اگر یادداشتها، حرفها و نوشتههای اهالی بازار را مرور کنیم، متوجه خواهیم شد که عدمدخالت دولت از مهمترین خواستههای فعالان بازار است. این دخالتها که اتفاقا در دولت رئیسی افزایش هم داشت، شامل قیمتگذاری دستوری، بهکارگیری مدیران غیرحرفهای و دستدرازی به منابع شرکتهای بزرگ است که همگی بارها مورد اعتراض سرمایهگذاران قرار گرفته است. بهویژه مساله رفع قیمتگذاری دستوری هرساله مورد بحث و خواست فعالان بازار سرمایه بوده و آنچه البته به جایی نرسیده، فریاد بوده است. درخواست مهمتر، اما کمتر طرحشده اهالی بازار سرمایه از دولتمردان، همسویی سیاستهای پولی و مالی و توجه به کلهای اقتصادی است.
بازار سرمایه مانند بقیه بخشهای اقتصاد از عدمسرمایهگذاری و رشد پایین اقتصاد رنج برده است. نوسانات بسیار زیاد نرخ بهره هم به سرمایهگذاران آسیب رسانده و آنها را دچار سردرگمی کرده و همچنین نهادهای مالی و ناشران اوراق بهادار را با ریسکهای سیستماتیک غیرقابل پیشبینی مواجه کرده است. توسعه بازار اولیه در کنار توسعه نهادهای مالی خدماتدهنده، اولویت چند سال گذشته بازارسرمایه نبوده است؛ اگرچه برای ایفای نقش اصلی بازار در توسعه اقتصادی کشور، توجه به بازار اولیه از اهمیت اساسی برخوردار است. همچنین نیاز دولت به تامین نقدینگی و انتشار اوراق در حجم زیاد (نسبت به اندازه بازار) سهم بخش خصوصی از تامین مالی را ناچیز کرده است.
اینها تازه نکاتی است که بیشتر به سطوح سیاستگذاری کلان اقتصادی و راهبردهای بازار سرمایه مربوط است. از طرف دیگر، ریزساختارهای بازار نیز به بازنگری و برنامه توسعهای نیاز دارند که در این مقاله نخواهد گنجید. این لیستی ساده از خواستههای فعالان و مدیران بازارسرمایه از دولت است و هر یک از این موارد به موشکافی و بررسی جداگانه نیاز دارد. همچنین گفتوگو با مدیران و پژوهشگران راه را برای برنامهریزی صحیح خواهد گشود.
* استاد دانشگاه