعصب‌هاى بیجا و در یک کلمه ضلالتشان محصول تلخ عبادت براى شیطان و اسارت در بند هواى نفس است.

ضلالتى که در آنان انحراف فکرى و اختلال روانى بوجود آورده، و دست آنان را براى ارتکاب هر گناه معصیتى و هر ظلم و جنایتى باز گذاشته و از آنان ملّتى لجوج، کینه توز، گوساله پرست، بنده ثروت، اسیر هوا، گرفتار خیالات و

اوهام و منبعى از هر فساد و افساد، جنایت و بیدادگرى ساخته و بقول قرآن آنان را تبدیل به هیزم دوزخ نموده است!!

وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً: «2»

و اما منحرفان از حق به یقین هیزم دوزخ اند.

با توجه به این همه انحراف، و عصیان و گناه و ستم و جنایت و خیانت و ظلم و فساد و افساد، و بیدادگرى نسبت به دیگران، و تخریب ارزش‌ها، و ایجاد ناامنى در زندگى دیگران چگونه آرزوى مرگ کنند و انتقال به عالم آخرت را مشتاقانه استقبال نمایند، اینجاست که خداوند بزرگ که از درون و برون همه موجودات و ذرات هستى آگاه است میفرماید: این قوم هیچ گاه آرزوى مرگ نمیکنند و فکر مردن را هرگز به ذهن خود راه نمیدهند!

وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً به چه سبب آرزوى مرگ نمیکنند، و اندیشه‌اش را به درون خود راه نمیدهند، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ‌ بخاطر انواع جنایات و ستم‌ها و گناهان و معاصى و فساد که مرتکب شده‌اند و براى خود از پیش فرستاده و ذخیره کرده اند، این خداست که وضع ستمکاران و درون و برونشان آگاه است که با قاطعیت اعلام میکند اینان هرگز آرزوى مرگ نمیکنند و بر این اساس باید گفت که ادعایشان نسبت به این که آخرت و همه نعمت‌هایش ویژه ماست و دیگر اقوام و ملل سهمى از آن ندارد ادعائى صد در صد دروغ و بیپایه و بیمایه و بافته اوهام عنکبوتى و خیالات شیطانى آنان است، اینان اگر به سلامت و رفاه و سعادت خود در آخرت و سهم برى از نعمت‌هاى جاوید آن اطمینان داشتند از مرگ نمیهراسیدند و آن را براى نجات یافتن از مضیقه‌ها و محدودیت‌هاى زندگى دنیا و مصائب و آلامش آرزو میکردند و با همه وجود از این انتقال استقبال مینمودند.

استعداد براى موت‌

در روایات اهل بیت بابى بسیار مهم به عنوان آمادگى و استعداد براى موت عنوان شده که دانستن دیدگاه‌هاى آن بزرگواران که آگاه به همه حقایق بودند در این زمینه لازم است.

از حضرت عسگرى (ع) از پدران بزرگوارش روایت شده:

«قیل لامیرالمؤمنین (ع) ماالاستعداد للموت؟ قال: اداء الفرائض، واجتناب المحارم، والاشتمال على المکارم، ثم لایبالى أوقع على الموت، ام وقع الموت علیه، والله مایبالى ابن ابیطالب اوقع على الموت، ام وقع الموت علیه:» «3»

به امیرمؤمنان گفتند: آمادگى براى مرگ و استعداد براى انتقال از دنیا به آخرت به چه امورى است؟ حضرت پاسخ داد: عمل به واجبات الهى، دورى جستن از همه حرام‌ها، احاطه داشتن ارزش‌هاى اخلاقى بر درون و برون، سپس براى کسى که آراسته به این حقایق باشد باکى نیست که او در کام مرگ افتد، یا مرگ بر او واقع شود، به خدا سوگند پسر ابوطالب هیچ باک و دغدغهاى ندارد از این که به مرگ افتد، یا مرگ او را فرا گیرد.

