ماهان شبکه ایرانیان

قداست و تحریف‏ناپذیرى قیام عاشورا

شما اگر هر زمان درباره شخصیت انبیا و اولیاى خدا مطالعه بفرمایید، مى بینید حتى در زمان خودشان ابهام هایى درباره شخصیت، رفتار و گفتارشان وجود داشته است و بعد از وفاتشان چندین برابر بر این ابهام ها افزوده شده است

قداست و تحریف‏ناپذیرى قیام عاشورا

شما اگر هر زمان درباره شخصیت انبیا و اولیاى خدا مطالعه بفرمایید، مى بینید حتى در زمان خودشان ابهام هایى درباره شخصیت، رفتار و گفتارشان وجود داشته است و بعد از وفاتشان چندین برابر بر این ابهام ها افزوده شده است.
    
خود پیامبر (ص) مثل سایر انبیا، به زشت ترین تهمت ها متهم شدند؛ گفتند این شخص عقلش را از دست داده و مجنون است، به حرف او گوش ندهید! گفتند او سحر مى کند و جادوگر است! به جوان ها سفارش مى کردند که وقتى مى بینید آن حضرت مشغول سخن گفتن است انگشت خود را در گوش هایتان بگذارید یا در گوش خود پنبه فرو کنید تا صداى او را نشنوید، چون ساحر است و سخن او شما را سحر مى کند. همه این تهمت ها را به پیغمبر اکرم (ص) مى زدند و خود پیغمبر اکرم (ص) پیش بینى فرمودند که بعد از وفات من دروغ هاى زیادى به من خواهند بست، نه دشمنانى که از کفار بودند، بلکه به اصطلاح پیروان خود حضرت و از میان کسانى که مى گفتند ما به او ایمان داریم؛ و چنین هم شد. فرمود: «قَدْ کَثُرَتْ عَلَىَّ الْکِذابَةُ و سَتَکْثُرُ» «1»
   
، دروغ بستن بر من زیاد شده و به زودى بعد از من کسان زیادى به دروغ احادیثى را از قول من نقل مى کنند. بعد معیارى تعیین فرمود براى این که با آن تشخیص دهید کدام حدیث راست و کدام دروغ است، و آن این که روایت را بر قرآن کریم عرضه کنید، اگر مخالف قرآن بود بدانید من نگفته ام. به علاوه، ائمه اطهار (ع) به عنوان کارشناسان علوم الهى بارها حدیث هاى دروغین نقل شده را پالایش کردند. یک مرتبه در زمان امام رضا (ع) بود که عیون الاخبار الرضا (ع) نوشته شد؛ و آن روایاتى است که حضرت رضا (ع) تصحیح یا نقل فرمودند و اصحاب ایشان یادداشت کردند. در زمان امام صادق (ع) نیز چنین شرایطى پیش آمد. ابوالخطاب و دیگران دروغ هایى جعل کرده بودند و امام (ع) آن ها را تصفیه نموده و احادیث صحیح را معرفى کردند. به هر حال، اگر شما در حال حاضر بخواهید احادیثى را که قطعاً پیامبر اکرم (ص) فرموده اند و همه مسلمانان به عنوان کلام پیامبر (ص) قبول دارند شناسایى کنید، تعداد این احادیث خیلى زیاد نیست. بعضى در صدد برآمده اند که آن ها را بشمارند، ولى به هر حال تعداد روایات که قطعاً از خود پیامبر (ص) روایت شده باشد خیلى زیاد نیست؛ اما روایات جعلى الى ماشاء اللَّه است. درباره روایاتى که به دروغ به پیامبر (ص) نسبت داده شده است کتاب هاى بسیارى از شیعه و سنى نوشته شده است.
    
مسأله اى که در زندگى پیامبر (ص) مثل آفتاب روشن بود- گرچه ممکن است بعضى حمل بر تعصب کنند، ولى از این روشن تر چیست- این حقیقت بود که از روزى که پیغمبر اکرم (ص) دعوت خود را علنى کرد، على (ع) را به عنوان جانشین خود معرفى فرمود. روزى که گوسفندى ذبح کرد و به دستور قرآن که فرمود: «أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الأَقْرَبین» «1»
   
 همه عموها، عموزاده ها و اقوام و خویشان را دعوت کرد و فرمود هر کس اول به من ایمان بیاورد، او جانشین من خواهد بود. هیچ کس ایمان نیاورد به جز طفلى ده یا سیزده ساله، یعنى همان امیرالمؤمنین على بن ابى طالب (ع). ابولهب که عموى پیامبر بود و بعضى از دیگران که حضور داشتند به ابى طالب نگاه کردند و خندیدند، و گفتند طولى نمى کشد که تو باید تابع بچه ات شوى. یعنى با تمسخر گفتند چون او جانشین پیغمبر (ص) شد، او رئیس مى شود و تو هم باید تابع او بشوى.
   
