مسئولیت فقهی در دین اسلام به سه دست «مسئولیت در برابر خدا، در برابر خود، و در برابر دیگران» تقسیم شده است. مسئولیت های انسان در برابر خالق خویش را حق الله گویند که انسان موظف و مکلف به انجام برخی افعال و ترک برخی دیگر است. مسئولیت های انسان در برابر خود را حق النفس می نامند. و بارزترین مسئولیت انسان در برابر دیگران، وظایفی است که در برابر دیگر انسان ها دارد که به حق الناس تعبیر می شود.
مسئولیت فقهی در دین اسلام به سه دست «مسئولیت در برابر خدا، در برابر خود، و در برابر دیگران» تقسیم شده است. مسئولیت های انسان در برابر خالق خویش را حق الله گویند که انسان موظف و مکلف به انجام برخی افعال و ترک برخی دیگر است. مسئولیت های انسان در برابر خود را حق النفس می نامند. و بارزترین مسئولیت انسان در برابر دیگران، وظایفی است که در برابر دیگر انسان ها دارد که به حق الناس تعبیر می شود.
مسئولیت در جایی معقول است که «مسئول» نسبت به امر مورد سوال، وظیفه و تکلیفی داشته باشد. به همین جهت؛ مفهوم مسئولیت در قبال انجام یا ترک وظیفه مطرح می گردد؛ یعنی اگر مکلف به وظیفه خود عمل کرده باشد در حسابرسی مورد ستایش قرار گرفته و به او پاداش داده می شود و اگر از انجام وظیفه خویش کوتاهی یا سرپیچی نموده باشد، مورد نکوهش و بعضاً مجازات و کیفر قرار می گیرد.
پس می توان گفت: مسئولیت اخلاقی، تعهدی است در برابر وظایف اخلاقی مکاتب اخلاقی غیر دینی حوزه های اخلاقی را به سه دسته «فردی»، «اجتماعی» و «زیست محیطی» تقسیم می کنند. در نتیجه تکالیف و وظایف اخلاقی به سه دسته تکالیف اخلاقی در رابطه با خود، تکالیف اخلاقی در رابطه با دیگران و تکالیف اخلاقی در مواجهه با محیط زیست تقسیم می شوند. از آن جا که مسئولیت اخلاقی با وظیفه اخلاقی همنشین است، قلمرو مسئولیت اخلاقی نیز به سه دسته مسئولیت در برابر خود، مسئولیت در برابر دیگران و مسئولیت در قبال محیط زیست، وسعت می یابد.
ضمانت اجراى مسئولیت اخلاقى بیشتر جنبه اخروى یا درونى دارد، در حالى که مسئولیت فقهی از ضمانت اجراى دنیوى و مادى و خارجى برخوردار است و زیان دیده در برابر دادگاه می تواند جبران خسارت وارده بر خویش را خواستار شود
اما در اخلاق دینی و با حضور ایمان و شرع، تکالیف اخلاقی فرد از سه حوزه دیگر فراتر رفته و فرد علاوه بر وظایف اخلاقی در برابر سه حوزه پیشین؛ در برابر خداوند نیز دارای تکالیف اخلاقی می شود. از این جا است که بین مسئولیت اخلاقی و شرعی ارتباط تنگاتنگ ایجاد می شود؛ چرا که خدای متعال هرگونه مسئولیت انسان در برابر خالقش را در قالب شریعت قرار داده است.
مسئولیت فقهی
مسئولیت در معنای فقهی و حقوقی؛ مترادف با عبارت ضمان به کار گرفته شده است و کسی را که مسئولیت بر ذمه و عهده او قرار می گیرد «مسئول» یا «ضامن» می نامند. شخص در این صورت ملزم است که به جبران خساراتى بر بیاید که به دیگرى وارد کرده است. و در حقوق، به آن مسئولیت مدنی می گویند. (طاهرى، حبیب الله ، حقوق مدنى، ج 2، ص 213 -214)
ضمان و مسئولیت فقهی در شریعت به سه دسته کلی: «مسئولیت در برابر خدا، در برابر خود، و در برابر دیگران» تقسیم شده است. مسئولیت های انسان در برابر خالق خویش را حق الله گویند که انسان موظف و مکلف به انجام برخی افعال و ترک برخی دیگر است. مسئولیت های انسان در برابر خود را حق النفس می نامند. و بارزترین مسئولیت انسان در برابر دیگران، وظایفی است که در برابر دیگر انسان ها دارد که به حق الناس تعبیر می شود.
