عصر ایران ؛ نهال موسوی ؛ علی ملاقلیپور فیلمساز و فرزند مرحوم رسول ملاقلیپور در گفتوگو با اکبر نبوی در برنامه قاف به نکات جالبی اشاره کرده است و به آسیب شناسی برخی مسائل این روزهای سینمای ایران پرداخته است.
در بخشهای از حرفهایش به طرح واقعیتهای پرداخته است که بسیاری از سینماگران هم دقیقا به این مشکلات اشراف دارند ولی یا از بیان آن گریزانند - حال به هر دلیلی - یا اینکه توان و رمقی باقی نمانده است تا درباره این قضایا حرف بزنند.
علی ملاقلیپور در بخشی از سخنانش میگوید: «فیلمسازان جوان معضل سینما شدند. مسئله سینمای ما این است که ارگانها دارند جوان وارد میکنند اما با یک ورکشاپ و کلاس کسی فیلمساز نمیشود. ولی به اینها میلیاردها پول میدهند و میآیند فیلم سینمایی میسازند.
[...] بچه مذهبیها که غالبا بچههای خالصی هم هستند ولی بیسوادند از نظر تجربی، غرور پنهان دارند. به همهشان میگویم بروید دستیاری کنید، شاگردی کنید، این چه بازاری است که همه یک شبه میخواهید اوستا بشوید.
[...] یک اتفاقی که افتاده این است که بازیگرها نمیآیند سر فیلم اینها یا عصبانی میشوند میگویند «بازیگر سر صحنه حرف منِ کارگردان را قبول نمیکند. کارگردان باید تعیین کند یا بازیگر؟» گفتم هیچ کدام، فیلمسازی تعامل است، تو باید دستیاری میکردی و میفهمیدی.»
واقعیت این است که این سحنان علی ملاقلیپور کاملا درست است و فیلمسازانی یک شبه وارد عرصه سینما شدهاند که از بسیاری از مناسبات سینما بی اطلاع هستند. این سخنان را کسی زده است که برای اکران فیلمش هر کاری از دستش برآمده کرده است. او در شهریور 1394 در اعتراض به کم شدن سالنهای نمایش فیلمش قندون جهیزیه که برای افزایش سالنهای فیلم محمد رسولالله این کار انجام شده بود به زمین فوتبال رفت و نظم بازی میان ستارگان ایران و جهان که در ورزشگاه آزادی برگزار شد، را به هم ریخت و این اقدام منجر به بازداشت او شد. االبته بعد از مدتی با پادرمیانی حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی وقت، آزاد شد.
سینما و علی الخصوص فیلمسازی فقط دانستن دکوپاژ، میزانسن، اندازه نما و ... نیست یک اتفاق دیگری فراتر از این هم در پشت آن قرار دارد به اسم درک موقعیت و تعامل با تمام عوامل. این تعامل با تمام عوامل از عوامل انسانی گرفته تا مسائل فنی، موضوعات مادی و ...
بسیاری فکر میکنند همین که توانستهاند چند میلیارد تومان پول از فلان نهاد یا فلان سرمایهگذار برای ساخت فیلم جذب کنند دیگر کار تمام است و باید تمام زمین و زمان به خط شده و دست به سینه منتظر اوامر ایشان بایستند تا فیلمشان را بسازند.
در صورتی که در سینما اگرچه داشتن سرمایه و پول لازم است اما واقعا این قضیه تضمین کننده هیچ اتفاقی نیست. فیلمساز باید دانش کافی، تفکر و جهانبینی مستقل، استعداد انعطاف پذیری، روابط عمومی قوی و ... داشته باشد تا بتواند یک جمع 50 الی 100 نفری را به این قناعت برساند که او کار بلد است و در ادامه مسیر او را همراهی کنیم.
اگر غیر از این باشد و عوامل احساس کنند فیلمساز فقط در جهان خود غرق شده و فکر میکند حال او کارگردان است و مانند امپراطوری است که همه عوامل باید برده او باشند، تمام قد بازی را باخته است چون هیچ کسی حاضر به همدلی با چنین موقعیتی نیست.
چند سالی است که در بین برخی مدیران و برخی نهادها این تفکر شکل گرفته است که به جوانان طیف خاص و مورد حمایت خودمان پول و امکانات میدهیم عاقبت آنها هم فیلمساز میشوند و طبیعتا آنچه آنها میسازند باب دل خودمان خواهد بود.
با همین تفکر تقریبا سینمای بخش خصوصی و سینمای متکی به آن کاملا از بین رفت و اگر چیزی هم مانده است همان فیلمهای کمدی است که از میان آنها هم تعدادی معدود به فروش خوب دست مییابند.
از طرف دیگر انصافا بیاید ببینیم فیلمهایی که با این نگرش در میان نهادها و سازمانها تولید شده است چه دستاوردی به همراه داشته است؟ هم به لحاظ فروش و هم از منظر تاثیرگذاری.
با یک حساب سر انگشتی میبینیم که هر سال تقریبا 20 الی 30 فیلم محصول نهادها و ارگانهای مختلف است که با بودجه کلان تولید میشوند ولی تقریبا هیچ ثمری هم نداشته است.
در ادامه این فیلمسازان جوان تبدیل به کسانی میشوند که میخواهند فیلم بعدی خود را بسازند ولی همگی شاکی از شرایطی که در فیلم قبلی داشتند، چگونگی اکران آن و ... فکر میکنند شاید در فیلم بعدی بتوانند شرایط بهتری را رقم بزنند و ... ولی واقعیت این است که فیلم بعدی هم تکرار همین موقعیت است با افرادی دیگر و اسبابهای دیگر.
حیات سینما باید بر خودش متکی باشد و یک داستان بسیار ساده دارد، ساختن فیلم خوب و جذاب، کشاندن مخاطب به سینما یا در سالهای اخیر بنابر تغییرات تکنولوژی میتوان گفت حتی کشاندن بیننده پای تلویزیونهای هوشمند و دیدن آن فیلمها از طریق سکوهای اینترنتی یا همان VODها.
این سرمایهگذاری نهادها و سازمانها برای سینمای ایران حکم اعتیاد به دوپینگ برای ورزشکاران را دارد که اگر آن نباشد دیگر بدنش حتی توان همان حرکات سابق و عادی گذشتهاش را ندارد. بله متاسفانه سینمای ایران معتاد به دوپینگ شده است و عاقبتش هم معلوم است.