این جریان بارها در طول حیات پیغمبر (ص) به صورت هاى مختلف مورد تأکید قرار گرفت. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: «أَنْتَ مِنى بِمَنْزَلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى الّا أَنَّهُ لانَبىَّ بَعْدى»؛ «2»  و روایات دیگرى که مسلمانان شیعه و سنى نقل کرده اند، تا بالاخره هفتاد روز قبل از وفاتشان در غدیر و در آن جریانى که همه مى دانید، مسلمان ها را در آن آفتاب سوزان جمع کردند، على (ع) را بلند کردند و فرمودند این است جانشین من: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلىٌ مَولاه». «1»
  
 بیست سال به صورت هاى مختلف و در آخرین روزهاى زندگیشان هم به این صورت که جنبه تاریخى داشت على (ع) را معرفى کردند. مردم تعجب مى کردند که در گرماى ظهر، پیغمبر اکرم (ص) براى چه آن ها را این جا جمع کرده است. هفتاد روز از واقعه غدیر خم گذشت. پیغمبر اکرم (ص) از دنیا رفتند و همین مسلمان هاى اصحاب بدر و حنین جمع شدند تا براى پیغمبر (ص) جانشین تعیین کنند. بعضى گفتند باید جانشین حضرت (ص) از مهاجرین باشد؛ بعضى گفتند باید از انصار باشد؛ بعضى گفتند دو تا امیر برگزینیم: «مِنَّا أَمیرٌ وَ مِنْکُمْ أَمیرٌ». «2»
  
 آنچه مطرح نشد و دنبال نکردند این بود که هفتاد روز قبل، پیغمبر (ص) خودشان چه فرمودند؟ براى چه ما را در غدیر جمع کردند و ما را در آن گرما نگاه داشتند و قبل از آن، در طول بیست سال بارها على (ع) را معرفى کرده بودند؟ هم سخنان پیغمبر (ص) و هم رفتار آن حضرت تحریف شد؛ حتى بعضى از همسرانش به او تهمت ها زدند. سوره تحریم را بخوانید و ببینید که قرآن درباره بعضى از همسران پیامبر (ص) با چه لحنى سخن مى گوید.
  
شب گذشته درباره امیرالمؤمنین (ع) اشاره کردم و شما بارها شنیده اید که على (ع) در تمام عالم با دو چیز شناخته مى شود. هر جا از على (ع) سخنى گفته مى شود، عدالت و عبادت او به ذهن مى آید. على (ع) از عابدترین و نیز از عادل ترین انسان ها شناخته شده بود. على (ع) در حال بیل زدن در مزرعه هم نماز نافله مى خواند. در هر شبانه روز پانصد یا هزار رکعت نماز مى خواند و همه او را مى شناختند. اما وقتى خبر رسید که على (ع) در کوفه، در مسجد به شهادت رسیده است مردم شام گفتند مگر على (ع) هم نماز مى خواند؟ و همین طور سایر

ائمه اطهار (ع) و بزرگان دین، هر کدام به صورتى مورد تهمت قرار گرفتند. بالاترین حجت بر تمام انسان ها قرآن کریم است. از روزى که حضرت آدم (ع) خلق شده است تا پایان زندگى انسان بر روى کره زمین حجتى رساتر، روشن تر و هدایتگرتر از قرآن نخواهد بود. اما همین قرآن را مورد تفسیرهاى غلط قرار داده بودند و حالا هم چنین مى کنند. همه طوایف مسلمین با همه اختلافاتى که در مذاهبشان دارند به نحوى به آیات قرآن تمسک مى جویند. در مورد یک مسأله، هم آن که آن را اثبات مى کند و هم آن که آن را نفى مى کند، به آیه قرآن تمسک مى کنند. چه آن ها که قائل به جبرند و چه آن ها که قائل به تفویض، هر دو گروه به آیات قرآن تمسک مى کنند. یعنى قرآن مورد ابهام قرار مى گیرد. این که چرا قرآن به گونه اى است که مى توان براى آن تفسیرهاى مختلفى کرد، مسأله است و به بحث مفصّلى احتیاج دارد. ولى قطعاً عامل عمدى هم در این جریانات وجود دارد. یعنى کسانى عمداً مى خواهند قرآن را طبق رأى خودشان تفسیر کنند. همه این کارها از جهل نیست.
     