مقایسه و ارتباط میان مسئولیت فقهی و مسئولیت اخلاقى
اخلاق حکم می کند که احدى حق ضرر رساندن به دیگرى را نداشته و هیچ ضررى نباید بدون جبران باقى بماند. به تعبیر دیگر؛ تکلیف این است که کسی به دیگری زیان نرساند و در صورت ضرر رساندن، واجب است که خسارت وارد شده جبران گردد و این تکلیف، از وادی اخلاق به قلمرو فقه و حقوق گام نهاده است ولی با وجود این همه نزدیکى و هماهنگى بین مسئولیت فقهی و اخلاقى، در نظام کنونى تفاوت و امتیازات بسیارى بین آنها وجود دارد، که به بخشى از آنها اشاره می کنیم:
در اخلاق دینی و با حضور ایمان و شرع، تکالیف اخلاقی فرد از سه حوزه دیگر فراتر رفته و فرد علاوه بر وظایف اخلاقی در برابر سه حوزه پیشین؛ در برابر خداوند نیز دارای تکالیف اخلاقی می شود
1. مسئولیت اخلاقى هنگامى تحقق می یابد که شخص می باید در دادگاه خالق متعال و یا در پیشگاه وجدان پاسخ گو باشد، ولى به العکس، مسئولیت فقهی هنگامى به وقوع می پیوندد که شخص می باید در برابر خلق پاسخگو باشد.
2. قلمرو مسئولیت اخلاقى نه تنها شامل گفتار و کردار شخص می شود، بلکه پندار او را نیز در برمی گیرد؛ لذا گمان بد درباره دیگران زشت و ناپسند است، در حالى که مسئولیت فقهی در صورتى متوجه شخص می شود که پندار او آشکار شود و به صورت فعل یا ترک فعل متجلى گردد.
3. گفتار یا کردار نکوهیده و در خور سرزنش و یا به تعبیر بهتر، تقصیر شخص، پایه و اساس مسئولیت اخلاقى را تشکیل می دهد و اخلاق کسى را که با حُسن نیّت عمل می کند مورد نکوهش قرار نمی دهد؛ چرا که به فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و اله): «الأعمال بالنّیّات» (ابن حیون مغربى، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج 1، ص 4) ولى امروزه مسئولیت فقهی در هر حال مبتنى بر تقصیر و کردار نکوهیده نیست و حتى در آن جا که مسئولیت ناشى از تقصیر مسئول باشد این تقصیر از مفهوم اخلاقى خود دورى گزیده و جنبه نوعى به خود می گیرد.
4. براى آن که انسان خود را در دادگاه خداوند و یا در پیشگاه وجدان شرمسار و در خور سرزنش ببیند لازم نیست که کار ناپسند و ناشایست او براى دیگرى زیانى به بار آورده باشد، اما ضرر و زیان به دیگری، یکى از شرایط تحقق و ارکان مسئولیت فقهی است.
5. بر مبناى اخلاق، باید میان درجه تقصیر و میزان مسئولیت؛ یعنى الزام به جبران خسارت، تناسب وجود داشته باشد، در حالى که اساساً در فقه اینطور نیست و چه بسا اتفاق می افتد که شخصى را بر اثر خطایى سبک که زیانى گران و سنگین به بار آورده است، به جبران کامل آن زیان محکوم می سازد.
6. ضمانت اجراى مسئولیت اخلاقى بیشتر جنبه اخروى یا درونى دارد، در حالى که مسئولیت فقهی از ضمانت اجراى دنیوى و مادى و خارجى برخوردار است و زیان دیده در برابر دادگاه می تواند جبران خسارت وارده بر خویش را خواستار شود. (کاتوزیان، ناصر، مسئولیت مدنى، ص 11 - 12)
بنابراین، در عین این که بین مسئولیت فقهی و اخلاقى رابطه تنگاتنگ و ویژه اى وجود دارد، تفاوت ها و امتیازات مذکور هم بینشان وجود دارد.
منابع:
دروس فلسفه اخلاق، محمدتقی مصباح یزدی
فرآوری: آمنه اسفندیاری
منبع : اسلام کوئیست