
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، حجتالاسلام و المسلمین محمد تقی سبحانی پنجشنبه، 17 بهمنماه، در نشست شکلگیری هنر و تمدن نوین اسلامی گفت: این موضوع یک بحث میان رشتهای است یک طرفش به مباحث هنری بر میگردد و طرف دیگر آن به مباحث جامعهشناسی و مطالعات تمدنی که اتفاقا هر دو حوزه امروزه به دلیل پیشینه بلندی که این مباحث دارد محل مناقشات زیادی است و اختلاف نظر میان اندیشمندان این دو رشته فراوان است. بنابراین طبیعی است که بحث در رابطه هنر و تمدن نیز بحث پر مناقشه و پر پیچ و خمی باشد.
بحث در مورد فلسفه علوم و فرهنگ گرهگشا نیست
وی ادامه داد: اگر چه در مورد هنر سالیان درازی بحث شده است اما بسیاری از این مباحث نظری است و با فضای عینی و عملی هنر چندان ارتباطی ندارد بحثهای فلسفه علوم و فرهنگ به جای کشیده است که نه عالمان این رشتهها عطف توجهی به آن میکنند و نه این بحثها در حیطه عینی و عملی سودمند نیست. هیچ سودی در این بحثها نیست چرا که نه از دانش گرهگشایی میکند و نه از جامعه و بشر.
این مدرس حوزه بیان کرد: مباحث فلسفه هنر و مطالعات نظری هنر نیز اگر قرار باشد به دنبال نظریهپردازی و مباحث تئوری و نظری برود به صورتی که نه هنرمندان از آن استفاده کنند و نه گرهی از جامعه و بشر باز کند قطعا مانند دیگر فلسفههای علوم دچار بی فایدگی خواهد شد. اما طرح مباحث تمدنی و هنر باعث میشود ما ار از رویکرد صرفا نظری و افتادن در دور باطل پرسشگری و پاسخگویی رها شده و هنر را از وادی نظر به عمل و عین پیوند دهیم. از همین روزست که به نظر میرسد طرح این مباحث و پرداختن به آن مهم باشد.
سبحانی اظهار کرد: به نظر میرسد طرح مباحث فلسفه هنر در چنین بستری اتفاق افتاده است. افلاطون به عنوان اولین نظریهپرداز نسبتا مدون هنر، هنر و هنرمند را در آرمان شهر خود بررسی میکند یعنی در موطن فرهنگ و تمدن و جامعه که این نشان از رابطه عملی و عینی هنر در جامعه و تمدن دارد. او در دولت شهر و آرمان شهر انسانی نقش حکیمان و هنرمندان را بررسی میکند.
افلاطون هنرمندان را در خارج از آمانشهر خود قرار میدهد
وی ادامه داد: در نهایت به دلیل اینکه هنرمندان بازنمایی نادرستی از حقیقت میکنند و با عاطفه و احساسات سروکار دارند و چون در تئوری افلاطون برای ساختن آینده بشریت باید حکمت را محور قرار داد و حکمت نیز با عاطفه و احساسات ناسازگار است و هر چقدر احساسات و عواطف برانگیخته شود حکمت و عقلانیت به حاشیه میرود و این به ضرر بشریت است بنابراین افلاطون در آرمان شهر خود هیچ جایگاهی برای هنرمندان قائل نیست و آنها را خارج از آرمان شهر خود میداند.
این مدرس حوزه ابراز کرد: اما ارسطو شاگرد افلاطون نظریه استاد را نقد کرد و دیدگاه استادش در هنر را یک دیدگاه افراطی دانست و بیان کرد که هنر در جامعه انسانی حداقل سه اثر میتواند داشته باشد که این اثرات یا جنبه اخلاقی و تهذیب انسان دارد و یا جنبه و تاثیرات اجتماعی.
وی تصریح کرد: به نظر میرسد اگر هنر را یک مقوله اجتماعی بدانیم و معتقد باشیم که ما در هنر یک زبان شخصی نداریم و دیگری را در عرصه هنر مهم برشماریم مجال زیادی برای پرداختن به مقوله هنر و تمدن خواهیم داشت و این دیدگاه دقیقا در مقابل دیدگاه کسانی قرار میگیرد که هنر را احتمالا شخصی میدانند؛ آنها مجال زیادی در بحث تمدن و هنر نخواهند داشت.
تمدن کالبد فرهنگ است
سبحانی عنوان کرد: تمدن را به عنوان کالبد و شکل بیرونی فرهنگ میتوان تعریف کرد بر این اساس حیات عمومی انسان دو لایه دارد، لایه آشکار و عینی که عبارت است از نهادهای اجتماعی، اقتصادی و پدیدارهای عینی که از جمله آنها آثار هنری هستند از معماری و نقاشی گرفته تا هنرهای مختلف. اولین جایگاهی که میتوانیم برای هنر در تمدن در نظر بگیریم در کالبد تمدن است یعنی در سطحیترین ابعاد تمدن و جامعه.
این مدرس حوزه بیان کرد: اگر فرایند هنر را حداقل در سه مرحله تصویر کنیم در هر سه بخش میتوانیم رابطه هنر و تمدن را تبیین کنیم. در گام نخست حوزه ارزشها، باورها، اصول و انگارههای بنیادین در تمدن شکل میگیرد؛ هر تمدنی قبل از هر چیز مرهون این بنیادهاست. این لایه بنیادین اساس ارتباط مضامین هنری با عرصه تمدن است که در این بخش سوالات بسیاری مطرح است، هنرمند در این ساختار منفعل است، هنرمند در ساختن ارزشها نقش دارد واقعا ارزشهایی که یک جامعه و یک تمدن میپذیرد مرهون هنر است و سهم هنر در ارزشهای تمدنی و در بنیاد سازیهای اجتماعی بسیار زیاد است و هنر فقط انعکاس دهنده و انفعالی نیست و یک ساختار بسیار پیچیده و فعالی در این مرحله دارد.
ارزشهایی که در جامعه مضمونسازی به روز نشود فراموش میشود
وی ادامه داد: مرحله دوم جایی است که مضامین قرار است شکل بگیرد و این مرحله نیز اهمیت زیادی دارد. مجموعهای از ارزشهای بنیادین میتواند مضامین کاملا متفاوت پدید بیاورد. اگر نتوانیم ارزشهایی را در عرصه مضمونسازی متناسب با جامعه روز به جامعه عرضه کنیم این ارزشها به فراموشی و حاشیه خواهد رفت.
بقای تمدنها و پیام تمدنها منوط به تولید آثار هنری است
سبحانی بیان کرد: لایه سوم همان لایه بیرونی تمدن است که هنر نیز مانند دیگر مسائل در لایه بیرونی سهمی از تمدن دارد. تمدنی که اثر هنری نداشته باشد، تمدنی که نتواند اثری را در تاریخ به یادگار بگذارد خیلی زودتر از دیگر تمدنها فراموش خواهد شد. بقای تمدنها و پیام تمدنها در آثار هنری است از بسیاری از تمدنها ما نه اثر مکتوب داریم نه گفتار شفاهی داریم و آنچه وجود دارد یک اثر هنری است که دارد با ما حرف میزند.