این تحریف هاى معنوى، مسخ شخصیت ها، تهمت و افتراها درباره هر گونه حجت الهى وجود دارد. روشن ترین حجت ها قرآن است و این ابهام ها در آن وجود دارد. بالاترین انبیا و راهنمایان انسان ها پیامبر اسلام (ص) و پس از ایشان امیر المؤمنین (ع) بود. این ابهام ها درباره هر دو بزرگوار وجود داشت. مى دانید بعد از آن که بیست و پنج سال از وفات پیامبر (ص) گذشته بود، اولین کسانى که با امیر المؤمنین (ع) بیعت کردند، همان اصحاب نزدیک و بعضى از اقوام و خویشان امیر المؤمنین (ع) بودند، مثل زبیر که پسر عمه پیغمبر (ص) و على (ع) بود.
    
این ها از اولین کسانى بودند که با على (ع) بیعت کردند و بعد از چند روز گفتند على (ع) قاتل عثمان است. به بهانه خونخواهى عثمان، با على (ع) جنگ کردند. بسیارى از مردم را به اشتباه انداختند که عثمان به دست على (ع) کشته شده است، پس باید با او جنگید. همان کسانى که با او بیعت کرده بودند، ابتدا جنگ جمل و بعد هم سایر جنگ ها را به راه انداختند.
   
امروز وقتى مى خواهیم با برادران اهل تسنن درباره اسلام، یا درباره شخصیت پیامبر (ص) و رفتار و گفتار ایشان صحبت کنیم، ابهام وجود دارد. مثال ساده اى بزنم تا ببینید چه قدر ابهام مى تواند وجود داشته باشد. پیغمبر اکرم (ص) در طول بیست و سه سال رسالت الهى خود، با مردم محشور بود، مردمى ترین پیغمبر و مردمى ترین رهبر بود. همیشه درمیان اصحاب خود به گونه اى بود که وقتى کسى وارد مسجد مى شد معلوم نمى شد کدام پیغمبر (ص) است. تا به این اندازه مردمى و به قول معروف خاکى بود. همیشه رفتار و کردارش جلوى چشم مردم بود. آیا مردم در طول بیست و سه سال نمى دیدند پیامبر (ص) چگونه وضو مى گیرد؟ این مسأله اى بود که براى مردم مخفى بماند؟ دست کم ده سال مردم مکه و مدینه دیده بودند که پیامبر (ص) چگونه وضو مى گیرد، بسیارى از اوقات آب وضوى پیغمبر (ص) را براى تبرک مى بردند. اما بعد از چندى این مسأله مطرح شد که هنگام وضو گرفتن آب را چگونه باید بریزیم؟ مگر مردم وضو گرفتن پیامبر (ص) را ندیده بودند؟ این که یک امر سرى نبود، ساده تر از این امر دیگر چیست؟ کسانى مى خواستند به رفتار پیامبر (ص) اقتدا کنند و به ایشان تأسى داشته باشند، اما عواملى در کار بود که مى خواست ابهام ایجاد کند و در رأس این عوامل، شیطان بود. شیاطین انس هم کمک مى کردند.
  