امام (ع) در خطبه معروف به وسیله میفرماید:

«لاغائب اقرب من الموت، ایها الناس انه من مشى على وجه الارض فانه یصیر الى بطنها، واللیل والنهار مسرعان فى هدم الاعمار، ولکل ذى رمق قوت، ولکل حبة آکل وانت قوت الموت، وان من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد، لن ینجو من الموت غنى بماله، ولافقیر لاقلاله:» «4»

غائب از نظرى نزدیک‌تر از مرگ نیست، اى مردم بیتردید هرکه بر پشت زمین قدم میزند، به سوى زیرزمین و خانه گور میرود، شب و روز شتابانه در نابود کردن عمر درکارند، براى صاحب جانى رزقى است، و براى هر دانه نباتى خورندهاى است، و تو اى انسان خوراک مرگى، روزگار شناس، و قدر دادن عمر از مهیا نمودن خود براى مرگ به وسیله ایمان و عمل غفلت نمیورزد، ثروت مند با نیروى ثروتش راه نجاتى از مرگ ندارد، و تهیدست و فقیر به خاطر تهیدستى‌اش از مرگ در امان نمیماند.

حضرت باقر (ع) میفرماید امیرمؤمنان در کوفه پس از خواندن نماز عشا سه بار مردم را ندا نداد تا جائى که اهل مسجد صداى حضرت را شنیدند:

«ایها الناس تجهزوا رحمکم الله فقد نودى فیکم بالرحیل، فما التعرج على الدنیا بعد نداء فیها بالرحیل، تجهزوا رحمکم الله وانتقلوا بافضل مابحضرتکم من الزاد وهو التقوى، واعلموا ان طریقکم الى المعاد، وممرکم على الصراط، والهول الاعظم امامکم، وعلى طریقکم عقبته کؤد، ومنازل مهولة مخوفة، لابد لکم من الممر علیها والوقوف بها فاما برحمة من الله فنجاة من هولها و عظم خطرها، وفظاعة منظرها وشدة مختبرها واما بهلکة لیس بعدها انجبار؟؟:» «5»

مردم خدا شما را رحمت کند، با ابزار و وسائل لازم آماده شوید که شما را به کوچ کردن از دنیا خوانده اند، با دعوت شدنتان به کوچ از دنیا این توقف و درنگ بر دنیا چیست؟ برترین چیزى را که در اختیار دارید و آن تقواست به آخرت خود انتقال دهید، بدانید که نهایتاً راه شما به سوى معاد، و عبورتان بر صراط است، هول و ترس بزرگ‌تر پیش روى شماست، در مسیرتان عقبه سخت و پرمشقتى وجود دارد، و منازل هولناک و ترس آورى قرار دارد، که شما را عبور از آنها و توقف در آنها چارهاى نیست، نجات از امور ترسناک دنیاى بعد، و بزرگى شأن و مقامش، و زشتى منظره‌هایش، و سختى عالم و آگاه به حقیقت اعمالش از طریق رحمت خدا میسر است، یا نهایتاً افتادن در چاه هلاکتى است که پس از آن روشکستگى‌اش جبران ندارد.

از معصوم (ع) روایت شده:

«حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا، و زنوا اعمالکم بمیزان الحیاء قبل ان توزنوا:» «6»

وجودتان را پیش از آن که به محاسبه بکشند، خود به محاسبه بکشید، و اعمال و کردارتان را در ترازوى حیا بسنجید، پیش از آن که آنها را بسنجند و محکومتان کنند.

روایت شده یحیى (ع):

«یفکر طول اللیل فى امر الجنة والنار، فیسهر لیله ولایأخذه نوم، ثم یقول عندالصباح: اللهم این المفر واین المستقر؟ اللهم الا الیک:» «7»

همه شب را در مسئله بهشت اندیشه میکرد، شبش را بیدار بود و خواب او را در کام خود نمیبرد، سپس هنگام صبح میگفت: خدایا راه فرار کجاست، و استقرار در چه ناحیهاى است، خدایا مفر و مستقر جز به سوى تو نیست.

از حضرت باقر (ع) روایت شده:

«ینادى مناد کل یوم: ابن آدم لد للموت، واجمع للفناء وابن للخراب:» «8»

فرزند آدم به دنیا آور براى مردن، اندوخته کن براى از بین رفتن بنا کن براى خراب شدن.

از رسول خدا سؤال شد:

«اى المؤمنین اکیس؟ قال: اکثرهم ذکرالموت، اشدهم لاستعداداً:» «9»

کدام یک از مؤمنان زیرک‌تر است؟ فرمود: آن که بیشتر یاد مرگ است، و در مهیا شدن براى موت از همه کوشاتر است.

از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«جاء جبرئیل الى النبى فقال: یا محمد عش ماشئت فانک میت، و احبب من شئت فانک مفارقه، واعمل ما شئت فانک ملاقیه:» «10»

هرگونه که خواهى زندگى کن بیتردید میمیرى، و هرکس را بخواهى دوست داشته باش یقیناً از او جدا میشوى، و هر کارى میل دارى انجام ده که بیشک همان را دیدار خواهى کرد.

به حضرت زین العابدین گفتند: بهتر چیزى که عبد براساس آن میمیرد چیست؟ فرمود:

«ان یکون قد فرغ من ابنیته و دوره و قصوره، قیل وکیف ذلک قال: ان یکون من ذنوبه تائبا، وعلى الخیرات مقیماً یرد على الله حبیبا کریماً:» «11»

این که از بناها و خانه‌ها و قصرهایش آسوده و آزاد گردد، گفتند: چگونه این آسودگى میسر است؟ فرمود: پیش از مرگش با توبه واقعى از گناهانش پاک شود، و بر انجام خیرات پابرجا باشد، و محبوب و بزرگوار بر خدا وارد گردد.

امام صادق (ع) فرمود:

«اذا آویت الى فراشک فانظر ماسلکت فى بطنک وماکسبت یومک، واذکر انک میت وان لک معاداً:» «12»

چون در رختخواب استراحتت جاى گرفتى با دقت بنگر که چه لقمهاى وارد شکمت کردى، و در امروزت چه به دست آوردى، و توجه داشته باش که مرگت حتمى است و براى تو بدون تردید بازگشتى به سوى خداست.

 

اعمال و اخلاق زشت زمینه ترس از مرگ است‌

اگر ملاک ترس از مرگ غفلت و جهل به حقایق نباشد، یا سبب بیم از مرگ قطع از حیات و زندگى و به خیال باطل فنا و عدم ابدى نباشد، پس علت بیم و وحشت و خوف و ترس از مرگ با توجه به اعتقاد به قیامت اعمال و اخلاق زشت است که محصولش بیتردید دوزخ و جهنم و کیفر و عقاب خواهد بود.

البته خائن و ظالم و فاسد و مفسد، و گناهکار و طاغى، و شرور و فتنه گر باید از مرگ و انتقال به عالم آخرت که عالم پاداش و کیفر است بترسد.

مگر افتادن در عرصه تنهائى و بییارى، و غلطیدن در ظلمات قیامت که ثمره ظلم است، و دچار شدن به کیفر گناه و عذاب معصیت ممکن است بدون ترس باشد؟

آن که مؤمن و دوست خدا و محبوب حق است، و با همه وجود به آئین خدا عمل کرده باید از آخرت که در حقیقت جاى ورود به عرصه گاه لقا، و لحظه نشستن در مقام قرب است بترسد یا از آن استقبال کند؟

ترس براى پاکان بیمعنى، و براى ناپاکان حتمى و قطعى است.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بقره 38.

(2)- جن 15.

(3)- امالى صدوق 67.

(4)- امالى صدوق 193.

(5)- بحار 71 چاپ بیروت، ص 263، ح 3.

(6)- بحار، ج 70، ص 73.

(7)- مصباح الشریعه 58.

(8)- بحار چاپ بیروت ج 71، ص 266.

(9)- بحار، ج 71، ص 267.

(10)- بحار، ج 71، ص 267.

(11)- بحار، ج 71، ص 267.

(12)- بحار، ج 71، ص 267.

 

برگرفته از

کتاب: تفسیر حکیم، ج‌لد سه

نوشته: استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان