به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی سبحانی در همایش ملی فلسفه اصول فقه که پنج شنبه، 21 آذر ماه، در تالار اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه قم برگزار شد بیان کرد: فلسفه گاهی به صورت مجرد و گاهی به صورت مضاف به کار میرود، اگر مجرد بود همان فن اعلی است همان علمی که در احوال موجود بما هو موجود بحث میکند اما اگر کلمه فلسفه به صورت مضاف استفاده شود مانند فلسفه فقه، فلسفه اصول و فلسفه تاریخ در اینجا نباید گرفتار تعریف فلسفه شویم؛ زمانی که فلسفه اضافه به علم دیگری میشود مانند فلسفه اصول فقه، مقصود علمی است که بتواند یک رشته اموری مربوط به آن علم از نگاه بیرونی را تحلیل و تبیین کند.
فلسفه علم اصول در حقیقت مطالعه علم اصول از برون است
وی افزود: فلسفه علم اصول در حقیقت مطالعه علم اصول از برون است علمی که از درون عهدهدار اموری مربوط به علم دیگر، یعنی فقه است. بنابراین هر علمی را میشود از دو زاویه نگاه کرد از درون که خود علم است و از برون که فلسفه آن علم است. بنابراین مباحث درونی اصول فقه شامل بحث الفاظ، اوامر، نواهی، مطلق و مقید و دیگر مباحث علم اصول فقه میشود اما اگر از برون مطالعه میشود و به عبارت دیگر بخواهد به صورت فلسفه علم اصول مطرح شود باید هفت موضوع مورد بررسی قرار گیرد.
این مرجع تقلید اظهار کرد: غرض از تاسیس علم اصول فقه، چیستی مبانی اصول فقه، چگونگی تدوین تاریخ اصول فقه، روشهای مختلف مورد استفاده در تدوین مسائل این علم، شناختشناسی موضوع علم اصول، چیستی ماهیت این علم که آیا این علم تکوینی است یا اعتباری است، تعریف جامع این علم، مراحل تکامل این علم از روز تاسیس تا امروز مسائل هفتگانهای هستند که باید در علم فلسفه اصول فقه مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند.
اصول فقه مبنایی برای فتاوی فقهی است
وی در بیان غرض از تاسیس علم اصول تشریح کرد: فقهای نیمه دوم قرن هجری احساس کردند اگر بخواهند برای مسائلی فتوا بدهند نیاز به مبانی دارند. احساس کردند که فتاوای فقهی مبنا میخواهند و بدون آن نمیتوانند فتوا بدهند لذا آنها اصول فقه را تاسیس کردند که مبنایی برای فتواهای فقهی باشد؛ و به تعبیر امروزی فقهای قرن دوم احساس کردند برای فتوا پیش فرضهایی لازم است.
تشریح مبانی هشتگانه علم اصول فقه
آیتالله سبحانی گفت: در عین حالی که اصول فقه مبنای فقه است خود اصول فقه نیز به مبانی نیاز دارد، چرا که همه این علم گزاره است و قضیه دارد هر کدام از این قضیهها باید در درجه اول ثابت شود تا بتواند چیز دیگری را ثابت کنند. بررسی مبانی اصول میشود یکی از مباحث مربوط به فلسفه اصول فقه، که هشت مبنا برای آن تعریف کردهام. علم اصول فقه موضوعات مختلفی دارد که هر کدام از این موضوعات نیاز به مبانی دارند و مبانی هشتگانه نیز بر همین اساس است. البته مبانی علم اصول منحصر در این هشت مبنا نیست و میتواند مبانی دیگری به این هشت مبنا اضافه شود.
عقل نظری در حقیقت مبنای ملازمات اصول فقه است
وی افزود: از آنجا که یکی از مباحث علم اصول فقه الفاظ است مبنای آن تبادر و طرق دیگری است که برای اثبات آن بیان شده است. بسیاری از مسائل اصول فقه را باید از باب ملازمات اثبات کرد که مبنای آن عقل نظری است. عقل نظری در حقیقت مبنای ملازمات اصول فقه است. ملازمات اصول فقه را عقل نظری ثابت میکنند چرا که عقل میگوید بین مقدمه و فعل ملازمه است. یکی دیگر از مبانی اصول عقل بدیهی است. اصولیون برای اثبات عدم اجتماع امر و نهی از عقل بدیهی استفاده میکنند. گاهی حسن و قبح عقلی یا عقل عملی مبنای مسائل اصول فقه قرار میگیرد مانند اینکه عقاب بلا بیان قبیح است که یک گزاره اصولی است و مبنای آن همان حسن و قبح عقلی است.
قرآن کریم؛ از مبانی اصول فقه
این استاد عالی حوزه ادامه داد: بنای عقلا یکی دیگر از مبانی اصول فقه است. همچنین قرآن مجید از دیگر مبانی اصول فقه است برخی از مبانی اصول فقه مانند برائت شرعیه از قرآن استخراج میشود؛ و اما آخرین مبنا از مبانی اصول فقه که بررسی آن در فلسفه اصول فقه جای میگیرد سنت نبوی و اهل بیت(ع) است روایاتی وجود دارد که مبانی اصول فقه هستند؛ البته ممکن است مبانی دیگر نیز باشد که بنده به آن اشاره نکردهام.
اهل بیت(ع)؛ موسسان واقعی علم اصول فقه
وی اظهار کرد: سومین مسئلهای که در فلسفه اصول فقه مطرح است تاریخ اصول فقه است. اهل سنت معتقدند که جناب شافعی موسس اصول فقه است اما کتابی که آنها به آن استناد میکنند، اصول فقه نیست قسمت کوچکی از آن مربوط به اصول فقه است. اصول فقه در کتاب الرساله شافعی فقط یک دهم حجم کل است. اما علمای شیعه معتقدند که اهل بیت(ع) موسس اصول فقه هستند. در حقیقت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) اصول فقه را به شاگردانشان آموختند. بنابراین قبل از اینکه شافعی به دنیا بیاید این دو امام بزرگوار این مسئله را بیان کرده بودند.
این مرجع تقلید شیعیان بیان کرد: دو روش در تدوین اصول فقه است یکی اختصاص به فقها دارد و دیگری اختصاص به متکلمین.؛متکلمین به اصول فقه با دیده استقلال مینگرند. در مقابل احناف هستند که آنها به اصول فقه به دیده استقلال نمینگرند. اینها قواعد را بر اساس فتوا استخراج میکردند. در قرن هفتم جمعی پیدا شدند که گفتند بین این دو جمع کنیم. هم قواعد اصولیه را آورده هم فروع مرتبطی که احناف بیان کرده بودند. اما امامیه بر مسائل اصول فقه به دیده استقلال نگاه میکردند. تذکره شیخ مفید که متاسفانه اصل آن در دست نیست، ضریعه شیخ مرتضی و دیگران همه بر اساس همین نگاه کتابهای خود را نوشتهاند. اما بعدها علمای شیعه نیز هر دو روش را با هم ادغام کردند. شهید ثانی کتابی به نام التمهید نوشته است هم قواعد اصولیه را آورده است و هم فروع مرتبط بر آن را.
وی افزود: در موضوع اصول فقه نظریات زیادی بیان شده است اما به نظر می رسد بهترین راه برای تبیین موضوع علم اصول بازگشت به انگیزه تاسیس این علوم است. بررسی انگیزه تاسیس علم اصول این را نشان داد که علما علم اصول را برای اینکه مبنایی برای فتاوا وجود داشته باشد تاسیس کردند پس موضوع علم اصول نیز باید همان «الحجه فی الفقه» یعنی مبنا و حجت برای فقه باشد.
ماهیت علم اصول قراردادی است
آیتالله العظمی سبحانی ادامه داد: آخرین مسئله در تبیین فلسفه اصول فقه ماهیت اصول فقه است. ماهیت علم اصول ماهیت علم قراردادی است در علوم قراردادی معنایی ندارد که سراغ دور و تسلسل و اجتماع نقیضین برویم؛ چرا که این مباحث در علوم قراردادی نیستند و در علوم تکوینی و طبیعی یافت میشوند. باید ماهیت علم را شناخت و متناسب با آن برهان ارائه کرد. لغزشی که متاخرین دچار آن شدهاند خلط این مبحث قراردادی با مباحث طبیعی و عقل نظری است. آنها تلاش کردند که برخی از موضوعات این علم قراردادی را با قوانین عقل اول اثبات کنند که این اشتباه است.
وی با اشاره به تعریف فلسفه اصول فقه گفت: تعریفی که برای فلسفه اصول فقه ارائه میشود باید جامع و مانع باشد که به نظر بنده بهترین تعریف آن است که این دو شاخصه را داشته باشد اول آشنایی با «حجج واقعیه» و آشنایی با قواعدی که جنبه وظایف دارد.
این مرجع تقلید شیعیان در تشریح ادوار علم اصول فقه گفت: اصول فقه یک هستهبندی دارد و بعد از آن دوره شکوفایی شروع میشود. هستهبندی در عصر ائمه(ع) بوده است. دوران شکوفایی از شیخ مفید شروع میشود تا میرسد به دوران شهید ثانی. اما در قرن دهم بلایی بر این کشور وارد شد به نام اخباریت که به نوعی باعث رکود علوم عقلی و طبیعتا علم اصول داشت. البته این حرکت فوائدی نیز داشت و آن زنده نگهداشتن اخبار شیعه بود. اما ضربتی بر مسائل تعقلی نیز وارد کرد.
علم اصول نیازمند پالایش است
وی بیان کرد: به هر حال این جریان ادامه پیدا نکرد و به وسیله مرحوم محقق بهبهانی متوقف شد. از این دور به بعد را میتوان دوره تکامل یاد کرد که این دوره تا شیخ انصاری ادامه داشت. بعد از شیخ انصاری و با نوآوریهای علما، علم اصول بر بلندای خودش ایستاد. در این زمان بود که شاگردان شیخ انصاری مانند آخوند خراسانس، میرزای نائینی و... علم اصول فقه را به فوق تکاملش رساندند. اما در عین حال علم اصول یک پالایش جدیدی نیاز دارد که یک قسمت آن را آیتالله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی انجام داده است اما پالایش جدید آن بر عهده علما و طلاب بزرگوار امروز است که مسائل تکوینی از علم اصول خارج کنند.