در میان همه این حوادث و در میان همه گفتارها و رفتارهایى که از انبیا و اولیاء سر زده است، چیزى که قابل تحریف و مسخ نیست و ممکن نیست که آن را به غلط تفسیر کنند این است که امام حسین (ع) براى ترویج دین کشته شد، و در این راه تمام یاران او نیز شهید شدند، و حتى طفل شیرخواره او هم به شهادت رسید. این تاریخ را کسى نتوانسته است تحریف کند.
البته در بعضى از جزئیات اختلاف بوده است. مثل این که جمعیتى که از کوفه آمدند سى هزار نفر بودند یا صد و بیست هزار نفر؟ کم تر بودند یا بیش تر؟ طبیعى هم است که به آسانى نمى شود آمار گرفت. در سایر قضایا هم این گونه اختلافات وجود دارد. اما اصل این حادثه و این که امام حسین (ع) در میان همه انبیا و اولیا براى دین خود قیام کرد تا آن جا که با لب تشنه شهید شد و تا آن جا که زن و بچه او را اسیر کردند، این قابل تحریف نیست. نه مى توان گفت این کار انجام نپذیرفته است و نه مى توان گفت که این کار براى دنیاپرستى بوده است. مگر براى رسیدن به مقام راهى بهتر از این نبود؟ کسى که اهل مقام است، وقتى ببیند جانش در خطر است راهى براى صلح پیدا مى کند. شب عاشورا هم به او پیشنهاد کردند، روز عاشورا هم به او پیشنهاد کردند بیا با یزید بیعت کن تا سالم بمانى. قبول نکرد و فرمود: «هَیْهات مِنّى الذِّلَّة»؛ «1»
    
 جریان حر و سایر حوادث پیش آمد. به این مطالب اضافه کنید آنچه را ما معتقدیم و با سندهاى متظافر ثابت شده است و قرائن فراوانى وجود دارد که امام حسین (ع) مى دانست کشته مى شود. اگر کسى بگوید علم امامت نداشت و الهام خدایى نبود، بنابر حدیث هایى که از خود پیغمبر (ص) رسیده بود مى دانست که کشته مى شود. در آن بیانى که خودش فرمود:
 «کَأَنّى بِأَوْصالى یَتَقَطَّعُها عَسْلانُ الْفَلَواتَ بَیْنَ النَّواویسَ وَ کَرْبَلا»، «1»
  
 گویا مى بینم که درندگان بیابان، گرگ هاى بیابان بند از بند من جدا مى کنند. و نیز آن خواب هایى که دیده شد. مانند آنچه در داستان على اکبر (ع) شنیده اید. اگر این ها را ضمیمه کنیم، به این معناست که امام حسین (ع) مى داند پایان این جریان کشته شدن است، اما با این حال، زن و فرزندانش را با خود برد. براى این که به پول برسد؟ به مقام برسد؟ به شهوات دنیا برسد؟ در بیابان کربلا کدام شهوات انسان تأمین مى شود؟ به هیچ وجه نمى توان این حادثه را به گونه اى تفسیر کرد که این قیام براى دنیاخواهى، براى ریاست طلبى و براى قدرت طلبى بود. هیچ چیز جز این نبود که براى احیاى دین جدش کشته شد.
   
البته ممکن است کسانى بگویند حسین (ع) اشتباه کرد. بعضى از متعصبین و ناصبى هاى منسوب به اسلام هستند که مى گویند حق نبود که حسین (ع) این کار را بکند. اما قبول دارند که او این کار را براى احیاى دین انجام داد. این حادثه با همه ویژگى هایش یعنى ویژگى هایى که در خط دادن به انسان، و در آموختن درس فداکارى به ایشان مؤثر است، قابل خطا نیست؛ و در این که حجت بر مسلمانان تمام شده باشد و بدانند که اگر شرایطى مثل شرایط زمان امام حسین (ع) پیش آمد، باید همان حرکت را انجام دهند، قابل تفسیر غلط نیست. البته کسى این گونه شبهه نکند که فلانى گفته است باید مردم حادثه عاشورا را تکرار کنند. مى گویم اگر آن شرایط پیش آمد، باید همان کار امام حسین (ع) را انجام دهیم. به هر حال، ویژگى امام حسین (ع) در این است که این حرکت او به هیچ وجه قابل تفسیر غلط نبود و چنین ابهامى در اطراف آن به وجود نمى آمد که براى دنیاپرستى و ریاست طلبى این کار را کرده باشد. این است که هر کس به این حادثه توجه کند، نور هدایت در دلش مى تابد و وجدانش بیدار مى شود، عواطف مذهبى او شکوفا مى شود و احساس مسئولیت در دلش پدید مى آید. آیا دینى که سزاوار است شخصیتى مانند حسین (ع) با تمام بستگان و حتى با طفل شیرخواره اش براى آن شهید شود، من و شما در برابر آن مسئولیت نداریم؟ آیا چنین چیزى ممکن است؟
این است که «انَّ الْحُسَیْنَ ... مِصْباحُ الهُدى» این چراغى است برافروخته فراروى انسانیت تا روز قیامت، که هر کس از هر جا به این چراغ نگاه کند راه را پیدا مى کند و کسى نمى تواند در آن ابهامى ایجاد کند.
  
این یک طرف قضیه است که دیدیم مسلمانان از ابتدا، لااقل از اولین روزهاى شهادت امام حسین (ع) که حرکت توّابین شروع شد تا امروز، همه در بزرگداشت این قیام اهتمام داشته اند، در گریه کردن، در فداکارى کردن، در عشق بازى کردن با نام حسین (ع). یک ذره خاک کربلا را مى آورند و با چه قداستى احترام مى کنند. اگر روزى به بیمارى صعب العلاجى مبتلا شوند به اندازه دانه عدسى از آن تناول مى کنند تا شفا پیدا کنند. این یک سوى قضیه است.
  
طرف دیگر قضیه را هم توجه کنید. چقدر تلاش شد تا نام حسین (ع) از بین برود. آن ها چه دشمنى با حسین (ع) داشتند؟ نام حسین (ع) با زندگى آن ها چه مى کرد که حاضر شدند انسان هایى را بکشند براى این که دیگر مردم به زیارت امام حسین (ع) نروند؟ حاضر شدند آب بر قبر حسین (ع) ببندند تا آثارى از قبر حسین (ع) باقى نماند. روى قبر مطهر زراعت کنند، آن را شخم بزنند، بذر بپاشند که معلوم نشود این جا کجا بوده است. چرا این گونه بوده است؟ از این دشمنى ها چه بهره اى نصیبشان مى شد؟ راه دور نرویم؛ هنوز در بین ما پیرمردها و پیرزن هایى هستند که آغاز سلطنت آن نابکار را به یاد دارند که عزادارى را ممنوع کرده بود.
   
وعّاظ حق نداشتند لباس روحانیت بپوشند. اجازه نمى دادند از جایى صداى مرثیه خوانى بلند شود و مجلسى به نام امام حسین (ع) تشکیل شود. بنده چهار- پنج ساله بودم و یادم هست که شب از روضه خوان دعوت مى کردند، کت و شلوار مى پوشید، مى آمد داخل دالان منزل لباس خود را عوض مى کرد، عمامه مى گذاشت و مى آمد در زیرزمین خانه و آرام روضه مى خواند که مبادا صداى روضه اش به کوچه برسد و مأموران دولتى او را تعقیب کنند. این چیزى است که خودم به خاطر دارم.
  
مگر نام سید الشهداء (ع) چه مشکلى براى حکومت پهلوى داشت؟ چرا این قدر دشمنى مى کنند؟ چرا امروز هم به صورت مدرن با نام سیدالشهداء (ع) دشمنى مى کنند؟ این ها که به
اصطلاح خودشان، خود را روشنفکر دینى مى دانند و بهتر است بگوییم بى دینان تاریک فکر! چون نه از دین بهره اى دارند و نه از فکر اثرى، این دشمنى که این ها با نام حسین (ع) مى کنند چه دشمنى است؟ چه اصرارى دارند بر این که شهادت امام حسین (ع) قضیه اى عادى و یا عکس العملى در برابر خشونت پیغمبر (ص) بوده؟! مى گویند پیغمبر (ص) در جنگ بدر با بنى امیه خشونت کرد، در این جا هم بنى امیه آتش جنگ را برافروختند و پسر پیامبر (ص) و یارانش را کشتند. این هم نتیجه آن خشونت بود! «1» بالاخره در جنگ، نان و حلوا پخش نمى کنند. در جنگ بدر، هم از مسلمان ها و هم از کفار کشته شدند؛ ولى از کفار بیش تر کشته شدند و خدا مسلمان ها را پیروز کرد. مى گویند چون در جنگ بدر پیغمبر (ص) با بنى امیه با خشونت برخورد کرد، فرزندان بنى امیه هم با اولاد او همان کار را کردند. این یک امر طبیعى و عکس العمل زندگى بوده است. پیغمبر (ص) مى بایست آنها را نمى کشت تا بچه هایشان هم بچه هاى او را نکشند! این چیز مهمى نیست! به اصطلاح این روشنفکران کسانى که مى خواهند از عاشورا درس بگیرند باید این گونه درس بگیرند که در برابر هیچ کس خشونت در پیش نگیرند تا با بچه هایشان خشونت نشود. آن ها مى گویند باید از عاشورا این گونه درس گرفت. در نظر این افراد باید جهاد، دفاع و امر به معروف و نهى از منکر تعطیل شود تا کسى به دیگرى کار نداشته باشد. یعنى خدا که دستور داد «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِایْدیکُم وَ یُخْزِهِم وَ یَنْصُرْکُم عَلَیْهِم وَ یَشْفِ صُدُورَ قَومٍ مؤمِنین» «2»
   
 العیاذ باللَّه خدا بیجا کرد که فرمود با مشرکین بجنگید تا خدا آن ها را به دست شما عذاب کند! «یعذبهم اللَّه بایدیکم و یخزهم» رسوایشان کند، و «ینصرکم علیهم» و شما را بر آن ها پیروز کند «و یشف صدور قوم مؤمنین» تا دل هاى مؤمنان شاد شود. این ها آیه قرآن است. باز نگویند خشونت طلب هستى، تئوریسین خشونت هستى.
  
آنچه خواندم آیه قرآن است. اما این روشنفکران مى گویند قرآن بى خود گفته است. نباید خشونت به خرج داد، پس خدا اشتباه کرده است! پیغمبر (ص) که در جنگ بدر شرکت کرد اشتباه کرد، و نتیجه اشتباه پیامبر (ص) این بود که فرزندش را کشتند! اما یزیدیان تبرئه شدند.
  
آن ها گناهى نداشتند؛ کارشان عکس العملى طبیعى بیش نبود. وقتى پدرى را مى کشند، پسر مقتول هم مى آید پسر قاتل را مى کشد. این مى شود اسلام مدرن و قرائت جدید از اسلام! این مطالب در «روزنامه هاى کثیر الانتشار جمهورى اسلامى ایران» چاپ مى شود و به خورد جوان هاى معصوم ما داده مى شود، تا این جوان ها بعد از این، حسین (ع) را این گونه بشناسند، چرا این ها با حسین (ع) دشمنى مى کنند؟ جوابش روشن است: حسین (ع) چراغ هدایت است. او نمى گذارد فضا تاریک شود تا مردم به گمراهى بیفتند. او راه را روشن مى کند، وظیفه مردم را روشن مى کند که چه باید بکنند، چگونه از دین خود حمایت کنند، نمى گذارد مردم به بهانه تساهل و تسامح، بى غیرت شوند. او مى گوید «هیهات منا الذله» با این مکتب چه کنند؟ او را تطمیع کنند؟ بگویند به تو پول مى دهیم؟ مگر حسین (ع) پول قبول کرد؟ مگر حسین (ع) ریاست پذیرفت؟ اگر بگویند تو را مى کشیم، خوب، خودش آماده شهادت شد، اطفالش را هم به کشتن داد. بالاتر از سیاهى که رنگى نیست. اگر کسى پیرو حسین (ع) شد، نه از آن تطمیع ها اثر مى پذیرد، نه از این تهدیدها مى هراسد. حتماً به خاطر دارید که در جریان نهضت، جوان ها سینه شان را باز مى کردند و به ارتشى هاى پهلوى مى گفتند بزن! از کشته شدن باک نداشتند و این رمز پیروزى بود. اگر کسى از مرگ نترسید پیروز است.
     
          مرگ اگر مرد است گو نزد من آى             تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
             من ز او عمرى ستانم جاودان             او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
  
یاران حسین (ع) شب عاشورا با مرگ عشق بازى مى کردند. پیرمردها تنویر و خضاب کردند. این مکتب قابل شکست نیست، مگر این که آن را مخدوش و تحریف کنند.
بنابراین از یک طرف چرا مسلمان ها، آن ها که شیر پاک خورده اند و آنان که حلال زاده هستند، تا این اندازه به حسین (ع) علاقه دارند؟ و آن ها که با نام حسین (ع) دشمنى مى کنند، چرا چنین مى کنند؟ علت این دشمنى روشن است، چون حسین (ع) چراغ هدایت است و نمى گذارد مردم گمراه شوند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

 


منبع : نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان